سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

رسالت امروز عالمان اسلامی و مجتهدان


رسالت امروز عالمان اسلامی و مجتهدان

نگارنده این مقاله متفاوت را تعمداً برای همایشی برگزیده و فرستاده است که قرار است به مسائل اجتهادی بپردازد, تا از آن طریق سخنانی را مطرح سازد که می بایست به عنوان روح دین, جایگزین بسیاری از مسایلی شود که اینک مشغله و دغدغه علما و مجتهدین قرار گرفته است

نگارنده این مقاله متفاوت را تعمداً برای همایشی برگزیده و فرستاده است که قرار است به مسائل اجتهادی بپردازد، تا از آن طریق سخنانی را مطرح سازد که می بایست به عنوان روح دین، جایگزین بسیاری از مسایلی شود که اینک مشغله و دغدغه علما و مجتهدین قرار گرفته است. در اینجا بدنبال آن نیستم تا به احکام و مسایل حول و حوش آن بپردازم و تکراری بر مکررات گذشته بیافزایم، بلکه درصددم تا دقیقاً بر عکس روی مشکلی انگشت بگذارم که از توجه کاذب به موضوع های حاشیه ای در دین و جایگزینی شان به جای روح دین و شأن نزول کتب مقدسِ دینی و معنوی، ناشی شده است. می خواهم تا به نفس دین و وظایف سنگین عالمان‌ دینی‌ و مجتهدان پرداخته و مسئولیت آنان را که می بایست چراغ راهی برای دیگران باشند، خاطر نشان سازم؛ وظایفی که متأسفانه به نظر می رسد، در غبار زمان کمرنگ شده و مسائلی فرعی تر و کم اهمیت تر جایشان را گرفته اند؛ اهمیت این مسئله به میزانی هست که پیشوایان دینی ما به کرّات گفته اند، آن هنگام که حضرت مهدی ظهور کند، آنقدر دین اسلام منحرف شده که انگار دیده جدیدی آمده است!

از سویی دیگر بر آنیم تا با شناسایی و معرفی شرایط جدید جهان، هویتِ معنویت و اخلاقیات و دین در دنیای امروز و راه های شکل گیری، نضج و گسترش آن را رونمایی کنیم. دنیای در حال تغییری که با جهانی شدن و ظهور اینترنت ماهیتی اساساً متفاوت با گذشته یافته است. این‌ پژوهش با روش های مختلف، از جمله روش های \"اسنادی‌\" و میدانی صورت گرفته است، و با آخرین یافته های علمی در این زمینه به‌ بررسی و تجزیه‌ و تحلیل شان‌ می پردازد.‌ نتایج یافته ها نشان می دهد که در عصر جهانی شدن، دین نیز چون فرهنگ ‌هر چه بیشتر به شبکه‌ای‌ زنده‌ و زاینده ‌بدل شده است‌ که‌ مدام در حال تطور است و مرگ آن هنگامی رقم خواهد خورد، که به تقلید مسخ گردد. چرا که معنویت برخاسته از دین حاصل آفرینش نیروهای انسانی و اجتماعی است که ظرف و مظروف آن را تعیین می کند. نتیجه آن که باورها و حقایق دینی را نباید چون‌ سنتی ‌ثابت‌ و تغییر ناپذیر پنداشت که تنها باید تقدیس ‌شوند، بلکه‌ می بایست در عین‌ حال، اهداف‌ و غایت‌ آن‌ را بازتعریف‌ نمایند؛ به طوری که در عین‌ انعطاف‌پذیری‌، انسجام‌ و تکثر خود را در هر دوره از جمله عصر جهانی شدن حفظ کنند.

● مقدمه

امروز که روح دین با حواشی و ظواهر دینی جایگزین شده است، امروز که خرافات گسترش یافته و چون علف هرزی درخت معنویت را تهدید می کند، اینک که ماهیت جهانی که آن را زمانی می شناختیم، اساساً متفاوت شده است، اکنون که هویت معنوی، اخلاقی و دینی چیز تازه ای می گوید و حال که راه های شکل گیری و گسترش دین داری، معنویت گرایی و اخلاق مداری تفاوت هایی اساسی با گذشته کرده است، وظایف علما و مجتهدین است که خود را مبعوث یافته حس کنند. آنان ادامه دهندگان راه پیامبران اند که هرگز برای مشروعیت بخشی به راه های باطلِ خرافی و تکیه بر تظاهرات دینی نیامدند، آمدند تا انقلاب و اصلاحاتی را در وجود انسان ها برانگیزند، آن گونه توفانی در شخصیت افراد که انگار انسانی جدید متولد شده است و آن گونه تغییری در جامعه که پنداری دنیایی دیگر را خلق نمودند؛ مردم و جامعه ای که مدام نیز خود را داوری کرده و اصلاح نمایند.

● روش شناسی و روش های تحقیق

این مقاله، حاصل سال ها پژوهش، تجربه و زندگی زیسته نگارنده است که حاصل بخشی از آن ها، چندین کتاب و صدها پژوهش و مقاله علمی است که تاکنون تألیف و منتشر شده است؛ از پژوهش های میدانی گرفته تا روش اسنادی و تحقیقات تاریخی تا پژوهش های امروزین؛ نگارنده نه تنها تجربه زندگی با اقوام و ادیان و مذاهب (مذاهب مختلف اسلامی) را داشته است، بلکه کتب مقدّس و دینی ادیان مختلف و باورهای پیروان شان را مطالعه کرده و از نزدیک بررسی و تجزیه و تحلیل نموده است که چکیده برخی از آن ها در اینجا ارایه شده است.

● طرح مسئله؛ نفس دین و وظایف سنگین علما و مجتهدین

عالمان‌ دینی‌ و مجتهدین‌ نباید خود را به‌ احکام‌ محدود کنند. آنچه‌ نباید نادیده‌ گرفته‌ شود، حتی‌ مهمتر از اصول‌ و فروع‌ دین‌، نفس‌ دین‌ است‌. راه‌ پیامبران‌ و تاریخ‌ ادیان‌ نشان‌ می‌دهند، هیچ‌ یک‌ از آن ها برای‌ احکام‌ مبعوث‌ نشدند؛ و چه‌ بسا دقیقاً برعکس‌، پیامبری‌ جدید می‌آمد تا روح‌ دین‌ را که‌ در گذر زمان‌ آلوده‌ به‌ خرافات‌ و اوهام‌ شده‌ بود و حواشی‌ و احکام‌ جای‌ اصل‌، جوهره و نفس‌ دین‌ را گرفته بودند، دوباره‌ زنده‌ کند.

یک‌ مجتهد باید خود را همچون‌ یک‌ انسان‌ مسئول‌ و موظف‌ بپندارد که‌ ادامه‌ دهنده‌ راه‌ پیامبرانی ‌است‌ که‌ هرگز روح‌ دین‌ را به‌ هیچ‌ جایگزینی‌ فرو نکاستند. متأسفانه‌ عملاً در جامعه‌ ما معیارها معکوس‌ شده‌ است‌ و امروز میزان‌ متدین‌ بودن‌ افراد را به‌ رعایت‌ همان‌ احکام‌، شعائر و ظواهر دینی ‌می‌دانند و روح‌ و منش‌ رفتارهای‌ افراد نادیده‌ گرفته‌ می‌شود و متاسفانه‌ این‌ فضا را برای‌ ریاکاران‌ و کسانی‌ که با مطابقت خویش‌ با ظواهر دینی‌، دین‌ فروشی‌ می‌کنند، از هر نظر مناسب‌ ساخته‌ است‌. بسیاری‌ از وقایع‌ تاریخ‌ اسلام‌ و آزمون‌های‌ معنوی‌ و دینی‌ای‌ که‌ پیامبران‌، امامان‌ و اولیاء خدا پس ‌دادند، برای‌ بسیاری‌ از مسلمان‌ شناخته‌ شده‌ نیست‌ و به‌ مرور زمان‌ کمرنگ‌تر شده‌ و آن ها با مناسکی ‌تنها خاطره‌ آنان‌ را تقلید می‌کنند. دقت‌ کنید، مناسک‌ قادر نیستند دین‌ را زنده‌ کنند و تنها تجدید خاطره ‌آن‌اند و هرگز نباید به‌ عنوان‌ هدف‌ دینی‌ گرفته‌ شوند. اشتباهاتی‌ که‌ به‌ کرّات‌ دیده‌ می‌شود. برگزاری‌ مراسم‌ عاشورا هدف‌ نیست‌، تنها بهانه‌ای‌ است‌ برای‌ آن‌ که‌ نفس‌ قیام‌ عاشورا را به‌ جوییم ‌و کشف‌ کنیم‌. قیام‌ عاشورا که‌ نه‌ سکوت‌ و تسلیم‌ است‌ و نه‌ قیامی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ دشمنان‌، بلکه‌ مبارزه‌ای‌ منفی و انسانی‌ و معنوی‌ برای‌ نجات‌ نه‌ تنها حق‌ مداران‌ و مظلومان‌، که‌ حتی‌ گمراهان‌ و ظالمان‌ است‌ تا یزیدیان‌ را به‌ حرّهای‌ زمانه‌ بدل‌ سازد، اگر نفس‌ آن‌ قیام‌ را کشف‌ نکنیم‌، گریه‌ها و مویه‌های‌ ما برای‌ امام‌ حسین‌ معنادار نخواهد بود.

اگر علت‌ و شرایط‌ صلح‌ امام‌ حسن‌ را با شخصی‌ چون‌ معاویه‌ درک‌ نکنیم‌، و آن‌ را با نوعی‌ سازش اشتباه‌ بگیریم‌(bashgah, ۲۳۳۵۸)، چه‌ فایده‌ که‌ برای‌ گذشت‌ و صبر او سال ها گریه‌ و زاری‌ کنیم‌! اگر گذشت‌ و عفو پیامبر اسلام‌ در حق‌ کسانی‌ را که‌ از هیچ‌ کوششی‌ برای‌ آزار و حتی‌ کشتن‌ مسلمانان‌ کوتاهی‌ نکرده‌ بودند، پس‌ از فتح‌ مکه‌ نادیده‌ بگیریم‌، چه‌ فایده‌ که‌ مدام‌ تظاهرات‌ کرده‌ و بر سر آنانی‌ که‌ پیامبر عزیزمان‌ را نمی‌شناسند، و او را طرفدار خشونت‌ می‌دانند، فریاد برآوریم‌ که‌ آن ها، او را نمی‌شناسند، مگر ما خود می‌شناسیم‌!؟

● آیا قرآن بر ما نازل شده است!؟

به چه سبب قرآن برای شب قدر آن همه اهمیت قایل شده است؟ شب قدر، زمانی که آن را به نزول قرآن تعبیر می کنند، با تمام اهمیتی که قرآن برای آن شب ذکر می کند، اما تاریخِ آن را عیان نمی سازد؟ راز بسیاری پرمعنایی در آن نهفته است و انگار آن، آن قدر برای خداوند و پیامبرش با اهمیت است که بر آن اصرار می ورزند!

