یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جرائم آقای مجرم در فیلم جرم


جرائم آقای مجرم در فیلم جرم

جرم, بیست و هشتمین فیلم مسعود کیمیایی است با اینکه در جشنواره امسال جوایزی را دریافت کرد و از جانب منتقدان زیادی مورد توجه قرار گرفت ولی اگر از زاویه های مختلف حتی از نوع منصفانه اش به آن بنگریم, متوجه می شویم که این فیلم ضعیف ترین فیلم مسعود کیمیایی است

جرم، بیست و هشتمین فیلم مسعود کیمیایی است. با اینکه در جشنواره امسال جوایزی را دریافت کرد و از جانب منتقدان زیادی مورد توجه قرار گرفت ولی اگر از زاویه‌های مختلف حتی از نوع منصفانه‌اش به آن بنگریم، متوجه می‌شویم که این فیلم ضعیف‌ترین فیلم مسعود کیمیایی است. فیلم‌های اخیر مسعود کیمیایی از همه لحاظ نسبت به آثار اولیه عقبگرد دارند و همین امر موجب شده شبهاتی ایجاد شود من باب اینکه یا کارهای اولیه ساخته او نیستند و کیمیایی همین است یا آن هست و این نیست. آنالیز آثار به ما می‌گویند آنچه از چنته خود کیمیایی است آثار اخیر است و اگر صلابتی در آثار گذشته هست به مدد همکاری دوستان و تزریق شریکی ایده‌های آنان بوده است؛ مثلا احمدرضا احمدی، اسفندیار منفردزاده، نعمت حقیقی و... .

در همین آثار اخیرش اندک کمک اصغر فرهادی، محاکمه در خیابان را مطلوب‌تر از دیگر آثار کرد و برخلاف دیگر آثار شلختگی و سردرگمی ساختاری و محتوایی آنچنانی ندارد. تکرار و کلیشه و بی‌آرمانی شخصیت‌ها در تار و پود آثار این سال‌های مسعود کیمیایی موج می‌زند. تنها چیزی که سینمای کیمیایی هم‌اکنون دارد عنوان اول فیلم است که می‌نویسد فیلمی از مسعود کیمیایی. کستینگ غیر‌اصولی فیلم‌های اخیر و تحمیل غیر‌شایسته‌سالارانه فرزند خویشتن در نقش قهرمان و بازی‌های ضعیف و سطح پایین دیگران از دیگر معضلات محسوب می‌شود. شلختگی در ساختار و گمراهی در نوشتار را بیش از همه در این فیلم شاهدیم. مثل دیگر آثار از رفاقت ناب در ناکجاآبادی می‌گوید که خودش آدرسش را می‌شناسد و برای بار هزارم زندان، چاقو، آزادی و انتقام از نوع کیمیایی را می‌بینیم. وجه مثبتش چیست؟ حرکت خلاقانه‌ای که در جرم صورت گرفته این است که سعی شده رویداد‌ها و روابط کاراکترها به مدد حذف رنگ و بازسازی قدیم‌الایام و دوبله نسخه‌ای از فیلم به سبک فیلم‌های قبل از انقلاب و پوشاندن لباس‌های تهران ۱۳۴۰ بر تن کاراکترها، مضمون به زمان خودش انتقال یابد که حرکت خوبی است. حداقل نشانه‌هایی از درک زمانه را می‌بینیم که کارگردان متوجه شده حرف‌هایی که می‌زند مربوط به حال نیست ولی اقدامات بعدی همین دستاورد را هم خراب می‌کند. مثلا اینکه برای جلب توجه برخی و خوشایند عده‌ای به زور قصد شده که روایت به حوادث امروزه روز ربط پیدا کند. برخلاف نظر برخی که دیده شدن پراید، کولرگازی و در ورودی مترو را گاف فیلم می‌دانند باید بگوییم اینها خواست کارگردان است برای این زمانی شدن فیلم. دلایل جرم مرتکبه شخصیت‌ها نمی‌تواند محملی بر نقد فضای سیاسی امروز باشد. اگر قرار است مقایسه نمادین صورت بگیرد باید تمام و کمال فیلم دیروز ساخته می‌شد تا بیننده خودش پازل تشخیص روابط امروز را کشف کند چون مصایب دیروز هیچ ربطی به امروز ندارد. کارگردان غیر‌صادقانه رفتار می‌کند و با تکرار دیالوگ بیرون شلوغه و آژان در برابر مردم ایستاده و دیگر دیالوگ‌ها مثلا حرف سیاسی می‌زند که به هیچ‌وجه باورپذیر نیست. اصلا هدف از ساخته شدن این فیلم چیست؟ فیلم در زمینه نمایش رفاقت ناب هم ناموفق است؛ زدن حرف سیاسی پیشکش. رفاقتی نمی‌بینیم که حسرتش را بخوریم. تاثیرگذار نیست که تاثیرپذیری کنیم. وقتی قهرمانی با دغدغه دیروز ساخته می‌شود نباید آرمانی بی‌ربط به دیروز را دنبال کرد. اگر می‌خواهیم امروز را نقد کنیم باید تمام ابزارها و مصالح از مد افتاده را از فیلم حذف کرد که این هم توسط کیمیایی نشدنی است. کیمیایی بدون این ابزار کیمیایی نیست. سیاه و سفید بودن فیلم یک تعدیل رنگ تکنیکی بعد از فیلمبرداری است. آن عمق میدان و تونالیته ذاتی سیاهی تا سپیدی با کنتراست‌های وایت ‌اند بلک سینمای سیاه و سفید وجود ندارد و در کل می‌توان به این نتیجه رسید که این دستکاری اتالوناژی جهت استتار نقاط ضعف بی‌شمار بک‌گراند تصویری فیلم است ولاغیر.

