شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
من در برابر خودم مسوولم

قبول مسوولیت در قبال خویشتن با این فرض شروع میشود که من در نهایت مسوول شرایط وجودی خود هستم، این بدان معناست که کسی نیست در اینجا به من خدمت کند، از من مراقبت کند یا نیازهایم را برطرف سازد. این در ضمن بدان معناست که اگر من به همکاری دیگران نیاز داشته باشم تا به هدفهایم برسم باید به آن دلایلی معنیدار و منطقی بدهم که سود و نیازهای آنها را رعایت کند و خواستههای من باری بر دوش دیگران نیستند.
مسوولیت در قبال خود یعنی باید پاسخگوی انتخابها، تصمیمات و رفتار خود باشم. من مسوول اعمال و رفتار خود هستم. مسوول نتایج اعمال خود هستم. وقتی اقدامی را انتخاب میکنم که بتوانم پیامدهای آن را پیشبینی کنم، نتایج را هم انتخاب کردهام و این حقیقت را میپذیرم. یعنی من مسوول طرز برخورد خود با همسر، فرزند، همکاران و کسانی هستم که با آنها معاشرت میکنم. اگر با آنها برخورد بدی داشته باشم، نمیتوانم ادعا کنم که آنها مرا به انجام این طرز برخورد مجبور کردند.
اگر بدرستی رفتار کنم، مسوولیت در قبال خود بدین معناست که من پاسخگوی نقطهنظرها و ارزشهایی هستم که از آنها در زندگی خود استفاده میکنم.
شاید برخی افراد تصور کنند پذیرفتن مسوولیت در قبال خود این است که همه نیازها و خواستههایمان را شخصا برآورده سازیم. باید گفت پذیرفتن مسوولیت در قبال خود با خودکفایی کامل و بیچون و چرا یکی نیست. ما در بسیاری از موارد به یکدیگر احتیاج داریم و نمیتوانیم این نیاز را منکر شویم. در واقع افراد همان طور که باید بدانند در قبال چه چیزی مسوول هستند این را هم باید بدانند که در قبال چه چیزی مسوول نیستند. انسانها مسوول انتخابها و اعمال خود هستند. اما مسوول انتخابها و اعمال دیگران نیستند. فرد میتواند روی ذهن دیگران تاثیر بگذارد. اما نمیتواند ذهنی را کنترل کند. دانستن این که چه چیزی به من مربوط است و چه چیزی به من مربوط نیست نیز موضوعی است که اهمیت بسیاری دارد. اغلب اوقات در رابطه میان والدین و فرزندانشان شاهد این ماجرا هستیم. گاه پدر و مادر خودشان را عذاب میدهند زیرا به رغم آن که تمام تلاش خود را کردهاند، فرزندانشان به آن شکلی که آنها میخواهند رشد نمیکنند. والدین در اینجا احساس گناه میکنند چرا که آنها به اشتباه تصور میکنند از قدرتی برخوردارند که میتوانند روی انتخابهای فرزندانشان تاثیر بگذارند.
گاه این مشکل در روابط زن و شوهر نیز وجود دارد. ممکن است زنی از این ناراحت باشد که به رغم همه تلاشهایش، شوهرش عادات بد خود را ترک نمیکند، یا مثلا مردی از این ناراحت باشد که به رغم همه تلاشهایش زنش همچنان تابع تفکرات منفی خود است. ممکن است هر دوی این زن و شوهر ناراحت باشند زیرا گمان میکنند که نمیدانند به یکدیگر چه باید بگویند و هر دو به اراده خود معتقدند اما به اراده همسرشان اعتقادی ندارند. افراد باید بیاموزند که کنترلی روی اذهان و زندگی دیگران ندارند.