در گذشته بسیار پیش آمده است که پیروان دینی به جای درک نفس یک موضوع به تقلید ظاهری از آن و اختصاص تاریخی برای آن اکتفا کردند، به طوری که مناسکی را به شکلی ادواری برایش به انجام می رساندند و به خیال خود از این طریق رفع تکلیف می کردند. قرآن و پیامبر اسلام برای این که چنین مسخی درباره شب قدر تکرار نشود، تاریخ آن را عیان نساختند تا نشان دهند که اهمیت آن شب در توجه به تاریخ آن نیست، بلکه نفس قدر است که مهم است. نفس شب قدر بر نزول معنای برخاسته از خداوند بر قلب انسانِ برخاسته از خاک نظر دارد؛ آن همان راز مستتر در درخواست خداوند برای سجده تمامی مخلوقات بر انسان است؛ معنا، گوهری است که بر وجدان مان که همان ودیعه الهی است که انسان را خلیفه خداوند در عالم ساخته است، می نشیند تا مهم تر از وجد، معرفتی را برانگیزد که نشان می دهد، چگونه مخلوقی پست در جهان به اشرف مخلوقات بدل می شود؛ و حتی فراتر از آن با پیوستن به خداوند، جزیی از او می شود. این همان وجدی است که بسیاری از عرفایی را که به راز آن پی بردند از خود بیخود ساخت و پیامبران بودند که توانستند پس از کشف آن راز، بر خود مسلط شوند و دریابند که پیش از آن پیوستن، وظایفی نسبت به دیگران دارند که می بایست به انجام رسانند.

اما آیا آیات قرآن بر ما نیز نازل شده است؟ اشتباه نکنیم، قرآن ۱۴۰۰ سال پیش بر پیامبر نازل شده، معلوم نیست که بر ما نیز نازل شده باشد! هنگامی که با خواندن آیات آن، چنان تحولی در اندیشه و سپس عمل به وجود آید، که انگار به معرفت جدیدی دست یافتیم، آن آیات بر ما نازل شده خواهند بود. یکی از حوزه هایی که امکان چنین معرفتی را به ما می دهد، مطالعه و شناخت ادیان مختلف، چه ادیان آسمانی و چه زمینی و چه ادیان توحیدی و چه حتی ادیان بدوی، موجب کشف رازهای ادیان مختلف می شود و بر غنای اندیشه و نگاه مان می افزاید. آنگاه در آیاتی که به کراّت می خواندیم و مدام جلوی دیدگانمان بود، چیزی کشف می کنیم که انگار تاکنون از ما پنهان بود. با خود می اندیشیم، چطور است که تاکنون متوجه این معنا و بُعد از آن آیه نشده بودیم، در حالی که آن مدام آنجا در دسترس ما بود! آری، اینک تازه آن آیه بر ما نازل شده است. چون اینک همچون یافته و گمشده ای، به ناگاه معنایی نو از آن استنباط میکنیم، پس تازه آن بر ما نیز نازل شده است. انگار که پیش از این نابینا بودیم! غربی ها اصطلاح جالبی برای آن دارد، آنها در چنین شرایطی می گویند او” دارای چشمانی بازِ بسته است”. دیدگان بازند، اما چیزی نمی بینند. گاه پدیده ها و معرفت های گهربار را آنقدر دیده ایم که دیدگانمان نسبت به آنان نابینا شده است و آن میزان بدیهی بوده اند که انگار اصلاً نبوده اند! با چنان کشف معنوی است که آیات قرآن را می یابیم و معانی متکثرشان را در می‌یابیم تا آن آیات، نه ذکری بر لبمان که معرفتی در وجودمان شوند تا کنه وجودمان را شخم زنند، باشد که چنان تغییری در ما پدید آورند که انگار دوباره متولد شده ایم.پس از آن مسئولیم تا آن را به دیگران نیز انتقال دهیم و این زکات معرفت جدید ماست (aftab, qoran).

● نخست‌ ادیان‌ شناس‌، آنگاه‌ اسلام‌ شناس‌

یک‌ عالم‌ دینی‌ و مجتهد باید پیش‌ از آن‌ که‌ اسلام‌ شناس‌ باشد، یک‌ دین‌ شناس‌ و حتی‌ ادیان‌شناس‌ باشد. کسی‌ خواهد توانست‌ ورای‌ شریعت‌ در دین‌ پیش‌ رود که‌ نه‌ تنها ادیان‌ دیگر را مطالعه‌ کرده‌ باشد، بلکه‌ به‌ روح‌ و کنه ادیان‌ دیگران‌ پی‌ برده باشد. آن گاه‌ است‌ که‌ شأن‌ نزول‌ آیاتی ‌در قرآن‌ را در خواهد یافت‌ که‌ از لفظ‌ مفرد دین‌ خدا به‌ جای‌ ادیان‌ خدا استفاده‌ می‌کند و تأکیدی‌ست‌ بر جوهرة‌ یکسان‌ ادیان‌ الهی‌ مختلف‌. مطالعه‌ و شناخت‌ ادیان‌ دیگر برای‌ عالمان‌ اسلامی‌ و مجتهدان‌، نه‌ مستحب‌ که‌ واجب‌ است‌، واجب‌تر از مطالعه‌ احکام‌، توضیح‌ المسائل‌ و...

چرا پیامبران‌ اکثراً از چوبانانی‌ بودند که‌ از سرزمینی به‌ سرزمین‌ دیگر در حرکت‌ بودند. حداقل‌ دو دلیل‌ می‌توانیم‌ برای‌ آنان‌ بیابیم‌. اول،‌ چوپانان‌ یاد می‌گیرند که‌ نخست‌ چگونه‌ غم‌خوار دیگران ‌باشند. چون‌ قرار است‌، غم‌خوار انسان هایی‌ باشند که‌ چون‌ گوسفند از پیش‌ در معرض‌ جهل‌ و گمراهی‌ و چون‌ بره‌هایشان‌ در خطر و معرض‌ درندگی‌ (گرگ‌) و پاره‌ پاره‌ شدن‌ قرار دارند.

دوم‌ گشت‌ و گذاری‌ است‌ که‌ به‌ مکان‌ها و مناطق‌ مختلف‌ دارند و با مردم‌، آداب‌ و رسوم‌ و عقاید و ادیان‌ مختلف‌ آشنا می‌شوند، و این‌ موجب‌ می‌شود که‌ دیوار تعصب‌ و تحجر وجودشان‌ فرو ریزد و پذیرای‌ معرفت‌ جدیدی‌ شوند که‌ قرار است‌ سراغ‌ شان‌ بیاید. من‌ به‌ جرأت‌ می‌گوییم‌ هیچ‌ کس‌ یک‌ اسلام‌ شناس‌ حقیقی‌ نخواهد بود، مگر این که‌ پیش‌ از آن‌ یک‌ ادیان‌شناس‌ حقیقی‌ باشد. متأسفانه وقتی من با مجتهدان بسیاری سخن می گفتم، دریافتم که بسیاری از ایشان حتی تورات و انجیل را نیز که در زمره کتب مقدّس ادیان ابراهیمی اند، مطالعه نکرده اند، چه رسد به پژوهش درباره سایر ادیان. نکند، خدای ناکرده عالمان سایر ادیان، به افق های معنوی و معرفتی جهان های مختلف دست یابند و ما هنوز در شک بین سجدهء دو و سه مانده باشیم!

● محوریتِ شریعت، محبّت یا عدالت!؟

یهودیت اینک دینی شریعت محور است. بدین معنی که با اذکار و آدابی خاص که افراد را از اموری نهی و به اموری امر می کند، شناخته می شود که عمدتاً با مناسک دست یافتنی است. مناسک در همه ادیان تنها برای آن است که یادآوری باشند، بر آزمون های معنوی ای که نه در مناسک و آیین ها، بلکه در تجارب زنده زندگی به وقوع می پیوندند. آن مصداق همان تشبیه زیبای حکمت شرقی است که می گوید، \"نشان دادن ماه با انگشتی میسر است، اما همین که ماه دیده شد، انگشت کنار می رود\". مناسک تذکاری هستند، برای انجام آزمون های معنوی امروز ما که هرگز هدف نیستند و تنها وسیله اند. مسیحیت، دینی محبت محور است. اگر پولس نبود، مسیحیت نیز در حد مذهبی شریعت مدار فرو غلتیده بود. پولس پس از مسیح دومین منجی مسیحیت است که با تشخیص نفس مسیحیت، آن را دوباره زنده ساخت. عیسی مسیح سفارش می کند، نه تنها دوستان که حتی دشمنان خود را نیز دوست بدارید. آیا تنها به دوستان و نزدیکان تان محبت می ورزید؟ این کاری است که همه می کنند! آن گاه تفاوت خواهید کرد، که یاد بگیرید باید حتی دشمنان خویش را نیز دوست بدارید. مسیح به گذشت به قیمت فداکاری و حتی ایثار سفارش می کند. اگر بخواهید جانتان را حفظ کنید، روزی آن را از دست خواهید داد، اما اگر آن را ایثار کردید، دوباره به شما داده خواهد شد (khazzeh, ۰۰۱۰۳۰&۰۰۱۰۳۱). دین اسلام با وجود آن که از شریعت برخوردار است، شریعت محور نیست و اگر آن را شریعت محور تأویل کنیم، آن را از دینی جهانی تا سطح یکی از مذاهب آئینی فرو کاسته ایم؛ مذاهبی که در حد خاطره گذشتگان در قالب مناسک تقلیل یافته اند. چنین مذهبی دیگر اینک زنده نیست و چون وفات یافته ای می بایست هر سال مراسم ترحیمی برای آن برگزار کرد. البته این به معنای آن نیست که دینی را بر دینی برتری دهیم و پیروان اسلام، سایر ادیان را به پیروی از دینی نازل تر سرزنش کنند. چرا که قرآن دقیقاً برعکس، چنان که می فرماید، نه بین پیامبران فرقی قایل است و نه حتی دین خداوند را با لفظ جمع به کار می برد و کاربرد لفظ مفرد دین برای آن به ما اشاره می کند: آن کس که به روح و کنه دین خود پی برده، به روح و کنه دین دیگری پی برده است.

