چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مکر و نیرنگ


مکر و نیرنگ

نیرنگ با بزرگان دین مثل این که با ایشان می گوید موال لکم ولاولیائکم یعنی شما و دوستان شما را دوست می دارم در حالی که به دوستان علاقه ای ندارد و ملاحظهٔ نسبتشان را با اهل بیت علیه السلام نمی نماید یا می گوید التارک للخلاف علیکم آنچه که مخالفت شما در آنست آن را رها کننده ام در حالی که هزاران مرتبه مخالفت شان را کرده و می کند

● معنی مکر

مکر و خدعه هر دو به‌معنی قصد سوء و آهنگ بدی کردن به دیگری است از راهی که نمی‌داند مثل این‌که در ظاهر به او احسان و در باطن با او بدی کند یا در ظاهر با او محبت و موافقت و در باطن دشمنی و مخالفت نماید یا این‌که در ظاهر بفهماند که با او کاری ندارد و در باطن در کمین باشد تا به او تعرض نموده و آزار برساند و خلاصه مکر و خدعه، دوروئی و دوزبانی و خوش‌ظاهر و بد باطن بودنست و بر دو قسمت است مکر و خدعه با خدا و پیغمبر و امام و دیگر مکر و خدعهٔ با مردم.

● نیرنگ با خدا

بدترین مراتب نیرنگ با خدا، خدعهٔ منافقین است یعنی کسانی‌ که کفر خود را پنهان می‌دارند، و در ظاهر اظهار اسلام و ایمان می‌نمایند چنانچه در سورهٔ البقره می‌فرماید:

با خدا و اهل ایمان نیرنگ می‌زنند در حالی‌که نیرنگ نمی‌زنند مگر به خودشان در حالی‌که نمی‌فهمند.

(یخادعون الله والذین آمنوا و ما یخدعون الاانفسهم و مایشعرون) (سورهٔ ۲، آیهٔ ۹)

و اگر گفته شود که خدعه در موردی است که نیرنگ زده شده بی‌خبر باشد و خدعه را نفهمد بنابراین خدعهٔ با خدا چگونه است؟

جواب آنست‌که ایشان چون با پیغمبر و مؤمنین خدعه می‌کردند در حکم نیرنگ با خداست یا این‌ که منافقین با خداوند معاملهٔ خدعه و نیرنگی و فریب‌کاری می‌کردند چون کفر خود را پنهان و اظهار ایمان می‌کردند.

معنی این‌که به خودشان نیرنگ می‌زنند اینست که از خدعهٔ ایشان به پیغمبر و مؤمنین ضرری نمی‌رسد بلکه ضررش به خودشان می‌خورد چون خود را از هر خیر و سعادتی محروم می‌کردند و خود را در دنیا به بلای رسوائی و در آخرت به عذاب‌های الهی می‌کردند.

از جمله موارد نیرنگ با خدا ریای در عبادت است.

● ادعای مقامات روحانی

از جمله مراتب خدعه با خدا ادعا کردن بعضی از مقامات عالیه دینی است در حالی‌که حقیقتاً فاقد آنست مانند مقام صبر، شکر، توکل، محبت، رضا، تسلیم و رضا مثلاً ادعا می‌کند که معبودش تنها خداست و لاغیر و می‌گوید ایاک نعبد در حالی‌که شیطان را می‌پرستد یا می‌گوید الله اکبر خدا نز من از هر چیز بزرگ‌تر و برتر است در حالی‌که مال و جاه و شئون دنیوی در قلبش ریشه دوانیده بیشتر مورد اهمیت و اعتناء است چنانچه اگر به او بگویند فلان گناه را برای خدا ترک کن حاضر نیست ولی اگر بداند ضرر مالی یا آبروئی یا سایر شئون دنیوی برایش دارد ترک می‌کند.

حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: وقتی‌که تکبیر نماز می‌گوئی باید تمام موجودات را نزد عظمت خدای‌ تعالی کوچک بدانی زیرا هر گاه بنده‌ای تکبیر بگوید و خدا بداند که در قلبش چیزی برخلاف تکبیر اوست یعنی غیر خدا را بزرگ‌تر می‌داند به او می‌فرماید ای دروغگو آیا با من خدعه می‌کنی به عزت و جلالم سوگند البته ترا از شیرینی ذکرم و از رسیدن بجوارم و از لذت مناجاتم محروم می‌سازم. (صلوهٔ مستدرک، باب ۲)

● خدعه با بزرگان دین

نیرنگ با بزرگان دین مثل این‌که با ایشان می‌گوید (موال لکم ولاولیائکم) یعنی شما و دوستان شما را دوست می‌دارم در حالی‌که به دوستان علاقه‌ای ندارد و ملاحظهٔ نسبتشان را با اهل بیت (علیه‌السلام) نمی‌نماید یا می‌گوید (التارک للخلاف علیکم) آنچه که مخالفت شما در آنست آن را رها کننده‌ام در حالی‌که هزاران مرتبه مخالفت‌شان‌ را کرده و می‌کند.

