چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

به تجمل بنشیند به جلالت برود


به تجمل بنشیند به جلالت برود

ورود سید محمدخاتمی به عرصه مسؤولیت های رسمی با دو گفتار به حافظه ها سپرده شده است نخست آنچه مرحوم حاج سیداحمدخمینی پس از ورود او به مؤسسه كیهان در سال ۱۳۵۹ گفت و دوم آن چه خود به هنگام معرفی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۱ درمجلس عرضه داشت

ورود سید محمدخاتمی به عرصه مسؤولیت های رسمی با دو گفتار به حافظه ها سپرده شده است: نخست آنچه مرحوم حاج سیداحمدخمینی پس از ورود او به مؤسسه كیهان در سال ۱۳۵۹ گفت و دوم آن چه خود به هنگام معرفی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۱ درمجلس عرضه داشت.

گفتار نخست ؛ توصیفی بیرونی است؛

وقتی خاتمی حكم نمایندگی امام خمینی (قده) را در مؤسسه كیهان دریافت كرد، مطبوعات این گفته حاج سید احمدخمینی را برجسته كردند كه خاتمی بیش از همه شبیه طالقانی است. اهالی فرهنگ وسیاست معنای این شباهت را خوب می دانستند واز آن استقبال كردند. طالقانی مظهر مهر و مدارا در میان مردم بوده و دست اندركاران عرصه اندیشه و قلم در پی كسی بودند كه بتواند همزه وصلی برای ذهن های رمیده از هم باشد. انصاف اینكه او چنین كرد و چنین نیز شد، آن تصویر مهربان دوباره در دیده ها و دل ها نشست واین البته كاری بود كارستان.

گفتار دوم بیان بی پرده یك باور است؛

وقتی كمتر از دو سال بعد خاتمی به عنوان وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی دولت مهندس موسوی به مجلس رفت، سخن او در باب حد آزادی و آزاداندیشی، نشانه ورود به عرصه های نوینی از مدیریت فرهنگی بود. نماینده ای در مخالفت با مسؤولیت او چاپ مقاله ای عتاب آمیز را در نقد روحانیت بهانه كرد، اما خاتمی شیوه ای متفاوت در پاسخ برگزید. نویسنده مقاله از روزنامه رفته بود و لحن آن نیز با منطق و گفتار خاتمی نزدیك نبود، پس شاید راه نزدیك و مصلحت آمیز گفت وگو با مدعی بیان همین رخدادها بود.

خاتمی به جای راه آسان رهاساختن خویشتن از راه سخت دشوار دفاع از ضرورت آزادی و نقد رفت و به همان جمله مشهور ولتر رسید كه اگر با اندیشه ای مخالف نیز باشد، حاضر است جان بر سر آزادی بیان آن نهد.

خاتمی ده سال در وزارت ارشاد با همین مشی ومشرب ماند و در آن مدت كوشید كه افق آزادی اندیشه و شكوفایی هنر را گشاده و گشوده نگاه دارد و انصاف این است كه كارنامه ای درخشان در همه عرصه های فرهنگی به جا نهاد، اما آنگاه كه زمانه غلبه سیاستی تنگ بر دایره فرهنگ فرا رسید، او خود به جای بودن در میانه قدرت، رفتن به گوشه عزلت را برگزید و در سوم خرداد ۷۱ ، از پلكان ارشاد فرود آمد و به كتابخانه ملی رفت. شاید گویاترین راوی این فراز و فرود همان مجلس نكوه است. خاتمی از سوی اندیشمندان و هنرمندان كشور باشد در تالار وحدت و از آن میان هم نمادین ترین كلام آن، پایان آن . آن شب، بزرگان بسیاری، بینش و منش خاتمی را ستودند ؛ از مرحوم رسام عرب زاده و دكتر سیدجعفر شهیدی و جمشید مشایخی و سیدجلال ذوالفنون تا مرحوم گل آقا و مهاجرانی و پلنگی و حاتمی كیا. حسن ختام آن مجلس غزلی از حافظ بود نقش بسته قابی زیب از انجمن خوشنویسان ایران كه فكر می كنم غزل خداحافظی این ایام هم باشد:

كاروانی كه بود بدرقه اش حفظ خدا

به تجمل بنشیند، به جلالت برود

از آن پس خاتمی بیشتر با «بیم موج» (۱) زیست و كوشید تا كارهایی كندكه «آیین و اندیشه در كام خودكامگی»(۲) فرو نیفتد. درك زمان و درد دین نقاط كانونی دغدغه های او در این دوران بود. كه درسامان یافتن جریان روشنفكری دینی بازتاب می یافت. خود او در آن ایام نوشت:

به نظر من نقص عمده ای كه در حوزه تفكر و سازندگی داریم، فقدان یا ضعف جریان روشنفكری دینی است، هرچند زمینه های ظهور و رواج آن را كاملاً آماده می بینم.