دین اسلام \"عدالت محور\" است. همه را دوستان بدار، اما نه به یک میزان. در قرآن سلسله مراتبی برای بندگان خدا برحسب موفقیت در آزمون های زندگی شان در کسب مقام قرب الهی آمده است و قصص پیامبران چیزی نیست جز شرح انواعی از آزمون های الهی در موقعیت های مختلف زندگی برای شناخت بهتر انسان ها تا در موقعیت های مشابه بدانند می بایست چگونه عمل کنند. آیا آن کس که وجود خود را برای دیگری نثار کرده با آن کس که دیگران را قربانی می کند، برابر است؟! تا پیش از گزینش آن کردارها بلی، ولی پس از گزینش شان؛ هرگز، هرگز. آیا آن کودک بی گناهی که ناقص یا کشته شد، همچون همان کسی خواهد بود که برای خودخواهی ها یا جاه طلبی هایش، او و بسیاری دیگر را قربانی کرد؟ آن ظلمی آشکار خواهد بود. درست است که بخشایش به وسعت وجود معنوی بسیاری نیاز دارد که اندکی قادرند، از چنان علوّ روحی برخوردار باشند و باز درست است که آن کس که برای رضای خدا و بی انتظار می بخشد، در آزمون بزرگ معنوی خود برنده شده است، اما آزمون معنوی بزرگتر آنجاست که می پرسد: آیا حتی به قیمت خسران خود حاضرید، در مقابل ظالمان، دورویان و وقیحان عالم بایستیم؟ من می دانم که اگر اینک او را ببخشم و بگذرم، کم خطرتر است، هم برای دنیا و هم برای آخرتم (چون بخشش از ریسک کمتری برخوردار است)، اما ندایی از درون من فریاد بر می آورد، حتی به قیمت ضرر و زیان خویشتن، در مقابل آن بمب هایی بایست که تمامی اعضای بی گناه یک خانواده را کشت و کودکی را با دو دست بریده به جای گذاشت! در مقابل آن قاتل انتحاری که نفرت خویش به انسانیت را با انفجار خود و مردم بی گناهی که اصلاً نمی شناخت، نشان داد! اشتباه نکنیم، ندای عدالت را با فریاد انتقامِ ظلمی دیگر عوضی نگیریم. آن کس که از درونمان به قربانی کردن دیگران حکم می کند، نه وجدانمان که شیطان درونمان است که می خواهد همه کس را قربانی کند و آخرین قربانی ای که می گیرد، خود ماییم و پس از آن در روز قیامت با بهت و حسرت چشم باز کرده و می بینیم، مصداق همان کسانی شدیم که قرآن می فرماید، هر دو دنیا را باخته اند. ندای وجدان ما که همان خدای درونمان است و همان ودیعه ای است از خداوند در وجود انسان که او را خلیفه خداوند روی زمین و مسجود فرشتگان ساخته است، به اجرای عدالت به قیمت قربانی کردن دیگران هرگز حکم نمی دهد و تنها به جهد (بسیاری معنی واژه جهاد در قرآن را که به معنی سعی و کوشش است، در حد جنگیدن و حتی کشتار دیگران تقلیل داده اند) و کوشش و مسؤولیت پذیری در مقابل دیگران و ایستادگی حتی به قیمت خسران خود سفارش می کند. نجاتمان نیز با خونی که از دیگران می ریزیم، رقم نمی خورد و چه بسا آن تنها ما را نیز در زمره ظالمان و دشمنان خداوند و خلق خدا قرار می دهد؛ نجاتمان تنها از طریق غسل تعمید با سریر اشک هایمان (نه اشک های دیگران) تحقق می یابد، آن رنج و محنت و توأمان محبتی که به خرج دادیم.

از تاریخ اسلام می آموزیم که می بایست نخست همه جهانیان را مهمتر از گفتار با رفتارمان به سوی نیکی ها و دوری از پلیدی ها سفارش کنیم. با آن که ظالمان، دورویان و وقیحان بزرگترین دشمنانمان هستند، حتی آنان نیز نباید از فرصت برای دوری از راه اشتباه گذشته شان محروم شوند، چنان که پیام خداوند برای تمامی بشریت است. این سخنان نباید تعارفی بی تأثیر پنداشته شود، وقتی واقعه عاشورایی هست که در آن بسیاری از مومنانی که در دل پیرو حسین بودند، در عمل نتوانستند از او دفاع کنند، اما حرّ که خود یکی از فرماندهان ظالم سپاه یزید، همچو شمر و... بود، مهمتر از موعظه های امام حسین، از طریق مشاهده عملی رفتار حسین با گفتارش به سپاه حسین پیوست و رنج کشته شدن در راه او را بر تکیه زدن بر سریر حکومت ولایات ترجیح داد. وعده الهی برای چنین کسی تحقق می یابد، نه برای کسانی که خداوند خطاب به آنان در کتب مقدّس گفته است: «اگر دستان خود را دراز کنید، چشمان خویش را از شما خواهم پوشانید و چون دعای بسیار کنید، اجابت نخواهم نمود، چرا که دست های شما پر از خون است». آیا مسلمانان را به خشونت یا تروریست متهم می کنند، باکی نیست، چون در روز قیامت برحسب گفتار و اتهامات آنان قضاوت نخواهیم شد، آنچه باید حقیقتاً از آن بترسیم رفتار ماست که مبادا در زمره ظالمان و تروریست های کور قرار گیریم و برطبق آن است که در پیشگاه الهی محاکمه خواهیم شد. آیا با چشم و گوش بسته، انسان هایی را که نمی شناسند، هدف قرار می دهند و قربانی می کنند؟ شاید آنان نیز با تصور دفاع از انسان هایی دیگر بر برخی دیگر ظلم می کنند! اما ما برطبق رفتار آنان محاکمه نخواهیم شد، ما با چشمانی باز از مظلومان و قربانیان دفاع می کنیم، با روشی انسانی و قلبی آکنده از مِهر الهی. هرگز نباید وجودمان لبریز از نفرت شود و از مهر الهی تهی شویم. آیا ما را به زنجیر می کشند؛ بگذار چنین کنند، اما رسالت عدالت جوی ما را نمی توانند از ما بگیرند، آنان بدون این که خود بدانند تنها دستانی خواهند شد که رستگاری به زنجیرکشیده شدگان بی گناه را رقم می زنند!! آزادگی کسی با به زنجیر کشیدن اعضای بدن اش به وقوع نمی پیوندد و چه بسیار افرادی که به زنجیر کشیده نشده اند، اما در وجودشان از وارستگی و جوشش وجدانی زنده و بیدار تهی است و آنان حقیقتاً دربندان روزگارند. و چه اندک اند کسانی که دست و پایشان در غل و زنجیر است، اما از وجدانی بیدار و آزاده لبریز اند. ما تنها با بازنگری مداوم خود است که قادر خواهیم بود، نخست از خودخواهی های خود و سپس از گناهان و خطاهایی که هیچ کدام مان از آن ها مبرا نیستیم، بگذریم و چه بسا رستگارترین مان از میان سریر اشک هایش خواهد گذشت(aftab, islam).

● به سوی‌ فلسفه‌ء معنوی‌ فردا

علامه‌ها و روحانیونی‌ که‌ به‌ فلسفه‌ و کلام‌ تمایل‌ دارند، نباید خود را به‌ تعداد معدودی‌ از مکاتب ‌فلسفی‌ و فیلسوفان‌ محدود کنند. کمی‌ رها کنید این‌ فلسفه‌ ارسطو و افلاطون‌ یونانی‌ و ابن‌ سینا و ملاصدرای‌ ایرانی را با واژه ها و عناوین‌ تکراری‌، ما جملگی‌ آن ها را از بَریم‌. جهان‌ خیلی‌ بزرگ‌ و پیچیده‌تر از یکی‌ دو فلسفه‌ است، و فلسفه‌ شرق‌ و غرب‌ سرشار است‌ از اندیشه های‌ بزرگ‌ و غنی‌ که‌ هر عالمی ‌می‌تواند بهره‌ای‌ از بسیاری‌ از آن ها ببرد. معرفت‌ خالق‌ بی‌کران‌، بی‌نهایت‌ است‌ و هستی‌ سرشار از آن هاست‌ که‌ یک‌ عالم‌ و جستجو گر دینی‌ و معنوی‌ باید سعی‌ کند به‌ کنه‌ آن ها نفوذ کند و از آن‌ها سیراب‌ شود و دیگران‌ را نیز بی‌نصیب‌ نسازد. به‌ خاطر داشته‌ باشید، که‌ بسیاری‌ از فلاسفه ‌اسلامی‌ اگر مدام به‌ گذشته‌ معطوف‌ بودند، هرگز به‌ معرفتی‌ نو دست‌ نمی‌یافتند تا فلسفه‌ای‌ را رقم‌ بزنند که‌ اینک‌ به‌ عنوان‌ نظریاتشان‌ ما مطالعه‌ می‌کنیم‌ و می‌شناسیم‌. فراموش‌ نکنیم‌ که‌ فلسفه ‌فردای‌ اسلامی‌ را شما باید بسازید که‌ ضرورتاً در فلسفه‌ پیشین‌یان‌ نیست‌، چرا که‌ معرفت‌ معنوی‌ و دینی‌ بی‌نهایت‌ است‌ و کسی‌ با آن‌ دمساز است‌ که‌ سرعت‌ تغییرات‌ خود را با آن‌ همراه‌ سازد و ذهن اش‌ را برای‌ پذیرش‌ موضوعات‌ جدید هموار.

● راه های‌ سه‌ گانه‌ ادیان‌ و مذاهب‌، عرفا و رهروان‌ معنوی‌

با نگاهی‌ به‌ تمامی‌ ادیان‌ از ادوار کهن‌ تاکنون‌ می‌توانیم‌ دریابیم‌ که‌ در یک‌ طبقه‌بندی‌ حداقل‌ سه ‌راه‌ برای‌ رهروان‌ و مومنانِ‌ ادیان‌ مذاهب‌ و معنویت‌ تشیخص‌ داد. راه‌ نخست‌ که‌ با جوهرۀ‌ دین‌ نیز تطابق‌ دارد، راه‌ احساس‌، عاطفه‌ و عشق‌ است‌ که‌ با پیوند قلبی‌ حاصل‌ می‌شود. راه‌ دوم‌ از طریق ‌منطق‌، اندیشه‌ و معرفت‌ است‌ که‌ از طریق‌ عقل‌ دست‌ یافتنی‌ است‌ که‌ عمده‌ اندیشمندان ‌و علمای‌ دینی‌ و فلسفی‌ این‌ راه‌ را طی‌ کردند؛ به‌ طور کلی‌ موفق‌ترین‌ شکل‌ ارتباط‌ دینی‌ و معنوی ‌با امتزاج‌ دو راه‌ خَرد و عشق‌ حاصل‌ می‌شود که‌ عرفا در این‌ مسیر در اکثریت‌اند. راه‌ سوم‌، مسیر مناسک‌ و سنت‌ است‌ که‌ با تقلید حاصل‌ می‌شود. این‌ راه‌ چون‌ آسان‌ترین‌ راه‌ به‌ نظر می‌رسد، عمدتاً توسط‌ عامه‌ مردم‌ برگزیده‌ می‌شود و رهروان‌ این‌ مسیر در اکثریت‌اند. با نگاهی‌ به‌ تاریخ ‌ادیان‌ و درک‌ علل‌ آمدن‌ پیامبران‌ جدید در خواهیم‌ یافت‌ که‌ آنان‌ بدین‌ سبب‌ آمدند که‌ دو راه‌ اول‌ ودوم‌ به‌ تدریج‌ به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شد و راه‌ سوم‌ جایگزین‌ شان‌ گشت‌ و سنن‌ و مناسک‌ با اوهام‌ وخرافات‌ در هم‌ آمیخت‌، آنگاه‌ بود که‌ نیاز به‌ صدایی‌ جدید احساس‌ شد و پیامبری‌ جدید آمد که‌می‌گفت‌ سخن‌اش‌ حرف‌ همان‌ پیامبران‌ پیشین‌ است‌، گرچه‌ با دینی‌ که‌ به‌ تقلید مسخ‌ شده‌ و اینک‌وجود دارد، آنقدر تفاوت‌ دارد که‌ انگار دینی‌ جدید آمده‌ است‌. وظیفه‌ سنگین‌ عالمان‌ و مجتهدان ‌زنده‌ نگاه‌ داشتن‌ راه‌ دوم‌ و سوم‌ و ارتقای‌ عامه‌ مردم‌ به‌ سطوح‌ بالاتر است‌. آنان‌ باید به‌ مردم‌ یاد دهند که‌ مناسک‌ دینی‌، چیزی‌ نیست‌ جز تجدید خاطره‌ دینی‌. آنها «هرگز و هرگز» هدف‌ نیستند وتنها تذکاری‌ هستند، بر دل های‌ مردة‌ ما، تا پیام‌ها و رازهای‌ دینی‌ را کشف‌ کرده‌ و تجربه‌ کنیم‌. آن ها اشاره‌هایی‌ هستند برای‌ راه‌ گم‌ کردگان‌ تا درک‌ کنند که‌ در شرایط‌ مشابه‌ باید چه‌ بکنند؛ هرگز کافی ‌نیست‌ تا به‌ جای‌ حسین‌وار رفتار کردن‌، به‌ برگزاری‌ مراسم‌ آن‌ اکتفا کنیم‌. هرگز کافی‌ نیست‌ تا شب ‌قدر را پاس‌ داریم‌، بدون‌ آن‌ که‌ شأن‌ نزول‌ قدر را درک‌ کرده‌ باشیم‌ و تصور کنیم‌ با برگزاری‌ مراسم ‌شب‌ قدر رفع‌ تکلیف‌ کرده‌ایم‌. ما تنها با بازآفرینی اعمال و منش هایی که بزرگان دینی ما در شرایط مشابه از آن برخوردار بودند، می توانیم انسانی متدین باشیم و امروز و فردا تنها با آزمون های معنوی ای که راز برخی از آن ها در کتب مقدّس آمده است، می توانیم یک رهرو معنوی باشیم.