بازی بد بازیگران بالاخص پولاد کیمیایی که به هیچ‌وجه نمی‌تواند وجه کاریزماتیک سینمای قهرمانی مورد علاقه کیمیایی سابق را داشته باشد و دیالوگ‌های بی‌کیفیت شعارگونه و گل‌درشت بازیگران با ادای غلط و نامفهومش دیگر معضلات کار هستند. قرار نیست همه خوب حرف بزنند آن هم به زور. در ضمن کیفیت دیالوگ‌ها هم مثل سابق نیست. به زور وزن دادن به دیالوگ و قافیه‌دار کردن انتهای کلام و توضیح یک کلمه از ۳۰۰زاویه مختلف به هیچ‌وجه مناسب نیست. قهرمان‌ها مثل خودشان صحبت کنند نتیجه‌گیری مطلوب‌تری صورت می‌گیرد. کاراکترهایی خلق شده‌‌اند که علاوه بر اصرار بر خوب حرف زدن فقط حرف می‌زنند و عمل ندارند و این خود نکته‌ای در اثبات شعاری بودن فیلم است. وقتی یک هنرمند از بطن نگاه یکطرفه و متوهمانه خود خارج نمی‌شود نباید از بیننده توقع داشت هر آنچه گفته می‌شود را بپذیرد و نباید توقع داشت همیشه رو به جلو بود و مردم را تابع خود دانست. بزرگ‌ترین معضل جرم عقب‌تر از مردم بودن است و این فاصله با هزاران تعریف و تمجید کورکورانه هم کم نمی‌شود. تحسین‌های غیر‌سینمایی قابل تکیه نیستند و این کار نگهداری از حرمت هنرمند نیست و به نظر من تخریب نامحسوس هنرمند است. مسعود کیمیایی با همه این سخنان یک سرمایه هنری برای سینمای ایران محسوب می‌شود و باید یاد اینان را تا زمانی که هستند گرامی داشت تا در نبودشان حسرت نخوریم ولی دلیل بر این نمی‌شود که ستایش‌های مربوط به شخص فیلمساز را به فیلم ضعیف ایشان نسبت دهیم. اگر سینما را از سینماگر جدا کنیم باید بگوییم کیمیایی خودش باید تجلیل شود ولی از لحاظ هنری به بن‌بست فکری رسیده و این درد همه کسانی است که پا به سن می‌گذارند.

نویسنده : حمید خانی‌پور

منبع : روزنامه وطن امروز



همچنین مشاهده کنید