چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

احیاگر فرهنگ ایران


احیاگر فرهنگ ایران

به مناسبت سالروز درگذشت خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی

خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی که در روزگار فرمانروایی مغولان می‌زیست یکی از چهره‌های درخشان، سرآمد و برجسته در عرصه‌های سیاست‌ورزی، اندیشه و علم در درازنای تاریخ کهن ایران است. جایگاه وی در احیای فرهنگ ایران در دوران فرمانروایی غمبار مغولان بس ستودنی است و از این حیث اگر مقامش فراتر از بزرگانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و شمس‌الدین جوینی نباشد فروتر نخواهد بود.

برابر با تاریخ، خواجه رشیدالدین، با نبوغ خاص و مهارت ویژه‌اش در دانش پزشکی یارای آن یافت تا به دربار ایلخان مغول، اباقاخان، راه یابد. هوشمندی وی سبب شد تا در روزگار ۲ ایلخان دیگر، گیخاتو و ارغون نیز مورد ارج و احترام باشد، بدان گونه که علاوه بر طبابت رسیدگی به برخی امور دیوانی را نیز بر عهده گرفت. مع‌الوصف، اوج اقتدار او از آن هنگام آغاز گشت که غازان، ایلخان مسلمان و دانش‌دوست مغول شایستگی‌های افزون او را دریافت و وی را در وهله نخست به ریاست موقوفات مجموعه علمی ـ‌ فرهنگی شنب غازانی و سپس به وزارت خویش برگزید. او در دوران پس از غازان و در عصر اولجایتو نیز بر مسند وزارت همچنان تکیه داشت، این روند در دوران واپسین ایلخان، یعنی ابوسعید نیز ادامه یافت، اما شوربختانه در این هنگام حسد حاسدان و دسیسه‌چینی‌های دشمنان در سلطان جوان و خام موثر واقع شد و فرمان قتل خواجه صادر شد و به این ترتیب ایران زمین دگربار مرگ حزن‌انگیز یکی دیگر از بهترین فرزندانش را شاهد گشت.

براساس آنچه اسناد و منابع تاریخی گواهی می‌دهند با به صدارت برگزیده شدن این مرد فرهیخته که نمونه تدبیر و عقلانیت ایرانی و به تعبیر حمدالله مستوفی، نگارنده کتاب تاریخ گزیده، «وزارت آصف و بوذرجمهر با وزارت و تدبیر او خوار و حقیر بود» اقدامات بسیار ارزشمندی در جهت اعتلای فرهنگ و تمدن ایران زمین که در پی یورش دهشتناک چنگیزیان رو به افول نهاده بود، انجام گرفت.

خواجه رشیدالدین مرد سیاست، مدیریت، امور دینی، فلسفه، طب، تاریخ، تالیف و انشاء بود و به زبان‌های پارسی، عربی، ترکی، مغولی، چینی و عبری آشنایی تام داشت. ازجمله عملکردهای درخشان این وارث مواریث باستانی که آگاه به مکتب‌های گوناگون فلسفه ایران و اسلام بود تفسیرهای پرشماری است که بر آیات قرآن کریم نگاشت و پاسخ‌هایی مستدل بر شبهات مخالفان بویژه یهودیان ارائه کرد.۱‌ او همچنین کوشید میان فلسفه، تصوف و کلام هماهنگی ایجاد نماید. در این راستا او رو بدان سوی نهادکه فلسفه و الهیات را از پوسیدگی و کهنگی برهاند و نفحه تر و تازه‌ای در آن بدمد. به تعبیر سیدحسین نصر، او در تمام موارد ممکن کوشید نظر متکلمان و فیلسوفان را یکسان جلوه دهد و علوم عقلی و نقلی یا عقل و ایمان را با یکدیگر سازگاری بیشتری بخشد.

بررسی‌های تطبیقی خواجه رشیدالدین درباره ادیان گوناگون نیز شایان ستایش است. او در بخشی از کتاب، اسئله و اجوبه و به هنگام پاسخ به پرسش‌های حکیمی فرنگی به مباحث کلام تطبیقی پرداخته است. او در همین کتاب درباره رابطه عقل و ایمان در آیین‌های بودا، مسیح و یهود نیز به شایسته‌ترین وجه سخن گفته است.

آنچه هویدا می‌نماید، این گستردگی دید و جهان‌بینی ژرف‌نگرانه خواجه، رقبای سیاسی و کوته‌نظران را از سویی و وابستگان به مکاتب قدیم را از دگر سوی به وحشت انداخت و موجب شد تهمت‌های گوناگونی بر او بربندند. شمار زیادی او را یهودی خواندند و این در حالی بود که خواجه در کتاب‌هایش و ازجمله در رساله لطایف‌الحقایق، ضمن دفاع از اسلام، بکرات افکار و گفتار یهودیان را مورد نقد و حتی استهزاء قرار داده بود.

نگاهی حتی گذرا و نه‌چندان دقیق به فهرست طویل آثار به یادگار مانده از خواجه، پژوهشگر را به این نکته رهنمون می‌سازد که او جامع تمام علوم روزگار خویش بود. در حقیقت، متون علمی نگارش یافته توسط خواجه علاوه بر تفسیر، فلسفه و کلام، مباحثی چون فلاحت و زراعت، علوم طبیعی، طب، علوم اقوام هندی و چینی، تاریخ و... را نیز شامل می‌شد. بی‌گمان، در میان این همه رسائل پرشمار، مشهورترین و ارزشمندترین آنها کتاب جامع‌التواریخ است. آنچه روشن است این کتاب را که بی‌شباهت به یک دایره‌المعارف نیست می‌توان کامل‌ترین منبع جهت شناخت اقوام ترک و مغول برشمرد، زیرا بخشی از کتاب که در آن از تاریخ قبایل چادرنشین ترک و مغول و سازمان اجتماعی و شیوه زندگی و موازین حقوقی و روایات و افسانه‌های آنها بحث می‌شود چنان کامل و دقیق است که همتای آن را در هیچ یک از منابع تاریخی مربوط به آن دوران، حتی منابع چینی و مغولی، نمی‌توان یافت.

شایسته است یاد شود جامعیت جامع‌التواریخ بدان اندازه است که امروزه تاریخ پژوهانی چون ساندرز، نویسنده کتاب تاریخ فتوحات مغول، آن را نخستین تاریخ اصیل جهانی پنداشته و محققانی همانند مورگان، مولف کتاب مغول‌ها، اهمیت تاریخ‌نگاری عصر مغول را مدیون و مرهون وجود آن برشمرده‌اند. برخی تاریخ‌نگاران، چون عبدالحسین زرین‌کوب پا از این نیز فراتر نهاده و به درستی از جامع‌التواریخ به عنوان جسورانه‌ترین و عظیم‌ترین طرح در تاریخ‌نویسی مسلمانان و نیای فراموش شده تواریخ امروز دانشگاه کمبریج یاد کرده‌اند.

با تمام این اوصاف، برجسته‌ترین کاری که خواجه رشیدالدین در جهت نیل به هدف، یعنی احیا و اعتلای فرهنگ ایران، انجام داد بنیان نهادن نخستین شهر دانشگاهی جهان در نزدیکی تبریز بود. این مجتمع عظیم علمی ـ‌ آموزشی که به ربع رشیدی، اشتهار یافت بزرگ‌ترین مجموعه علمی بود که دنیا تا به آن زمان به چشم دیده بود. ربع رشیدی نه‌تنها نمونه‌های تمدن ایرانی ـ‌ اسلامی را گردآوری، متمرکز و پاسداری کرد، بلکه سبب شد با تجمع بخشیدن به دانشمندان و هنرمندان خودی و بیگانه از هر قوم و ملیتی، افکار جدید شرق و غرب را با تمدن ایرانی ـ‌ اسلامی ترکیب کند و روحی تازه در آن بدمد تا بتواند چهره‌ای جهانی به خود گیرد. گفتنی است، این بزرگ‌ترین و عظیم‌ترین مرکز آموزشی آن عهد جهان از نظر علمی و مدیریتی با دانشگاه‌‌‌ها و مراکز آموزشی کهن چون جندی‌شاپور و نظامیه بغداد هم پایه و حتی برتر بوده است. در ضمن، واحدهای گوناگون علمی ـ‌ آموزشی ربع رشیدی متنوع بود و تشکیلات اداری، پژوهشی و آموزشی آنچنان ساماندهی شده بود که با آخرین نمونه‌های مراکز پژوهشی و آموزشی دنیای کنونی قابل قیاس است. در واقع، آنچه بیش از همه شایان توجه است تشکیلات و اداره امور این کانون بزرگ علم و فرهنگ است که به راستی از هر جهت حیرت‌زا و شگفت‌آور است تا جایی که حتی دستمزد، بیمه و حقوق بازنشستگی کارکنان و اساتید از سوی خواجه منظور شده بود.

خواجه رشیدالدین بیشترین هم و غم خود را در جهت پیاده‌کردن اهداف علمی ـ‌ آموزشی این مجتمع به کار برد و برای نیل به این اهداف اماکنی چون مدرسه، بیمارستان، خانقاه، خوابگاه، مسجد، کتابخانه و... در آن بنا نهاد.

خواجه که در امر جهانداری و سیاست‌ورزی نظری صائب داشت از سویی تلاش می‌کرد طبق برنامه‌ای منظم دانشمندان برجسته را در ربع رشیدی فراز آورد و از سوی دیگر از وجود آنها نهایت استفاده را برای تربیت کادرهای علمی به عمل آورد. او به همین برهان شمار افزونی از دارایی‌های خویش را برای اداره این کانون جهانی علم وقف کرد. خود وی در یکی از مکتوباتش برخی از وقفیات متعلق به این مجموعه را چنین برشمرده است:

«گله‌های گوسفند که در روم، بغداد، دیاربکر، شیراز، تبریز، اصفهان، مازندران، خراسان، لرستان و دیگر ممالک بـه دست کدخدایان احشام سپرده‌ام ۵۰۰ گلـه است، هـر گلـه ۵۰۰ راس وقف کـرده‌ام بـر ربع رشیدی که روغن و پشم و کشک و نتاج آنها سال به سال صرف خیرات و مبرات کنند و... دیگر ۲۰ هزار قطعه مرغ که به دست دهاقین و رعایای قراء مواضع تبریز و سلطانیه و همدان سپرده‌ام وقف کرده‌ام بـر دارالشفاء ربع رشیدی...». این فقط بخشی از ثروت اختصاص یافته به ربع رشیدی بود چراکه میزان اوقاف آن بسیار افزون‌تر از آنچه گفته شد بوده است، اما چون به گفته خود خواجه رشیدالدین «اگر مفصل مجموع اثاثات ربع رشیدی را بنویسیم موجب ملال و کلال باشد» از این کار صرف‌نظر می شود. تنها یادآوری می‌گردد در مجموعه‌ای که ۴۰۰ دانشمند، فقیه، محدث و دست‌کم ۶ هزار طالب علم روزگار می‌گذراندند باید چنین هزینه افزونی خرج می‌گشت تا اینان همچنان که خود خواجه بیان داشته است بتوانند «از سر رفاهیت خاطر به افادت و استقامت مشغول گردند».

در ربع رشیدی که در زمان رفعت و فرازش، دانش از رشد و پیشرفتی قابل توجه برخوردار شد کتابخانه‌ای ۶۰ هزار جلدی وجود داشت که کتاب‌هایش به زبان‌های زنده آن عهد نگارش یافته و از سرزمین‌هایی گوناگون چون ایران، توران، مصر، مغرب، روم، چین و هند جمع‌آوری شده بود. خواجه رشیدالدین برای گردآوردن این همه کتاب به تشویق و تحریص علمای زمان برای تحقیق و انتشار آثار می‌پرداخت. شگفت آنجا است که این تشویق و ترغیب به نوعی مسابقه کتاب‌نویسی در میان اندیشمندانی از اقصی نقاط دنیا تبدیل شده بود و البته خواجه در ازای دریافت هر کتاب هدایایی که می‌توان آن را حق‌التحریر یا حق‌التالیف نامید برای نگارنده کتاب می‌فرستاد، حتی اگر نویسنده در ممالکی دوردست چون اندلس، مراکش یا تونس می‌زیست.

خواجه رشیدالدین که خود پزشکی زبردست و کاربلد بود نسبت به این علم که آن را فن شریف می‌نامید، توجه بسیار داشت. از نشانه‌های همت والا و گرایش و علاقه افزون وی به این دانش می‌توان به حضور ۵۰ پزشک در بیمارستان و مدرسه طب مجتمع ربع رشیدی اشاره کرد که هر یک از آنها دست‌کم مسوول آموزش ۲ دانشجوی پزشکی بودند. بایسته یاد کرده است، این ۵۰ پزشک ماهر از سرزمین‌های مختلف چون هند، چین، بیزانس، مصر و شام تنها به سبب شنیدن آوازه حمایت‌های افزون خواجه رشیدالدین، رو به سوی او نهاده بودند.

به هر ترتیب آنچه از این کوتاه سخن برمی‌آید آن است که روح تحقیق و دانش‌پژوهی، فکر نکته‌سنج، هوش سرشار، جهان‌بینی وسیع و مدیریت هوشمندانه، از صفات و ویژگی‌های خواجه رشیدالدین بوده است. به باور نگارنده، یاری جستن از منش و روش خواجه و استفاده از شیوه‌های مدیریت پیشرفته ربع رشیدی در کنار بهره‌گیری درست و هوشمندانه از متدهای آموزشی نوین، نه‌تنها توسعه فرهنگ تحقیق و پژوهش و تولید علم و دانش را سهل‌الوصول می‌نماید بلکه کار پرورش نیروی انسانی متخصص و کاردان مورد نیاز جامعه را نیز آسان‌تر و راحت‌تر می‌سازد.

پانوشت:

۱ ـ بایسته است یاد شود، خواجه رشیدالدین در ابتدا بر آیین یهود بود و آن گاه از روی اخلاص اسلام اختیار کرد و به این سبب تمام تلاش خویش را به کار برد تا شبهه‌ها و ایرادات یهودیان بر اسلام را پاسخ گوید.

امیر نعمتی لیمائی