دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

مسخ فرهنگی در جنگ نرم


مسخ فرهنگی در جنگ نرم

شاید پیچیده ترین و زیانبارترین شیوه جنگی, جنگ نرم باشد زیرا در جنگ سخت و فیزیکی, انسان مال و جان خویش را از دست می دهد

شاید پیچیده ترین و زیانبارترین شیوه جنگی، جنگ نرم باشد؛ زیرا در جنگ سخت و فیزیکی، انسان مال و جان خویش را از دست می دهد؛ اما در جنگ نرم انسانیت انسان تهدید می شود و انسان نه تنها برده بلکه بنده طرف پیروز جنگ نرم می شود. در جنگ نرم قلوب و اذهان تسخیر می شود و انسان بنده می گردد و هویت خود را از دست می دهد.

یکی از شگردهای موثر در جنگ نرم، مسخ فرهنگی است. خداوند در آموزه های قرآنی به این مسئله پرداخته و به مومنان هشدار داده است تا با مرزبندی میان خودی و غیرخودی اجازه ندهند که در یک فرآیند تحت تسخیر فرهنگی دشمن قرار گیرند و هویتشان مسخ شود.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا این شگرد دشمنان را در تسلط بر روح و روان اهل اسلام براساس آموزه های قرآنی تبیین نماید.

● از مسخ فرهنگی تا مسخ ظاهری

مسخ به معنای تغییر و دگرگونی در خلقت از لحاظ شکلی و ظاهری است، به صورتی که زشت تر و قبیح تر و پست تر از حالت پیشین خود می شود. (ترتیب العین، الفراهیدی، ج ۳، ص ۱۶۹۹).

البته برخی از محققان از جمله شیخ الطریحی، مسخ را زشت شدن شکل ظاهری و شکل باطنی انسان دانسته است. به این معنا که آدمی متخلق به اخلاق زشت برخی از حیوانات شود. (مجمع البحرین، ج ۲ ، ص ۲۰۱؛ و نیز لسان العرب، ابن منظور، ج ۱۳، ص ۱۰۲)

براساس آموزه های قرآنی، انسان منعطف ترین و قابل ترین موجود هستی است که می تواند پست ترین تا شریف ترین حالات موجودات را بروز و ظهور دهد؛ چرا که انسان برخلاف موجودات دیگر هستی و آفریده های الهی،موجودی مرید و مختار است که ماهیت ثابتی ندارد؛ بلکه همواره درحال شدن و صیرورت است. فرصت عمر انسانی، فرصت صیرورت و شدن انسان است. دراین فرصت، انسان می تواند خودش را برای ابدیت بسازد و سازه نهایی خود را برای جهان دیگر به همراه ببرد. پس این امکان برای او هست که تا از ملک وملکوت بگذرد و متاله و خدایی و ربانی شود (بقره، آیه ۴۳؛ آل عمران، آیه ۷۹) یا آنکه سرمایه های وجودی خود را تباه سازد و از جانوران و چارپایان نیز پست تر گردد. (اعراف، آیه ۱۷۹)

کسی که در فرصت عمر خویش، صراط مستقیم الهی را نمی پیماید و از طریق شریعت و عبودیت حقیقت را درنمی یابد و متاله به اسماء و صفات الهی نمی شود و در مقام مظهریت ربوبیت نمی نشیند و خلافت الهی را نمی پذیرد و در این مقام قرار نمی گیرد، در یک فرآیندی خود را مسخ می کند. این مسخ شدن نخست از باطن شروع و در نهایت به ظاهر کشیده می شود.

براساس آموزه های قرآنی، کسانی که از مسیر راه راست بیرون می روند، ابزارها و منابع شناختی آنان نخست مختل شده و زنگار گرفته و سپس قفل و بسته می شود به گونه ای که هیچ گونه قدرت شناخت و تشخیص میان حق و باطل را ندارند و در گمراهی محض کور و نابینا و سرگردان می شوند (بقره، آیه ۷؛ انعام، آیه ۱۲۵؛ مطففین، آیه ۱۴؛ توبه، آیه ۱۲۷؛ زمر، آیه ۲۲)

