سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فاش گویی های یک قهرمان


فاش گویی های یک قهرمان

افشاگری های آندره آغاسی قهرمان نام آور تنیس جهان درباره تنفرش از تنیس, ترسش از پدر و ترک اعتیاد

آندره آغاسی، ستاره تنیس در مصاحبه‌ای با برنامه «۶۰ دقیقه» شبکه سی‌بی‌اس نیوز آمریکا در تاریخ ۸ نوامبر ۲۰۰۹ در مورد زندگی، شغل، مصرف مواد مخدر و بازگشت باورنکردنی‌اش به زندگی سخن گفت و موضوعاتی جدید و غیرقابل باور را عنوان کرد. افشاسازی آندره آغاسی در هفته گذشته در مورد مصرف ماده‌مخدر و دروغی که به مقامات در این مورد گفته بود، تنها یکی از افشاسازی‌های مهیجی است که در بیوگرافی جدید او وارد شده و او که یکی از محترم‌ترین تنیسورهای جهان بود را تا حدی در برزخی جدید قرار داده است.

موضوعی که اخیرا همه را شوکه کرده این است که آنچه آغاسی در مورد تنیس (ورزشی که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار برایش درآمد داشت) مطرح کرد فقط همین جمله بود: «ورزش‌ جالبی است!» در کتاب جدید آغاسی به نام «آشکار» او نوشته است که خودش تنیس را انتخاب نکرده و راه فراری هم از آن نداشته است در نتیجه این زندگی برایش سراسر تهی بودن و افسردگی به دنبال داشته است. ماجرای این اعجوبه تنیس که سبک شخصی پرزرق و برق و بازی بی‌رحم او دنیای ورزش را تغییر داد، داستان مردی است که قبل از قهرمان بودن یک ستاره بود، قهرمانی که قبل از صعود، به قعر افتاد و بعد آن قدر بالغ شد که به یک قهرمان پرسن و سال تبدیل شد و جدای از مساله ورزش، خدمات بشردوستانه را هم با خود همراه داشت. سه سال از زمانی که آندره آغاسی بعد از ۲۱ سال بازی تنیس بازنشسته می‌شود، می‌گذرد. این ۲۱ سال طولانی‌ترین، موفقیت‌آمیزترین و پررنگ‌ترین دوران در ورزش مدرن به حساب می‌آید. در این گفتگو، آندره آغاسی و همسرش استفی گراف یکی از بزرگ‌ترین تنیس‌بازان زن جهان در لاس‌وگاس، محل زندگی‌شان، شرکت کردند.

● از تنیس متنفرم!

آندره آغاسی در کتاب خود که با کمک برنده جایزه ادبی پولیتزر، جی آ مواهرینگر نوشته است ماجرایی عجیب را مطرح کرده و آن نفرت او از ورزش تنیس است. او می‌گوید: «در اکثر اوقات زندگی‌ام از تنیس متنفر بودم و آن را «دوران پر رمز و راز سیاه» می‌دانم اما هیچ‌وقت نگذاشتم کسی از این موضوع باخبر شود. من از اینکه مردم از این راز باخبر شوند وحشت داشتم چون نمی‌دانستم اگر بشنوند چه احساس و واکنشی نشان می‌دهند. تنفر از تنیس بخش عمیقی از زندگی من بود که سال‌های طولانی ادامه داشت.» وقتی او شیرخوار بود، پدرش امانوئل مایک آغاسی که از ایران به آمریکا مهاجرت کرده بود جوان‌ترین فرزندش یعنی آندره را برای اینکه تنیس باز شود در نظر گرفته و برای این موضوع برنامه‌ریزی کرده بود.

وقتی او نوپا بود توپ پینگ‌پنگ را به دست‌هایش پرتاب می‌کرد و او را تشویق می‌کرد هرچه را سرراهش می‌بیند با دست به آن ضربه بزند. درسن ۶ سالگی آندره ۴ تا ۵ ساعت در روز، تمرین می‌کرد. پدر بوکسور آندره، اشتیاق فراوانی داشت که پسرش مرد شماره یک تنیس دنیا شود. اما پاسخ اینکه چرا او آن‌قدر اصرار داشت را باید از خود آندره شنید: «او مرا به این راه وادار می‌کرد چون در اصل خودش را در این راه می‌خواست. او در ایران بوکسور بود و تنیس ورزشی بود که او از کودکی آرزویش را داشت و به آن نرسید. من در کتابم نوشتم که می‌خواستم تنیس را رها کنم اما از گفتن این موضوع به پدرم می‌ترسیدم. من باید این کار را انجام می‌دادم تا کل خانواده را به پیش ببرم و به روزهای طلایی برسانم و اگر به او می‌گفتم حتما در جواب می‌گفت مجبور نیستی تنیس را دوست داشته باشی اما باید آن را انجام دهی و این تنها راهی است که پیش‌روی توست. تو متولد شده‌ای که یک بازیکن تنیس باشی و در دنیا بهترین شوی و این شد که در ۷ سالگی ناچار بودم آخر هر هفته در تورنومنت‌ها شرکت کرده و توپ را تا ۱۱۰ مایل پرتاب کنم.