همه ما در مواقعی تحت تاثیر نیروهای (سیاسی، اقتصادی، محیطی و ژنتیکی) هستیم که ما آنها را انتخاب نمیکنیم و این نیروها بر شرایط ما تاثیرگذارند، برای نمونه، در شرایط نامناسب اقتصادی نمیتوانیم درباره اخراج خود از کار تصمیم بگیریم، اما درباره اینکه بعد از اخراج چه میخواهیم بکنیم امکان انتخابهای فراوان داریم. میتوانیم دنبال شغل دیگری بگردیم، میتوانیم تلاش کنیم برای خودمان کار کنیم یا میتوانیم تسلیم یاس و نومیدی شویم و غیره. به همین شکل میتوان تاکید کرد که گاه وقایعی برای اشخاص اتفاق میافتد که اشخاص بیآنکه تقصیری داشته باشند، آسیب میبینند و متضرر میشوند بنابراین نمیتوان گفت من مسوول همه آن چیزهایی هستم که تجربه میکنم و این درست نیست که ادعا کنیم افراد دارای کنترل نامحدود درباره زندگیشان هستند.
● مسوول در برابر تحقق خواستههای خود
ما انسانها وقتی کمسن و سال هستیم، به طور طبیعی پدر و مادر را مسوول مراقبت از خود میدانیم. ما خواستههای خود را مطرح میکنیم و امید داریم پدر و مادرمان این خواستهها را برآورده سازند. اما وقتی بالغ میشویم، اغلب به این نتیجه میرسیم که مسوول دستکم برخی از خواستهها و امیال خود هستیم. اغلب ما میآموزیم اگر خواهان غذا، لباس یا حتی یک خودروی جدید هستیم باید درآمدی کسب کنیم تا بتوانیم آن را خریداری کنیم. بالغی که هرگز این مطلب را نیاموزد، در واقع نابالغ است زیرا قرار بر این است. که بزرگترها بتوانند خود را تامین کنند.
البته نمیتوان منکر این شد که اغلب اوقات دستیابی به خواستههای ما بستگی به همکاری و مشارکت دیگران دارد. برای مثال، فردی ممکن است بدون همکاری و مشارکت شریک زندگیاش به نتایج دلخواه نرسد. در اینجا باید به این مهم توجه داشته باشیم که اگر هدف ما لازمهاش مشارکت و همکاری دیگران باشد باید به منافع و علایق آنها هم احترام بگذاریم. به عبارت دیگر باید ارزشهایی را ارائه کنیم که برای دیگران معنیدار و انگیزهدهنده باشد چرا که کسی صرفا برای خدمت کردن به ما زندگی نمیکند.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی ناراحتی و ناخشنودی اشخاص این است که دنبال یک ناجی میگردند تا مسائلشان را حل کند و خواستههای آنان را برآورده سازد. ما باید یاد بگیریم و به خود بقبولانیم که کسی قرار نیست از راه برسد، کسی قرار نیست ما را نجات بدهد، کسی قرار نیست مسائل ما را حل کند و زندگی را مطابق میل ما سازد. اگر ما کاری نکنیم، چیزی بهتر نمیشود. در واقع امتیاز بزرگ این مطلب که کسی از راه نمیرسد این است که قدرت را به ما باز میگرداند. تا زمانی که ما به دیگران قدرت بیش از اندازه بدهیم و آنها را بزرگ کنیم و فرض را بر این بگذاریم که دیگران قادرند ما را نجات دهند، از قدرت و توانمندی خود کاستهایم و با اجتناب ورزیدن از قبول مسوولیت در قبال خود، خود را در شرایط انفعالی و یاس و درماندگی قرار میدهیم.
کاملا مشخص است کسانی که در قبال موفقیت خود مسوولیت بیشتری به عهده میگیرند، زندگی بهتری پیدا میکنند و از کسانی که مسوولیتها را به گردن دیگران میاندازند به موفقیتهای بیشتری دست پیدا میکنند.