انسان به همان مقدار که می تواند اسماء و صفات الهی را در خود فعلیت بخشد و از فرشتگان و کروبیین و عالیین برتر برود، به همان اندازه می تواند اسماء و صفات الهی سرشته در نهاد و ذات خویش را سرکوب کند و آن صفات و اسماء را از دست دهد و به سمت جانوری و گیاهی و جامدات برود؛ زیرا از دست دادن هر صفتی انسان را به جانور و حیوانی نزدیک می کند و از ماهیت انسانی به همان مقدار دور می سازد. این گونه است که اگر کسی چشم بصیرت و برزخی و ملکوتی داشته باشد، می تواند این انسان های مسخ شده را چنان که هستند، ببیند، هرچند که بیشتر مردم این حالات را پس از مرگ و برداشته شدن پرده ها می بینند. (ق، آیه۲۲؛ تکاثر، آیات۵تا۷)

خداوند در آیاتی از مسخ ظاهری گروهی از همین انسان های سقوط کرده سخن به میان آورده است. شاید بارزترین این افراد مسخ شده ظاهری، اصحاب سبت باشند که بر خلاف فرمان الهی، روزهای شنبه به ماهیگیری می پرداختند. اینان به حکم و قضای الهی، به بوزینه مسخ شدند. (بقره، آیه۶۵؛ نساء، آیه۴۷؛ مائده، آیات۵۹ و ۶۰و ۷۸؛ اعراف، آیات۱۶۳و۱۶۶)

البته خداوند در آیات ۵۹ و ۶۰ سوره مائده بیان می کند که گروهی از اهل کتاب به بوزینه و خوک مسخ شدند. این بدان معناست که چهره ملکوتی و اخروی و باطنی ایشان، در همین جا به نمایش گذاشته شد و آنچه ایشان از خود برای آخرت ساخته بودند، همان سازه خود را در دنیا به چشم دیدند تا درس عبرتی برای دیگران باشند و بدانند که چگونه انسان خودش را برای آخرت می تواند تباه سازد و از انسانیت به حیوانیت محض درآید و سقوط کند.

● مسخ فرهنگی و باطنی در جنگ نرم

ابلیس و شیاطین پیرو او همواره در تلاش هستند که انسان، خلافت الهی را تجربه نکند و با گمراه کردن او، گمان و ظن خود را درباره انسان به یقین تبدیل کنند و مدعای خود را اثبات نمایند که انسان صلاحیت خلافت الهی را ندارد و آنان بهتر از انسان هستند. (اعراف، آیه۱۲؛ ص،آیه۷۶)

ابلیس در تلاش است تا انسان را از انسانیت خودش منسلخ کند و مسخ نماید. از این رو همه تلاش خود را بر تحقق هدفی که بدان سوگند خورده می گذارد. (نساء، آیه۱۱۹)

دشمنان اسلام و مسلمین نیز به پیروی از ابلیس و شیاطین، بر آن هستند تا این هدف را تحقق بخشند و انسان را از انسانیت خود بیرون آورند و مسخ نمایند.

از شگردهای مهم در جنگ نرم، مسخ انسان از حقیقت خودش است. از این رو تلاش می کنند تا قلب و عقل انسان را در اختیار گیرند. هدف اصلی در جنگ نرم، نه تنها بردگی انسان بلکه بندگی اوست. به این معنا که با تسلط و تسخیر قلوب و اذهان و عقول آدمی، او را بنده افکار و اهداف خود سازند و کاری کنند که او برده وار خود درپی برآورده ساختن اهداف آنان حرکت و تلاش کند. (انعام، آیات۱۰۹و۱۱۰)

دشمنان برای تحقق این هدف گام به گام عمل می کنند. اگر در شیوه های دشمنان دقت و تأمل شود، دشمنان گاه به اعتقادات و باورهای مسلمانان و مؤمنان حمله می کنند و گاه دیگر به احکام و آیین های آنان هجوم می آورند.

باتوجه به شرایط و مقتضیات آنان تلاش دارند که هدف نهایی یعنی بندگی و بردگی را بر مؤمنان و مسلمانان تحمیل کنند. از این رو گاه با ایجاد شبهات در عقاید و باورهای مردم تشکیک ایجاد می کنند و گاه کاری به عقاید و باورهای آنان ندارند، بلکه اجازه نمی دهند تا شخص به احکام و آیین های مذهبی خود عمل کند تا در یک فرآیندی مسخ شود. البته در برخی از کشورها نیز از هر دو شیوه همزمان بهره می برند.

دوستانی که در کشورهای غربی زندگی کرده اند می گویند دشمنان در وهله نخست کاری به عقاید مسلمانان ندارند، ولی اجازه نمی دهند که شخص به احکام اسلامی عمل نماید و از حجاب و مانند آن استفاده کند. کاری می کنند که اسلام برای او تنها یک عقیده شخصی تلقی شود و اسلام را از دین اجتماعی تهی می سازند. در یک فرآیندی شخص کم کم نسبت به احکام، اهل تسامح و تساهل می شود و در نهایت هیچ حساسیتی نسبت به احکام آیین اسلامی نخواهد داشت. در کشورهای اسلامی با شبهه افکنی در عقاید گام هایی را برای مسخ فرهنگی برمی دارند. در این راهبرد لازم است تا نسبت به مردم، فرهنگ و آداب آنان از طریق روان شناسی اجتماعی مردم شناسی و فرهنگ شناسی تحقیقاتی صورت گیرد. از این رو، همه نهادهای دانشگاهی و علمی و تحقیقاتی کشورها برای شناسایی نقاط قوت و ضعف و فرهنگ مردم بسیج می شود.

در برخی از این تحقیقات آمده است که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، واتیکان برای آشنایی با اسلام، بیش از چهار هزارنفر را بورسیه الازهر مصر کرد تا مخاطب شناسی پیام کلیسا صورت گیرد. ده ها دانشگاه در غرب و نهادهای وابسته و غیروابسته واتیکان و کلیسا بسیج می شوند تا کرسی های اسلام شناسی درهمه بخش ها راه اندازی شود. نتیجه این فعالیت های واتیکان، دویست و پنجاه میلیون مسیحی در عرض سه دهه بود. کشوری چون کره از بودایی به یک کشور تبشیری درآمد و فعالان کره ای اکنون در سراسر جهان به فعالیت تبشیری مشغول شده اند.

درآفریقا نسبت مسلمان از هفتاد درصد به چهل و یا سی درصد کاهش و شمار مسیحیان به همان نسبت افزایش یافت. در نیجریه و تانزانیا و کنیا به سادگی می توان اثرات مسخ فرهنگی پس از شناسایی فرهنگ ها و مردم شناسی را به عیان دید.

● راهکار مبارزه با شگرد مسخ فرهنگی

بخش بزرگی از آموزه های قرآنی به معرفی دشمن و راه و روش های او اختصاص یافته است. قرآن ضمن معرفی دشمن اصلی بشریت یعنی ابلیس و شیاطین همراه وی از جنیان، بیان می کند که ایشان تنها با وسوسه وارد میدان نبرد می شوند، ولی با استفاده از پیروان انسانی یعنی شیاطین انسانی خود، گام های بلندی برای نابودی نسل انسانیت برمی دارند.

خداوند همچنین به مؤمنان می آموزد که دربرابر هجوم فرهنگی دشمن که به اشکال و شگردهای گوناگون صورت می گیرد، هوشیاری و آمادگی کامل داشت. دشمن برای تردیدافکنی گاه به ظاهر، اسلام می آورد تا به جامعه اسلامی نفوذ کند. یکی از روش هایی که دشمنان انجام می دهند، ایمان در آغاز روز و کفر به آن در آخر روز است. (آل عمران، آیه ۷۲)

همراهی ظاهری با مسلمانان و دوستی با ایشان جهت اعتمادسازی از دیگر شگردهای دشمنان در جنگ نرم است. از این رو، اسلام نسبت به دوستی با کافران حتی اهل کتاب حساسیت زیادی به خرج می دهد و اجازه نمی دهد که میان اهل کتاب و اهل اسلام دوستی، به گونه ای باشد که اطلاعات از جامعه اسلامی منتقل و نقاط ضعف و قوت آن برای دشمن شناخته شود. (مائده، آیات۵۱ و ۵۷؛ آل عمران، آیه ۱۱۸)

درحقیقت مشخص بودن مرزها میان خودی و غیرخودی این امکان را به اهل اسلام می بخشد تا افکار و اعمال غیرمسلمین را یاد نگیرند و در فرآیندی، مسخ فرهنگی نشوند؛ زیرا ارتباط زیاد، به گونه ای که به تمام اسرار امت آگاه شوند، هم به آنان اجازه می دهد تا از نقاط ضعف آگاه شوند و هم مؤمنان و مسلمانان را نسبت به فعالیت های خود بی خیال می کند و از حساسیت آنان می کاهد.

