جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
خدا را با این نام ها بخوانید
بندگان، خداوند را با اسم خاصی که متناسب با نیاز و حاجت خود باشد، میخوانند؛ کسی که مریض است او را با اسم "یا شافی" صدا میزند، بندهی فقیر او را با نام "یا غنی" میخواند و... از اینجا معلوم میشود که اسماء و صفات خدا واسطه بین او و مخلوقاتش هستند؛ پس همهی صفات موجود در وجود انسانها در سایهی اسماء خدا تجلّی یافتهاند.
● اسماء حسنی در قرآن
در چهار آیه از قرآن عبارت "اسماء حسنی" آمده است.[۱] تعداد اسماء ذکر شده برای خداوند، در متون دینی متفاوت است؛ در قرآن کریم ۱۳۵ اسم،[۲] در روایات ۹۹ اسم،[۳] و در برخی دعاها مثل دعای جوشن کبیر، هزار اسم برای خداوند ذکر شده است. این تفاوت حاکی از تعارض نیست؛ بلکه دال بر توقیفی نبودن اسماء حُسناست؛ زیرا اسماء خدا حد، حصر و انتهایی ندارد.[۴]
برای نمونه میتوان به تعدادی از اسماء وارده شده در آیات قرآن اشاره نمود:
«هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ؛ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبرُِّ؛ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکونَ؛ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنیَ، یسَبِّحُ لَهُ مَا فیِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکیمُ» [۵]
«او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است؛ و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمیکند، امنیت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با ارادهی نافذ خود هر امری را اصلاح میکند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار میدهند! او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه، و صورتگری (بینظیر) برای او نامهای نیک است، آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند و او عزیز و حکیم است!»
اسماء خدا در یک مرتبه نیستند؛ بلکه اسمی که در مقام ذات باشد، بالاتر از اسمی است که در مقام فعل قرار دارد؛ همچنین بین خود این اسماء نیز رتبهبندی وجود دارد؛ برخی از اسماء وسیع هستند و برخی دیگر جزئیاند و این به لحاظ سعه و ضیق وجودی اسماء و نیز به جهت آثار آنها در عالم است. در بین اسماء از همه وسیعتر، اسم اعظم است که واجد همهی اسماء حسنای دیگر بوده و تمام هستی به آن منتهی میشود
● اسماء حسنی، مخصوص خداوند
در جهان بینی توحیدی یکی از چیزهایی که انسان به صورت فطری درک میکند، نیاز به غیر خود است؛ یعنی باید در عالم وجودی باشد که تمام نیازهای انسان را برطرف نموده و تمام امور به او برگردد:
«یأَیهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلیَ اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنیُِّ الْحَمِیدُ» [۶]
«ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایستهی هرگونه حمد و ستایش است!»
آیات متعددی[۷] با زبان مختلف، اختصاص اسماء حسنی را به خدای متعال بیان میکند:
«وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنیَ...» [۸] ؛ «و برای خدا، نامهای نیک است؛...»
جملهی «وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنیَ» مفید حصر است؛ چون "للّه" خبر مقدّم و «الاسماء» که جمع محلّی به الف و لام و اسم مؤخر است، عمومیت را افاده میکند؛ یعنی هر اسم احسنی که در عالم وجود دارد، ازآن خداست و هیچ کس در آن شراکتی ندارد.[۹]
«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنی» [۱۰] ؛ «او خداوندی است که معبودی جز او نیست و نام های نیکوتر از آن اوست.»
● عدم توقیفی بودن اسماء الهی
مراد از توقیفی بودن اسماء این است که آیا جایز هست اسمی که در کتاب و سنّت بر خدا اطلاق نشده، آن را بر خدا اطلاق کرد؟ بیشتر اشاعره[۱۱] قائل به توقیفی بودن اسماء هستند و به آیاتی از جمله آیهی ذیل استدلال کردهاند:
«وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنیَ فَادْعُوهُ بهَِا وَ ذَرُواْ الَّذِینَ یلْحِدُونَ فیِ أَسْمَائهِ...» [۱۲] ؛ «و برای خدا، نامهای نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانی را که در اسماء خدا تحریف میکنند (و بر غیر او مینهند، و شریک برایش قائل میشوند)، رها سازید!...»
اینها معتقدند الف و لام در "الاسماء" برای عهد هست که اشاره بر اسماء وارد شده در کتاب و سنت میکند؛ بنابراین نباید از اسماء ذکر شده در قرآن و روایات تجاوز کرد. علاوه بر آن میگویند: منظور از الحاد در اسماء خدا که در آیه ذکر شده، نامگذاری از پیش خود و تعدّی از اسمایی است که در قرآن و سنّت وارد شده است.[۱۳] ولی نظر صحیح توقیفی نبودن اسماء است و میتوان هر اسمی را که دارای کمال وجودی است و در عین حال عاری از نقص و عیب باشد، بر خدا اطلاق نمود؛[۱۴]
صفات ثبوتیه: صفاتی هستند که کمالی را برای موصوف ثابت میکنند و اشاره به واقعیتی در ذات آن موصوف دارند؛ مانند علم و قدرت. به این قسم، صفات جمالیه نیز اطلاق میشود
● اقسام اسماء و صفات خدا:
برای اسماء و صفات خدا تقسیمات مختلفی ذکر شده که در اینجا به دو تقسیم مهم اشاره میکنیم:
الف) صفات ثبوتیه و سلبیه
۱) صفات ثبوتیه: صفاتی هستند که کمالی را برای موصوف ثابت میکنند و اشاره به واقعیتی در ذات آن موصوف دارند؛ مانند علم و قدرت. به این قسم، صفات جمالیه نیز اطلاق میشود.
۲) صفات سلبیه: صفاتی هستند که نقصی را از موصوف نفی میکنند و به تنزیه ذات از آن صفت اشاره دارند؛ مانند سبّوح و قدّوس. نام دیگر این قسم، صفات جلالیه است که در حقیقت صفات سلبیه به صفات ثبوتیه برمیگردند.[۱۵]
«تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِیالجَْلَالِ وَ الْاکرَام» [۱۶]
«پربرکت و زوالناپذیر است، نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو»
صفت "جلال" یعنی ذات خدا اجلّ و برتر است از اینکه به غیر تشبیه شود، و صفت "اکرام" یعنی ذات خدا با آن تکریم یافته و زیبا شده است.[۱۷]
ب) صفات ذاتیه و فعلیه
۱)صفات ذاتیه: صفاتی را گویند که تنها ذات برای انتزاع این صفات کافی باشد؛ مانند حیات و قدرت.
۲)صفات فعلیه: صفاتی است که در انتزاع آن، علاوه بر ذات به امر دیگری نیز نیاز باشد و آن فعل الهی است؛ مانند خلق و رزق.[۱۸]
در مورد نسبت صفات و اسماء با ذات بین فِرَق مذهبی اختلافات زیادی وجود دارد. اشاعره صفات را زائد بر ذات میدانند؛[۱۹] در مقابل، معتزله برای فرار از تجسیم، تمامی صفات حتی صفات ثبوتیه را از خدا نفی میکنند و این صفات را به صفات سلبیه برمیگردانند؛[۲۰] امّا شیعه معتقد است صفات ذاتیه با ذات خدا و با صفات دیگر از نظر مصداق متحدند، هر چند مفهوماً متغایرند؛[۲۱] ولی صفات فعلیه زائد بر ذات میباشند.[۲۲]
● مراتب اسماء حسنی
اسماء خدا در یک مرتبه نیستند؛ بلکه اسمی که در مقام ذات باشد، بالاتر از اسمی است که در مقام فعل قرار دارد؛ همچنین بین خود این اسماء نیز رتبهبندی وجود دارد؛ برخی از اسماء وسیع هستند و برخی دیگر جزئیاند و این به لحاظ سعه و ضیق وجودی اسماء و نیز به جهت آثار آنها در عالم است. در بین اسماء از همه وسیعتر، اسم اعظم است که واجد همهی اسماء حسنای دیگر بوده و تمام هستی به آن منتهی میشود. باید توجّه داشت که این رتبهبندی به معنای مغایرت اسماء با یکدیگر و همچنین مرکّب بودن خداوند از اسماء و صفات متعددی نیست، بلکه اسماء و صفات خدا عین ذات خداوند هستند و هر اسمی عین اسم دیگر است.[۲۳]
برخی معتقدند تمامی اسماء به غیر از سه اسم "احد، واحد و حق" تحت دو اسم "قادر و علیم" قرار دارند و این دو اسم زمانیکه با غیر خدا لحاظ شوند؛ یعنی از بُعد صفات فعلی در نظر گرفته شوند، تحت اسم "قیوم" قرار میگیرند و اگر بدون لحاظ غیر در نظر گرفته شوند؛ یعنی به عنوان صفات ذات لحاظ شوند، تحت اسم "حی" قرار میگیرند؛ بنابراین تمام اسماء ثبوتی تحت سیطرهی دو اسم حی و قیوم هستند:
«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیومُ» [۲۴] ؛ «هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانهی زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند»
تاثیر اسم اعظم در عالم به خاطر حقایق هستی است؛ این بدان معناست که مؤثر حقیقی، خدای تعالی است که هر چیزی را به یکی از صفات کریمهاش که در قالب اسمی مناسب با آن چیز است، ایجاد میکند؛ نه اینکه لفظ خالی یا معنای ذهنی آن اسم و یا حقیقت دیگری غیر ذات متعالی چنین تاثیری را داشته باشد.
این آیه با توجّه به اینکه بیانگر توحید است، شامل همهی اسماء ثبوتی میشود؛ لذا از پیامبر گرامی اسلام نقل شده که سورهی بقره سرور قرآن و آیةالکرسی سرور بقره است.[۲۵]
از سویی تمامی اسماء سلبی تحت اسم قدّوس قرار دارند؛ که در نهایت همهی اسماء ثبوتی و سلبی و همچنین اسماء ذاتی و فعلی را اسم «ذوالجلال و الاکرام» در خود جمع کرده است:
«تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِیالجَْلَالِ وَ الْاکرَام» [۲۶] ؛ «پربرکت و زوالناپذیر است، نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو»
"ذیالجلال" اشاره به اسماء سلبی است و "الاکرام" به اسماء ثبوتی نظر دارد.[۲۷]
● ارتباط اسماء حسنی با هستی
بندگان خداوند را با اسم خاصی که متناسب با نیاز و حاجت خود باشد، میخوانند؛ کسی که مریض است او را با اسم "یا شافی" صدا میزند، بندهی فقیر او را با نام "یا غنی" میخواند و... از اینجا معلوم میشود که اسماء و صفات خدا واسطه بین او و مخلوقاتش هستند؛ پس همهی صفات موجود در وجود انسانها در سایهی اسماء خدا تجلّی یافتهاند؛ به عنوان مثال: علم موجود در انسان بواسطهی صفت عالمیت خدا حاصل شده و قدرت انسان در سایهی قادر بودن خدا پدید آمده است.[۲۸] سرّ اینکه در پایان سورهی "الرحمان"[۲۹] پس از بیان نعمتهای مادی و معنوی به اسم و صفات الهی اشاره شده، این است که اسماء و صفات الهی در نزول نعمتها دخیلاند و بدون تردید این اثر تنها از اسماء لفظی نیست؛ بلکه مسمّا و حقایق اسماست که مؤثرند.[۳۰] آثار مربوط به اسم اعظم نیز از همین باب است؛ یعنی تاثیر حقیقی که در روایات برای اسم اعظم ذکر شده مربوط به الفاظ (لفظ اسم) نیست؛ زیرا محال است وجود تمام اشیاء تحت سیطرهی الفاظی باشند که ما از طریق حنجره ایجاد میکنیم، بلکه تاثیر اسم اعظم در عالم به خاطر حقایق هستی است؛ این بدان معناست که مؤثر حقیقی، خدای تعالی است که هر چیزی را به یکی از صفات کریمهاش که در قالب اسمی مناسب با آن چیز است، ایجاد میکند؛ نه اینکه لفظ خالی یا معنای ذهنی آن اسم و یا حقیقت دیگری غیر ذات متعالی چنین تاثیری را داشته باشد؛ بنابراین بندگان بواسطهی اسماء حسنی با ذات خدا ارتباط پیدا میکنند.[۳۱]
پی نوشت ها :
[۱]. اعراف/۱۸۰، اسراء/۱۱۰، طه/ ۸ و حشر/ ۲۴.
[۲]. سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج، ص۱۰۹.
[۳]. عن النبی(ص):إن لله تبارک و تعالی تسعة و تسعین اسما- مائة إلا واحدا من أحصاها دخل الجنة. صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین؛ توحید، بیروت، دارالمعرفة، ص۱۹۴.
[۴]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۷، ص۲۸ و ابنعاشور، محمدبنطاهر؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۸، ص۳۶۲.
[۵]. حشر/۲۲-۲۴.
[۶]. فاطر/۱۵.
[۷]. «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ» (انعام/۱۸)، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ» (ذاریات/۵۸) و آیات دیگر.
[۸]. اعراف/۱۸۰.
[۹]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (توحید در قرآن)، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش، چاپ اول، ج۲، ص۲۴۲.
[۱۰]. طه/۸.
[۱۱]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج۸، ص۳۶۳.
[۱۲]. اعراف/۱۸۰.
[۱۳]. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵۸.
[۱۴]. طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، بیروت، مؤسسة النعمان، ۱۴۱۹ق، ص۵۰.
[۱۵].طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ق، چاپ سیزدهم، ص۲۸۴.
[۱۶]. الرحمان/۷۸.
[۱۷]. شیرازی (ملاصدرا)، محمد صدرالدین؛ الحکمة المتعالیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۱۰ق، چاپ چهارم، ج۶، ص۱۱۸.
[۱۸]. سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۱ق، چاپ سوم، ج۱، ص۸۲.
[۱۹]. قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن؛ تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش، چاپ اول، ج۲، ص۳۰۱ و شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۱، ص۸۲.
[۲۰]. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸.
[۲۱]. سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۶۳.
[۲۲]. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، ص۲۸۷.
[۲۳]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص۲۴۴.
[۲۴]. بقره/۲۵۵.
[۲۵]. عن النبی(ص): ...و سیدُ الکلام القرآن و سیدُ القرآن البقرة و سیدُ البقرة آیة الکرسی... طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج۲، ص۶۲۶.
[۲۶]. الرحمان/۷۸.
[۲۷]. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، ص۴۳.
[۲۸]. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵۳.
[۲۹]. الرحمان/۷۸.
[۳۰]. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۹.
[۳۱]. طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۵۳.
فرآوری :بصیرت
منبع : سایت پژوهشکده باقر العلوم(علیه السلام)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست