سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
خاطرات نوشته نشده کاتمان
توماس مان در سال ۱۹۰۵ با كاتیا پرینگس هایم ازدواج كرد. كاتیا در سال ۱۸۸۳ دنیا آمده بود و ۱۹۸۰ مرد. توماس مان با خانوادهاش در سال ۱۹۳۹ به امریكا مهاجرت و در سال ۱۹۵۲ به اروپا مراجعت كردند.
سالها بعد كاتیا مان خاطراتش را برای الیزابت پلسنر تعریف كرد، پلسنر هم آن خاطرات را به صورتهای مختلف ثبت كرد، اما به خواست كاتیا مان این نوشتهها منتشر نشد تا سال ۱۹۷۳، به مناسبت نودمینسال تولد كاتیا، این نوشتهها به دست پسرش، میشائل رسید. مادر و پسر دوباره باهم نشستند و خاطرات را تنظیم كردند كه در سال ۱۹۷۴ منتشر شد: «خاطرات نوشته نشده من».
ترجمه زیر گزیدهای است از بخش خاطرات كاتیا مان از اقامت در امریكا و رفت و آمدشان با چند تن از مشاهیر آن روزگار.
گروه بزرگی از پناهندههای آلمانی، نویسنده، موسیقیدان و دستاندركاران فیلم و تئاتر در كالیفرنیا ساكن بودند و بسیاری از آنها به كمك ما موفق شده بودند به امریكا بیایند و هر جا هم كه همسایه خوب باشد ودوستان خوب، جمع جور است و زندگی هست و همانجا میشود خانه و كاشانه آدم.
از موسیقیدانها شونبرگ(۱) و آیزلر(۲) و والتر(۳) آمده بودند، دو، سه جین هم نویسنده. درِ مهاجرت در خانه هیچ كس بسته نیست، برای همین هم رفت و آمد ما با نویسندهها در كالیفرنیا بیشتر از مونیخ بود. غیر ازخانواده فرانك، با خانواده ورفل(۴) خیلی صمیمی بودیم و بیشتر اوقات باهم. از ورفل خیلی خوشم میآمد. برخلاف بسیاری از مهاجرین، درآمد ورفل در امریكا خیلی خوب بود. با «آهنگ برنادت» خیلیسریع موفقیت عظیمی كسب كرده بود. «آهنگ برنادت» از طرف «انجمن كتاب ماه» انتخاب شده بود و فیلمی هم از روی آن ساخته بودند. ورفل پول خیلی خوبی درآورده بود. برخلاف ما طی سالهای اول.اولین درآمد قابل توجه را زمانی كسب كردیم كه «داستانهای یعقوب» از طرف «انجمن كتاب ماه» انتخاب شد.
فرانتس ورفل حال نداشت، بیماری قلبی شدیدی داشت. رفتم منزل ورفل. ورفل روی تخت درازكشیده بود. گفتم: فكرش را بكنید، «داستانهای یعقوب» كتاب ماه شد. ورفل از خوشحالی صورتش سرخ شد، داد زد: آلما! آلما(۵)! بیا ببین چی شده! فوقالعاده نیست؟ به ورفل همیشه از این كه خیلی بیشتر ازدیگر مهاجرین پول درمیآورد، ناراحت بود و وقتی توماس مان به این موفقیت - اولین موفقیت بزرگ در آمریكا - دست پیدا كرد، ورفل واقعاً عین بچهها خوشحال شد.
آلما مالر - ورفل شخصیت خاص خودش را داشت. شوهرم احترام زیادی برایش قایل بود. آلما فراوان لیكور شیرین مینوشید و طبیعتاً كمی بداخلاق بود. غیبت كردن را دوست داشت و آنقدر به آرنولدشونبرگ گفت تا او باور كرد كه توماس مان در «فاوستوس» بحث سیستم دوازدهگانه را از كتاب «تئوری آهنگسازی آتونال» او دزدیده است.
