شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زیبایی دلنشین یک فاجعه


زیبایی دلنشین یک فاجعه

در اغلب فیلم های عامه پسند دین نه کارکرد حمایتی برای خشونت دارد و نه به عنوان نیرویی در مقابل و ضد آن شناخته می شود, بلکه بیشتر به مثابه مأمنی برای حمایت از قربانیان خشونت به تصویر کشیده می شود

● جستاری در باب نمود خشونت در فیلم های عامه پسند امریکا

طبق دیدگاه مارگارت مایلز (Margaret Miles) در کتاب اخیرش با عنوان مشاهده و ایمان (Seeing and Believing) میزان اهمیت و دوام ارزش ها و برداشت های فیلم بینان به وسیله پیام های صریح و روشن فیلم ها تعیین نمی شود؛ بلکه این تاثیر فزاینده قراردادهای سینمایی تکرارشونده و پنداره های مکرر است که در کاهش یا افزایش این اهمیت و دوام نقش بسزایی دارد. در نتیجه می توان گفت هیچ فیلمی قدرت نمادین نداشته و این بازنمایی پنداره های مشابه است که آنها را تبدیل به محصول و سبک زندگی عمومی جامعه امریکا می کند و همه چیز از مد لباس گرفته تا اخلاق مقبول و متوقع جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد.

قراردادهای سینمایی ای که بسیاری از مخاطبان از وجود آنها بی اطلاع هستند و بر عزت نفس امریکاییان، انتظارات، گرایش ها و اخلافیات آنها تاثیر می گذارد. از این رو است که بررسی و تحقیق در باب ماهیت این قراردادها و پنداره ها اهمیت می یابد و توجه ویژه ای را به خود جلب می کند.

نمود این ادعا و تاثیر آن بر ارزش ها، برداشت ها و رفتارهای مخاطبان در هیچ کجا به اندازه خشونت بر پرده سینما قابل اهمیت نیست؛ زیرا بسیاری از رفتارهای خشونت آمیزی که در زندگی واقعی انسان ها وجود دارد برگرفته از همین خشونت های سینمایی است که تاثیرات اجتماعی وسیعی نیز دارد. در اغلب هزاران تحقیق دهه های اخیر بار ها و بارها بر این نکته تاکید شده است که به نمایش گذاشتن تصاویر خشونت آمیز ارتباط مستقیمی با رفتار ضداجتماعی و پرخاشگرانه مردم دارد.

روند فوق در جامعه ما که توسط فرهنگ بصری شکل گرفته است نتیجه ای جز بی تفاوتی مخاطبان نسبت به خشونت و از بین رفتن روحیه همدردی با قربانیان آن نخواهد داشت. این روند تنها به عادی سازی خشونت منتهی نمی شود بلکه در نهایت آن را به عنوان امری مطلوب و گریزناپذیر جلوه می دهد.

به عقیده من یکی از راه هایی که فیلم های عامه پسند را به حصول نتایج فوق منجر می کند استفاده از ارتباط بین ایمان مذهبی و خشونت است. مسلماً فیلم های محدودی هستند که برخلاف این قاعده خشونت را از طریق همین ایمان مذهبی به چالش می کشند (به عنوان مثال فیلم گاندی Gandhi)، اما اگر گفته مایلز صحیح باشد برای رسیدن به فهمی اصیل باید توجه مان را به تاثیر فزاینده قراردادهای سینمایی و پنداره های مکررشان معطوف کرده و از اکتفا به این نمونه های معدود خودداری کرد.

مقاله پیش رو به بررسی ارتباط بین دین و خشونت در فیلم های عامه پسند معاصر با تمرکز بر بیست فیلم پرفروش امریکا در فاصله سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ می پردازد که از بین ۱۸۰ فیلمی که با این موضوع مرتبط بوده اند انتخاب شده اند. ۶۲ فیلم از این ۱۸۰ فیلم (حدود یک سوم) ارتباط کمی با مفاهیم دینی دارند و در خلال داستان شان تنها به مباحثی همچون ازدواج و ترحیم با حضور نمایندگان مذهبی اکتفا کرده اند؛ اما در مقابل چهل و چهارتایشان با ربط مستقیم دین و خشونت پیوند جالب توجهی را بین این دو خلق کرده اند.

پیش از پرداختن به تحلیل خود فیلم ها شایسته است اختصاراً معانی مورد نظر خود را نسبت به دو لفظ«دین» و «خشونت» بیان کنم. همان طور که رابرت مک آفی براون معتقد است «لغات محدودی در واژگان عمومی مورد استفاده ما در معرض سوء استفاده بوده اند». به عنوان مثال واژه دین می تواند به معنای جهان بینی و دید گاه های غایی افراد مختلف نیز به کار رود، که در نتیجه آن با یک دین فراگیر امریکایی که ملغمه ای از میهن پرستی، ارزش های عامه پسند اجتماعی- اقتصادی و نشانه های اخلاقی حاشیه ای است مواجه می شویم.

