جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

كلیشه و تكرار در كلاس انشا


كلیشه و تكرار در كلاس انشا

خانم معلم گفته بود یك انشا به دلخواه خودتان بنویسید دوست من درباره یك مغازه نوشته بود كه پر از خوردنی است و او آنها را خیلی دوست دارد خانم معلم گفت اگر یك بار دیگر این گونه بنویسی از كلاس بیرونت می كنم مثلاً نوشته بود من شكلات خیلی دوست دارم پس موضوع دلخواه یعنی چه مثلاً باید در مورد مدرسه و این گونه جاهامی نوشت, یا در مورد جامعه

روش انشانویسی درمدرسه ها، با گذشت زمان ، تقریباً دست نخورده باقی مانده است. دفترهای انشای دانش آموزان پنجاه شصت سال پیش كه گاه باقی مانده نشان می دهدكه در آن روزگار هم دانش آموزان درباره مقام والای معلم ، مادر ، پاییز و ضرورت دوری از معاشر بد همان كلماتی را می نوشته اند كه بعدها نوه هایشان. مقایسه علم و ثروت و اثبات برتری اولی با كمك یك رشته شعارهای كلیشه ای برای مدتها جزو برنامه كلاسهای انشا بوده است و در نهایت آنكه دانش آموزان از درس انشای فارسی استقبال نمی كنند و ترجیح می دهنداین كلاس به چیزهایی غیر از نوشتن و خواندن درباره موضوعی بگذرد. اما در اصل كلاس انشا چه خاصیتی برای دانش آموزان راهنمایی یا دبیرستان دارد؟

انشا به عنوان آموزش زبان فارسی و تمرین درست نوشتن ، انشا به عنوان تمرین برای تخیل خلاق و آفرینش ادبی - هنری و انشا به عنوان آموزش اجتماعی ، اخلاقی ، سیاسی و فرهنگی كاربرد دارد. در نامه نگاریهای ایرانی معمولاً جمله ها چندین بار تكرار می شوند، هرچندچنین چیزی به فرهنگ عمومی موجود برمی گردد. حاشیه روی بیش از حد، تكرار، تعارف و پیچیدگی اصل موضوع در فرع و حواشی . به همین ترتیب هم به ندرت می توان نامه ای را یافت كه پر از حشو و زوایدنباشد، نویسنده هر موضوعی را چندین بار تكرار نكرده باشد ،دارای پاراگراف بندی باشد ، یا به شكلی باشد كه خواننده به آسانی دریابد ، درباره چه موضوعی است. كیفیت های ادبی برای هرنوشته ای ، چه نامه و چه غیر آن ، ارزشمند است و این كیفیت ها هم آموختنی است.

مهتاب میرمعزی در نزدیك به ۵۰۰انشایی كه بررسی كرده به این نكات پی برده كه اشتباههای املایی فراوان بود . مشكل نوآموزان معمولاً این است كه كلماتی را شنیده اند اما نمی دانند املای دقیق آنها چگونه است. با این حال آموزگار نباید به دانش آموز بگوید كه تا آشناشدن با املا و تلفظ و معنی هر لغتی از به كاربردن آن در انشایش خودداری كند. چون هدف انشانویسی تمرین پرورش خلاقیت و گردآوری همه آموخته هاست. بدین ترتیب كلاس انشا، ارزش آن را دارد كه جایی بسیار مهمتر و بالاتر از زنگ سرگرمی و تفریح پیدا كند. با این حال انشاهایی هم هستند كه این اشتباهها را داشته اما نمره های خوبی گرفته اند. پیداست كه معلم هنگام نمره دادن و امضا كردن آن به متن انشا توجه نكرده است.

البته وفور اشتباه درقواعددستوری تا این اندازه نیست. به جز در مورد اشتباهها و عادتهای بدی كه رادیو - تلویزیون در میان مردم رواج داده مانند كاربرد نابجای را ،كه ساختار دستوری زبان فارسی را روز به روز بیشتر به هم می ریزد و افراط در مصرف فعل داشتن. قواعد نقطه گذاری یا سجاوندی تا حد زیادی قراردادی هستند و برای بهتر خوانده شدن به كار می روند كه به مرور بخشی از سبك نگارش فرد می شوند . با این حال، كاربرد اصولی و صحیح علایم نقطه گذاری حتی در میان بزرگسالان تحصیلكرده هم كم دیده می شود.

