جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سازمان ملل متحد در هزاره سوم


سازمان ملل متحد در هزاره سوم

لزوم توسعه جامعه مدنی بین المللی براساس یک نظم اخلاقی

سازمان ملل متحد پس از پایان جنگ جهانی دوم با دغدغه امنیت و ایجاد صلح تشکیل گردید. تجربه ناموفق جامعه ملل در ایجاد سازمان جدید مد نظر قرار گرفت و سازمان ملل متحد هم از لحاظ گستره فعالیت و هم از لحاظ دستور کار و آیین نامه تغییرات عمده ای با جامعه ملل داشت، حفظ صلح و امنیت بین الملل این بار به رکن شورای امنیت واگذار گردید و اهمیت اساسی پیدا کرد و۵ قدرت بزرگ با اعمال حق وتو نگهبان صلح جهانی گشتند. در سازمان تلاش گردید تا مکانیسمهای موجود در جامعه ملل را برای نظارت بر نهادهای اقتصادی و اجتماعی بهبود بخشند.۳ نوع نهاد اصلی برای سازمان در نظر گرفته شد: موسسات تخصصی، برنامه ها و صندوق ها.

در چگو نگی عملکرد سازمان ملل متحد با شرایط فعلی نظام بین الملل و با نگاهی به مسئله حاکمیت کشورها مسایلی چند در سر راه اعمال خواست سازمان ملل متحد قرار گرفته است که در این راستا می توان به مسئله امور داخلی کشورها و ارتباط آن با نظم بین المللی پرداخت . هدلی بول در سال۱۹۹۷ نوشت : نظم بین کشورها و عدالت در داخل آنها در اغلب موارد مانعه الجمع است . اینکه آیا ایجاد نظم بین المللی که سازمان ملل مد نظرش می باشد با مسائل داخل کشورها که گاها با نظم بین المللی ارتباط پیدا می کند قابل جمع می باشد از مباحث ریشه دار روابط بین الملل می باشد که رئالیستها با نظر منفی بدان نگریسته اند ولی ایده آلیستها آن دو را قابل جمع دانسته اند و رویکردی که اخیرا سازمان ملل برگزیده حاکی از این قضیه می باشد و دخالتهای که بعضا در مسائل داخلی کشورها به منظور حفظ صلح در دهه های اخیر حاکی از مورد فوق می باشد. سازمان ملل با این پیش فرض که سرنوشت هر ملتی و دولتی در دست خودش می باشد از ابتدای کار تا دهه۸۰ برتری عدالت بر نظم را رعایت می کرد و حتی در برابر حکومتهای دیکتاتوری که مردمان خود را سرکوب می کردند واکنش نشان نمی داد ولی بعد از پایان جنگ سرد وضعیت تغییر یافت و این نظر که دولت ها شخصیت های مشروط هستند از این نظر که حق آنها برای بقا باید وابسته به معیار عملکرد آنها نسبت به منافع شهروندانشان باشد تقویت گردید و نظم بین المللی که هم جلوگیری از جنگ و هم حقوق افراد را ماورای مرزهای سیاسی در نظر دارد مورد توجه قرار گرفت این یک تحول اساسی بعد از فروپاشی نظام دوقطبی می باشد که به قدرت و نفوذ سازمان ملل می افزاید.

از اواسط دهه۹۰ در اشاره به سازمان های بین المللی از واژه حکمرانی بین المللی و دولت جهانی مشروع در ادبیات سیاسی استفاده گردید. آنها به این مسئله اشاره داشتند که برخی نهادها همانند سازمان ملل متحد هم قدرت و هم مشروعیت این را دارند که به صورت حکمران جهانی درآیند یکی از دغدغه های دولت حاکم و مشروع ایجاد عدالت برای تک تک افراد داخل آن کشور می باشد که قبلا بیشتر توسعه و رشد اقتصادی مد نظر بود. امروزه سازمان ملل و موسسات تخصصی آن سالانه به طور مداوم به بررسی عملکردهای دولت ها می پردازند و نیز شاخص ها و معیارهای قابل اندازه گیری را بررسی می کنند حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان، حقوق اقلیت ها و صدها کنوانسیون دیگر که روز به روز به تعداد آنها افزوده می شود عمدتا در راستای اعمال قدرت بیشتر سازمان در امور داخلی کشورها حرکت می کنند. سازمان ملل برای این منظور در اواسط دهه۹۰ سه راهبرد زیر را در پیش گرفت: دلمشغولی نسبت به نظم در داخل کشورها، مقاومت در برابر تجاوز بین کشورها و تلاش برای حل و فصل مناقشه ها در داخل کشورها.

دخالت سازمان در امور داخلی کشورها با دکترین عدم مداخله که در منشور دقیقا اشاره شده تناقض دارد ولی کارشناسان این نظر را دارند که مداخله سنتی به صورت هجوم آگاهانه به داخل یک کشور بدون رضایت آن کشور صورت می گیرد ولی سازمان این دخالت بدون رضایت را مورد تردید قرار داده و برای اولین بار در قضیه کوزوو این تابو را شکست و امروزه نظر بر این است اگر در داخل یک کشوری به استانداردهای بشری توجه نگردد و از قوانین بین المللی سر پیچی شود سازمان حق دخالت دارد. یکی از موارد دخالت در امور داخلی توسعه اقدامات بشر دوستانه می باشدکه در مورد ایجاد منطقه امن در کردستان عراق کاملا مشهود بود.

مسئله مهم دیگری که می بایست مورد توجه قرار گیرد این است که آیا سازمان باید از دولت مورد مداخله اجازه دخالت بگیرد؟ و نیز نحوه تعامل سازمان با دولت های مورد مداخله به چه صورت می باشد؟ روندی که سازمانها رعایت می کنند اغلب اجازه از دولت هاست که به دنبال آن و در صورت دخالت، احتمال همکاری بین سازمان و دولت هدف قوت می گیرد ولی در مواردی این شکلی نبوده و سازمان بدون مجوز وارد شده که در این صورت همکاری و تعامل بین دولت و سازمان متصور نیست و شرایط برای سازمان سخت تر می باشد.

در ادامه به مسئله حاکمیت پرداخته شده است حاکمیت به مسئولیت نهایی تفسیر می شود که اعمال کننده آن تنها حکومت و دولت می باشد ولی این مفهوم اخیرا با چالش هایی مواجه گردیده است نمونه بارز این مورد اتحادیه اروپا و ناتو می باشد که در آن کشورها بخشی از حاکمیت خود را به یک سازمان منطقه ای و موردی اعطا کرده اند اگر چه حاکمیت نهایی باز هم به دولت ها بر می گردد و بدان معنا نیست که دولت مورد تهدید قرار گرفته ولی شرایط حاکمیت تغییر پیدا کرده است. با تجربه ای که در ناتو و اتحادیه اروپا شده می توان رویکرد جدیدی را در سازمان ملل مد نظر قرار داد و در این راستا می توان صلاحیت هایی به سازمان اعطا کرد و به نوعی حاکمیت خاصی برای سازمان ایجاد کرد هر چند در مقایسه با ناتو اتحادیه اروپا از شدت و اختیارات کمتری برخوردار خواهد شد (به دلیل تعدد کشورها و گستره جهانی سازمان ملل که در درون خود انواع مختلف کشورها از ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... را جا داده است).

مسئله ای که اعمال قدرت سازمان را به دلیل حفظ صلح و امنیت و مسائل حقوق بشری در قلمروی حاکمیتی دولتها مورد چالش قرار می دهد تصمیم گیرندگان و بازیگران کلیدی در سازمان می باشند که در سازمان ملل این بازیگران کلیدی تنها۵ قدرت دارنده حق وتو می باشند و با توجه به زمینه و رفتار تاریخی این قدرت ها، همواره با شک و تردید به آنها نگریسته می شود و معمولا کشورها با اکراه به فعالیت سازمان در درون مرزهای خود رضایت می دهند.

● نقش های سازمان ملل متحد در هزاره سوم

الف) صلح و امنیت بین کشورها: استقرار سنتی صلح / پاسداری سنتی از صلح / همکاری با دولت ها در امر توسعه / فعالیت اجتماعی و فنی در همکاری با دولت ها / نظارت بر حقوق بشر و تعیین معیارها.

ب) عدالت در داخل کشورها : کمکهای بشر دوستانه / تدوین دستور کار جدید درباره توسعه / توان بخشی دولتها بعد از بحران / وظایف جدید در پاسداری از صلح / پیشبرد و اجرای حقوق بشر / ثبت تسلیحات.

ج) مشکلات حاکمیت جهانی در اوایل قرن بیستم و یکم : مشکلات ادامه دار هماهنگ سازی و برنامه ریزی / مشکلات کنار آمدن و ضرورت بی طرفی / مشکل مالی / مشکلات صلاحیت اجرایی و مشروعیت / فقدان ساز و کار لازم برای نظارت و نقد قضائی / مشکل اطلاعات و تحلیل.

● جمع بندی

در اواخر دهه۹۰ و اوایل قرن بیست و یکم وظیفه سازمان ملل وظیفه احساس اقدام کردن به مثابه یک آغازگر بود تا فرایندهایی راکه برای حفظ مقررات این سیستم مناسب هستند به جریان اندازد. دخالت در امور داخلی کشورها برای ایجاد صلح و آرامش که گاها بی ربط به خواست قدرت های بزرگ نبود را می توان در این راستا به حساب آورد. پایان جنگ سرد و کمرنگ شدن رقابت بین شرق و غرب این فرصت را ایجاد کرد که به نوعی در سازمان ملل اجماعی حول مسائل و مشکلات پیش روی نظام بین الملل شکل گرفت. حضور ناتو در کنار سازمان ملل در قضیه کوزوو مسئله قابل توجهی بود؛ افزایش نقش سازمان های منطقه ای و فرا منطقه ای برای اجرای صلح و امنیت بین المللی در راستای اهداف سازمان ملل مورد عنایت قرار گرفته است.

در جامعه مدنی بین المللی۲ تغییر کلی ایجاد گردید: اولی تجمیع تدریجی سازمانی که دولت ها در آن دخیل بودند؛ دوم شناسایی تدریجی یک نظم اخلاقی بین المللی. توسعه جامعه مدنی بین المللی شیوه هایی را در کشورها به وجود آورده است تا شاهد ارزش خود و ارزش دیگران باشند.

محمود کریمی

منابع:

۱ ) موسی زاده رضا . سازمانهای بین المللی .تهران نشر میزان،۱۳۸۴ چاپ ششم

۲ ) کلاد اینس لوتر .سازمان های بین المللی (مشکلات و پیشرفت ها ) ترجمه منوچهر شجاعی، تهران کتاب نو۱۳۸۲

۳ ) آقایی داوود. سازمان های بین المللی، تهران نسل نیکان۱۳۸۴ چاپ چهارم

۴ ) کلود آلبر کلییار. سازمان های بین المللی از آغاز تا به امروز . ترجمه هدایت الله فلسفی . تهران نشر فاخته۱۳۷۱

۵) عامری هوشنگ .کارگزاری های تخصصی سازمان ملل متحد . ترجمه فریدون مجلسی. تهران انتشارات وزارت امور خارجه۱۳۸۰

۶) کلی کیت اس پیس. سازمان های بین المللی .ترجمه دکتر حسین شریفی طراز کوهی .تهران انتشارات میزان۱۳۸۴

۷ ) ایوانز گراهام . نونام جفری. فرهنگ روابط بین الملل . مترجمین حمیرا مشیر زاده و حسین شریفی نشر میزان۱۳۸۱

۸) آقایی داوود .نقش و جایگاه شورای امنیت در نظم نوین جهانی .تهران نسل نیکان چاپ دوم با تجدید نظر کامل۱۳۸۴

۹) ضیایی بیگدلی محمد رضا. حقوق بین الملل عمومی تهران نشر گنج دانش ویرایش نهم۱۳۸۱ .