شراب خواری و بی حجابی و نادیده گرفتن ارزش های اسلامی از سوی آنان، نوعی ولنگاری و بی بند و باری را در افراد پدید می آورد و موجب می شود که در یک فرآیندی از نظر عملی و علمی با کافران همانند شوند.

دوستی با کافران این مسخ فرهنگی و تسلط و تسخیر را تشدید می کند؛ چرا که انسان نسبت به دوستان خود، نگاه عاطفی و احساسی دارد و نسبت به رفتارهای غلط و نادرست و نابهنجارشان واکنش کمتری نشان می دهد. لذا نشستن بر سر سفره شراب و بی حجاب گشتن برای او عادی می شود.

از آن جایی که دشمن پایبند هیچ ارزشی نیست؛ چنان که مسیحیان از نظر احکام بسیار آزاد هستند و دایره باید و نبایدهای آنان بسیار محدود است، این امکان را به خوبی از سست ایمان های مسلمان می دهد که با آنان همانندسازی کنند. از این رو اسلام نسبت به دوستی با اهل کتاب نیز حساسیت نشان می دهد؛ زیرا آن را عامل مسخ فرهنگی می داند به گونه ای که در یک پروسه تفاوتی میان اهل اسلام و اهل کتاب نمی ماند.

در اسلام هرگونه تشابه و همانند شدن با اهل کتاب مورد سرزنش قرار گرفته است؛ زیرا این تشابه با اهل کتاب خود سرچشمه مسخ فرهنگی و اعتقادی است.

اسلام با هویت سازی برای مسلمان بر آن شده تا جلوی هرگونه تشابه و همانندسازی را بگیرد. از این رو اسلام با تعطیلی روز جمعه در برابر روزهای شنبه و یک شنبه، تعیین قبله کعبه به جای بیت المقدس، تعیین نمازهای روزانه به شکل خاص، حج بیت الله الحرام، مسجد در برابر کنیسه و کلیسا و مانند آن تلاش کرد تا هویت خاصی به مسلمانان و جامعه اسلامی ببخشد تا خودی از غیرخودی شناخته و معلوم شود.

به هر حال، اسلام با تأکید بر عدم تشابه به اهل کتاب و کفار بر آن است تا از هرگونه مسخ و استحاله فرهنگی جلوگیری به عمل آورد؛ چرا که هرگونه نزدیکی و دوستی با کفار و اهل کتاب، فرصتی برای آنان است تا استحاله و مسخ فرهنگی را پی گیری کنند و مسلمانان را از هویت اسلامی و انسانی خود تهی نمایند.

البته تنها راه مقابله با مسخ شدگی فرهنگی و تهی شدن انسان از هویت این نیست که مرزهای خودی از غیرخودی را مشخص کنیم، بلکه به این است که نسبت به دشمنان و طرح های آنان هوشیار باشیم و با نقشه راهی که دشمن برای تسلط بر ما کشیده و فراهم آورده، نقاط ضعف خود را بشناسیم و برای پر کردن خلأهای موجود فرهنگی تلاش کنیم؛ زیرا هوشیاری و آسیب شناسی و پر کردن نقاط ضعف می تواند هرگونه حمله دشمن را ناکام بگذارد و اجازه ندهد که دشمن به بردگی و بندگی کشیدن اسلام موفق شود.

در سال های اخیر ماهواره ها نقش مهمی در استحاله و مسخ فرهنگی ایفا کرده اند. این ابزار به همان میزان که مخرب و زیانبار است می تواند در دست مسلمانان مؤمن و فرهنگی به عنوان یک ابزار کارآمد برای مقابله در آید به شرط آن که همواره عناصری از بصیرت و هوشیاری و برنامه ریزی داشته باشیم و هدف های انسانی چون متاله و ربانی شدن را در دستور کار قرار دهیم. اگر این گونه عمل کنیم می توان دل های پاک و فطرت های سالم را شکار کرد و چون پیامبران(ع) در هر سرزمینی حواریون و اصحابی خاص تربیت کرد که اهداف خدایی و انسانی را پی گیری می کنند و از جان و دل برای خدایی شدن امت و جامعه بشری تلاش می نمایند.

کاظم قربانی