از دیگر جنبه های كلاس انشا، تشویق دانش آموزان به تمرین نوشتن به عنوان فعالیتی هنری و هنرمندانه است. مهتاب میرمعزی پژوهشگر دراین مورد می گوید: از نظر سبك ادبی ، روش مطلوب انشانویسی درمدرسه ها و كلاً جامعه و فرهنگ ایران ، پیروی از مكتب رمانتیسم است. از ابتدای پیدایش مدرسه دركشور ما، نوشته ادبی و ادبیات سبك رمانتیك ، یكسان فرض شده. هنوز نوشته خوب مانند نوشته های رمانتیسم های قرن نوزدهم تلقی می شود. از این دیدگاه ، همه چیز از دیدگاهی احساساتی و نه حسی و عینی معنی می شود. چهار فصل نه در معنی تغییرات روشن و قابل حس هوا و طبیعت و شیوه های زندگی انسان و دیگر جانداران و مادر نه یك شهروند جامعه و یكی از اعضای خانواده بلكه فرشته ای است كه از آسمان به زمین آمده. با این همه ، برخلاف آنچه به نظر می رسد ،ساده اما دلپذیر نوشتن بسیار مشكل تر از پیچیده نوشتن است. نویسندگان حرفه ای سالها وقت صرف می كنند تا بتوانند ساده و بی پیرایه اما محكم ، قانع كننده و سبك وار بنویسند.

فخرالدین پورنصری نژاد، فارغ التحصیل فلسفه كه در یكی از دبیرستان های تهران تدریس می كند اعتقاد دارد در انشانویسی اصل را باید بر برداشتها، تفكر و پرداخت به موضوع گذاشت نه بر ابزارهایی زبانی . اما به سبك هم باید توجه كرد. درمورد توصیف یك روز بارانی ، یكی می نویسد: آسمان ابری است، باران می بارد، ماشینها رد می شوندو آب می پاشند و دیگری می نویسد: «آسمان گرفته، آسمان عبوس است، باران به زمین شلاق می زند.» اینها چیزهایی است كه ارزش كار شاگرد را بالا می برد. رنگ و بوی ادبی دادن به نوشتار است كه اهمیت دارد. انشاهایی كه وزن دارند و انگیزاننده هستند ، افق وسیعتری را باز می كنند. یا در مورد استعاره و ایهام شاگردی كه در انشای خود برای مقایسه فكر امروز با فكر پنج سال پیش می نویسد،« كفش پنج سال پیش من دیگر به پایم نمی خورد.» ارزش متفاوتی دارد. با این همه در پرورش قریحه نویسندگی در دانش آموزان نباید بر كلیشه ها تأكید كرد. احساسات زمانی ، ارزش واقعی دارند كه در درون فرد و از روی تجربه های حسی و به مرور زمان پرورانده شده باشند. اما احساس غیركلیشه ای جهان با دید حسی و شخصی نیز می تواند فصل نویی در ادراك و تجربه نوشتن دانش آموزان باشد دانش آموزی كه درخاطره اش می نویسد : صف بنزین به دوكیلومتر می رسید. هرچه بستنی و شكلات خوردیم بازهم صف تمام نشد، بالاخره نوبت ما رسید... چنین بیانی به مراتب بیش از توصیفی كلاسیك و قالبی گویای ملال یك نوجوان از كمبود مواد سوختی و انتظار كشیدن در صف بنزین است.

موضوع و مضمون انشا رفته رفته از مباحث نظری فاصله می گیرد و به موضوعهای تجربی گرایش پیدا می كند، اما روند این دگرگونی كند است. تمایل نهفته درنظام آموزشی كه دانش آموزان را طوطی دست آموز بار بیاورد، همچنان حاكم است. اشكال اساسی كلاس انشا این است كه جای چندانی برای خلاقیت و نوآوری ندارد. زهرا خانلری معلم از زمان تحصیل خودش می گوید كه برای امتحان نهایی ششم ابتدایی، انشایی درباره مادر از حفظ كرده بودم و قتی معلم مرا صدا كرد از روی دفتر سفید آن را خواندم . معلم گفت آفرین ۱۷ اما وقتی دفترم راگرفت و فهمید صفحه سفید است عصبانی شدو به من صفر داد. آن معلم می توانست بدون تأیید اصل علم، ابتكار نامطلوب دانش آموز را از جنبه یادگیری از طریق حفظ كردن بررسی كند.