● نیرنگ با بندگان خدا

انواع حیله‌گری و کلاهبرداری و حقه‌بازی و فریب‌کاری‌هائی که در بین بی‌خبران از آخرت متداول است از این دسته است و تمام حرام و گناه کبیره است و هرچه مفسده‌اش بیشتر باشد حرمت و عقوبتش نیز شدیدتر است.

در سورهٔ فاطر می‌فرماید:

در بر نمی‌گیرد مکر بد مگر باهلش

(ولا یحیق المکر السبیء الا باهله) (سورهٔ فاطر، آیهٔ ۴۲)

یعغنی نیرنگ هر نیرنگ‌بازی به‌ خودش برمی‌گردد و هرچه دربارهٔ کسی اندیشیده باشد دربارهٔ خودش مشاهده می‌نماید زیرا هر مکری سبب ذلت و تنزل مکرکننده و عزت و ارتفاع درجهٔ طرف مکر شده خواهد بود یا در آخرت تنها که مکرکننده به سبب کردار زشتش در درکات جهنم پائین می‌رود و مکر شده به سبب ستمی که به او شده در درجات بهشت مقامش می‌دهند یا در دنیا و آخرت هر دو چنانچه غالباً در دنیا مکرکننده رسوا می‌شود و ضرر مکرش به‌خودش می‌رسد به‌قدری مطلب واضح است که در منهج‌آلصادقین می‌نویسد این جمله در عرب ضرب‌المثل است ”هر که برای برادر خود چاهی کند که در او افتد خودش در آن سرنگون گردد“ و همچنین از ضرب‌المثل عجم است ”بد مکن که بدبینی - چه مکن که خود افتی“ و نیز گویند ”هرکه چاهی کند بهر کسی اول خودش دوم کسی“

● دوروئی و دوزبانی هم نیرنگ است

حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: هرکس با مسلمانان دو رو و دو زبان برخورد کند روز قیامت می‌آید در حالی‌که دو زبان از آتش دارد.

(من‌القی المسلمین بوجهین و لسانین جاء یوم القیمهٔ و له لسانان من نار) (کافی)

از حضرت باقر (علیه‌السلام) است:

چه بنده‌ایست کسی که دارای دو رو و دو زبان است در حضور برادرش او را تمجید و ستایش کند و پشت سرش او را بد بگوید و گوشتش را بخورد (غیبتش را کند) اگر نعمتی به او رسد حسدش برد و اگر گرفتار شود او را واگذارد و یاریش نکند.

(بئس العبد عبدیکون ذاوجهین و ذالسانین یطری اخاه شاهداً و یأکله غائباً ان اعطی حسده و ان ابتلی خذله) (اصول کافی)

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید: هرکس دو رو باشد در قیامت می‌آید در حالی‌که دو زبان دارد یکی از عقب و دیگری از جلو و هر دو آویزان و شعله آتش از آنها بیرون می‌آید به‌طوری‌که تمام بدنش را آتش می‌گیرد پس گفته نمی‌شود اینست آن‌‌که در دنیا دورو و دوزبان بوده و به این کیفیت عذاب شناخته می‌شود. (حج وسائل، باب ۱۴۳)

و همچنین فرمود هرکس در دنیا دورو و دوزبان باشد در قیامت دورو و دوزبان از آتش دارد. (حج وسائل، باب ۱۴۳)

● دوروئی و دوزبانی چیست؟

۱. آدم دوزبان یعنی کسی‌که اظهارات ضد و نقیض دارد و برحسب هر حالی برای جلب نفع دنیوی و بدون ضرورت سخن‌های مختلف می‌گوید مثلاً به چیزی اقرار می‌کند و بعد آن را انکار می‌نماید و یا به چیزی گواهی می‌دهد و بعد خلافش را اظهار می‌دارد و یا در حضور کسی از او تمجید و ستایش می‌کند و پشت سرش از او بدگوئی می‌نماید.

۲. آدم دورو و دو زبان یعنی کسی‌که میان دو دشمن رفت و آمد کند و با هر کدام به زبانی موافق او سخن گوید و این عین نفاق است.

۴. دو نفری که با هم دشمنی دارند و پشت سر یکدیگر سخنان ناهنجاری می‌گویند کسی‌ که سخن هر یک را برای دیگری نقل کند دوزبانی است و این از نمیمه بدتر است چون نمیمه تنها نقل کلام شخصی است به کسی‌که دربارهٔ او سخن گفته و اگر کلام آن دیگر را هم برای طرف نقل کند دوزبانی می‌شود.

۴. هنگام برخورد با هر یک از دو نفری که با یکدیگر دشمنند تمجید کند و او را نسبت به دیگری تحسین نماید این هم دوزبانی است.

۵. به هر یک از آن دو نفر وعدهٔ مساعدت و یاری کردن نسبت به دیگری بدهد. خلاصه در تمام این موارد شخص را دوزبان و دورو می‌گویند.

ناگفته نماند که رفاقت و اظهار دوستی با هر یک از دو نفری که با هم دشمنند بدون نقل کلام هر یک برای دیگری و تحسین و وعدهٔ یاری، ضرری ندار و دوزبانی نیست.

● غش هم نیرنگ با مردمست

از اقسام خدعهٔ با مردم غش در معامله است و آن مخلوط کردن جنسی است که می‌فروشد با چیز دیگر به‌طوری‌که آشکار نباشد مانند مخلوط کردن شیر با آب یا خوب و بد یک جنس را یکی کردن و به‌عنوان خوب فروختن. (غش در معامله هرچند حرامست لکن در بعضی صورت‌ها اصل معامله صحیح است و برای روشن شدن مسائل آن می‌تواند به رسالهٔ توضیح‌المسائل شماره‌های ۲۰۶۳ و ۲۰۷۹ و ۲۱۳۲ و ۲۱۳۳ مراجعه کنید.)

حضرت باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در بازار مدینه به‌طعامی (گندم یا جو) گذشت به‌صاحبش فرمود خوب طعامی است قیمتش چیست پس ملهم شد که دست در وسطش کند و مشتی بیرون آورد معلوم شد وسطش خراب است و ظاهرش خوب، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به او فرمود جمع کردی بین خیانت کردن و غش نمودن با مسلمانان (تجارت وسائل، باب ۱۱۵)

و نیز فرمود کسی‌که با مسلمانی در خریدن یا فروختن غش کند پس از مسلمانان نیست و در قیامت با یهود محشور می‌شود زیرا یهود بیش از همه با مسلمانان غش می‌کنند. (تجارت‌ وسائل، باب ۱۱۵)

و همچنین فرمود کسی‌که بخوابد در حالی‌که در دلش غش کردن با برادر مسلمانش باشد در سخط خدا خوابیده و صبح می‌کند در غضب خدا و همین‌طور در سخط خداست تا وقتی که توبه کند و دست از غش کردن بر دارد و اگر در این حال بمیرد بر دین اسلام نمرده است پس سه مرتبه فرمود: بدانید هر که با مسلمانان غش کند از آنان نیست و هر که با برادر مسلمانش غش کند خداوند برکت را از رزقش برمی‌دارد و راه معیشتش را می‌بندد و به‌خودش واگذارش می‌فرماید. (تجارت‌ وسائل، باب ۱۱۵)

حضرت صادق (علیه‌السلام) به مردی که آرد‌فروش بود فرمود از غش کردن بپرهیز زیرا هر کس با دیگری غش کند در مالش غش کرده خواهد شد و اگر مالی ندارد با اهلش غش کرده خواهد شد. (تجارت وسائل، باب ۱۱۵)

● گرانفروشی نیز نیرنگ است

مانند غش کردن در معامله، غبن است و آن فریب دادن فروشنده است در قیمت یعنی جنس را به زیادتر از ارزشی که دارد به کسی که از قیمت آن بی‌خبر است بفروشد.

حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: فریب دادن و به زیادتر از قیمتش فروختن به کسی که بی‌خبر است (و به صاحب جنس اطمینان و وثوق دارد) سحت است. (غبن‌المسترسل سحت - تجارت وسائل - خیار، باب ۱۶) .

و نیز می‌فرماید: فریب دادن مؤمن در معامله حرام است و در روایت دیگر فرمود کسی را که به تو وثوق دارد فریب مده زیرا فریب دادنش حلال نیست. (غبن‌المؤمن حرام - و فی روایهٔ اخری - لاتغبن المسترسل فان غبنه لایحل)