یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گیتارِ مرگبار


گیتارِ مرگبار

می گویند كه همه خوبی اِل ماریاچی, به خام بودن آن است, به این كه معلوم است كارگردان جوانش, همه آنچه را كه پیش تر در فیلم ها دیده, به كار خودش منتقل كرده و به جای هرچیزی, به گلوله هایی فكر كرده كه از تفنگ ها بیرون می جهند می گویند كه اِل ماریاچی یك نقیضه است, نقیضه همه آن فیلم های جدی درباره خلافكارها شاید حق با آنها باشد اِل ماریاچی یك فیلم همیشه دیدنی است

● اِل ماریاچی

▪ كارگردان: رابرت رودریگس

▪ بازیگرها: كارلوس گالاردو، كونسوئلو گومس، خاییمه د هویوس

▪ محصول: ایالات متحده آمریكا، ۱۹۹۱

● یك: در مدرسه های سینمایی، همیشه رویِ دو سه نكته حسابی تاكید می كنند و می گویند رمزِ موفقیت هركسی كه می خواهد در كارِ فیلمسازی صاحب اسم و رسمی شود، همین است. اول از همه پول و سرمایه است، دوم استعداد و سوم بخت و اقبال. از بین این سه، رویِ اولی تأكید ویژه ای می شود و می گویند اگر پول و سرمایه ای در كار نباشد، بعید است كه بشود فیلم ساخت. حرف این مدرس های سن وسال دار، تا حدی، درست است، اما نمی شود آن را مهم تر از همه دانست، چون فیلم هایی در تاریخ سینما وجود دارند كه با سرمایه ای بسیار اندك ساخته شده اند و مورد توجه قرار گرفته اند، و تازه، راه را برای كارگردانش باز كرده اند و او یك شبه پله های ترقی را بالا رفته است. «رابرت رودریگس» هم یكی از این كارگردان ها است كه وقتی می خواست «اِل ماریاچی» (یا به ترجمه فارسی اش: نوازنده خیابانی) را بسازد، كسی او را نمی شناخت، اما زمانی كه كار آماده نمایش شد و چند نفری كارش را دیدند، موقعیت را برای او فراهم كردند.

● دو: رابرت رودریگس، زمانی كه اِل ماریاچی را ساخت، بیست و چهار سالش بود. وقتی نقشه اش را برای ساخت یك فیلم با رفقای هم سن وسالش درمیان گذاشت، همه به او گفتند كه از كمك كردن دریغ نمی كنند و هر كاری از دست شان بربیاید انجام می دهند. همه فیلم را یك دوربین شانزده میلی متری فیلمبرداری كردند.

كیفیت ضبط صدا، حرفه ای و مناسب نبود. دو هفته طول كشید تا فیلمبرداری تمام شود و موقعی كه همه چیز را تمام كردند، فهمیدند كه فقط هفت هزار دلار خرج فیلم شده است. نسخه نهایی اِل ماریاچی را به كمك چند دوست و آشنا برای كمپانی های مختلف فرستادند و مسئولان كلمبیا، تنها كسانی بودند كه فهمیدند كارگردان اِل ماریاچی، صاحب استعداد خاصی است و نباید او را به امان خدا رها كرد. كمپانی كلمبیا قبول كرد كه خرج صداگذاری مجدد فیلم را بپردازد و اِل ماریاچی را روی پرده سینماها بفرستد. تماشاگران فیلم را پسندیدند و منتقدهایِ سینمایی شروع كردند به تحقیق درباره گذشته كارگردانش.

● سه: داستان اِل ماریاچی، از جایی شروع می شود كه موكویِ قاچاقچی، به شریك قبلی اش كلك می زند و حالا می خواهد آسول را بكشد. اما آسول از او زرنگ تر است و موقعی كه مامورهایِ موكو می رسند، آنها را می كشد. كار بعدی او این است كه هرچه اسلحه دارد، در یك جعبه گیتار می گذارد و درست مثل یك نوازنده خیابانی در خیابان ها ظاهر می شود، هدف او كشتن رفیق سابق است. اما مشكل اینجا است كه نوازنده ای واقعی به نامِ ماریاچی هم با ظاهری شبیه او، در خیابان ها قدم می زند.

وقتی ماریاچی به هتل می رود، ماموران تازه موكو فكر می كنند كه او همان آسول است و می خواهند او را از پا درآورند. ماریاچی مجبور می شود چند نفری را بكشد و فرار كند. وقتی به كافه زنی به نام دومینو می رسد، آنجا می ماند و دل به دومینو می سپارد. بعد، اعتراف می كند كه مجبور شده مامورهای شخصی موكو را بكشد.

دومینو، خودش یكی از مامورهای موكو است و موقعی كه می بیند ماریاچی همان آسول نیست، خیالش راحت می شود. كمی بعدتر، آسول به كافه دومینو می آید و موقع رفتن، به اشتباه، جعبه ماریاچی را برمی دارد. وقتی سروكله مامورهای موكو پیدا می شود، ماریاچی، مجبور می شود آنها را بكشد. موكو كه از این اتفاق باخبر شده، شخصاً دومینو را می كشد و ماریاچی برای گرفتن انتقام، سراغ موكو می رود.

● چهار: می گویند كه همه خوبی اِل ماریاچی، به خام بودن آن است، به این كه معلوم است كارگردان جوانش، همه آنچه را كه پیش تر در فیلم ها دیده، به كار خودش منتقل كرده و به جای هرچیزی، به گلوله هایی فكر كرده كه از تفنگ ها بیرون می جهند. می گویند كه اِل ماریاچی یك نقیضه است، نقیضه همه آن فیلم های جدی درباره خلافكارها. شاید حق با آنها باشد. اِل ماریاچی یك فیلم همیشه دیدنی است.



همچنین مشاهده کنید