بنابراین هر کس به راحتی می تواند محبوبیت سری فیلم هایی همچون سفر ستاره ای Star Treck، سوپرمن (Superman) و بتمن (Batman) را به ارتباط آنها با مفاهیم دینی امریکایی نسبت دهد. اما به دلیل اینکه قصد ما تشریح فرآیند عادی سازی خشونت در این فیلم هاست باید به فعالیت ها و نمادهایی بپردازیم که مخاطبان مشخصاً آنها را به عنوان فعالیت ها و نمادهای دینی محسوب می کنند.

به همین دلیل من تعریف محدودتری از دین را برای این تحقیق برمی گزینم که علاوه بر صراحت و ثبوت در معنای خود در عرف مخاطبان هم به عنوان ایمان، آیین یا فرقه مذهبی شناخته می شود. در حالی که در مواجهه با خشونت باید تعریف وسیع تر آن را مد نظر قرار داد. تعریفی که ورای تعاریف عرفی قرار می گیرد و طبق آن هر عملی که به نوعی با خشونت در ارتباط باشد امری خشن نامیده می شود.

به عبارت دیگر اگر شخصی به ناهنجاری دست بزند، تحت فشار قرار بگیرد، صدمه ببیند، چاقو بخورد، مورد اصابت گلوله قرار گیرد، به او تجاوز شود یا در هر صورتی مورد سوء استفاده قرار گیرد قربانی نوعی از انواع خشونت به معنای کلی آن شده است.

در این دیدگاه خشونت هم جنبه شخصی دارد و هم جنبه اجتماعی، می تواند آشکار یا نهان باشد، جسمی باشد یا روانی. اما هر زمان که شخصی به حیطه انسانیت شخص دیگر دست یازد یا نهادها و ساختار های اجتماعی به صورتی سازمان یافته باشند که مانع از نیل شخص و جامعه به کمال شوند معنای خاص خشونت مورد استفاده قرار گرفته است که به دنبال شرح وقایعی است که این افراد از سر گذرانده اند. در نتیجه این تعریف شناخت خشونت برخلاف تعریف و شناخت دین الزاماً نباید معطوف به خشونتی باشد که در فیلم های عامه پسند به قصد شکل دادن به ارزش ها، گرایشات و اخلاقیات ما وجود دارند.

با توجه به تمام ۱۸۰ فیلمی که در دهه نود با این موضوع مرتبط هستند دسته بندی چهارگانه ای برای تفسیر ارتباط موجود بین دین و خشونت قابل تصور است:

۱) فیلم هایی که در آن دین به عنوان حامی قربانیان خشونت به تصویر در می آید.

۲) فیلم هایی که در آنها دین به عنوان حامی و پشتیبان خشونت عمل می کند.

۳) فیلم هایی که خشونت را رد می کنند

۴) فیلم هایی که بر همجواری دین و خشونت تاکید می کنند. باید توجه داشت که این دسته بندی کاملاً منعطف است و یک فیلم می تواند به دلایل گوناگون در یک یا چند گروه قرار گیرد.

● دین به مثابه حامی و پشتیبان قربانیان خشونت

در اغلب فیلم های عامه پسند دین نه کارکرد حمایتی برای خشونت دارد و نه به عنوان نیرویی در مقابل و ضد آن شناخته می شود، بلکه بیشتر به مثابه مأمنی برای حمایت از قربانیان خشونت به تصویر کشیده می شود. دین در این دسته از فیلم ها عموماً از نقش سنتی و کلیسایی خود فراتر نرفته و نمود آن در فیلم ها تنها محدود به حضور کشیشی هنگام برگزاری مراسم تدفین قربانیان خشونت می شود که نمونه اش را در دو فیلم اوپوس آقای هالند (Mr. Hollandصs Opus) و اسلحه مرگبار ۳ (Lethal Weapon۳ ) دیده ایم.

در فیلم نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan) نیز کشیشی در ساحل نورماندی وجود دارد که علاوه بر رسیدگی به مجروحان مناسک مذهبی کشته ها را انجام می دهد. همچنین در فیلم آپولو ۱۳ (Apollo۱۳ ) زمانی که جیم لاول فضانورد در معرض خطر قرار می گیرد کشیشی سعی می کند همسر وی را تسلی دهد. ویژگی دیگر دین در این گروه فیلم ها توانایی مقابله با فجایع قریب الوقوعی است که بشر توانایی مهار آنها را ندارد. برخورد عمیق (Deep Impact)، آرماگدون (Armageddon) و روز استقلال (Independence Day) به این ویژگی دین بسنده کرده اند و هر کدام به روش خود با به تصویر کشیدن مناجات اجتماعات مذهبی سراسر جهان سعی کرده اند در مقابل محشر آخرالزمانی به رستگاری برسند.

روش عامه پسندی که این فیلم ها به کار گرفته اند نشانگر جاذبه جهانی نقش دین به مثابه مأمنی آرامش بخش است که از اعتبار شایانی نزد جهانیان برخوردار است. در صحنه های پایانی تایتانیک (Titanic) هم به عنوان یکی دیگر از سری فیلم های سینمای فاجعه کشیشی بر روی عرشه به چشم می خورد که با تکرار سلام و درود خود بر مریم مقدس و نقل قول های آخرالزمانی از کتاب آسمانی و مکاشفه یوحنا در حال تسلی قربانیانی است که دور او حلقه زده اند.

شاید به همین دلیل باشد که در این صحنه برخلاف اتفاقی که در حال روی دادن است و نوع موسیقی ای که به گوش می رسد نزدیکی بیشتری نسبت به خداوند نسبت به دیگر صحنه های فیلم وجود دارد. توان نیروبخشی این صحنه از فیلم قابل مقایسه با انرژی ای است که زوجی مسن بعد از بازگشتن به ایام جوانی شان به دست می آورند. حسی مشابه آرامشی که مادر به کودکانش منتقل می کند یا به عنوان تنها خشکی باقیمانده برای مسافرانی که در حال غرق شدن هستند.

در بیشتر فیلم های این چنینی دعا همیشه جایگاه منحصر به فرد خود را داشته است و فیلم های بسیاری در مقابل خشونت موجود در داستان یا شخصیت هایشان از آن سود برده اند. در فیلم آشفتگی فضایی (Space Jams) زمانی که بیگانگان قدرت بازی بسکتبال چارلز بارکلی را از او سلب می کنند وی برای توفیق بر آنها دست به دعا برمی دارد.

در فیلم گوجه فرنگی های کال سرخ شده (Fried Green Tomatoes) هم دعا تنها ملجأ و پناهگاه روث (مری لوئیس پارکر) در مقابل خشونتی است که از جانب شوهرش فرانک در حق او روا می شود. رهایی از فرانک در این فیلم بازتاب و پیامد دعاها و شکرگزاری های بی وقفه روث در حق پسرشان است.

خود روث می گوید؛ «هر وقت فرانک دست روی من بلند می کرد هم همین کار را می کردم ... خدا رو شکر که دوباره تونستم این شانسو به دست بیارم.» با این حال در همین فیلم هم محدودیت هایی در میزان کارایی دعا و متوسل شدن به خداوند وجود دارد. نمونه اش هم سخن روث در جای دیگری از فیلم است؛ «اما... اگه این حرومزاده یه بار دیگه بخواد بچه منو ازم بگیره، دیگه دعا نمی کنم؛ گردنشو می شکنم.»

اگر حمایت های فردی از سوی کشیش ها و نمایندگان مذهبی در فیلم های فوق یکی از نمودهای دین به عنوان حامی و پشتیبان قربانیان خشونت باشد، نمود دیگر نقش آن به عنوان مکانی امن برای این قربانیان است؛ مکانی که به صورت پناهگاه، کلیسا یا صومعه به تصویر درمی آید. در فیلم هایی مانند گوژپشت نتردام (Hunchback of Notre Dame)، نقاب زورو (The Mask of Zorro) و راهبه بدلی (Sister Act) این ویژگی دین در حد همان نقش سنتی خود باقی مانده و از به تصویر کشیدن مکانی مقدس به عنوان خاستگاه این حمایت و حفاظت فراتر نمی رویم. در گوجه فرنگی های کال سرخ شده و سر به هواها (Sleepers) یکی از روحانیون وابسته به کلیسا برای حمایت از قربانیان و جلوگیری از خشونت بیشتر در جایگاه شهود قرار می گیرد.

در مامور پاکسازی (Eraser) هم یکی از همین روحانیون با قرض دادن ماشین خود به آرنولد شوارتزنگر و ونسا ویلیامز آنها را در فرار از دست متجاوزان یاری می دهد و بالاخره در دراکولای برام استوکر (Bram Stokerصs Dracula) و محافظ شخصی (Bodyguard) این صلیب است که با تکیه بر وجه نمادین خود این نقش حفاظتی را بر عهده می گیرد (البته صلیب در بسیاری فیلم ها خصوصاً فیلم های خون آشامی همین کارکرد را یافته است).

در تمامی این موارد دین در مقابل موجودیت بشری چهره ای بی طرف یا مثبت از خود نشان می دهد و هیچ گاه به جرگه مخالفان یا حامیان خشونت نمی پیوندد که در نتیجه آن می تواند این فرض را به وجود آورد که عملکرد دین در چنین مواقعی یا حتی در صورت کلی تر در تمامی زمینه ها تنها به آرامش بخشی های صرف و البته مخرب محدود می ماند و این همان وضعیت نادرستی است که کارل مارکس در مواجهه با دین به عنوان عاملی برای تخدیر توده ها متصور می شود در حالی که حقیقت چیزی جز این برداشت است.

برایان پی. استون

مترجم : یحیی نطنزی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.