شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بقیع غریب‌


بقیع غریب‌

می‌گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب ‌
در منظری که نیست به هفت آسمان، غریب ‌
یا رب! بقیع، قطعه‌ای از آسمان توست ‌
پیچیده درغبار زمین و زمان، غریب‌
آن گوهری که بود ملک، خادم درش‌
خفته‌ست …

می‌گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب ‌

در منظری که نیست به هفت آسمان، غریب ‌

یا رب! بقیع، قطعه‌ای از آسمان توست ‌

پیچیده درغبار زمین و زمان، غریب‌

آن گوهری که بود ملک، خادم درش‌

خفته‌ست در کنار حرم، بی نشان غریب‌

این خاک، میزبان پریشان کربلاست ‌

مانده‌ست در حضور تو ای آسمان،غریب ‌

اینجا مزار صادق آل محمد است ‌

تنها، میان گردش چشم جهان، غریب‌

در خلوت است بارگه باقرالعلوم‌

همچون مزار مادر زخمی، جوان، غریب‌

این سوی میله، مرقد اولاد مصطفاست ‌

آن سو، نگاه غمزده‌ِ زائران، غریب‌

این محرمان پردگی عرش ذوالجلال ‌

این‌سان فتاده‌اند در این خاکدان، غریب‌

اشک است اینکه می‌چکد از آستین ابر ‌

مهر است اینکه مانده دراین آستان، غریب‌

می‌گردد آسمان، به طوافی همیشگی ‌

بر این مدار غربت و بر این مکان، غریب‌

یا رب، چه حکمتی است دراین قطعه شریف ‌

مهمان غریب و بارگه میزبان، غریب!

یا رب کرامتی! که زنم بوسه بر بقیع ‌

سر را نهم به خاک و بگریم بر آن، غریب‌

حسین اسرافیلی‌