توماس مان از شونبرگ كه دوستش بود، كتاب «آموزش هارمونی» را قرض كرده و خوانده بود. ولی سرقتی در میان نبود. شونبرگ اصلاً «فاوستوس» را نخوانده و احتمالاً از آلما موضوع را شنیده بود. شونبرگهم از شوهرم خیلی گله كرد و برای همین هم در چاپ دوم كتاب، توضیحی آمده است كه صاحب امتیاز بحث آموزش آهنگسازی، شونبرگ است و نه آدریان لدور كرون. به این ترتیب شونبرگ حاضر شدآشتی كند.
آلما آدم چندان دلچسبی نبود، ولی جذابیت خاصی داشت. آدم سختی بود و گوستاومالر را به شدت آزار داده بود و تمام دوستان و آشنایان مالر را از دور و برش پراكنده بود.
شونبرگ آدم نچسبی بود و از زنش گرترود هم خوشم نمیآمد. ولی او هم با آنشوهر امر و نهی كن زندگی راحتی نداشت. گاهی دعوتمان میكردند، همسایه بودیم.امر و نهی شونبرگ مثلاً از این دست بود كه تحمل دود سیگار را نداشت و زنش مجبوربود به میهمانها بگوید كه سیگار نكشند و این هم به مذاق سیگاریها خوش نمیآمد،مثلاً دخترم اریكا كه خیلی سیگار میكشید و اگر بعد از غذا سیگار نمیكشید، حالخوشی نداشت.
شونبرگ دو پسر بسیار بیتربیت داشت و هر وقت میهمان داشتند، همه دلواپسبودند كه الان بچهها با لباس خواب میآیند طبقه پائین و میگویند: ما سیر نشدیم. تنهاامكان آرام نگه داشتن پسرها این بود كه به آن دو اجازه داده میشد تا در تختخوابپدر و مادرشان بخوابند و خواهر بزرگتر و بسیار زیبایشان نوریا كه بعداً با نونو(۶) آهنگسازازدواج كرد، مراقبشان باشد. والا هنگام صرف شام نه میهمانها و نه پدرو مادر آرامشداشتند.
وضع زندگی شونبرگ خیلی هم جالب نبود. گرترود شونبرگ هم در بداخلاقیدستكمی از شوهرش نداشت و شنیده بودم كه سخت دلواپس شوهرش بود. شونبرگدیگر جوان نبود، سالم هم نبود و در آمریكا كمترین اسم و رسمی نداشت. یكی ازپسرهای بیتربیتش بعدها بهترین تنیسباز كالج شد و جایزههای زیادی برد و طبیعتاًشونبرگ خیلی احساس غرور میكرد. یك روز كه شونبرگ و زنش رفته بودند قدمیبزنند، با زوج جوانی برخورد میكنند. زن جوان پچ پچی در گوش شوهر میكند و هر دوشروع میكنند به برانداز كردن شونبرگ. شونبرگ میایستد، برمیگردد به آن زوج جواننگاه میكند كه ایستاده بودند و به شونبرگ نگاه میكردند و در همین حال شونبرگمیشنود كه زن به شوهرش میگوید: «ببین، این پدر شونبرگ است!».
شونبرگ بیماری قلبی داشت و بسیار خرافاتی بود. از عدد ۱۳ وحشت داشت و فكرمیكرد روز سیزدهم ماه خواهد مرد. ۷۶ ساله بود و سیزدهم هر ماه بیقرار میشد وگرترود باید كنارش مینشست و دستهایش را میگرفت. در اتاق نشیمن هم ساعتی بود وشونبرگ آنقدر به ساعت نگاه میكرد تا روز سیزدهم تمام میشد.
روز سیزدهم ژوئیه - تصور میكنم ۱۹۵۱ - همان صحنهها تكرار شد. دوباره زن وشوهر كنار هم نشستند و ساعت تیكتاك میكرد. بالاخره نیمه شب شد. شونبرگ بلندشد، رفت طبقه بالا تا بخوابد و گرترود هم مثل همیشه رفت به آشپزخانه تا شربتخواب شوهرش را درست كند. گرترود فنجان شربت را به اتاق خواب برد و دید كهشوهرش بیجان روی تخت افتاده بود. گرترود شونبرگ وحشت میكند و نگاهی بهساعت میاندازد. او هم مثل شوهرش اسیر ساعت بود. میبیند كه هنوز نیمهشب نشدهاست.
ساعت طبقه پایین جلو بود. یكی از دوستان بعدها برایم گفت كه گرترود شونبرگدچار عذاب وجدان شده و فكر میكند شونبرگ با دیدن ساعت پس افتاده است.
چارلی چاپلین را خیلی میدیدیم. منزل فیرتل(۷) یا آیسلر. شوهرم بهترین شنوندهایبود كه میشود تصور كرد. بزرگترین لذتش در یك جمع زمانی بود كه كسی داستانیتعریف میكرد. برای سرگرمیهای دیگر، هر چقدر هم بزرگ و جالب، ارزشی قایلنبود. شوهرم میتوانست ساعتها بنشیند و به حرفهای چاپلین گوش بدهد. چاپلین همبسیار جذاب حرف میزد و تعریف میكرد، از دوران جوانیش، از اولین نمایشهایش، ازناكامیهایش؛ خیلی بامزه و سرگرم كننده، انگار كه آن واقعه دارد همانجا اتفاق میافتد.
ادا درنمیآورد، ولی بسیار سرگرمكننده تعریف میكرد. شوهرم آنقدر میخندید كهاشكش درمیآمد و مدام چشمهایش را پاك میكرد. بعدها چاپلین را یك بار دیگر درووی(۸) دیدم. ویلای زیبایی داشت. ولی شوهرم دیگر در قید حیات نبود.
پانوشتها:
۱. nberg َArnold Sch ۱۹۵۱ - ۱۸۷۴ آهنگساز و موسیقیدان اتریشی.
۲. Hanns Eisler ۱۸۹۸ - ۱۹۶۲ آهنگساز آلمانی كه در آثار ابتدایی خود بسیار تحت تأثیر شونبرگ بود. بعدهابه كمونیسم گرایش یافت و سرود ملی آلمان شرقی را تهیه كرد.
۳. Bruno Walter ۱۸۷۶ - ۱۹۶۲ نام خانوادگی واقعی او اشلزینگر بود. تابعیت آمریكا را نیز داشت و به عنوانرهبر اركستر مونیخ، برلین و وین نیز در اروپا حضور یافته بود.
۴. Franz Werfel ۱۸۹۰- ۱۹۴۵ شاعر و نویسندهی اكسپرسیونیست اتریشی.
۵. Alma Mahler همسر گوستاو مالر ۱۹۱۱ - ۱۸۶۰ آهنگساز اتریشی.
۶. Luigi Nono ۱۹۲۴ - آهنگساز ایتالیایی.
۷. Berthold Virtel
۸. Vevey
۹. Berthold Brecht ۱۸۹۸ - ۱۹۵۶ نمایشنامهنویس و نظریهپرداز بزرگ آلمان.
۱۰. Therese Giehse ۱۸۹۸ - ۱۹۷۵ هنرپیشه آلمانی.
۱۱. Maxim Litwinow.
۱۲. Theodor Adorno ۱۹۰۳ - ۱۹۶۹ فیلسوف، جامعهشناس و موسیقیدان آلمانی.
۱۳. Max Horkheimer ۱۸۹۵ - ۱۹۷۳ جامعهشناس و فیلسوف آلمانی كه همراه با آدورنو مكتب فرانكفورترا بنیان نهاد.
Samarkand Quarterly - copyright ۲۰۰۳-۲۰۰۴ © -- samarkandmagazine.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست