یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

زندگی و اندیشه های حکیم عمر خیام


زندگی و اندیشه های حکیم عمر خیام

به مناسبت هشتصد و هفتاد و نهمین سال درگذشت حکیم عمرخیام

"حجه الحق امام غیاث الدین عمربن ابراهیم خیامی" معروف به "حکیم عمر خیام" در ۲۸ اردیبهشت ماه ۴۲۷ خورشیدی در نیشابور متولد شد. شاگرد امام الحرمین جوینی، ابوالحسین انبیری و .. بوده است. ابن سینا ۱۱ سال قبل از تولد خیام چشم از جهان فرو بسته بود، اما خیام همواره خود را شاگرد او دانسته و ارادتی وافر به او داشته است. روزی در حضور او از کسی سخن می گویند که نظریات ابوعلی سینا را رد می کرده است و نظر خیام را می پرسند. می گوید: او را رتبه یافت کلام ابوعلی نیست; چگونه رتبه اعتراض باشد او را؟ خیام در تمام علوم زمان خود سرآمد بود. در اوان جوانی رساله ای در گرفتن جذر و کعب نوشت. در سمرقند در سایه حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن علق، رساله ای در جبر و مقابله نوشت. در این رساله معادلات درجه دوم و درجه سوم از راه های هندسی و جبری حل شده است. او بسیاری از مسائل جبری را با استفاده از مقاطع مخروطی حل کرد. خیام هم چنین با بسط دوجمله ای که اکنون به بسط دوجمله ای خیام- نیوتن معروف است و یافتن ضرایب این بسط، به دستوری دست یافت که اکنون به مثلث خیام- پاسکال معروف است. خیام به بسیاری از خواص این مثلث پی برده بود.

پس از فتح سمرقند توسط ملکشاه سلجوقی، خیام در سایه حمایت خواجه نظام الملک وزیر خردمند ملکشاه قرار گرفت. در سال ۴۶۷ قمری در حال که تنها ۲۷ سال داشت، مامور شد که با همکاری دانشمندان و ریاضی دانان مشهوری همچون ابوالمظفر اسفزاری و میمون النجیب الواسطی، ابوالفتح عبدالرحمن خازنی، ابوالعباس لوکری ومعموری بیهقی به اصلاح تقویم موجود بپردازد. حاصل این کار گروهی عظیم که در رصدخانه اصفهان صورت گرفت و تا سال ۴۷۱ قمری ادامه یاقت، تقویم جلالی بود که تا به امروز یکی از دقیق ترین گاه شمارهای جهان به شمار می رود. پس از استیلای اعراب تقویم هجری قمری رایج شده بود. با این تقویم کار گرفتن مالیات از کشاورزان همواره با مشکل مواجه می شد. برای یکنواخت کردن تاریخ گرفتن مالیات، ملکشاه تصمیم به تغییر تقویم گرفت. تقویم جلالی تقویمی شمسی است. در این تقویم سال کبیسه هر چهار سال یک بار اجرا می شود (کبیسه رباعی) ولی هر ۳۳ و یا ۲۹ سال (بسته به رصد آسمان توسط منجمان) یک بار کبیسه پس از پنج سال اجرا می شود (کبیسه خمسه).

تاریخ شروع تقویم جلالی اول فروردین ۴۵۸ خورشیدی معادل بوده است. خیام در سال ۴۷۰ قمری، رساله ای در هندسه نوشت که در آن روی اصول هندسه اقلیدس مخصوصا اصل پنجم آن تحقیق و کار کرد. یعنی نسبت به اصول هندسه اقلیدسی که صدها سال کتاب درسی سراسر دنیا بود، شک کرد. باید قبول کرد که ایجاد هندسه غیراقلیدسی برای آن دوره بسیار زود بوده است; زیرا تمامی مسائل آن زمان با استفاده از هندسه اقلیدسی قابل حل بود، اما بیش از ۷۰۰ سال بعد، همان روش خیام مبنای کار لباچفسکی در ساختن هندسه غیراقلیدسی قرار گرفت که با فاصله کمی مورد استفاده انیشتین قرار داشت. خیام رساله ای درباره نظریه ریاضی موسیقی، رساله ای در علم مکانیک و تعیین وزن مخصوص اجسام و همچنین رساله ای درباره روش های تعیین جهات و سبب اختلاف هوا در مناطق مختلف (هواشناسی) دارد. مهم ترین رساله خیام در فلسفه رساله الکون والتکلیف است. در کلام و همچنین ادبیات فارسی و عرب نیز استاد بوده است.