در دورانی‌ که‌ زمینه‌ساز انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ بود، مشخصاً بازتأویلی‌ از انسان متدین صورت گرفت و برخی از رهبران انقلاب چنان‌ بازتعریفی‌ از رسالت‌ دینی‌ را در سال‌های‌ پیش‌ از انقلاب‌ در نسلی‌ درونی‌ ساختند‌. تا پیش‌ از آن‌، مراجع‌ و مراکز دینی‌ عمدتاً انسان‌ دینی‌ و متدین را شخصی‌ می‌دانستند که‌ در ایامی‌ خاص‌ از سال‌ در مراسمی‌ شرکت‌ کند و به‌ تجدید خاطره‌ء برخی‌ از وقایع‌ دینی‌ ـ تاریخی‌ به‌ پردازد. اما امام‌ خمینی‌، دکتر شریعتی‌، آیت‌ الله‌ طالقانی‌، استاد مطهری‌ و برخی‌ دیگر، از رهبرانی‌ بودند که‌ شخصیت‌ دینی‌ را کسی‌ دانسته‌ و شناسایی‌ می‌کردند که‌ وقایع‌ دیروز دینی‌ را در مسایل‌ امروز جامعه‌ کشف‌ کرده‌ و با بازتعریف‌ آن‌، الگو و هنجار جدیدی‌ را معرفی‌ کنند. از این‌ روی‌ آن‌ها برخلاف ‌تفکرات‌ قالب‌ سنتی‌ دینی‌ در دوره‌ پهلوی‌ تنها درصدد نفرت و انزجار از یزید و شمری‌ که‌ امام‌ حسین‌ را به‌ شهادت‌ رسانند، نبودند، بلکه‌ علاوه‌ بر آن‌ در جستجوی‌ یافتن‌ یزیدیان‌ و شمرهای‌ روزِ دورهء‌ خود برآمدند که ‌حسین‌های‌ جامعه‌ء آن‌ روز را قربانی‌ می‌سازند و آن‌ را به‌ عنوان‌ رسالتی‌ برای‌ مبارزه‌ و رفتار به‌ نسل‌ خود ارائه‌ کردند. دقیقاً آن‌ها نیز در دوره‌ء خود توسط اکثریت‌ متدینان‌ سنت‌ پرست‌ مورد انتقاد قرار گرفته‌ و بازتعریف‌ آن‌ها از الگوهای‌ دینی‌ حتی‌ طرد شد. هنوز نیز برخی‌ از مذهبیون‌ سنت‌گرا بازآفرینی‌ الگوهای‌ جدید دینی‌ِ آن‌ها را به‌ عنوان‌ بخشی‌ از پیکره‌ دینی‌ قبول‌ ندارند.

در دنیای‌ امروز نیز ما به‌ بازاندیشی‌ و بازتعریفی‌ در قالب‌ الگوهای‌ جدید هویت‌یابی‌ دینی‌ نیاز داریم‌، تا نسل‌ جدید را در شرایط اجتماعی‌ و فرهنگی‌ جدید دریافته‌ و امکان‌ زایش‌ جدید را در نگرش‌ها، افکار و رفتارها به‌ او دهد. توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ بسیار ضروری‌ است‌، زیرا بسیاری‌ هنوز بازتعریف‌ دهه‌های‌ گذشته‌ را به‌ عنوان‌ الگوی‌ نسل‌ امروز معرفی‌ می‌کنند. اگر بر این‌ باوریم‌ که‌ انسان‌ رو به‌ کمال‌ است‌ و هدف‌ از خلقت‌ را در جهان‌بینی‌ دینی‌ همین‌ رسیدن‌ به‌ کمال‌ می‌دانیم‌، پس‌ این‌ به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ دنیای‌ امروز، باورها، نگرش‌ها، رفتارها و الگوهای‌ نسل‌ امروز و متعاقب‌ آن‌، بازتعریف‌ دینی‌ امروز را خواهد داشت‌، که‌ مشخصاً برخی‌ از وجوه‌اش‌ در نگرش‌ها، باورها و الگوها و بازتعریف‌ دیروز یافت‌ نمی‌شود. مگر این‌ که‌ نسبت‌ به‌ معنای‌ واژه‌ء کمال‌، شناخت‌ دقیقی‌ نداشته‌ باشیم‌. چنین‌ شرایطی‌ تمامی‌ نهادهای‌ پرورشی‌ (خانه‌، مدرسه‌ و مراکز دینی‌ و فرهنگی‌) را وادار می‌سازد تا رسالت‌شان‌ را بازتعریف‌ و بازاندیشی‌ کنند.

● حرکت‌ روی‌ لبه‌ تیغ‌!

اهمیت‌ و دشواری‌ تصمیمات‌ و اظهارنظرهای‌ عالمان‌ اسلامی‌ و مجتهدان‌ همچون‌ پیامبران‌ و امامان‌، حرکت‌ روی‌ لبه‌ تیغ‌ است‌؛ موسی‌ باید بین‌ فرامین‌ الهی‌ و خواسته‌های‌ لجام‌ گسیخته‌ قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ آشتی‌ می‌داد و چه‌ بسا خود میان‌ آن‌ دو له‌ می‌شد!

عیسی‌ باید مردمی‌ را که‌ خواسته‌های‌ شخصی‌ خویش‌ را در دهان‌ پروردگار می‌گذاردند، زنده‌ می‌ساخت‌. آن ها می‌خواستند پادشاه‌، عیسی‌ می‌گفت‌ پیامبر، آن ها امر می‌کردند، شریعت؛ عیسی ‌توصیه‌ می‌کرد: محبت‌؛ آن ها «پیشگویی‌» از مسیح‌ می‌خواستند، در حالی‌ که‌ او به‌ آنان «پیام‌ زندگی‌» می‌داد.

عیسی‌ باید این‌ دو قطب‌ به‌ ظاهر غیرقابل‌ جمع‌ را به‌ هم‌ نزدیک‌ می‌ساخت‌. محمد باید مردمی‌ را که‌ از او معجزه‌ به‌ معنای‌ کارهای‌ عجیب‌ و غریب‌، می‌خواستند با وحی‌ و پیام‌ الهی‌ آشنا می‌ساخت‌. بسیاری‌ از کسانی‌ که‌ مشرک‌ بودند و پیش‌ از آنان‌ مسلمانان‌ را آزار می‌دادند، پس‌ از اسلام‌ آوردن‌ می‌خواستند اینک‌ گروه‌ مقابل‌ یعنی‌ کافران‌ و مشرکان‌ را مورد آزار و اذیت‌ قرار دهند، اما پیامبر بزرگ‌ اسلام‌ به‌ آنان‌ یاد داد که‌ آن ها‌ باید از درون‌ متحول‌ شوند و به‌ رفتار جاهلیت‌ با رنگ ‌و لعابی‌ جدید روی‌ نیاورند. می‌بایست‌ نفس‌ کنش‌های‌ آنان‌ از اساس‌ تغییر کند.

کافی نیست که علما و مجتهدان تنها به اظهارنظرهای سایر ادیان و حتی منتقدان اسلام پاسخ گویند. آن ها باید همزمان تندروهای درون دین اسلام و تعصبات و تحجراتی را که به رنگ شریعت در آمده و با نفس دین در تضادند و عملاً اسلام را بدنام می کنند، نقد کرده و در کنترل در آورند. قرار نیست که تعدادی جوان با تفکر طالبان در افغانستان و پاکستان (و حتی عمدتاًً در مدارس مذهبی طالبان) در مورد آثار و اظهارنظرهایی که نه خوانده و نه می دانند، دست به اعتراض زده و اقدام به خشونت ورزند و علمای اسلامی و مجتهدان به دفاع از آنان بپردازند! علما و مجتهدان باید این دشمنان داخلی را که با تحجر و تعصب تیشه به ریشه اسلام و هر دینی می زنند، هدایت کرده و مانع از بروز رفتارهای غلطی از جانب آنان شوند که به اسم اسلام و مسلمین تمام شده و عملاً تکرار رفتار جاهلیت در دوران کنونی است!

علمای‌ اسلامی‌ و مجتهدان‌ امروز بیش‌ از هر زمان‌ دیگری‌ وظیفه‌ای‌ خطیر پیش‌ رو دارند. امروز که‌ خشونت ‌طلبی‌ و تندروی‌ راه‌ کار غلط‌ عده‌ای‌ متعصب‌ که‌ اسلام‌ را بدنام‌ کرده‌اند، قرار گرفته ‌است‌، امروز که‌ جهاد و ایثار با قتل‌ و کشتار عوض‌ گرفته‌ شده‌ است‌، امروز که‌ عشق‌ که‌ پیام‌ هر دینی‌ است‌، با نفرت‌ تعویض‌ شده‌ است‌، اینک‌ که‌ اسلام‌، دین‌ مرحمت‌ و عدالت‌ در خطر تغییر به ‌دین‌ نفرت‌ و جهالت‌ و تعصب‌ است‌، باید راه‌ را نشان‌ دهند. اول‌ خود بیابند، آن گاه‌ به‌ دیگران‌ اشاره‌ کنند. عالمان‌ و مجتهدان‌ باید به‌ جای‌ تکرار حرف‌هایی‌ که‌ بارها و بارها زده‌ شده‌ است‌، معانی‌ پنهان‌ دینی‌ که‌ در قرآن‌ موج‌ می‌زند و مصادیق‌ معنوی‌ و آزمون‌های‌ دینی‌ امروز آن‌ها را کشف‌ کنند و در اختیار دیگران‌ قرار دهند.