پدرم یک دانشمند دیوانه بود! در هر مرحله از یادگیری تنیس، اضطراب و فشار را تحمل می‌کردم و هیچ مرحله‌ای برایم دوست‌داشتنی نبود. حتی وقتی به مدرسه می‌رفتم سریع دنبالم می‌آمد تا تمریناتم از دست نرود. او مرا به آکادمی تنیس فلوریدا فرستاد و من آن موقع ۱۴ ساله بودم. من در کلاس ۹ از مدرسه ترک تحصیل کردم و وقتی در ۱۶ سالگی از پدرم پرسیدم که می‌توانم دوباره به مدرسه بروم او گفت که چه بشود؟ لازم نیست. فقط تنیس‌بازی کن و پولدار شو!»

● زندگی با بی‌علاقگی

آندره آغاسی به سرعت در تنیس پیشرفت کرد اما مشکل جدید این بود که در ۱۷ سالگی تمام موهای سرش ریخت و مدت‌ها ناچار شد از کلاه گیس استفاده کند. او برای اولین‌بار در ویمبلدون به طور غیرمنتظره‌ای برنده شد و ۲ سال بعد باز هم در مسابقات برنده شد و مرد اول تنیس دنیا شد. اما در سال ۱۹۹۵ او به پیت سامپراس باخت و طبق گفته خودش دلیل آن اوج نفرت و بی‌علاقگی او به تنیس بود طوری که تا ۲ سال بعد از آن به هیچ‌چیز حتی ارتباط با نامزدش بردک‌شیلد علاقه نداشت و با وجود بی‌علاقه بودن به او با او ازدواج هم کرد. آندره می‌گوید: «زندگی من سراسر بی‌علاقگی بود. راه زندگی‌ام را خودم انتخاب نکرده بودم و زندگی‌ام پر از مسایلی بود که نمی‌خواستم و انتخاب کرده بودم. من قادر نبودم برای مسایل مخلتف زندگی‌ام جایگاهی پیدا کنم و ازدواجم هم شامل همین مشکل شده بود. من در زندگی و انتخاب‌هایم کاملا سردرگم بودم، حتی وقتی در ویمبلدون برنده شدم تمام مدت بازی کم مانده بود از ترس قبض‌روح شوم چون تنیس را دوست نداشتم.

انجام حرفه‌ای آن و مسابقات سخت برایم ترسناک و کشنده بود.از نظر پدرم، تفکر و انتخاب در زندگی، ممنوع بود و هیچ‌کس نباید در مورد احساساتش صحبت می‌کرد. اگر چه من به سرعت در تنیس مشهور شدم اما رشد فکری من کند بود چون اجازه تفکر و تجزیه و تحلیل زندگی و خواسته‌هایم را نداشتم. همسرم، استفی‌گراف سعی می‌کند مرا آرام کند و شنونده بسیار خوبی است. او به من توصیه می‌کند صبور باش و گذشته را رها کن و از شر آن راحت شو. من ناچار بودم بار پیشرفت کل خانواده را به دوش بکشم. وقتی به آکادمی تنیس رفتم از دوستان و به‌‌خصوص مادرم جدا شدم که بسیار سخت بود. پدرم خشن بود و اصلا روحیات آرامی نداشت. در مسابقات یک چکش همراه می‌آورد و وقتی می‌باختم به اطراف می‌کوبید طوری که چند بار از دیدن مسابقات من منع شد.»

● با مخدر مشکلاتم صد برابر شد

به دلیل اینکه زندگی من کاملا سردرگم بود و هیچ‌چیز در جای خود قرار نداشت، من هم کاملا در این مسیر گم شده بودم و درست در همین شرایط و اینکه مشکلاتی با همسر اولم بردک شیلد رخ داد وقتی دستیارم پیشنهاد کرد اگر می‌خواهی حالت بهتر شود از یک پودر سفید استفاده کن آن‌قدر حال و روزم خراب بود که پذیرفتم. این پودر سفید، دارویی بسیار اعتیادآور به نام کریستال مث بود و من که در کل زندگی‌ام ناراحت، سرگردان و از رویه زندگی‌ام متنفر بودم به راحتی این پیشنهاد نابخردانه را پذیرفتم. همان لحظه پیش خودم گفتم زندگی من از اینکه هست هم بدتر می‌شود؟ ای کاش از دست تمام این شرایط ناگوار راحت شوم و جالب و تاثرانگیز اینکه با مصرف این ماده، غم و اندوه هم نه تنها از بین نرفت که بلکه صد برابر شد. این مدت دوره تیره و تاریک زندگی‌ام شد. من نادانسته و بدون تفکر این‌کار را کردم. هیچ‌کس از نزدیکانم هم نمی‌دانستند که من چند بار به این‌کار اقدام کرده‌ام. فقط وقتی اولین دور تورنومنت را در آلمان از دست دادم مربی‌ام به من اولیتاتوم داد که این شکست برای من غیرعادی است یا باید تنیس کنار بگذارم و یا دوباره از سر شروع کنم.