روشنفكر به نظر من كسی است كه در زمان خود به سر می برد و مسائل انسان روزگار و تحولات زمانه را می شناسد یا دغدغه شناخت آنها را دارد و چون آشنا به مسائل زمان است، اگر امیدی به حل آن مسائل باشد به همین روشنفكر است. زیرا كسی كه مسأله را نمی داند چه توقعی داریم كه آن را حل كند؟ در اینجا حسن نیت و خوبی و پاكی كافی نیست و حتی علم و اطلاع هم به تنهایی كارساز نیست.

خصلت اصلی روشنفكر این است كه در زمان خود به سر می برد و علاوه بر آن اهل تعهد است و دغدغه خاطر ، تعهد نسبت به حقیقت و دغدغه خاطر نسبت به سرنوشت انسان، روشنفكر كسی است كه به عقل احترام می گذارد و حرمت آزادی را می شناسد».(۳)

خاتمی در این دوران بسیار به «سؤال» اندیشید كه آغاز تفكر است و در این راه با دانشگاه واصحاب پرسش و نظر پیوندهای خوبی یافت، به گفته خود او آدمی با پرسش وجود انسانی خود را وضع می كند و این شأن والا برآمده از پرسش حقیقی است كه نزد محققان است، نه نقش سؤال كه مقلدان نیز از آن دم می زنند. آن كس كه عطش پرسش ندارد از فیض پاسخ نیز محروم است و حتی از دریافت حل معنای محققان نیز ناتوان.

در امتداد همین پرسش بود كه خاتمی می خواست «آیین» را شكل دهد، فصلنامه ای با پیشینه و پشتوانه ای از اندیشه و اندیشه ورزان، ضرورت های سیاسی موجب شد كه از زمستان ۷۵ «آیین» به جای پاسخ جستن برای پرسش های زمانه به متن رقابت های انتخاباتی درآید و دغدغه های خاتمی در گستره ای به وسعت ایران گسترش یابد. چنین بود كه او با همان گفتمان خاص پس از پنج خرداد، نماینده عالی مردم در نظام اجرایی و سیاسی كشور شد.

خاتمی باز به میانه قدرت آمد، با گفتمانی «فرهنگ مدار» و پرسشگر از قدرت.

توانست هشت سال دیگر پرسش های خویش را به گستره همگانی و فرایندهای سیاسی تعمیم دهد.

هشت سال ورود جامعه به حوزه نقد قدرت حداقل نتیجه ای كه داشت، بالا بردن قدرت نقد جامعه است واین میراث ماندگار خاتمی است كه در چشم انداز دمكراسی و توسعه ملی ایران سرمایه اجتماعی نوینی است. خاتمی با قراردادن خود در معرض نقد همگانی ، نقد را همگانی تر و قدرت را زمینی تر كرد. گفتار و رفتار او از این منظر، گفتار و رفتاری تازه در حوزه قدرت سیاسی ایران است، او همانگونه امروز از قدرت می رود كه دیروز به میانه قدرت آمد. این یعنی ورود به افقی تازه در دموكراسی كه فراتر از ناكامی های بسیار دولت اصلاحات و عدم توفیق های سیاسی او است.

اگر این گفتار و رفتار در جامعه ما ریشه دواند، به رغم هر ناكامیابی باید به گذار از فرازی دیگر از فرایند پرنشیب و فراز دموكراسی در ایران امید بست.

روزی كه خاتمی به هند رفته بود، گجران نخست وزیر اسبق هند كه از نظریه پردازان بنام آن كشور است درباره او گفت: «در نشستی در امارات چند روز پیش گفتم اگر دكتر مصدق در ایران مانده بود نه تنها سرنوشت ایران كه سرنوشت منطقه با امروز متفاوت بود، امروز هم می گویم اگر اندیشه خاتمی كه گفت وگوست بماند هم آینده ایران و هم منطقه جز این خواهد بود».

به راستی نمی توانیم با این دغدغه به بدرقه او بیندیشیم و باز هم ببینیم كه

كاروانی كه بود بدرقه اش حفظ خدا

به تجمل بنشیند ، به جلالت برود

(۱) و (۲) ـ نام دو كتاب خاتمی در آغاز و پایان دوره فترت پیش از ریاست جمهوری.

(۳) بیم موج، مجموعه مقالات ، سیمای جوان، صص۲۰۲ و ۲۰۳

دكتر هادی خانیكی