چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چرا در در دنیای جدید به دین نیاز داریم
● در پاسخ به این سؤال، توجه به چند مسئله زیر ضروری است:
۱) کارکردشناسی
فواید و کارکردهای دین، تنها فواید دنیوی و حسی بالفعل یا فردی محض نمیباشند؛ بلکه باید به کارکردهای دنیوی اعم از فردی، اجتماعی، حسی، روحی و معنوی و نیز ثمرات اخروی دین توجه داشت؛ تا بتوان از برآیند آن، به یک ایده مشخص و مطمئن در مورد دین و کارکردهای آن دست یافت. اگر سؤال از ثمره دین، برخاسته از تئوری «سودگرایی» بنتامی و آمیخته به لذتهای مادی و فردی محض باشد، بخش عمدهای از ثمرات و فواید دینی، مورد غفلت قرار میگیرند.۱
۲) انسانشناسی
انسان به لحاظ هویت انسانیاش، دارای عناصری ثابت و اصیل در وجود خود است که در هیچ زمانی نمیتواند خود را فارغ از آن بداند؛ مگر آن که هویت انسانی خود را از دست بدهد. این ذاتیات پایدار انسانی، همان امور فطری هستند که در وجود همه انسانها، در طول تاریخ، وجود داشتهاند و دین، یکی از این عناصر است. از اینرو، دینگرایی بشر، امری ذاتی، همگانی، دیرپا، مانا، عمیق و ریشهدار است.
از مطالعات تاریخی نیز برمیآید که هیچ زمانی، خالی از دین، نبوده و آدمی همواره با دین، زندگی کرده است. البته گاهی اوقات دین در مسائل اجتماعی حضور داشته و گاهی در زندگی فردی، محدود و محصور شده است. ویلدورانت میگوید: «دین، صد جان دارد؛ هرچه آن را بکشی، دو مرتبه زنده میشود». این مطلب به خوبی، نشانگر این واقعیت اصیل و پایدار است و به عبارت دیگر، نیازها و خواستههای بشر چند گونهاند؛
الف) خواستههای طبیعی و اولی؛ این دسته از نیازها، از ذات انسان، بدون وساطت هیچ عنصر دیگری، مایه میگیرند؛ مانند غریزه جنسی و... این گونه خواستها و نیازها، همواره با بشر همراهند و در آنها تبدیل و دگرگونی راه ندارد؛ مگر این که اساساً انسان عوض شود و به موجودی دیگر تبدیل شود.
ب) خواستههای ابزاری و ثانوی؛ این گونه نیازها، اموری هستند که در خدمت نیازهای اولیه انسان میباشند؛ مثلاً نیاز به خوراک، نیازی اولی است؛ اما راههای تأمین آن متفاوت است. زمانی انسان از طریق ابزارهای ساده کشاورزی به تأمین بخشی از نیازهای خوراکی خود میپرداخت؛ ولی امروزه با کشاورزی مکانیزه و پیشرفته، این کار را انجام میدهد. ابزارهایی که انسان در گذشته استخدام میکرد، در دنیای جدید، کنار رفته و ابزارهایی مدرن، جانشین آنها شدهاند. بنابراین، برخی از نیازهای ابزاری انسان، تبدیل پذیرند؛ ولی نه همه آنها و افزون بر این تحولپذیری آنها، هیچ نقشی در دگرگونسازی نیازهای نخستین و پایه ندارد.
ج) خواستههای اعتیادی؛ مانند عادت به سیگار، نوشیدن چای و... این گونه امور، ناشی از طبیعت ثانوی انسان میباشند و ناچار قابل ترک و تبدیل میباشند.