● استفاده‌ از منابع‌ و آثار دینی‌ و معنوی‌ جدید

منابع‌ و آثار دینی‌، مذهبی‌ و معنوی‌ در دنیای‌ امروز متکثر، متنوع‌ و دارای‌ ژرفای‌ معانی‌ و گستردگی ‌اشاعه‌ای‌ است‌ که‌ هیچ‌ گاه‌ پیش‌ از این‌، چنین‌ نبوده‌ است‌. هر دینی‌ و معرفتی‌ که‌ نتواند خود را با تحولات‌ جدید دمساز کند، اگر به‌ انزوا نرود، جا خواهد ماند و این‌ بر اهمیت‌ مسئولیت‌های‌ ما می‌افزاید.

در تنوع‌ ارائه‌ آثار دینی‌ و معنوی‌ برای‌ جوانان‌ و مشتاقات‌ نباید کوتاهی‌ صورت‌ گیرد. نباید مدام‌ آثار تالیفی‌ تکراری‌ گذشته‌ چندین‌ و چندبار عرضه‌ شوند، و بخش‌ بزرگی‌ از آثار دینی‌ و معنوی‌ به‌سبب‌ بی‌اطلاعی‌ از تحولات‌ جدید یا کوتاهی‌ در پذیرش‌ یافته‌های‌ نو یا بی‌حوصلگی‌ از آثاری‌ به‌ غیر از آنچه‌ خود می‌پسندیم‌، مانع‌ از آشنایی‌ دیگر مومنان‌ و حق‌طلبان‌ گردد.

امروزه‌ آثار متعدد چاپی‌ و تصویری‌ از کسانی‌ تهیه‌ شده‌ است‌ که‌ دچار مرگ‌ موقت‌ شده‌ و پس‌ از ترک‌ روح‌شان‌ از بدن‌ و دیدار دنیایی‌ ورای‌ دنیای‌ کنونی‌ و بسیاری‌ از وقایعی‌ که‌ برخی‌ از آن ها درکتب‌ دینی‌ ما آمده‌ است‌، دوباره‌ به‌ زندگی‌ بازگشته‌اند و از آنچه‌ دیده‌اند، گزارشاتی‌ داده‌اند. علم ‌پزشکی‌ در ابتدا این‌ ها را توهم‌ اعلام‌ کرد، اما تعدادی‌ از پزشکان‌ که‌ از کنجکاوی‌ و روح‌ پژوهشگری بیشتری‌ برخوردار بودند، دریافتند که‌ تمامی‌ گزارشات‌ مرگ‌ موقتی‌ها بسیار شبیه‌ هم‌ و تا حد زیادی‌ یک‌ جور است‌ و این‌ نمی‌تواند اتفاقی‌ باشد، چون‌ یک‌ نفر مشخص‌ هرگز دو توهم‌ یا رویای ‌یکسان‌ نمی‌بیند، چه‌ به‌ جای‌ این‌ که‌ چندین‌ نفر توهم‌ یا رویای‌ یکسان‌ ببینند!

این در حالی بود که بسیاری‌ از گزارشگران‌ حتی‌ تمایلات‌ مذهبی‌ نیز نداشتند. این‌ امر موجب‌ پژوهش‌های‌ بیشتر آن ها شد و حقایقی‌ را آشکار ساخت‌ که‌ موجب‌ نخست‌ بهت‌ و سپس‌ آشنایی‌ بخش‌ بزرگی‌ از مردم ‌در جوامع‌ غربی‌ گردید. چند سالی‌ است‌ که‌ تعدادی‌ از این‌ آثار با نام‌های‌ «غرق‌ در نور»، «درآغوش‌ نور» و غیره‌ در ایران‌ ترجمه‌ شده‌ است‌، اما متأسفانه‌ در مراکز دینی‌ و مذهبی‌ دیده ‌نمی‌شود و آن ها چندان‌ توجه‌ای‌ به‌ این‌ آثار نداشته‌اند، این‌ آثار علاوه‌ بر آن‌ که‌ حقایق‌ دنیای‌ دیگر را نشان‌ می‌دهند، با بسیاری‌ از مطالب‌ قرآن‌ درباره‌ دنیای‌ دیگر تطابق‌ دارند، همچون‌ دریافت‌ نامه ‌اعمال‌، دریافت‌ نتیجه‌ اعمال مان‌ در دنیای‌ دیگر، اهمیت‌ دنیای‌ معنوی‌، توصیفات‌ پیامبر از معراج‌ و غیره. آن ها بسیار تکان‌ دهنده‌ بوده‌ حتی‌ برای‌ کسانی‌ که‌ به‌ خدا ایمان‌ ندارند یا دنیای‌ آخرت‌ را جدی‌ نمی‌گیرند، جالب‌ است‌. خوشبختانه‌ صدا و سیما چند بار برنامه‌ای‌ را که‌ از اشخاص‌ مرگ‌ موقتی‌ خارجی‌ و ایرانی‌ تهیه‌ شده‌ بود، پخش‌ کرد، اما مراکز دینی‌ و فرهنگی‌ توجهی‌ را که‌ انتظار می‌رفت‌، نشان‌ ندارند که‌ بهتر است‌ این‌ آموزه‌های‌ جدید را بیازمایند.

● جلوگیری از دین به مثابه سوپاپ اطمینان

امروزه متأسفانه در جامعه مان دیده می شود که دین و مناسک دینی را همچون سوپاپ اطمینانی می دانند، به طوری که بر این باروند که وقتی در زندگی از راه دین منحرف شدیم، گناهان ما را اجرای مناسک دینی پاک می کنند! یعنی اگر در زندگی به دنبال کار خیر نرفتیم، حق دیگران را خوردیم، رشوه دادیم یا گرفتیم، دروغ گفتیم، برای دیگران زدیم و در آزمون های زندگی پیرو میل و نفس خود رفتیم، با خواندن نماز و گرفتن روزه، شرکت در مراسم دینی یا زیارت قبر معصومین، این گناهان مان بخشیده می شود! پولی را که حق دیگری است، بالا می کشند و با نذر کردن بخشی از آن، به خیال خود، هم به مال دنیا رسیدند و هم مجوز شرعی اش را گرفته اند (لابد تصور می کنند، شاید بتوان زبانم لال، سر خدا را هم کلاه گذارد! پیداست که مذهبیان خیلی تیزی هستند!؟). متأسفانه در میان برخی از بازاریان شکل مادی آن را می توان یافت، و برخی از آن ها پولی را از طریق حرام بدست می آورند و تصور می کنند با پرداختِ خمس و زکات اش، آن پول حلال می شود! این امر واقعه ای استثنایی نیست، بلکه متأسفانه به رفتاری رایج بدل شده است. در جوامعی که مناسک جای نفس دین را می گیرد، متأسفانه این معضل رایج است و جامعه ما یکی از این جوامع دینی. علما و مجتهدین باید بر سر منبر و کلاس درس، چنین تأویلی از دین را که یکی از خطرناکترین آفت های هر دینی است و موجب پوسیدگی درونی معنویت و دین می شود‌، به دیگران خاطر نشان ساخته و با روشنگری مانع از چنین انحرافی شوند.

● ظاهر پرستی، شخصیت‌ پرستی‌ و معصوم‌سازی‌، بت‌ پرستی‌ دنیای‌ امروز

امروز که‌ دانش‌ و معرفت‌ در سراسر جهان‌ گسترش‌ یافته‌ و جهل‌ و نادانی‌ را در دشوارترین‌ شرایط‌شان‌ در تاریخ‌ به‌ گوشه‌ای‌ سوق‌ داده‌ است‌، بت‌پرستی‌ و شریک‌ قایل‌ شدن‌ برای‌ خداوند یا از بین‌ رفته‌ و یا تقریباً مضمحل‌ شده‌ است‌، آن ها به‌ صورتی‌ جدید بازآفرینی‌ شده‌اند: ظاهرپرستی، شخصیت‌پرستی‌ و معصوم‌ سازی‌.

باید بسیار هوشیار باشیم‌ که‌ اول‌ خود در دام‌ آن ها نیفتیم‌ و پس‌ دیگرانی‌ را آگاه‌ سازیم‌. در قرآن‌ که‌ از قصص‌ و پیامبران‌ و وقایع‌ زندگی‌شان‌ سخن‌ می‌رود، تأکید می‌شود که‌ غرض‌ از آن‌ها چیزی‌ نیست جز آن که دیگران‌ پند گیرند و هدف‌ از آن‌ به‌ اسطوره‌سازی‌، شخصیت‌پرستی نیست‌. در قرآن‌ نیز تأکید می‌شود که‌ سبحان‌ و پاک‌ و منزه‌ از گناه‌ و خطا تنها و تنها خداست‌ و نه‌ تنها هیچ‌ انسانی‌ که‌ هیچ‌ موجودی‌ مبرا از آن ها نیست‌.

