پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

ماكس وبر و جامعه شناسی هنر


ماكس وبر و جامعه شناسی هنر

ماكس وبر (۱۹۲۰- ۱۸۶۴ م)، جامعه شناس آلمانی، مثل ماركس می خواست ماهیت و ریشه های سرمایه داری را بفهمد. اما افق های جامعه شناختی و فرهنگی او با افق های ماركس فرق داشت. وبر گسترش سرمایه …

ماكس وبر (۱۹۲۰- ۱۸۶۴ م)، جامعه شناس آلمانی، مثل ماركس می خواست ماهیت و ریشه های سرمایه داری را بفهمد. اما افق های جامعه شناختی و فرهنگی او با افق های ماركس فرق داشت. وبر گسترش سرمایه داری را در پرتو مفهوم «عقلانی شدن» درك می كرد. «عقلانی شدن»، نتیجه تخصص گرایی علمی و تفكیك فنی است و مخصوص تمدن غربی. «عقلانی شدن» عبارت است از سازمان دادن به زندگی، به وسیله تقسیم همسازی فعالیت های گوناگون، بر پایه شناخت دقیق مناسبات میان انسان ها با ابزارها و محیط شان، به منظور تحصیل كارایی و بازده بیشتر.

ماكس وبر برای آنكه یكتایی «عقلانی شدن» را نشان دهد، و بگوید اینكه این پدیده مختص تمدن غرب است، به بررسی سایر تمدن ها منجمله هند، چین و تمدن اسلامی می پردازد تا فقدان آن را در این تمدن ها نشان دهد. مثلاً می گوید در مصر شواهدی از شناخت ها و رصدهایی با دقت فوق العاده به چشم می خورد، اما آنچه اختر شناسی در اینجا كم دارد مبانی ریاضی این علم است كه یونانیان آن را پی می ریزند؛ یا علوم طبیعی هند از جهت مشاهده بسیار غنی است، اما فاقد روش تجربی، مانند استفاده از آزمایشگاه جدید در دوران رنسانس است. پزشكی نیز به همین سان. همین امر در مورد هنر نیز صادق است. مردمان دیگر احتمالاً گوش موسیقی تكامل یافته تری داشته اند كه در مقایسه با گفته وبر از حساسیت كمتری برخوردار نبوده است. انواع مختلف موسیقی چندصدایی در جهان شایع بوده است و در نقاط دیگر هم مثل غرب، تغییر ملودی و همنوایی آلات موسیقی مرسوم بوده است. دیگران نیز همه فواصل منطقی موسیقی را شناخته و محاسبه كرده اند. اما موسیقی ِ هماهنگ عقلانی، اركستر با مجموعه سازمان یافته ای از سازهای مختلف، نظام نت نویسی قطعات موسیقی، سونات ها و سمفونی ها، اپراها و از این قبیل در هیچ جای دیگری جز غرب وجود نداشته است.

علاوه برموسیقی فرآیند «عقلانی شدن» را در معماری نیز می توان پی گرفت. در عهد باستان و در آسیا، طاق نوك تیز به عنوان یك عنصر تزئینی به كار می رفت؛ احتمال می رود كه شرق با طاق نوك تیز چلیپایی نیز آشنا بوده باشد، اما استفاده منطقی از طاق گوتیك برای توزیع فشار و مسقف نمودن انواع فضاها و به ویژه به عنوان اصلی برای تاسیس ابنیه عظیم و ایجاد سبكی شامل پیكرتراشی در نقاشی آن طور كه در قرون وسطی خلق شد، جز در غرب در هیچ جای دیگری شناخته شده نبوده است.

وبر به لحاظ روش شناسی، در جامعه شناسی هنر، از همان اصلی پیروی می كند كه در سایر حوزه های بررسی جامعه شناسی؛ یعنی اصل بی طرفی ارزشی. در اینجا نیز، جامعه شناس نباید در پی صدور احكام ارزشی برآید. جامعه شناس نمی تواند پرسش هایی از این نوع مطرح كند كه آیا وجود آثار هنری مطلوب است؟ آیا هنر معنایی دارد؟ آیا هنر پدیده ای است متعلق به دنیای شر؟ كار جامعه شناس آغاز كردن از این واقعیت است كه آثار هنری وجود دارند. در این شرایط وظیفه او فهمیدن این مطلب است كه چرا و چگونه انسان به تبع چنین آثاری به طرزی معنادار به رفتارشان جهت می دهند: خلاصه كلام این كه جامعه شناس می پذیرد كه زیبایی برای انسان معنایی دارد.

برای اطلاعات بیشتر در زمینه جامعه شناسی هنر ماكس وبر ر.ك:

۱- ژولین فروند، ماكس وبر، ترجمه عبدالحسین نیك گهر، رایزن، تهران، ۱۳۶۸.

۲- ماكس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالكریم رشیدیان، پریسا منوچهری كاشانی.

شاپور بهیان