مسأله دیگر زنگ های انشا این است كه كمتر نشانی از آموزش مدنی می توان دید. آموزش مدنی به معنای طرح یك پرسش همگانی ، بحث در مورد پاسخهای ممكن و انتخاب یا پیشنهاد بهترین راه حل . مباحث چنان بدیهی فرض می شوند كه گویا دانش آموز از روز تولد آنها را می دانسته و بعد اینكه تفاوتی بین میزان شناخت و درك بزرگسالان و كودكان دیده نمی شود. موضوع های انشا اغلب بدین صورت هستند. نقش زن در جامعه امروزی، سرگذشت میز و نیمكت، نقش رادیو و تلویزیون در جامعه ، ... نقش زن در جامعه امروزی حتی برای یك سمینار كسالت آور اداری هم بیش از حد كلی است تا چه رسد برای انشا.

دیدی كه به انشا وجود دارد می گوید نباید دانش آموز از تجربه های شخصی و دریافتهای حسی خویش حرف بزند و از راه بیان افكار خویش به تمرین خلاقیت هنری و ادبی بپردازد البته طرزفكر معلم نیز مؤثر است . ضرورت داشتن چندعقیده متقاوت برای روز مبادا لازم است. چون معلم می داند به مصلحت نیست، تمام افكار خود درباره یك موضوع را روی دایره بریزد، بلكه بهتر است موضوع را تا می تواند انتزاعی و كلی كند. تجربه شخصی نویسنده همین مطلب در روزهای دبیرستان مؤید این نكته است. معلم انشا ادبیات دوران دبیرستان، معلم انشای متفاوتی بود، كلاس انشا كمتر كلیشه ای بود، مباحث و موضوعات مختلف مطرح می شد و تأكید بر كتابخوانی می شد. همین معلم به خاطر نام بردن از نویسنده ای به شدت مورد تنبیه واقع شد به طوری كه معلم میانسال در زنگ بعدی انشا به شدت می گریست.

مسأله دیگر آزمودن سطح سواد دانش آموزان با محك نامه نویسی برای ادارات دولتی است چنین چیزی در اصل عادلانه نیست چون زبان و بیان اداری سبكی مخصوص است كه به كار تدریس در مدرسه نمی آید به گذراندن دوره یا كسب تجربه نیازمند است. دانش آموزی كه هنوز نمی تواند زبان پایه را راحت بنویسد چگونه می تواند از پس زبان بحر طویل اداری و حقوقی برآید.

اما در پس تمامی مواردی كه از گوشه و كنار زنگهای انشا گفته شد، اصل برتری در مورد زنگهای انشا وجود دارد كه همانا بستر نخستین دفترهای انشا و دانش آموزان قلم به دست است. انشا یعنی آفریدن، نوشتن و توان تحیلی ، تفكر و برداشت از محیط اطراف و پرسش های ساده و عینی تا فكری گوناگون. چنین توانایی بیش از پیش به گنجینه لغات و از سویی انبان دانش دانش آموزان نیازمند است. در جامعه ای كه كتاب و كتاب خواندن یك عادت روشنفكری و نادر در بین عموم مردم مشاهده می شود و دانش آموزانی كه بیشتر وقت خود را در برابر تلویزیون می گذرانند، چگونه توانسته اند سیستم فكری ، شناخت و خلاقیت باروری داشته باشند. نه تنهامراجعه به متون نوشتاری یك ارزش نیست بلكه سبك تربیت و آموزش موجود نیز از دانش آموزان ، انسانهایی مشاهده گر، منتقد و نكته سنج بار نمی آورد. خلأ سرگرمی های سازنده و تفریحات كه مهمترین نیاز این طبقه سنی است در دم دست ترین سطح ارائه می شود كه همان تماشای تلویزیون ویا سپری كردن بیش از حد وقت با بازیهای كامپیوتری است. كاركرد بازیهای قدیمی و سنتی فراموش شده ،ورزش كالای گرانقیمتی است و مراجع و بنیانهای جدیدی نیز كمتر ابداع می شود. دراین میان كتابخانه ها مهجورترین بخش هستند. در حالی كه نوشتن بدون خواندن ، همچون خواهان گرفتن میوه و بر بدون آبیاری است .

دراین میان تنها می توان به شگرد معلمان خلاق و دلسوز زنگ های انشا امیدوار بود، معلمینی كه می كوشند تا برخلاف جریان موجود از انگیزه های شخصی خود برای تحرك و جلادادن به كلاسهای انشا بهره گیرند و از زنگ انشا كلاس بازی با فكر ، كلمه و قلم بسازند.

مهری حقانی