از اشعارش پیداست که با فردوسی و شاعر بزرگ عرب یعنی ابوالعلای معری به خوبی آشنا بوده است.

او را تالی ابن سینا دانسته اند. امام محمد غزالی و عین القضات همدانی در زمره شاگردان او بودند. از آزمایشی که در حضور شاگردانش انجام داده است، چنین بر می آید که به حرکت زمین به دور خورشید پی برده بود. او در این آزمایش، در یک فضای استوانه ای شکل، جسمی را حول محوری و به دور یک شمع می چرخاند و وضعیت زمین و ستارگان را در آسمان به این شکل توضیح می دهد. یعنی در ثابت بودن زمین که مورد تایید همه دانشمندان آن روز بوده است، شک می کند و بدیلی بسیار هوشمندانه برای آن می یابد. پس از کشته شدن خواجه نظام الملک توسط فدائیان اسماعیلیه و مرگ ملکشاه در سال ۴۸۵ قمری، رصدخانه اصفهان تعطیل شد و خیام به نیشابور بازگشت. در زمانی که سنجر نوجوان بود، خیام برای بیماری آبله اش به بالین او آمد. یعنی در پزشکی هم مورد مشورت قرار می گرفته است، اما هیچ گاه مورد محبت سلطان سنجر قرار نگرفت. شاید این بی مهری از آن رو باشد که خیام تحت تاثیر سیاست مدنی یونانیان مداخله اعضای جامعه را در حکومت طلب می کرد و مخالف حکومت پادشاهی مطلقه بود.

ابن قفطی می گوید: "در التزام سیاست مدنیه، بر موجب قواعد یونانیه، مبالغت فرمودی..." نارضایتی سلطان سنجر از این نظریات و مخالفت اهل ظاهر و متکلمان از سوی دیگر، موجب خانه نشینی خیام شد. خیام در دوازدهم آذرماه سال ۵۱۰ خورشیدی در سن ۸۳ سالگی در نیشابور درگذشت. شاید بی مناسبت نباشد که گفته شود در دم مرگ مشغول مطالعه کتاب شفای ابن سینا بوده است. بعید به نظر می رسد آن را برای اولین بار در دم مرگ می خوانده است. بیشتر احتمال دارد که همیشه به آن مراجعه می کرده است; یعنی در فلسفه پیرو ابن سینا بوده و همواره عقل و منطق و برهان را معیار و ترازوی شناخت می دانسته است. گفته اند که او بدخلق و مردم گریز بوده و آثار بسیاری از خود به یادگار نگذاشته است. بیهقی او را کژخو نامیده و این گفته او به کرات توسط دیگران تکرار شده، بی توجه به این موضوع که بیهقی در هنگام ملاقات با خیام (سال ۵۰۷ ) فقط هشت سال داشته و آن قدر بی اطلاع بوده که اسفزاری را شاگرد خیام می دانسته است و در نهایت در آن ملاقات خیام ۶۸ ساله با او با مهربانی رفتار کرده و پرسش هایی از او کرده و پدرش را به آینده او خوشبین ساخته است.

بیهقی که می گوید: خیام در تصنیف و تعلیم امساک می ورزید، او را با چه کسی مقایسه کرده است؟ اظهار نظر بیهقی شاید ناشی از بی اطلاعی از کارهایی است که خیام کرده است. همچنین نظامی عروضی سمرقندی در چهار مقاله، از ملاقات خود با خیام در سال ۵۰۶ قمری یاد می کند. او می گوید: "در بازار برده فروشان بلخ در سرای امیربوسعد جره، خواجه امام عمر خیام و خواجه امام مظفر اسفزاری نزول کرده بودند و من بدان خدمت رسیدم. در میان مجلس... " اگر به تاریخ این ملاقات توجه شود، ۳۹ سال پس از ۴۶۷، یعنی سال آغاز به کار خیام در رصدخانه اصفهان است که در آن جا با اسفزاری همکار بوده است. کسی که یک قلم دوستی او حداقل ۳۹ سال طول کشیده است، می توانسته کژخو و مردم گریز باشد؟ از سویی از اشعار خیام بر می آید که او روحی حساس و طبعی ملایم داشته و به انسان، طبیعت و زندگی عشق می ورزیده است. بنابراین آیا چنین کسی می توانسته بدخلق باشد؟

● خیام شاعر

خیام خود رباعیاتش را جمع آوری و منتشر نکرده است، اما در کتاب های دیگران رباعیات او وجود دارد. هم چنین در کتاب های تاریخ و آثار به جا مانده از دیگران نیز درباره شاعری او صحبت شده است. مثلا ابن قفطی (سده ششم و هفتم قمری) در تاریخ الحکما اشعار خیام را مارهای خوش خط و خالی می داند که به شریعت آسیب می رساند یا نجم الدین رازی در کتاب مرصادالعباد که در ۶۲۱ قمری تالیف شده است، او را سرگشته غافل و گم گشته عاطل قلمداد کرده که از غایت حیرت به ضلالت افتاده است. از اظهار نظرهای دیگران و از روی اشعار خود خیام درمی یابیم که اندیشه های او با اندیشه های فلسفی و مذهبی رایج مغایرت داشته، ساختار ناهمساز سیستم فکری رایج یا حاکم را نشان داده و به اصول طرز تفکر رایج شک کرده است. تعداد بسیار زیادی رباعی به خیام نسبت داده شده است. با برآورد سعید نفیسی ۱۲۲۴ رباعی و با برآورد پژوهشگر هندی، سوامی گوند تیرتهه، ۲۲۱۳ رباعی، که هم از نظر شعری از اشعار سست تا قوی را می پوشاند و هم از نظر مضمون طیف وسیعی از نظریات گاه نا همخوان را در بر می گیرد.

به دلایل بسیار، کاملا مشخص است و تمام پژوهشگران هم بر همین نظرند که همه آنها را خیام نسروده است. حال با دو پرسش روبرو می شویم یکی اینکه چرا عده ای اشعار خود را به نام خیام منتشر می کرده ا ند و دیگر اینکه چه بخشی از این مجموعه بزرگ از آن خیام است؟ در مورد پرسش اول دو نظریه وجود دارد. عده ای می گویند خیام اشعار خود را در کلاس های درس در حضور شاگردانش و یا در محافل، نزد دوستانش می خوانده است و هر کدام از آن ها در خلوت، آنچه را که در حافظه شان باقی می مانده بود، یادداشت می کرده است. با این نظریه می توان تکلیف رباعی های با یک مضمون و وزن و قافیه نزدیک به هم را روشن کرد که در جای خود بسیار خوب است، اما تکلیف رباعیات با مضامین متفاوت و گاه متضاد روشن نمی شود. نظر دوم بر این مبنا است که با بررسی رباعیات منسوب به او و نگاه به تاریخ ایران در آن دوره، درمی یابیم که سخن گفتن درباره برخی مضامین دل شیر می خواسته است.

دیانت دستاویز حکومتگران آن زمان، برای سرکوب مخالفان بوده و از این رو تفتیش عقاید و به تبع آن ریا، جاری و ساری بوده است. خیام به علت کارهای علمی خود از اعتبار و شهرت بسیار برخوردار بوده است و به اعتبار وجهه علمی اش نمی توانسته اند به او سخت بگیرند و خونش را مباح بدانند. از طرفی خیام آن چنان زندگی پاک، منزه و بی آلایشی داشته که حتی مورد احترام مخالفان خود بوده است. برای نمونه ابوالحسن علی ابن یوسف قفطی در باره خیام می گوید: به شاگردان خود پاکیزگی تن و روان را توصیه می کرد. از اشاره های دیگران می توان دریافت که از مقام و منزلت والایی برخوردار بوده و بر نیشابور ریاست معنوی داشته است، اما دیگران چنین امتیازی نداشته اند.

از این رو به نظر می رسد پس از خیام و یا حتی در زمان خود او و پس از بازگو شدن رباعیاتش در محافل، موجی برخاسته است و کسانی که نظریاتی غیر از نظریات رایج داشته اند، یا سیستم فکری رایج و حاکم قانعشان نمی کرده است و یا احیانا از بکن نکن های موجود به تنگ آمده بودند، دل آن را پیدا کردند تا هم چون خیام نظر خود را در قالب رباعی بیان کنند، اما البته نه آن قدر که آن رباعی ها را به نام خود منتشر کنند; بلکه از ترس مجازات، آن ها را به نام خیام، که چنین کاری را از او آموخته بودند، به گوش دیگران رسانند. این که آن ها هم قالب رباعی را انتخاب کرده اند طبیعی است; معمولا پیروان قالب پیشوای خود را نمی شکنند. شاید هم برخی عمدا این قالب را برگزیده اند تا بتوانند به نام خیام منتشرش سازند. به این ترتیب در آن دوره خودکامگی و رواج ریا و اختناق، موجی برخاست و حرف ها، عقاید و نظریاتی غیر از نظریات رایج و حاکم را به شکل رباعی مطرح کرد. ضمن آن که نمی توان وجود چنین جریانی را کم اهمیت قلمداد کرد; باید راهی جست تا به پاسخ پرسش دوم رسید; یعنی کدام بخش از رباعیات منسوب به خیام از آن خیام است.در تاریخ ادبیات ما استادانی همچون همایی، دشتی، فروغی، هدایت و... و در جهان، پژوهشگرانی همچون عبدالباقی گولپینارلی و... تلاش کرده اند تا اشعار خیام را از رباعی های الحاقی جدا کنند.

مبنای کار بسیاری از محققان این بوده است که اشعار یافت شده در زمان های نزدیک به دوره خیام را به عنوان معیار و کلید در نظر گرفته و رباعیات دیگر را با آنها سنجیده اند و در صورت همخوانی، آنها را برگزیده اند; رباعیاتی را که در دیوان اشعار شاعران دیگر وجود دارد و همچنین اشعار سست و بی مایه را حذف کرده اند و در نهایت اعمال سلیقه هم در این انتخاب ها اثر داشته است. مثلا برخی از رباعیاتی که هدایت برگزیده، بیشتر به نظریات هدایت نزدیک است تا خیام. خیامی که هدایت معرفی می کند با خیام دشتی و یا خیام فروغی متفاوت است.

در عین حال غالب پژوهشگران تاکید کرده اند که هنوز کار بسیار زیادی لازم است تا رباعیات خیام از الحاقی ها جدا شود. باید قبول کرد با وجود بیش از ۲۰۰۰ کتاب و مقاله درباره خیام و اظهارنظرهای مختلف و وجود مجموعه هایی حاوی رباعیاتی بسیار متفاوت منسوب به او، انتخاب یک مجموعه رباعیات خیام و شناخت او، هنوز بسیار دشوار است. البته شناخت خیام دانشمند و ریاضی دان و منجم مشکل نیست.

با دقت روی استدلال ها و روش کار او برای رسیدن به جواب در کارهای علمی، با شیوه تفکر او می توان آشنا شد. آنجا که خیام می توانست با استدلال، کار تحقیق را پیش ببرد، با روش هایی بدیع کار را به سرانجام می رساند; مانند روش های حل معادلات درجه سوم. آنجا که دقت می توانست کارساز باشد، کار خود را با دقتی بسیار به انجام می رساند; مانند رصد کردن آسمان و محاسبه طول سال که تا شش رقم اعشار کاملا درست است. میزان خطای محاسبه خیام در آنچه به تقویم جلالی (بنیاد نهاده شده در ۱۰۷۹ میلادی) معروف است، یک روز در ۵۰۰۰ سال است در حالی که در تقویم گریگوری (بنیاد نهاده شده در ۱۵۸۲ میلادی توسط پاپ گریگوری سیزدهم) که در غرب استفاده می شود، این خطا یک روز در ۳۳۰۰ سال است. خیام همواره کار خود را با شک و آزمودن یافته های قبلی شروع می کرد.

خیام با فرهنگ و شعر فارسی و عربی به خوبی آشنا و در همه علوم زمان خود سرآمد همگان بوده است. حتی می توانسته به پرسش های دیگران در زمینه فقه و اصول و علم کلام پاسخ گوید. یعنی بر دانسته های زمان خود تسلط کافی داشته است. طبیعی است که چنین انسانی با چنین روح جستجوگری، وقتی با شب و روز، بردمیدن سبزه و زرد شدن آن، زندگی و مرگ، هستی و نیستی و جهان پس از مرگ روبرو می شود، تلاش می کند قوانین حاکم بر این قلمرو را نیز کشف کند. شاید حیرت خیام و حالت او را در مواجهه با پرسش های این عرصه، بتوان با رباعی زیر بیان کرد.

آنان که محیط فضل و آداب شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون

گفتند فسانه ای و در خواب شدند

خیام فسانه ای می گوید، در خواب هم می شود، اما فسانه ای که می گوید صرفا تخیلی نیست. حاصل قیاس و استقرا و نتیجه گیری های هوشمندانه است. شاعر دانشمند با وجودی که در بسیاری موارد با حیرت و پرسش های بی پایان روبرو می شود، با غور و تامل، به نتایجی هم دست پیدا می کند. او درمی یابد که ماده قدیم است و صورت محدث (مخالف نظریات رایج زمان);

هر ذره که بر روی زمینی بوده است

خورشید رخی زهره جبینی بوده است

گرد از رخ نازنین به آزرم فشان

کان هم رخ خوب نازنینی بوده است

در می یابد که مرگ حتمی است و رفتن ما را بازگشتی نیست (مخالف نظریات رایج زمان)

می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت

بی مونس و بی حریف و بی همدم و جفت

زنهار به کس مگو تو این راز نهفت

هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

می توان به اندوه عمیق خیام زمانی که چنین می سراید پی برد:

ای کاش که جای آرمیدن بودی

یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پس صد هزار سال از دل خاک

جون سبزه امید بردمیدن بودی

اما خیام تسلیم این اندوه نمی شود. او درمی یابد که انسان تنها دمی در فاصله بین دو عدم در این دنیا هست، تنها دمی! و به این نتیجه می رسد که بهتر است این دم را غنیمت بشمرد. نتیجه ای که در بیشتر رباعیاتش به روشنی آن را بیان می کند. درست از این نقطه، پس از این کشفیات و حتی رسیدن به حیرت و پرسش های بی شمار است که کار شاعری خیام در بیان اندیشه های فلسفی او آغاز می شود. رباعیات خیام ترانه هایی است در بیان پیچیدگی معمای هستی و در ستایش زندگی. راه حلی که خیام برای لاعلاجی در مقابل مرگ ارائه می دهد، بهره بردن از زندگی است. در واقع در این عرصه هم خیام با روش علمی و بسیار خلاقانه پیش رفته است. رباعیات خیام دنباله کار علمی خیام در قلمرویی دیگر است. رباعیات الحاقی ممکن است از ارزش های بالایی در زمینه هنری، فلسفی و یا ... برخوردار باشد و هدف ناچیز شمردن برخی از آن ها نیست. در کل می توان رباعیات خیام از الحاقی ها را با در نظر گرفتن نکات زیر جدا کرد:

۱) اشعاری که در آن ها می خواری بدون هیچ اندیشه فلسفی، ستایش شده باشد از آن خیام نیست. ۲- اشعاری که گرایش به مرگ در آن دیده شود، با منطق ذهنی خیام، که زندگی گراست، سازگار نیست.

۳) اشعاری که در آن ها به جبر اشاره شده است، با زندگی و عمل دانشمندی سخت کوش که در تمام عمر آگاهانه برای بیشتر دانستن و کشف قوانین و رازها تلاش کرده است، هم خوانی ندارد.

۴) رباعیاتی که در آن ها روح بی تفاوتی حاکم باشد با روحیه حکیمی که به دنیا و زندگی مهر می ورزد و کنجکاوی و میل به دانستن و اصلاح، مشخصه اوست، نمی خواند.

۵) رباعیاتی که در آن ها اصلی، چشم و گوش بسته پذیرفته شود، به حکیمی که هیچ چیز را تحقیق نکرده نمی پذیرفت و حتی اصول موضوعه هندسه اقلیدسی را هم مورد شک قرار می داد، نمی برازد.

نویسنده : فرزانه آقائی پور