ظاهرپرستی در جامعه ما به رفتاری غالب بدل شده است؛ نه تنها بین عامه مردم که متأسفانه حتی بین علما! امروزه در گزینش های رسمی و غیر رسمی کسانی را بر می گزینند که خود را به ظواهر مذهبی آراسته باشند. این نحوه ارزیابی فضا را برای ریاکاران بسیار مساعد ساخته است و بسیاری از آن ها به راحتی با همرنگ کردن بوقلمون وار خود، به مراتب بالای قدرت و مقام دست یافته اند. متأسفانه امروزه دیگر بسیار متداول شده است که کسانی را که پیش از این مسئولیتی برای جلوگیری از منکرات داشتند، به جرم اعمال منکراتی دستگیر کنند. اِشکال کار از کجاست؟ از ظاهرپرستی و معیارهای سطحی ما در ارزیابی اشخاص مومن و متدین. به بیانی دیگر، اکنون‌ تظاهر به‌ تدین‌، پدیده‌ای‌ اتفاقی‌ در جامعه‌ ما نیست‌ و نتایج‌ بسیاری‌ از تحقیقات‌ نشان‌ می‌دهد، آن‌ به‌ یکی ‌از اصلی‌ترین‌ رفتار غالب‌ در نزد بسیاری‌ از اقشار جامعه‌ بدل‌ شده‌ است‌. اکنون‌ تا حدی‌ دلایل‌ چنین‌ پدیده‌ای‌ مشخص‌ شده‌اند. نگاه‌ متعصب‌ و تنگ ‌نظرانه‌ در دین‌ به‌ اندک‌ افرادی‌ اجازه‌ می‌دهد تا به‌ باور شخصی‌ خود بتوانند الگویی‌ را بپذیرند که‌ یک‌ فرد دینی‌ باید از آن‌ برخوردار باشد. از این‌ روی‌ با ملاک ها و الگوهای‌ سطحی‌ و سختگیرانه ای که تنها به درد ریاکاران می خورد‌، عده‌ زیادی‌ از افراد جامعه‌ بیرون‌ از دایره‌ تعریف‌ انسان‌ متدین‌ قرار می‌گیرند. آن‌ امر موقعی‌ حیاتی ‌می‌نماید که‌ ملاک های‌ شغلی‌ و حقوق‌ اجتماعی‌ افراد موکول‌ به‌ پذیرش‌ در قوالب‌ فوق‌ باشد. پدیده‌ای‌ که‌ در سال های‌ گذشته‌ تحت‌ عنوان‌ گزینش‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و استخدام‌ و بسیاری‌ از حقوق‌ دیگر موکول‌ به ‌تأییدیه‌های‌ آن‌ بود. در نتیجه‌ افراد به‌ سبب‌ ضرورت های‌ زندگی‌ و نیاز به‌ شغل‌ و تأمین‌ مایحتاج‌ زندگی‌ خانواده‌ خویش‌ در یک‌ دوراهی‌ سخت‌ قرار می‌گرفتند. یا باید باورهای‌ دینی‌ خویش‌ را به‌ تظاهر و دروغ‌ آلوده‌ نمی‌ساختند و کنار می‌کشیدند و به‌ فکر امرار معاش‌ از شیوه‌های‌ دیگر می‌شدند (البته‌ اگر قدرت‌ چنین‌ انتخابی‌داشتند) یا باید با تظاهر به‌ باورها، رفتارها، به‌ هنجارها و الگوهایی‌ که‌ از ایشان‌ انتظار داشتند، تن‌ می‌دادند. این‌پدیده‌ هنگامی‌ که‌ نهادینه‌ شد موجب‌ بروز بزرگترین‌ آسیب های‌ اجتماعی‌ با از دست‌ دادن‌ بزرگترین‌ سرمایه‌های ‌انسانی‌ شد. دورویی‌ نهادینه‌ شده‌ در همه‌ جا از درون‌ به‌ دینی‌ ضربه‌ زد که‌ آن‌ را وادار به‌ تظاهر کرده‌ بود! بی‌مسئولیتی‌، بی‌تعهدی‌، بی‌وجدانی‌ و... از کوچکترین‌ تاوان ها و ملموس‌ترین‌ نتایج‌ این‌ بحران‌ برای‌ جامعه‌ بود. مهمتر از آن‌، روح‌ هویت‌ دینی‌ که‌ بخش‌ بزرگی‌ از ماهیت‌ و قداست اش‌ را از طریق‌ ارتباطی‌ عاری‌ از تظاهر و حتی ‌چشم‌ داشت های‌ معامله‌گونه‌ کسب‌ می‌کرد، بزرگترین‌ ضربه‌ را خورد. چرا که‌ اکنون‌ انسان هایی‌ تنها به‌ خاطر حفظ شغل‌ و حقوق‌ دیگر خود، به‌ آن‌ تظاهر می‌کردند! این‌ ملاک ها نه‌ تنها در سازمان ها و نهادهای‌ دولتی‌، بلکه‌ در اذهان ‌عمومی‌ و ملاک های‌ برخی‌ از متخصصین‌ ما رسوخ‌ کرده است. بررسی‌ ها نشان‌ می‌دهد حتی بسیاری‌ از تحقیقاتی‌ که‌ در این‌ دوره‌ در زمینه افراد متدین شکل‌ گرفتند، معرف های‌ خود را بر طبق‌ ظاهری‌ترین‌ معیارها برای‌ تمیز انسان‌ دینی‌ و غیردینی‌ و همچنین ‌میزان‌ دینداری‌ قرار دادند (نامه‌ پژوهش‌، شمارهای‌ ۱۴ و ۱۵: ۲۱۰ ـ ۲۱۴; نمایه پژوهش، پژوهش‌ فرهنگی‌ سال‌، فرهنگ ‌جبهه‌، ۳۷ ـ ۳۸; نمایه پژوهش، پژوهش‌ فرهنگی‌ سال‌، عوامل‌ موثر بر حضور و مشارکت‌ مردم‌ در مساجد، ۲۱۲ ـ ۲۱۳). ملاک هایی‌ چون‌ گذاشتن‌ ریش‌، استفاده‌ از پوشش هایی‌ هر چه‌ تیره‌تر، گرفتن‌ تسبیح‌ در دست‌ و تکرار برخی‌ از واژه‌هایی‌ که‌ بیش‌ از آن‌ که‌ ملاک‌ مسلمان‌ بودن‌ باشد، می‌توانست‌ معیار عربی‌ سخن‌ گفتن‌ باشد.

و اما معصوم‌ سازی‌. در باورهای‌ دینی‌ اهل‌ تسنن‌ و تشیع،‌ عده‌ای‌ از پیامبران‌ و امامان‌ به‌ عنوان‌ معصوم‌ شناخته‌ شده‌اند که‌ تعدادشان‌ معدود و مشخص‌ است‌ و به‌ هیچ‌ وجه‌ شامل‌ دیگران ‌نمی‌شود. با این‌ همه‌، متأسفانه‌ رفتار ما در بسیار از موارد به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ انگار دیگران‌ نیز معصوم‌اند و نه‌ تنها خطا و گناه‌ که‌ حتی‌ تغییری‌ در مورد آنچه‌ گفته‌ یا کرده‌اند، غلط‌ و حتی‌ بعضاً جایز نیست‌ و حرام‌ است‌! البته‌ هر گاه‌ صراحتاً از همه‌ ما پرسیده‌ شود که‌ فلانی شخصی‌ معصوم ‌است‌، می‌گوییم‌ نه‌، ولی‌ در عمل‌ آنگونه‌ رفتار و گفتار او را صحیح‌ و خالی‌ از نقص‌ می‌بینیم‌ که ‌چون‌ معصومان‌ با آنان‌ رفتار می‌کنیم‌ که‌ این‌ هم‌ خطرناک تر است،‌ چون‌ صورتی‌ پنهان‌ به‌ خود می‌گیرد و هم‌ گناهی‌ بزرگتر، چون‌ نوعی‌ ریا در آن‌ هست‌ که‌ به‌ آنچه‌ بر زبان‌ می‌رانیم، اعتقاد نداریم‌ و گفتار و رفتارمان‌ با هم‌ تطابق‌ ندارد که‌ هیچ‌ در تضاد است‌. هر فیلسوف‌، عالم‌ اسلامی‌ و مجتهدی‌که‌ به‌ هر میزان‌ از جایگاهی‌ والا در تاریخ‌ اسلام‌ برخوردار است‌، باز مصون‌ از خطاو حتی‌ گناه‌ نیست‌ و نباید این‌ ذکر را از خود دور کنیم‌ و مدام‌ آن‌ را در پس‌ زمینه‌ ذهن‌ خویش‌ داشته‌ باشیم‌ که «‌ما هیچ‌ یک‌ سبحان‌ یا معصوم‌ نیستیم‌، بل جملگی‌ گناهکارانیم‌»!!

● جوهرهء دین، ایثار به‌ جای‌ معامله‌

من احساس خطر می کنم، وقتی می بینم دین فروشی رواج یافته است؛ هنگامی که می بینم، دین را چون کالایی نسیه معامله نقد می کنند. به خصوص نگران نسلی هستم که آنقدر رفتارهای دینی اش با پاداش های غیرمعنوی و جاه طلبانه تشویق شده است، که او اینک دیگر شانس بسیار کمی برای درک جوهره دینی دارد که منش اش، ایثار و بخششِ بی انتظار است. درست‌ است‌ که‌ در قرآن‌ صراحتاً از مومنان‌ به‌ عنوان‌ کسانی‌ یاد شده‌ است‌ که‌ با خداوند معامله‌ می‌کنند، اما توجه‌ به‌ چند نکته‌ در این‌ خصوص‌ ضروری‌ است‌.

اول‌ این‌ که‌ وقتی‌ طرف‌ معامله‌ را از دیگران‌ به‌ خداوند تغییر می‌دهیم‌، ماهیت‌ آن‌ معامله‌ از اساس ‌متفاوت‌ می‌شود. چون‌ خداوند خیر مطلق‌ و نیکی‌ محض‌ است‌، هنگامی‌ که‌ کاری‌ را برای‌ او و رضایش‌ انجام‌ می‌دهیم‌، این‌ به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ برای‌ خیر محض‌ و خوبی‌ مطلق‌ چنان‌ کرده‌ایم‌، و بسیار فرق‌ می‌کند که‌ برای‌ جلب‌ رضایت‌ دیگران‌ چنان‌ کنیم‌.

از سویی‌ دیگر ما در آموزه‌های‌ دینی‌ خود از قول‌ بزرگان‌ دینی‌مان‌ (در این‌ مورد مشخصاً حضرت‌ علی‌) شنیده‌ایم‌ که‌ معدودی‌ از پرهیزگاران‌ هستند که‌ نه‌ برای‌ پاداش‌ و تنبیه‌ خداوندی‌، بلکه‌ به ‌سبب‌ نفس‌ اعمال‌ خیر است‌ که‌ آن‌ها را انجام‌ می‌دهند. چه‌ آن‌ عمل‌ نیک‌ عبادت‌ خداوند باشد، چه‌ سایر اعمال‌ خیر. از این‌ روی‌ نباید اعمال‌ مذهبی‌ و دینی‌ را به‌ پاداش‌ و جزایی‌ ولو اخروی‌ تقلیل‌ دهیم‌. جوانی‌ که‌ به‌ مراکز دینی‌ و مذهبی‌ می‌آید، باید توسط‌ ما درک‌ کند که‌ اعمالی ‌در دین‌ هست‌ که‌ او آن‌ها را به‌ سبب‌ نفس‌ خیرشان‌ باید به‌ انجام‌ رساند، بی‌انتظار پاداش‌. مفهوم‌ ایثار و از خودگذشتگی‌ در ادیان‌ مختلف‌، به‌ ویژه‌ دین‌ اسلام‌ نیز چیزی‌ غیر از آن‌ نیست‌ که‌ او باید دریابد برای‌ نفع‌ شخصی‌ یا غنیمت‌ جمع‌ کردن‌ پای‌ در وادی‌ معنویت‌ و دین‌ نمی‌گذارد، او تنها آمده‌ است‌ که‌ به‌ دیگران‌ کمک‌ کند و چیزی‌ را از خود بی‌انتظار برگشت‌ و اگذار کند و ببخشاید.