پس باید بدانیم که:
▪ ما مسوول باورها و ارزشهای خود هستیم: معنای این جمله این است که قبل از هر چیز ما مالکیت باورها و ارزشهای خود را میپذیریم. به عبارت دیگر میپذیریم که آنها از آن ما هستند. بسیاری از ما، از منطق واقع در پس اعمال خود بیاطلاع هستیم. برای مثال در بسیاری از مواقع بیآن که متوجه باشیم از جنس مخالف خود بدگویی میکنیم یا در بسیاری از مواقع رفتارهای تکانهای داریم و نیازی هم احساس نمیکنیم که ریشههای این رفتارها را بررسی کنیم. اگر فکر نکنیم، اگر افکارمان را وارسی نکنیم، نمیتوانیم در سطح آگاهی مطلوب به سر ببریم، به همین سبب برایمان دشوار است که برای باورها و ارزشهایمان قبول مسوولیت کنیم و آنها را معین شده ارزیابی نماییم.
انسان مسوول در این زمینه سعی میکند باورها و ارزشهای هوشمندانه داشته باشد به طوری که بتواند درباره آنها فکر کند و در شرایط کنترلی بیشتری قرار بگیرید. متاسفانه باید گفت طرز تربیت و آموزشهای بسیاری از اشخاص به گونهای است که اهمیت یا حتی امکان این فرآیند را آموزش نمیدهد.
پذیرفتن مسوولیت درقبالخود با خودکفایی کامل و بیچون و چرا یکی نیست. ما در بسیاری از موارد بهیکدیگر احتیاج داریم و نمیتوانیمایننیاز را منکر شویمما مسوول احساسات و عواطف خود هستیم: اصولا وقتی براساس احساسات و عواطف خود رفتار میکنیم، اغلب معتقدیم کاری که کردهایم کموبیش از سر ناچاری بوده است و این که آن احساس و عاطفه رفتار ما را مشخص میکند. ممکن است متوجه نباشیم یا نخواهیم بدانیم که در این جا هم با وجود احساسات و عواطف باز هم پای یک انتخاب یا تصمیمگیری در میان بوده است. اگر بدانیم و متوجه باشیم یا بیاموزیم که ما در قبال اعمال و رفتار خود مسوولیت داریم، این امکان وجود دارد که رفتار کمتر تکانهای را به نمایش بگذاریم و بیشتر روی رفتارمان فکر کنیم؛ اما اگر بر این باور باشیم که صرفا براساس احساسات خود باید رفتار کنیم، اگر براین باشیم که باید بدون داوری و اندیشه مطابق احساسات خود رفتار کنیم، در این صورت تبدیل به یک انسان بدون توجه و تابع احساسات میشویم.
▪ ما مسوول رفتار با دیگران هستیم: در واقع ما باید به یاد داشته باشیم که مسوول رفتار عقلانی یا غیرعقلانی خود با دیگران هستیم، مسوول احترام گذاشتن یا بیاحترامی کردن به دیگران هستیم، مسوول رفتار منصفانه یا غیرمنصفانه، مسوول مهربانی یا نامهربانی، مسوول ایستادن بر سر قول و قرار یا شکستن قول و قرارهای خود با دیگران و مسوول سخاوت و خست خود در قبال دیگران هستیم. اگر ما از شأن و مقام فرزندمان حمایت میکنیم یا به این دلیل که از سروصدای فرزندمان که در حال بازی است، خوشمان نمیآید، بر صورت او سیلی میزنیم، مسوولیتش به عهده خود ماست.
اگر در این حالت بگوییم «او مرا وادار کرد چنین کاری بکنم» از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکنیم. در واقع اینها دروغهایی هستند که اشخاص برای توجیه رفتار خود از آن استفاده میکنند. ما به عنوان انسان بالغ در اغلب موارد درباره کاری که میکنیم و رفتاری که با دیگران داریم، امکان انتخاب داریم و نمیتوانیم برای توجیه رفتار خود مثلا بگوییم «او پا روی اعصاب من گذاشت» یا «تقصیر او بود که من...» اگر ما نخواهیم حق انتخاب خود را به رسمیت بشناسیم، به خود و به دیگران این پیام را میدهیم که مسوول نبودیم، این که امکان انتخاب نداشتیم و مجبور بودیم آن کار را بکنیم.
▪ ما در قبال اولویتهای زمانی خود مسوول هستیم: شاید بتوان گفت مسوولیت در برابر زمان، اصولیترین موضوع در زندگی ماست که بیش از همه مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. گاه ما وسوسه میشویم با زمان مانند یک دشمن رفتار کنیم و به این نیاز خود که حق انتخاب داشتن است بهایی نمیدهیم حال آن که در این مورد مسوولیت داریم. انتخابها و تصمیمات ما مشخص میکنند آیا زمان و انرژی ما منعکسکننده ارزشهای مورد نظر ما هستند یا با آنها غیرهمخوان میباشند. برای مثال ممکن است مادری بگوید فرزندانش برای او بسیار باارزشند، اما بخش اعظم وقت خود را صرف خرید با دوستانش بکند یا با آنها تفریح داشته باشد و تنها اندک زمانی از فرصت خود را صرف فرزندانش بکند. اگر ما بروشنی بدانیم که اولویتبندی کردن زمان به انتخاب خود ماست و مسوولیت خود ما به حساب میآید، بهتر میتوانیم کشمکشها را اصلاح کنیم.
● اجتناب از قبول مسوولیت در قبال خود
از جمله شرایطی که مانع از مسوولیتپذیری اشخاص میشود، این است که به آنچه آنها میبینند و به آنچه آنها میدانند، توجه نکنیم. در زندگی تجاری و حرفهای و حتی در زندگی شخصی یکی از راههایی که از مسوولیت اجتناب میکنیم، تظاهر به جهل و عدم آگاهی است.
موقع صحبت کردن با کارمند، مشتری، شریک، همسر، فرزند، مراجع، عرضهکننده و... گاه به مواردی که ممکن است برایمان اسباب دردسر شود، توجه نمیکنیم و بعد وقتی مشکل از راه میرسد فریادمان بلند میشود که «از کجا میدانستم؟» و بعد خود را قربانی یک بدبیاری به حساب میآوریم. راه دیگر برای اجتناب از مسوولیتپذیری این است که شرایط را زمینهساز مساله میدانیم، مثلا میگوییم «کسی به من نگفت چه کنم» یا «از کجا میتوانستم بدانم کدام راه بهتر است.» روش دیگری برای اجتناب از مسوولیت این است که کارمان را بیش از اندازه محدود میکنیم: «این کار من نیست.» مثلا کارکنان منفعل یک شرکت متوجه بروز یک ایراد و اشتباه میشوند، اما هیچ اقدامی نمیکنند، چه رسد به این که بخواهند برایش راهحلی پیدا کنند.
راه دیگر برای اجتناب از قبول مسوولیت، روحیه «صبر کن و ببین» است یا به عبارتی «دیر یا زود خودش درست میشود» و از دیگر روشهای طفره رفتن از مسوولیت سرزنش کردن است. «تقصیر من نیست، تقصیر فلانی است.»
اینکه برخی افراد یکدیگر را متهم میسازند و سرزنش میکنند و گناه اشکالات را بر گردن یکدیگر میاندازند، میتوانیم این را بگوییم که شرایط و محیط اجتماعی وجود دارد که در آن فراگیری مسوولیت در قبال خود سادهتر است و از سوی دیگر، شرایط و محیطهایی هم وجود دارند که فراگیری آموزش در قبال خود را دشوار میکنند. در واقع نگرش مسوولیت در قبال خود باید از درون شخص در او ایجاد شود و این را نمیتوان از بیرون به کسی داد.
معصومه اسدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست