پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

سیاست پولی نظریه


سیاست پولی نظریه

تقویت و تحریک تقاضای اقتصاد از طریق سیاست پولی, به رشد اقتصادی کمک خواهد کرد

تقویت و تحریک تقاضای اقتصاد از طریق سیاست پولی، به رشد اقتصادی کمک خواهد کرد. به مدت چندین سال در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دولت‌های انگلستان به نحوی عمل می‌کردند که گویی آنها ‌می‌توانند تقاضا را گسترش دهند و بنا بر این بیکاری را پایین آورده و پایین نگه دارند و سطح فعالیت اقتصادی را بالا ببرند. جیمز کالاهان (که حالا لرد شده است) در یک سخنرانی مشهور در همایش حزب کارگر از آن سیاست تبری جست. اما اینک دوباره از نو چنین سیاستی ظاهر شده است. ظهور مجدد این سیاست در سایر کشورها به رهبری آلمان بیش از همه عجیب است چون آلمان هرگز در سال‌هایی که انگلستان در کنار سایر کشورها چنین سیاستی را اجرا می‌کرد از آن پیروی نکرد.

به راستی آلمان در حال تکرار خطایی است که با این حال در مورد این کشور شکل خطرناک‌تری می‌گیرد چون ظاهرا معتقد است با اجبار به انبساط پولی در بانک مرکزی اروپا، نه فقط خواهد توانست سطح درآمد را آن طور که از گذشته اعتقاد بر آن بود بالا ببرد بلکه نرخ رشد اقتصادی را هم تقویت می‌کند.

چه ایرادی در این باور هست؟ اساسی‌ترین و رایج‌ترین همه خطاها در پوشش‌های گوناگون، مخلوط کردن و اشتباه گرفتن متغیرهای واقعی و اسمی است. متغیرهای واقعی چیزهایی مثل مقدار کالاها و خدمات،‌ تعداد کارگران شاغل و غیر آن هستند و بنا بر این سر جمع کردن آنها- به ترتیب درآمد ملی و اشتغال- متغیرهای واقعی هستند. متغیرهای اسمی متغیرهای پولی هستند- سطح عمومی قیمت‌ها که با شاخص قیمت‌ اندازه‌گیری می‌شود و مقدار پول در گردش، فقط دو متغیر اسمی مهم هستند که نام بردیم.

معمولا تصور می‌شود با پایین آوردن نرخ بهره توسط بانک مرکزی، شرایط پولی آسان شده و امکان پول ارزان در اختیار گذاشتن میسر می‌شود؛‌ اما عارضه‌ای که این کار خواهد داشت بی‌هیچ شکی افزایش نرخ رشد پول است. وقتی بانک‌های مرکزی نرخ‌های بهره را پایین‌تر می‌آورند،‌ ‌اوراق بهادار را در بازارهای مالی می‌خرند بنا بر این قیمت ورقه قرضه را بالا برده و عایدی آن را پایین می‌آورند و برای خرید آنها ‌باید پول منتشر کنند.

بنا بر این دولت آلمان می‌گوید با چاپ پول، نرخ رشد درآمد ملی که کل کالاها و خدمات تولیدی در اقتصاد است، بالا می‌رود. این حرف اشتباهی است که با چاپ کاغذهای بیشتر- یا حتی چنین زحمتی را به خود ندادن، بلکه فقط با افزایش دادن سپرده‌های بانکی- نرخ رشد اقتصاد افزایش خواهد یافت. اگر چنین کاری واقعا صحت داشت، قطعا پیش از ما امتحان شده بود.

البته چاپ پول قبلا امتحان شده اما پیامد آن نرخ رشد بالاتر نبوده است. در عوض وقتی کشورها پول را در حد قابل توجهی افزایش داده‌اند چیزی بیش از تورم بالاتر عایدشان نشده است. بنا بر این «تئوری» با واقعیات همخوانی ندارد. (شواهد در مورد رابطه بین پول و تورم را می‌توان در مقاله فارست کاپیه در کتاب «پول، قیمت‌ها و اقتصاد حقیقی» ۱۹۹۸، با ویراستاری جفری وود و منتشر شده مشترکا توسط ادوارد الگار و موسسه امور اقتصادی مشاهده کرد.)

در ابتدای امر که سیاست پولی انبساطی می‌شود تقاضا گسترش می‌یابد. با کاهش نرخ بهره، مردم بیشتری ترغیب می‌شوند که وام بگیرند، برخی برای مصرف و برخی برای سرمایه‌گذاری. این اقدام باعث افزایش تقاضا برای کالاها می‌شود. برای مدتی فروشندگان و تولید‌کنندگان تمایل می‌یابند کالاها را عرضه کنند تا این تقاضای اضافی را تامین کنند، چون که آنها ‌می‌توانند قیمت کالاهایشان را بالا ببرند و بنا بر این ظاهرا وضع‌ مالی‌شان بهتر می‌شود. اما دیر یا زود کاشف به عمل می‌آید که همه قیمت‌ها بالا رفته است. در شرایطی که هر تولیدکننده قیمت خود را بالا برده وضع اقتصادی هیچ‌کس برحسب قیمت‌های واقعی بهتر نشده است. نفع بردن فقط به شکل پولی و دریافت اسکناس بیشتر بوده است.

بنا بر این انگیزه برای عرضه بیشتر کالاها در قیمت بالاتر رخت برمی‌بندد. قیمت نهاده‌ها بالا رفته است، همانطور که قیمت آنچه تولیدکنندگان در منزل مصرف می‌کنند، بالا رفته است بنا بر این وضعشان نسبت به سابق بهتر نشده است. آنها ‌پول بیشتری به دست می‌آورند اما با هر واحد پولی که دارند کالای کمتری می‌خرند. بنا بر این انبساط پولی (توزیع پول بیشتر در جامعه) نهایت کاری که می‌کند تقویت بسیارگذرای تولید است: پس از این دوره کوتاه، حتی این هم معکوس می‌شود و تولید به حول و حوش میزان سابق خود برمی‌گردد.

پس می‌توان دید این باور که انتشار پول بیشتر تولید را تقویت می‌کند خطای روشنی است. این خطا پیش می‌آید چون تقویت تقاضا بوسیله انبساط پولی برای مدتی تولید را بالا می‌برد. این افزایش تولید تا زمانی ادامه می‌یابد که بتوان سر مردم و تولیدکنندگان کلاه گذاشت که این تغییر اسمی را تغییر واقعی ببینند. وقتی که آنها ‌این تغییر را واقعا تغییر اسمی دیدند تولید به سرجای خود برخواهد گشت.

چگونه این خطا به این باور منجر می‌شود که انبساط پولی واقعا رشد اقتصادی را افزایش می‌دهد؟ وقتی انبساط پولی روی می‌دهد، تولید شروع به افزایش می‌کند. اما این فقط یک تغییر موقتی در تولید است که بالاتر از روند بلندمدت آن قرار دارد. اقتصاد سرانجام به روند خود باز می‌گردد. آنهایی که فکر می‌کنند انبساط پولی نرخ رشد اقتصادی را بالا خواهد برد و بنا بر این (برخی از) مسایل اقتصادی قاره اروپا را حل خواهد کرد،‌ دو بار گیج شده و مسایل را با هم اشتباه می‌گیرند. یک بار زمانی که تغییرات واقعی را از تغییرات اسمی تشخیص نمی‌دهند و بار دیگر زمانی که جهش گذرا و یکباره در سطح تولید را با تغییر در نرخ رشد بلندمدت اقتصاد اشتباه می‌گیرند.

پس اگر بخواهیم، نتیجه‌گیری کنیم این باور که بانک مرکزی اروپا می‌تواند نرخ رشد اروپا را با کاهش نرخ‌های بهره و افزایش عرضه یورو کاهش دهد باور نادرستی است. شاید سطح تولید افزایش پیدا کند- اما این افزایش فروکش خواهد کرد و منطقه یورو با تورم بالاتر تنها خواهد ماند. هیچ اثر مفیدی بر نرخ رشد اقتصادی اصلا نخواهد داشت- و حقیقتا حتی شاید به خاطر اثرات ناگوار تورمی، زیانبار نیز باشد. متغیرهای واقعی و اسمی را نباید با هم اشتباه گرفت. اگر ‌اشتباه شوند باورهای نادرست بسیاری را به دنبال خود خواهند آورد و برخی از آنها ‌پیامدهای زیانبار جدی برای اقتصاد دارند.

جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان