یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پست مدرنیسم از چه زمانی آغاز شد


رابرت مورای دیویس Robert Murray Davisاستاد زبان انگلیسی دانشگاه اوکلا همای امریکاست و تاکنون چند کتابِ مجموعه شعر و رمان و مجموعه مقاله منتشر کرده است و مطالب فراوانی درباره زبان انگلیسی امروز و ادبیات داستانی امریکا نوشته و در نشریه های مختلف به چاپ رسانده است

نویسندگان و منتقدانی که از هفت کشور مختلف در مرکز بین‏المللی هنرِ معاصر در بخارست گرد آمده بودند قرار بود درباره «طعم‏پست مدرنیسم» بحث و تبادل نظر کنند و آن طور که از یک چنین گروه گونه گونِ چند زبانه انتظار می‏رفت، معلوم شد که پست مدرنیسم‏مثل بستنی‏های میوه‏ای فروشگاه‏های زنجیره‏ای بسکین ـ رابینز، طعم‏های بس متنوع و جور واجوری دارد. اما سخنرانان وشرکت‏کنندگانِ آن همایش، به جای این که بحث‏های خود را بر این نکته متمرکز کنند که پست مدرنیسم در اصل چیست، وقت خود رابیشتر صرف این موضوع کردند که پست مدرنیسم از چه زمانی آغاز شده است.

راستش، هیچ کس به طور جدّی با این نظریه مخالفتی نکرد که پست مدرنیسم چیزی است مربوط به گذشته. کریس کویلمانز،جوان‏ترین شرکت کننده گفت که این موضوع او را به نحوِ حسرت بار و نوستالژیکی به یاد بحث‏هایی می‏اندازد که در دهه ۱۹۸۰ درکتابفروشی‏های آمستردام در می‏گرفت. (و در پروازِ برگشت به امریکا، آن زنِ حدوداً سی ساله‏ای که کنار من نشسته بود و مدیر آموزش‏بزرگسالان انستیتوی هنر شیکاگو بود پرسید «یعنی مردم هنوز درباره‏اش حرف می‏زنند؟») چند نفری که از رومانی آمده بودند بر این نکته‏توافق داشتند که این اصطلاح از دید آن‏ها به معنای نحوه تفکر و نوعی نوشتار است که با دوری جستن از مسایل سیاسی و تعهداجتماعیِ آشکار و بی‏اعتنایی به ظواهر، زیبایی‏شناختی رسمی کمونیستی را واژگون می‏کند. آنتونیه زالیکا رمان‏نویس و فیلم‏ساز مهاجر بوسنیایی، این اصطلاح را با مغایر دانستن واژه »post« (پسا) با »ex« (پیشین)نمی‏پذیرفت و می‏گفت که تأکید روی واژه اول مثل بالا رفتن از کوه و به عقب برگشتن است برای فهم این که کجا بوده‏ای و نه این که کجامی‏رفتی. کسانی که از کشورهای بالکان آمده بودند از تأکید بیش از حد روی معنای پا در هوایی و بی‏تعصبی گِله داشتند.

پیتر یوکس، نمایشنامه‏نویسی از انگلستان و کِرزیستوف شیزوسکی، نویسنده و ناشر لهستانی مخالفتِ گسترده خود را با گرایش‏پست مدرنیسم به ارزش بیشتر قایل شدن برای زیبایی شناختی و ارجح دانستن زیبایی شناختی بر اخلاقیات به روشنی ابراز داشتند. تنهادیوید آنتین، نظریه‏پرداز و هنرمند و بازیگر تئاتر، ظاهراً پست مدرنیسم را جنبشی زنده می‏دا نست که هنر را از قفس فرمول‏بندی شده ومدونِ روشنفکری رهایی بخشیده است.

با مزه‏ترین بخش، تفاوت‏هایی بود که آنتین میان تجربه پست مدرن، هنر پست مدرن و نظریه پست مدرن قایل بود. او می‏توانست‏به خوبی این تفاوت‏ها را برشمرد و من هم می‏توانستم حرف‏هایش را بفهمم، زیرا ما هر دو در این همایش تنها کسانی بودیم که جنگ‏جهانی دوم را به یاد داشتیم ـ یعنی دنیای پیش از پست مدرنیسم را به طور مستقیم و شخصاً تجربه کرده بودیم و فکرش را که می‏کردیم‏می‏دیدیم که بسیاری از داستان‏نویسان برجسته ـ که به شکل‏های مختلف، پوچ‏گرا، سورفیکشنیست(۱)، نویسنده طنز تلخ و سیاه، ومتافیکشنیست(۲) ـ نامیده می‏شدند، پیش از رواج اصطلاح پست مدرنیسم کم و بیش همروزگاران ما بودند: جان بارت۱۹۳۰ (۳)؛دانلد بارتلمی۱۹۳۱ (۴)؛ رابرت کوور(۵) (و آلوین گرینبرگ(۶) که آن قدرها شهرت نیافته ولی از جهاتی جذّاب‏تر است زیرا به اندازه‏دیگران دنباله‏رو یک برنامه و چارچوب کلی‏

نیست). ۱۹۳۲؛ ریچارد براتیگان۱۹۳۵.(۷)؛ تامِس پینچون۱۹۳۷.(۸)؛ اشمایل رید۱۹۳۸.(۹).

در اینجا شاید بد نباشد که آثاری را که در این مدت، به قول همکاران جوان امروزی، درکارنامه داشتیم، تاریخی کنیم یا تاریخی بنمائیم، هم برای عبرت نسل جوان‏تر از خودمان که این‏تجربه را از سر نگذرانده‏اند و هم برای همروزگاران خودمان که چه بسا به فکر این شیوه نگریستن‏به گذشته نیفتاده‏اند. در مرحله اول، همان طور که در جایی دیگر درباره وقایع معاصر نسل‏خودمان گفتم، در واقع هیچ اتفاق خاصی برای ما رخ نداد. جوان‏تر از آن بودیم که چیزی از«بحران سال ۱۹۲۹« در یادمان مانده باشد، جوان‏تر از آن بودیم که در جنگ جهانی دوم خدمت‏کنیم. پیش از آن که آزینهاور رئیس جمهور شود به دوران تین ایجری [دوران سیزده تا نوزده‏سالگی‏] وارد شدیم (هر چند تین ایجرها به صورت یک طبقه وجود نداشتند.) تنها بارتلمی بودکه به کشور کره رفت و درست در همان روز ورودش، پیمان آتش بس به امضا رسید. کوور وپینچون بین کره و ویتنام در نیروی دریایی خدمت کردند. بعضی از ما نخستین افراد خانواده‏مان‏بودیم که به کالج می‏رفتیم، چون توقعات و محدودیت‏های خاصی که در قوانین سربازگیری‏ایجاد شده بود. ما در آنجا نه تنها با متون و دست آوردهای فرهنگی دشواری به صورت چیزی‏که موروثی نبوده و آموزشی از خارج بوده و بنابراین می‏توانست مورد سئوال قرار گیرد مواجه‏می‏شدیم بلکه متون زیادی را هم می‏دیدیم که هنوز نام فرهنگ زیرزمینی یا جانشینی پیدا نکرده‏بودند. (من این فرآیند را کمابیش ناخودآگاهانه در کتاب خاطرات خودم موسوم به آموزش طبقه‏متوسط پایین شرح داده‏ام.»

این نکته مسلّم بود که ما به یک فرهنگ جانشین متفاوت نیاز داشتیم. فکرش را بکن، آن‏فرهنگ رسمیِ اواخرِ دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ چه رنگ و لحن قهوه‏ای تیره‏ای داشت:سایه‏های گوناگونی از رنگ قهوه‏ای. موسیقی مردم‏پسند پیش از راک‏اند رول (حدود ۱۹۵۵)زیادی شیرین و سوزناک بود و در رادیوها و گرامافون‏های سکه‏ای کم‏تر از آهنگ‏های تند جاز وکمی بعدتر از ریتم و جاز ملایم سیاهان مایه می‏گرفت. (و حتی چارلز پارکر آهنگ‏هایش را باهمراهی سازهای زهی خوشایند می‏نواخت تا شنوندگان بیشتری جلب کند.) لیل آبنر همان‏قدرناجور از کار در آمد که داستان‏های فکاهی مصوّر. و وقتی بی‏مزه نبود، سخت جدّی می‏شد.داستان‏های عامه‏پسند تحت سلطه رئالیسم کاپیتالیستی قرار گرفت، داستان‏های سطح بالا و نقدآن‏ها تحت سلطه رئالیسم روانشناختی پسا جیمز [هنری جیمز و برادرش ویلیام‏]، شعر تحت‏سلطه نمونه تی. اس. الیوت و منتقدان نو. استیون مارکوس(۱۰)که منتقدی جوان‏تر بود اما بامکتب مجله پارتیزان ریویو بار آمده بود اعتراف کرد که از رمان‏های اِولین وُو(۱۱) لذّت می‏بَرَد،هر چند این رمان‏ها مضحک بودند. در مسایل سیاسی، ما آن چه را که اودیپا ماس(۱۲) شخصیت‏رمان فریاد گروه (۱۳)۴۹ اثر پینچون این گونه می‏شناخت «زمانه حالت‏های عصبی، کوتاه‏آمدن‏ها و عقب‏نشینی‏ها نه تنها در میان دانشجویان همدوره‏اش که همچنین در بیشترساختارهای قابل رؤیتِ پیرامون و پیشاپیش آن‏ها، یعنی واکنشی ملی به پاره‏ای آسیب‏شناسی‏هادر محله‏های اشرافی که تنها راهِ علاجشان مرگ بود» تجربه کردیم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.