پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اندیشمندان زوال


اندیشمندان زوال

عبدالرحمن بن محمد بن خلدون معروف به ابن خلدون در اول رمضان ۷۳۲ قمری در شهر تونس متولد شد

عبدالرحمن بن محمد بن خلدون معروف به ابن‌خلدون در اول رمضان ۷۳۲ قمری در شهر تونس متولد شد. خانواده وی از سپاهیان قدیمی یمن بودند (که در قرن هفتم به آفریقا مهاجرت کردند) که پیوسته در مشاغل دیوانی و سیاسی اشتغال داشتند. همین موقعیت ممتاز خانوادگی باعث می‌شود که ابن‌خلدون از همان کودکی نزد استادان و معلمان مشهور زمان خود به تحصیل علم بپردازد.

ابن‌خلدون در ۲۰سالگی وارد جریانات سیاسی می‌شود و این ورود برای زندگی‌اش فراز و نشیب‌های بسیاری را به همراه می‌آورد که به طور نمونه می‌توان به زندانی شدنش در فاس (به مدت دو سال) و آموزش خصوصی فلسفه، ریاضیات و فقه به سلطان غرناطه اشاره کرد. ابن‌خلدون بعد از ترک غرناطه به بجاب می‌رود و در آنجا به عنوان وزیر اعظم امور حکومتی انتخاب می‌شود. اما این شغل بیشتر از یک سال به وی وفا نمی‌کند و حاکم قسطنطنیه به بجاب لشکرکشی می‌کند. حاکم جدید ابن‌خلدون را تکریم می‌کند و او را در شغلش نگه می‌دارد ولی بعد از مدتی خودش احساس خطر می‌کند و می‌فهمد که عمر این دولت هم چندان ادامه پیدا نمی‌کند. به همین خاطر برای مدتی از فعالیت‌های سیاسی دست می‌کشد اما وسوسه سیاست، وی را رها نمی‌کند. چرا که باور داشت زندگی، کشمکش میان نیاز به عمل و نیاز به معرفت است.

در بازگشت، دوباره ابن‌خلدون درگیر توطئه‌های سیاسی می‌شود و در این گیرودار برادرش جان خود را از دست می‌دهد. بعد از مدتی اقامت در فاس ابن‌خلدون عازم تلمسان می‌شود و در آنجا به بیهودگی سیاست پی می‌برد و برای همیشه از سیاست کناره‌گیری می‌کند و به قلعه ابن سلامه پناه می‌‌برد.

در قبیله ابن‌سلامه به تالیف و تحقیق روی می‌آورد و تجارب ۴۳ ساله خود را در کتاب المقدمه انعکاس می‌دهد. با تالیف مقدمه، ابن‌خلدون به نظریه‌پرداز انحطاط تمدن اسلامی مشهور می‌شود. وی در این کتاب به بررسی عوامل زوال و انحطاط تمدن اسلامی می‌پردازد. (هرچند به راه‌های جلوگیری از انحطاط اشاره نمی‌کند.) وی عمر طبیعی هر نظام سیاسی را ۱۲۰ سال می‌داند که در سه نسل خلاصه می‌شود. در ادامه وی با مفاهیم اصلی اندیشگی خود یعنی عصبیت، عمران، بخت و ضرورت به بررسی عوامل زوال و انحطاط دولت‌ها می‌پردازد. به اعتقاد وی بی‌تفاوتی و فراموشی نسبت به دین، یکی از عوامل اصلی انهدام تمدن‌های اسلامی است. چراکه دین، هم وسیله خیر و برکت است و هم آسایش افراد را فراهم می‌آورد. ابن‌خلدون بعد از دین به سراغ اصول اخلاقی می‌رود و می‌نویسد اگر جامعه به اصول و احکام اخلاقی پایبند باشد، از سلامت و دوام بیشتری بهره‌مند می‌شود. ابن‌خلدون استبداد و خودکامگی، میل به تجمل‌گرایی و ثروت‌اندوزی و... را از دیگر عوامل پیری و فروپاشی نظام مستقر می‌داند و می‌گوید نظامی که به این مرحله رسید یا از درون یا از طریق هجوم اقوام دیگر، فرومی‌ریزد و زمینه را برای روی کار آمدن نظامی دیگر فراهم‌می‌آورد.

در ایران نویسندگانی چون محسن مهدی (فلسفه تاریخ ابن‌خلدون)، عزت‌الله رادمنش (کلیات عقاید ابن‌خلدون) و داوود رمایی (ابن‌خلدون و حکومت اسلامی) آثار ارزنده در مورد ابن‌خلدون و اندیشه وی به رشته تحریر درآوردند. اما از این میان ابن‌خلدون و علوم اجتماعی سیدجواد طباطبایی بیشترین تاثیر را بین اندیشمندان و دانش‌پژوهان بر جای گذاشته است. با آگاهی از اندیشه و دغدغه فکری طباطبایی می‌توان علت روی‌آوری وی به ابن‌خلدون را فهمید (در واقع معرفی طباطبایی به عنوان یک روشنفکر با پروژه زوال اندیشه سیاسی ایران همراه است. پروژه‌ای که به مدت سه دهه فعالیت فکری ایشان را به خود مشغول کرده است). طباطبایی درباره علل نگرش کتاب خود می‌نویسد: «مفهوم بنیادین درآمدی فلسفی بر اندیشه سیاسی در ایران و اسلام مفهوم تجدد بود و همین مفهوم در نهایت ما را به بررسی و کاربرد مفهوم انحطاط راهبر کرد. ابن‌خلدون نیز نظریه‌پرداز انحطاط تمدن اسلامی است که به علت عدم ادامه راه وی که همان نقادی جامعه بود، رسیدن به تجدد برای جامعه اسلامی غیرممکن شد.»

سعی طباطبایی بر این است که با بررسی نظریات ابن‌خلدون، دلایل امتناع اندیشه را در تمدن اسلامی بیان کند چرا که معتقد است ابن‌خلدون می‌خواست با سنت به مقابله برخیزد اما این امر با مفاهیم فکری وی میسر نبود (او سرگردان میان جزیره شرع و دریای فلسفه و ساحل سیاست‌نامه بود و همین، دلیل امتناع اندیشه و تجدد در تفکر وی می‌شود) و رسیدن به این مهم را مستلزم خروج از سنت و امکان‌پذیر شدن دو رهگذار می‌داند. در آخر باید گفت: اگرچه کتاب ابن‌خلدون و علوم اجتماعی هنوز تکیه بر تحلیل گفتارهای اندیشه سیاسی ابن‌خلدون است و حتی فصل‌بندی این کتاب نیز در راستای شناخت اصول و مبانی اندیشه وی طبقه‌بندی شده است، اما مباحث کتاب سرآغازی است بر رویکرد تفکرات تاریخی طباطبایی که مبتنی بر تفکری فلسفی است در خروج از زوال اندیشه سیاسی در ایران.

سیرانوش موسوی