قربانی‌ کردن‌ نیز که‌ در ادیان‌ مختلف‌ آمده‌ است‌، و متأسفانه‌ اینک‌ از هدف‌ و معنای‌ اولین‌ خود نیز تهی‌ شده‌ است‌، به‌ سبب‌ این‌ راز توصیه‌ گردیده‌ است‌ تا هر رهرو، ایمان‌ آورنده‌ و جوینده‌ای‌ بداندکه‌ او چون‌ در دنیای‌ دین‌ و معنویت‌ پای‌ می‌گذارد، باید چیزی‌ از وجودش‌ (نه‌ از وجود دیگری‌) را فدیه‌ دهد و نثار کند و این‌ است‌ تفاوت‌ گزینش‌های‌ دنیای‌ خالص‌ معنوی‌ از دنیای‌ معامله‌ و سرای ‌دنیوی‌. اگر برای‌ ایجاد انگیزه‌ در جوانان‌ کاراست‌ تا پاداش‌هایی‌ برای‌ جلب‌ نظرشان‌ جهت مشارکت‌ در مراکز دینی‌ و فرهنگی‌ در نظر گرفته‌ شود، اِشکالی‌ ندارد، اما در کنار آن ها همواره‌ باید کارهای ‌ایثارگرانه‌ و بی‌انتظار پاداش‌ نیز حاضر باشد تا آنان‌ دریابند که‌ اموری‌ دینی‌ هست‌ که‌ تنها به خاطر نفسِ‌ خیرشان‌ باید انجام‌ شوند، بی‌انتظار پاداش‌ و برگشت‌(aftab, religion).

در سال های‌ اخیر کسانی‌ که‌ دچار مرگ‌ موقت‌ شده‌اند و سپس‌ به‌ زندگی‌ بازگشته‌اند، گزارش‌هایشان‌ درباره‌ آنچه‌ در آن‌ دنیا دیده‌اند، توسط‌ پژوهشگران‌ و پزشکان‌ گردآوری‌ شده‌ و به‌ شکل‌کتاب‌ و فیلم‌ ارائه‌ شده‌ است‌. آنان‌ تعریف‌ می‌کنند هنگامی‌ که‌ نامه‌ اعمال‌ گذشته‌شان‌ را که‌ چون ‌تصویری‌ چند بعدی‌ به‌ ایشان‌ گشوده‌ شده‌ بود، دریافت‌ کردند و آنان‌ اعمال‌ نیک‌ و بد خود را عیان‌ دیده‌ و درک‌ کردند، با ارزش‌ترین‌ اعمال‌ خیرشان‌، آن هایی‌ بود که‌ ایشان‌ بی‌انتظار پاداش‌ به‌ انجام ‌رساندند و حتی‌ چه‌ بسا تصور این‌ که‌ کار خوبی‌ را انجام‌ می‌دهند، نداشتند. این‌ همان‌ معنای ‌واقعی‌ ایثار و از خودگذشتگی‌ در ادیان‌ مختلف‌ است‌ که‌ باید مورد توجه‌ علما و آموزگاران‌ دینی‌ و معنوی‌ قرار گیرد.

● بازشناسایی جهاد و شهادت‌

در قرآن به دفعات از جهاد و شهادت سخن رفته است و تقریباً همه مسلمانان تصور می کنند که معنا و ما به ازای هر دوی آن ها را می دانند. برای اساتید زبان عربی و روحانی که معنای لغوی هر دوی آن ها روشن تر از نگارنده است. جهاد به معنای جهد و کوشش است و شهادت نیز کشته شدن افراد در راه دین که به تعبیر قرآن آنان را نباید، مردگان که زندگان و شاهدان حقیقی شمرد. متأسفانه در بسیاری از موارد حتی افراد متدین، جهاد را در حد جنگیدن و کشت و کشتار فرو کاسته اند. در حالی که تعابیری که قرآن به کار می برد، بسیار حکیمانه و دقیق است و در حالی واژه جهاد را به کار می برد که اگر منظورش جنگیدن بود، می توانست از واژه های حرب و محاربه استفاده کند، که کاملاً حساب شده چنین نمی کند. آیاتی نیز که به جهاد اشاره دارد و مسلمانان را به آن فرا می خواند، ایستادگی در راه آرمان ها و پذیرش تاوان های راه حق را توصیه می کنند، نه این که مسلمانان دیگران را بکشند و پرچمی را که رویش لااله الاالله نوشته شده، بالای سر اجساد به اهتزاز در آورند! حتی ایمان آورندگانی را نیز که به جهاد روی نمی آورند، تکفیر نمی کند و تنها می گوید، کسانی که جهد و کوشش می ورزند، بر آنان برتری دارند. شهادت نیز واضح است که به کشتن شدن فرد در راه آرمان هایش نظر دارد، نه کشتن دیگران در راه آرمان هایش! خواهش می کنم دقت کنید، این تفاوت ها، مباحث ادبی نیست که آرایه های کلامی مدنظر باشد، تفاوتی است از زمین تا آسمان بین رفتارها، کنش ها، منش ها و زندگی های انسانی. تفاوت بین کسی که در راه آرمان هایش ایستادگی می کند، حتی به قیمت کشته شدن و ایثار وجودش، با کسانی که دیگران را قربانی ایده ها و آرمان هایشان می کنند!

اما مصادیق جهاد از این هم جالب تر است. تمامی جنگ های بزرگ مسلمانان در دوران پیامبر اسلام، از طرف کفار و مشکران به پیامبر تحمیل شد و مسلمانان عمدتاً مدافع بودند؛ جنگ های بدر، احد و حتی در جنگ خندق پیامبر برای اجتناب از جنگ متحدانِِ مشرکان و کسانی که مدینه را محاصره کرده بودند، واگذاری بخشی از محصولات کشاورزی مدینه را پیشنهاد کرد. نگارنده که خود در دوران جوانی در خارج از کشور از داوطلبانِ جهاد بود، در دوره ای از زندگی خود با این پرسش اساسی مواجه شد، آیا حقیقتاً اسلام و پیامبرش جنگ طلب بودند یا صلح طلب؟ مسلمانان جنگ طلب هستند یا صلح طلب؟ بسیاری که بدنبال حجتی برای صلح طلبی دین اسلام می گردند، صلح حدیبیه را مدرکی دال بر آن می دانند و آنانی که اسلام را با نگاهی خشونت طلب می بینند، جهادهای پیامبر و آیات مربوط به آن را معرفی می کنند. اما هیچ یک از آن ها راهگشای پرسش پشت آن پاسخ ها نیستند. زیرا جهادهای مسلمین و پیامبر می توانست به سبب دفاع از خود و حق خود باشد که چنین نیز بوده و صلح حدیبیه نیز در زمانی صورت گرفت که مسلمانان در نقطه ضعف بودند، و جنگ طلبان بسیاری هستند که در موضع ضعف، راغب به صلح می شوند و هنگام برتری بر دیگران، شیفته جنگ. اما در فتح مکه، پیامبر و مسلمانان در موضع قدرت بودند. برای تمامی کسانی که حقیقتاٌ در درون خود (نه برای پاسخ های مصلحت جویانه) بدنبال کشف این پرسش اند که آیا اسلام دینی صلح طلب است یا جنگ طلب و شأن نزول هر یک از آن ها کدام است، فتح مکه آزمونی راهگشاست (آن دم خروسی است که نیاز به هیچ قسم حضرت عباسی ندارد). چرا که پیامبر با قشونی مسلح و برتر از دشمن، آماده فتح مکه است و قریشی که از هیچ جنایتی در حق مسلمانان فروگذار نبودند، هنگامه قصاص شان فرا رسیده است تا از آن طریق عدالت اجرا شود. از این روی، بسیاری از مسلمانان گفتند: «امروز روز پاره پاره کردن است»! «امروز روز در هم شکستن حرمت است»! اما پیامبر در میان تعجب همگان می گوید: «امروز روز رحمت است». پیامبر حتی می توانست به عنوان اجرای عدالت، کسانی که حقوق شان را ضایع کرده بودند، مجازات سازد و نه احکام اسلام و نه حتی قوانین مدنی امروزین (در حال حاضر، جوامعی که در آن ها دیکتاتوری ها ساقط می شوند و حکوت های مبتنی بر دموکراسی به قدرت می رسند، پس از دستگیری جنایتکاران پیشین، آنان را محاکمه و مجازات می سازند) می توانست پیامبر را منع کنند، اما او راه رحمت را با تمامی دشواری اش بر می گزیند. برای این که بیشتر دریابیم پیامبر برای پذیرش این بخشش تا چه حد بر خواست های انتقام جویانه پا می گذارد، باید درخواست اش را از قاتل عمویش مورد تأمل قرار دهیم. او قاتل عموی خود را می بخشد، ولی از او می خواهد تا جلوی دیدگان وی نباشد. آن به خوبی نشان می دهد، محمد (ص) تا چه حد بر احساسات درون خویش لجام زده است و کسی را می بخشد و قصاص نمی کند که حتی دیدارش او را آزار می دهد، و نه قانون و نه دین جلوی او را می گیرد، ولی با این همه راه گذشت نسبت به وی را بر می گزیند. آن هنگام بود که نگارنده دریافت که دین اسلام و پیامبرش حقیقتاً (نه برای این که صلح طلبی در دنیای امروز از واژگان مردم پسندی است که هر از گاهی مد روز نیز می شود) صلح طلب اند و بی سبب و به هیچ وجه مبالغه آمیز نبوده که قرآن به محمد می گوید که او دارای اخلاقی عظیم است!، گرچه، همان گونه که قرآن می فرماید، همواره کسانی که میل به شر داشته باشند، می توانند موافق میل خود نیز در قرآن یا رفتار پیامبر اسلام یافته و از پی \"متشابه\" آن تأویل و عمل کنند(baran, full&id).

ماجرای عاشورا نیز درس دیگری است برای مسلمین درباره جهاد و شهادت. امام‌ نه‌ در مقابل‌ ظلم‌ و بیداد سکوت‌ یا کناره‌گیری‌ می‌کند و نه‌ به‌ جنگیدن‌ با آن‌ روی‌ می‌آورد. او همان‌ گونه‌ که‌ یزید و دیگر دشمنان‌ وی‌ کمر به‌ کشتن‌ امام‌ حسین‌ و نزدیکان‌ و پیروان‌اش‌ بسته‌اند، خواهان‌ نابودی‌ آنان‌ نیست‌. چنان که در مواجه با قیس بن اشعث، یزید بن حارث و برخی دیگر، با انتقاد از آنان که خواهان تسلیم شدن یا کشتن اویند، فرمود: «آیا من کسی از شما را کشتم که خونش را می خواهید، آیا مالی از شما را تباه ساختم؟ آیا کسی را زخمی کرده ام تا قصاص جویید؟» (صالحی، ۱۳۸۵: ۴۱). حسین‌ نخست‌ در جستجوی‌ هدایت‌شان‌ است‌ تا آنان‌ را از راهی‌ که‌ او غلط می‌داند، بازگرداند. موعظه‌های ‌متعدد وی‌ گواه‌ این‌ حقیقت‌ اند. از سویی‌ دیگر، ستمگران‌ چون‌ بر منطق‌ و مرام‌ شان‌ پافشاری‌ می‌ورزند، حسین‌ را موعظه‌ صرف‌ کفایت‌ نمی‌کند و او با قیامی‌ که‌ ضرورتاً جنگیدن‌ و کشتن‌ نیست‌، اعتراض‌ و مقابله‌ خود را عیان‌ می‌سازد. چنان که امام در وصیت نامه ای که به برادرش محمد بن حنیفه نوشته بود:... هر کس در مقابل دعوت من قیافه تسلیم و پذیرش به خود گرفت و حق را از من پذیرفت چه بهتر، و هر کس هم نپذیرد و عکس العمل نشان دهد باز شکیبایم و در راه تعقیب هدف خویش از پیشامدهای ناگوار و مصیبت ها و ناملایمات باکی ندارم (آیتی‌، ۱۳۸۵: ۶۳- ۶۷).

شاید در طول‌ تاریخ‌، تصویر جنس‌ مبارزه‌ء امام‌ حسین‌ برای‌ بسیاری‌ از محققان‌ دارای‌ ابهاماتی‌ بوده‌ است‌. آنان‌ از یک‌ سوی‌ خطبه‌های‌ او را مشاهده‌ می‌کنند که‌ عمدتاً برای‌ پرهیز یزیدیان‌ از جنگ‌ قرأت‌ شده‌ است‌ و از سویی‌ دیگر حرکت‌ امام‌ به‌ سوی‌ کوفه‌ و کربلا حکایت‌ از قیام‌ وی‌ علیه‌ زورمداران‌ دارد! اتفاقاً در مواجه‌ با همین‌ پارادوکس‌ است‌ که‌ جنس‌ قیام‌ عاشورا مشخص‌ می‌شود. نهضت‌ حسینی‌ را باید از جنس‌ سوم‌ دانست‌؛ قیامی ‌که‌ «مبارزه‌ای‌ منفی‌» را عیان‌ می‌سازد؛ مبارزه‌ای‌ که خواهان آن است تا جای ممکن بدون‌ خونریزی‌ علیه‌ ظلم صورت گیرد‌. زیرا نباید فراموش کنیم که امام با وجود این که محرم شده بود، حج تمتّع خود را ناتمام گذارد، در حالی که پس از شروع مناسک حج اتمام آن واجب است، مگر این که ضرورت بسیار مهمی همچون احتمال کشته شدن وجود داشته باشد. چنان که ایشان به ابوهرّه اَزدی می گوید: «بنی امیه مالم را گرفتند صبر کردم، به آبرویم لطمه زدند صبر کردم و خواستند خونم را بریزند، پس گریختم» (مطهری‌، ۱۳۸۶: ۱۱۶ _ ۱۱۷). امام اگر قصد جنگیدن و کشته شدن داشت، یا از حج دست نمی کشید و یا پس از دست کشیدن از حج به سوی لشکر یزدید می شتافت و در جنگ و حمله پیش قدم می شد، در حالی که او پس از آن که با حر مواجه می شود، اعلام انصراف می دهد و زمانی که زهیر در نینوا پیشنهاد داد که «الان با ایشان بجنگیم»، امام به صراحت فرمود، «خوش ندارم که آغازگر جنگ با آن ها باشم» و پس از آن نیز مدام سعی کرد تا دشمنانش را از جنگیدن منصرف سازد، گر چه همچون هر مومن باایمانی، ذکر آن را مدام با خود داشت که هر چه خداوند مصلحت بداند، همان خواهد شد و او تسلیم رضای اوست. امام و پیروان اش نه تنها در مواقعی که از نظر زور و شمشیر از دشمن ضعیف تر به نظر می رسند، خواهان جنگیدن و کشتن شان نیستند، بلکه حتی وقتی فرصت برتری دارند، از جبر و جنگ بهره نمی برند. همان گونه که مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه فرصت داشت تا ابن زیاد را بکشد، ولی از آن اجتناب کرد و در پاسخ به کسانی که دلیل اش را از وی خواستند، گفت: به یاد آورده است که رسول الله فرموده، «ایمان باعث خودداری از ترور می شود» (ابن اثیر، ۱۳۹۹ هجری: ۲۶- ۲۷).

همین جاست تفاوت یک شهید با یک تروریست! حسین تنها هنگامی ناگزیر به دفاع از خود و خانواده اش می شود که چنان که خود می گوید، یزید میان شمشیرهای آخته یا تن به خواری سپردن، راه دیگری برایش باقی نگذارده بود (مهاجرانی، ۱۳۸۳: ۱۹۷). از سویی دیگر، او با وجود انصراف از جنگیدن حاضر به بیعت نمی شود (ابن اعثم کوفی، ۱۳۷۲: ۱۱- ۱۴). و چنان که خود می گوید: خواه ناخواه بیعت نخواهم کرد. امام این مبارزه منفی را وظیفه دینی خود می دید و حتی در زمان معاویه نیز در نامه ای که به او نوشته ، متذکر شده بود: «من می ترسم در نزد خدا از این که علیه تو قیام نمی کنم، مسؤول باشم» (مطهری‌، مجلد دوم، ۱۳۸۶: ۹۶، ‌۱۱۳ و ۱۲۰). مشخص است که او این نگرشِ مداوم به رفتار زمامداران و متقابلاً وظیفهء خود را در اندیشه می گذراند تا در زمان یزید احساس کرد که دیگر سکوت جایز نیست و اینک قیام بر او واجب است. تنها با چنین‌ برداشتی‌ از عاشورای‌ حسینی‌ است‌ که‌ هم‌ قیام‌ و هم‌ دعوت‌ به‌ دوری‌ از خونریزی‌اش‌ معنادار می‌نماید. چنین خوانشی با صلح امام حسن نیز مطابقت می کند؛ چرا که اگر قیام حسین را در حد امری واجب که تنها با جنگیدن و کشتن یزیدیان تحقق می یافت، تأویل کنیم، با صلح امام حسن مطابقت ندارد. چنان که معاویه برای جنگ با خوارج به امام حسن پیشنهاد داد تا در رأس لشکری به فرماندهی امام به سویشان حمله برد و با آنان که پدر ایشان حضرت علی را شهید کردند، بجنگد. امام حسن آگاهانه فرمود: «من به سبب پرهیز از ریختن خون مسلمانان با تو مصالحه کردم» (مهاجرانی، مجلد ۱، ۱۳۸۳: ۱۷۷).

نویسنده: کاوه - احمدی علی آبادی

کاوه احمدی علی آبادی: دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا و فوق دکترای فلسفه علم از داکوتای جنوبی آمریکا

فهرست‌ منابع‌

ـ آیتی‌، محمد ابراهیم. بررسی تاریخ عاشورا‌، به کوشش مهدی انصاری، چاپ چهارم، موسسه انتشاراتی امام عصر، قم: ۱۳۸۵.

‌ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، مجلد چهارم، دار صادر، بیروت: ۱۳۹۹ هجری.

ـ ابن اعثم کوفی، الفتوح، مجلد پنجم، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران: ۱۳۷۲.

- باچر‌، سیلویا و مونیکا بلتران. لطفاً ساکت! کودکان سخن می گویند، پیام‌ یونسکو، مجله‌ یونسکو، مرکز انتشارات‌ کمیسیون‌ ملی‌ یونسکو در ایران‌، شماره‌ ۳۵۸، تهران.

- احمدی علی آبادی، کاوه (۱۳۸۱- ۱۳۸۲) برنامه ریزی بلندمدت بخش اجتماعی و فرهنگی؛ نمونه موردی جامعه ایران، دفتر آمایش سرزمین سازمان مدیریت و برنامه ریزی، تهران.

- احمدی علی آبادی، کاوه (۱۳۸۴) «تبیین چشم انداز توسعه فرهنگی در ایران» مجموعه مقالات همایش سیاست ها و مدیریت برنامه های رشد و توسعه در ایران، جلد چهارم، فرهنگ و توسعه، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی، تهران.

- احمدی علی آبادی، کاوه (۱۳۸۷، الف) « نقش و تأثیر کارهای داوطلبانه، سازمان های غیردولتی و تجارب بومی در مددکاری اجتماعی» مجموعه مقالات برگزیده برای چاپ در کنگره پنجاه سال مددکاری اجتماعی در ایران، سازمان بهزیستی کشور، تهران.

- احمدی علی آبادی، کاوه (۱۳۸۷، ب) «تبیینی از برنامه ریزی توسعه فرهنگی در ایران» مجموعه مقالات برگزیده برای سخنرانی در همایش ملی توسعه و تحول در فرهنگ و هنر، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران.

- دانیل، هروی- لژه (۱۳۸۰) انتقال و شکل گیری هویت اجتماعی- دینی در مدرنیته، ترجمه محمود نجاتی حسینی، نامه پژوهش، شماره های ۲۰ و ۲۱.

ـ صالحی، سید محمد. سیری در زندگانی امام حسین (ع)، چاپ دوم، نشر معیار علم، تهران: ۱۳۸۵.

- فین‌، شون. آن ها به اینترنت وصل هستند، اما آیا چیزی هم یاد می گیرند؟ پیام‌ یونسکو، مجله‌ یونسکو، مرکز انتشارات‌ کمیسیون‌ ملی‌ یونسکو در ایران‌، شماره‌ ۳۷۰، تهران.

ـ مطهری‌، مرتضی. حماسه حسینی‌، مجلد دوم، چاپ چهل و دوم، انتشارات صدرا، تهران: ۱۳۸۶.

ـ مهاجرانی، سید عطاء الله. انقلاب عاشورا، چاپ نهم، انتشارات اطلاعات، تهران: ۱۳۸۳.

ـ نامه‌ پژوهش (۱۳۷۸، ۱۳۷۹ , ۱۳۸۰) فصلنامه‌ تحقیقات‌ فرهنگی‌؛ مرکز فرهنگ‌، هنر و ارتباطات‌. شماره‌های‌ ۱۴، ۱۵.

ـ نمایه‌ پژوهش‌ (۱۳۷۶, ۱۳۸۰) معاون‌ پژوهشی‌ و آموزشی‌ وزرات‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، شماره‌های‌ ۳، ۴ و ۸.

http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۸۱۳&Itemid=۶۵

http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c۷c۱۲۲۳۴۵۵۷۸۸_entity_religion_p۱.php

http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c۷c۱۲۱۹۴۷۹۷۸۶_mosque_p۱.php

http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c۷c۱۲۲۳۳۵۹۵۲۵_government_p۱.php

http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c۷c۱۲۲۲۶۷۱۷۲۴_qoran_p۱.php

http://www.aftab.ir/articles/religion/religion/c۷c۱۲۲۳۳۶۱۲۹۸_islam_p۱.php

http://www.khazzeh.com/archives/text/۰۰۱۰۳۱.php

http://www.khazzeh.com/archives/text/۰۰۱۰۳۰.php

http://www.bashgah.net/pages- ۱۵۰۷۰.html

http://www.bashgah.net/pages- ۲۳۳۵۸.html

http://www.baran.org.ir/?sn=news&pt=full&id=۱۳۳۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.