این بار پدرم نبود که تصمیم می‌گرفت. این من بودم و خودم تصمیم به ادامه زندگی سالم و همراه با تنیس را گرفتم. باید در این نبرد پیروز می‌شدم و در این راه هدف‌مند وارد شدم. در ۲۷ سال زندگی‌ام این اولین باری بود که خودم انتخاب کردم و با اراده به زندگی سالم گام گذاشتم چون با مصرف این داروی مخدر، علاقه‌ام را به همه چیز از دست داده بودم. متاسفانه در همین دوران انجمن حرفه‌‌‌ای‌های تنیس در آزمایش متوجه این موضوع شده بود و من ۳ ماه معلق شدم و باید برای توضیح مطلب به آنجا می‌رفتم. در زندگی، بدترین تصمیم‌گیری‌ها به تصمیم‌گیری‌های بدتر منجرمی‌شود و من در برنامه توضیح، دروغ نوشتم چون از همه دنیا خجالت می‌کشیدم. از اینکه موضوع روشن شود، هراس داشته و مضطرب بودم، بنابراین به دروغ نوشتم تصادفی و ناخواسته دارو را مصرف کرده‌ام. آنها به ظاهر قضیه را پذیرفتند اما می‌دانستم این فقط یک مهلت بود تا من امتحان شوم و البته من اصلا حاضر نبودم دیگر زندگی و حرفه‌ام را فدا کنم و مصرف این دارو را به کل قطع کردم.

تمام تنیس‌بازان و ورزشکاران معروف با شنیدن این موضوع، شوکه شده و مرا مورد انتقاد قرار دادند از جمله راجر فدرر و رافائل نادال و همچنین مارتینا ناوراتیلووا که همه از این ناراحت بودند که یک ورزشکار علاوه بر اقدام به این کار زشت، دروغ هم گفته است. آندره اخیرا در کتابش از این موضوع ابراز تاسف‌کرده و جزا و جریمه‌ای که برایش پرداخته به حق می‌داند. از اینکه مردم از دست او ناراحت شدند ابراز تاسف کرده و امید به زندگی را مدنظر قرار داده و از اینکه به زندگی سالم برگشته خشنود است و بارها قید کرده که تنها تصمیم بزرگ و مهم زندگی‌اش، اعتراف صادقانه و ترک مصرف این داروی مخدر بوده است.

● ترک اعتیاد و بازگشت به زندگی

آندره درست در سن و سالی که همه تنسیورها کنار می‌روند و بعد از افت شدید در ورزش و حرفه‌اش دوباره به عالم ورزش برگشت. در ۲۹ سالگی، مسابقات فرانسه را برد و جزو ۵ مردی شد که در تاریخ تنیس همه راندها را برد و در طی ۱۸ ماه، از رده ۱۴۱ به رده اول برگشت و این یکی از بزرگ‌ترین بازگشت‌ها در تاریخ ورزش است. او اراده و قدرت خود را به همه نشان داد. در ۳۶ سالگی که به همراه همسر و دو فرزندش در بازی‌های آمریکا شرکت کرد، می‌دانست که آخرین تورنومنت اوست. او به جمعیت حاضر گفت: «شما در قضاوت، مرا بخشیده و به من فرصت دوباره دادید و من مجالی مجدد برای زیستن پیدا کردم و من خاطره محبت و بخشش شما را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت. از شما متشکرم من از تنیس هم متشکرم چون همسر خوبم را به من هدیه کرد و به این دلیل دیگر تنیس را دوست دارم و تحسین می‌کنم.» او موسسه‌ای بر پا کرد و شخصا میلیون‌ها دلار صرف آن کرده است تا بچه‌ها در آنجا حمایت شده و تحصیل کنند.

این حمایت تا کالج ادامه خواهد داشت. آندره می‌گوید: «چون خودم تحصیل نکردم می‌خواهم این فرصت برای تمام کودکان با استعداد فراهم شود.» ۶۲۳ کودک تحت پوشش هستند و بیش از ۸۰۰ نفر در لیست انتظار به سر می‌برند. ژوئن گذشته اولین گروه این کودکان که تحصیلات‌شان را ادامه داده بودند به کالج راه پیدا کردند. درمراسم فارغ‌التحصیلی آنها از مدرسه تحت پوشش آندره آغاسی، او گفت: «بعضی‌ها به من گفتند ما تصور می‌کردیم تو ایده‌آلی چون در ورزش موفقی اما اکنون تو را ایده‌آل می‌دانیم چون آرزوهای فرزندان ما را به ایده‌آل‌ها نزدیک‌تر کرده‌ای، در نهایت، من موضوعی را گفتم که سال‌های طولانی در سینه نگه داشته بودم. این ترک تحصیل بود که مرا از ایده‌آل‌هایم دور کرد.»