۳) دنیای مدرن
مؤلفه دیگر، «مدرنیته» است. دنیای مدرن، چه ارمغانی برای بشر امروز داشته که بتواند جای دین را پر کند؟ آیا میتوان در «عصر اضطراب»،۲ راه ثبات در زندگی و آرامش روح و روان را در فلسفههایی جستوجو کرد که نه تنها به ثبات روحی و علمی انسان کمکی نمیکنند؛ بلکه با دامنزدن به نسبیت و شکگرایی، آرامش موجود انسان را نیز به بحران تبدیل میکنند که ثمره آن انسانی بیباور و هرهری مسلک است؟ آیا این که انسان با نیروی شگرف علمی خود، توانسته است خیلی از مجهولات طبیعی را روشن کند، میتواند مجهولات دینی خود را نیز حل کرده، از دین بینیاز باشد؟
علامه طباطبایی در این باره نوشته است: «پیشرفت انسان در یک قسمت از معلومات، کافی برای قسمت دیگر نبوده و مجهولات دیگر انسان را حل نمیکند. درست است که علوم طبیعی، چراغی است روشن که بخشی از مجهولات را از تاریکی در آورده و برای انسان، معلوم ساخته است، ولی این چراغ برای رفع هر تاریکی، سودی نمیبخشد. از فن روانشناسی، حل مسائل فلکی را نمیتوان توقع داشت. از یک پزشک، حل مشکلات یک نفر مهندس راه، برنمیآید و بالاخره علومی که از طبیعت بحث میکند، اصلاً از مسائل ماوراءالطبیعه و مطالب معنوی و روحی، بیگانه بوده و توانایی بررسی مقاصدی را که انسان با نهاد و فطرت خدادادی خود، خواستار کشف آنهاست، ندارد. خلاصه مسئلهای که مربوط به ماوراءالطبیعه است، اگر از فنون طبیعی سؤال شود، جوابش سکوت است؛ نه مبادرت به نفی و انکار؛ زیرا فنی که موضوع بحث آن ماده است، نسبت به امور غیرمادی، ساکت است و فنی که در موضوعی بحث نمیکند، حق هیچگونه اظهار نظر مثبت و منفی را در آن ندارد».۳ از طرف دیگر، کاستیهای دنیای مدرن، خیلی جدی شده و بسیاری از اندیشمندان را نگران ساخته است.۴
ژوزوئه دوکاسترو در این باره میگوید: «در حالی که جهان در علم و صنعت، پیشرفت کرده است، سیاست جهان، دوران توحش را میگذارند».۵ وی در کتاب خود به نام «انسان گرسنه» آمارهای وحشتناکی از گرسنگی در جهان مدرن، ارائه میدهد. ویل دورانت نیز بر آن است که «ما اکنون از لحاظ ماشین، توانگر و از نظر غایات و مقاصد، فقیر هستیم»۶ و «بشر امروز، بیشتر بر ماده تسلط یافته است؛ تا بر نفس خود».۷
استاد مطهری در این باره مینویسد:
«یک مطلب اساسی در تمدن، این است که چه چیز باید هدف تمدن و هدف بشریت و هدف اجتماع باشد. قطعاً پیامبران توانستند هدف مشخصی را عرضه بدارند و یک تمدن هدفدار، به وجود آورند؛ در حالی که بشر امروز، هنوز نتوانسته است هدفی برای تمدن خویش عرضه بدارد. پیامبران گفتند: هدف، خدا و لایتناهی و زندگی ابدی و دائمی باید بوده باشد و در عین حال، توانستند رابطهای میان یک زندگی معقول و مرفه و متکامل و میان آن هدف، برقرار کنند؛ ولی بشر امروز، نتوانسته است یک هدف معقول و مشخص معرفی کند و در عین حال، میان یک زندگی آبرومند و شرافتمندانه و پر از کار و نشاط و جوشش و تکامل و آن هدف، رابطه صحیح و معقول برقرار نماید».۸
دکتر شریعتی نیز در این باره میگوید:
«برخلاف آن چه غالباً میپندارند، جامعه و تمدن را ایدئولوژی و ایمان پی میریزد و نه فلسفه و علم و صنعت و هنر و ادب. اینها مصالح و مواد تمدن است. زمینه و روح تمدن، ساخته مردانی است که دارای یک هدف اجتماعی و انسانیاند و در راه آن، مبارزه میکنند. اینان زمینه را میسازند و نبوغهای فلسفی و علمی و هنری و فنی، بعدها در این زمینهها میرویند و رشد میکنند. امروز مشرق برای متمدن شدن، به یک ایمان تازه نیاز دارد و بیآن، وارد کردن مظاهر و مصالح تمدن اروپایی، بیهوده و حتی زیانآور است».۹
● بازگشت به دین
برخی از محققان برآنند که عصر ما، عصر بازنگری و بازگشت به دین است؛ زیرا دو قائمه بزرگ مادیگری و مادینگری، یعنی پوزیتیویسم (در زمینه اندیشه و علم) و مارکسیسم - لنینیسم (در زمینه عمل و اقتصاد و جامعهگردانی) شکست خوردهاند و برای بشریت رنج دیده امروز، مجال تأمل در معنویات و بازگشت به سنتهای مینوی که جامعترین مصداق آن دین است، فراهم گردیده است.۱۰
● کارکرد پایاپای علم و دین
از آن چه گذشت، روشن میشود که علمِ تنها، تمدنساز نیست و دین، یکی از ارکان اساسی تمدن است. استاد شهید مطهری توازی علم و ایمان را اینگونه ترسیم میکند:
«علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمان، عشق و امید و گرمی. علم، ابزار میسازد و ایمان، مقصد. علم، سرعت میدهد و ایمان، جهت. علم، توانستن است و ایمان، خوب خواستن. علم مینمایاند که چه هست و ایمان، الهام میبخشد که چه باید کرد. علم، انقلاب برون است و ایمان، انقلاب درون. علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان، روان را روان آدمیت میسازد. علم، وجود انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد. علم، طبیعتساز است و ایمان، انسانساز. هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان، اما علم، نیروی منفصل میدهد و ایمان، نیروی متصل. علم، زیبایی است و ایمان هم زیبایی است. علم، زیبایی عقل است و ایمان، زیبایی روح. علم، زیبایی اندیشه است و ایمان، زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان. علم، امنیت برونی میدهد و ایمان، امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزلهها، طوفانها، ایمنی میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهاییها، احساس بیپناهیها، پوچانگاریها. علم، جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان، انسان را با خودش».۱۱
نیاز انسان به علم و ایمان، در دنیای جدید توجه اندیشمندان را برانگیخته است. علامه اقبال لاهوری میگوید:
«بشریت امروز، به سه چیز نیازمند است؛ تعبیری روحانی از جهان، آزادی روحانی فرد و اصولی اساسی و دارای تأثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی، توجیه کند. شک نیست که اروپای جدید، دستگاههای اندیشهای و مثالی در این رشتهها تأسیس کرده است؛ ولی تجربه نشان میدهد که حقیقتی که از راه عقل محض به دست آید، نمیتواند آن حرارت اعتقاد زندهای را داشته باشد که تنها با الهام شخصی حاصل میشود. همین دلیل است که عقل محض، چندان تأثیری در نوع بشر نکرده، در صورتی که دین، پیوسته مایه ارتقای افراد و تغییر شکل جوامع بشری بوده، مثالیگری اروپا هرگز به صورت عامل زندهای در حیات آن نیامده و نتیجه آن، مَنِ سرگردانی است که در میان دموکراسیهای ناسازگار با یکدیگر، به جستوجوی خود میپردازد که کار آنها، منحصراً بهرهکشی از درویشان به سود توانگران است. سخن مرا باور کنید که اروپای امروز، بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است. از طرف دیگر، مسلمانان، مالک اندیشهها و کمال مطلوبهایی مطلق، مبنی بر وحی میباشند که چون از درونیترین ژرفای زندگی، بیان میشود، به ظاهری بودن آن، رنگ باطنی میدهد. برای فرد مسلمان، شالوده روحانی زندگی، امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد، به آسانی، جان خود را فدا میکند».۱۲
حمیدرضا شاکرین
محمدمهدی سینایی، شیمی کاربردی
پینوشت:
۱. همان، ص ۱۵۷.
۲. ر.ک: فرانکلین لووان بومر، جریانهای بزرگ در تاریخ اندیشه غربی، ترجمه حسین بشیریه، ص ۸۰۵، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، ۱۳۸۰، چاپ اول.
۳. سید محمدحسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، تنظیم سید مهدی آیت اللهی، ص ۸، نشر جهان آرا.
۴. ر.ک: بابک احمدی، معمای مدرنیته، ص ۳۹ - ۴۱ و ۲۳۷، نشر مرکز، تهران؛ مارشال برمن، تجربه مدرنیته، ترجمه مراد فرهادپور، ص ۱۳۶، چاپ دوم، ۱۳۸۰.
۵. روزنامه اطلاعات، ۲۵.۲.۴۶: شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۲۹.
۶. ویل دورانت، لذات فلسفه مقدمه و ص ۲۹۲: شهید مطهری، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۶۷ و نیز انسان و ایمان، ص ۲۵، صدرا، قم.
۷. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، ص ۲۸۹، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفدهم، تهران ۱۳۸۴.
۸. یادداشتها، ج ۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷.
۹. علی شریعتی، مجموعه آثار، ۳۰ (اسلامشناسی)، ص ۶۳۴، چاپخش، چاپ چهارم، بیتا، تهران.
۱۰. فرهنگ و دین، ص ۱۲.
۱۱. شهید مطهری، انسان و ایمان، ص ۲۳ - ۲۴، صدرا، چاپ یازدهم، تهران ۱۳۷۴.
۱۲. احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ۲۰۳؛ شهید مطهری، همان، ص ۲۴ - ۲۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست