شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

رزنتسوایگ, جدال امر واقع و عقلانی


رزنتسوایگ, جدال امر واقع و عقلانی

«ستاره نجات» یكی از آثار مهم قرن بیست و مهم ترین اثر فرانتس رزنتسوایگ فیلسوف و الهی دان یهودی آلمانی است

● درآمد

«ستاره نجات» یكی از آثار مهم قرن بیست و مهم‌ترین اثر فرانتس رزنتسوایگ فیلسوف و الهی‌دان یهودی آلمانی است.اثری كه در جریان جنگ اول جهانی نگاشته شده و مولف با ارسال نامه‌هایی در همه زمینه‌های كلامی‌مورد علاقه و دلمشغولی‌های خویش به موضوعات متنوعی پرداخته است كه خود در حكم یك دستگاه فلسفی است. نامه‌های او در این كتاب با نگاهی نو به جهان، مساله آفرینش، وحی و همه مفاهیم عرشی و قدسی مرتبط در دو دین یهود و مسیحیت پرداخته و نیز در خلال نوشته‌ها گریزی به اسلام و گاه دست به مقایسه زمینه‌های مرتبط این سه دین با هم زده است.

فرانتس رزنتسوایگ (۱۹۲۹-۱۸۸۶) متولد كسل آلمان و تنها پسر گئورگ و آدله از خانواده‌ای یهودی است. او در ۱۹۰۳ پزشكی و در ۱۹۰۷ در گوتینگن، فرایبورگ (در دانشكده‌ای كه‌هایدگر و والتر بنجامین نیز همزمان در آن حضور داشتند) و برلن تاریخ فلسفه خواند و در ۱۹۱۲ از تزی با عنوان «هگل و دولت» و با راهنمایی «فردریش ماینكه» دفاع كرد و اندك اندك با دریافت این نكته كه دولت خود منشا خطری بزرگ است و می‌تواند «فرد» و «ملت» را فدای خود كند از برداشت‌های هگلی خود در این تز فاصله گرفت.بررسی این اثر رزنتسوایگ دغدغه من در این یادداشت نیست و آن را به زمان دیگری وا می‌نهم.چالش‌های كلامی‌ او از سال ۱۹۱۰ با دو تن از خویشان نزدیك رزنتسوایگ «هانس و ردولف اهرنبرگ» كه به پروتستانتیسم تغییر مذهب داده‌اند او را به بازبینی عقاید و آرای خود می‌كشاند و در پی یافتن یك جایگزین دینی برای فلسفه تاریخ هگل بر می‌آید كه به تاریخ مكانتی تئودیسه‌وار می‌داده و او را در جایگاه عقل كل می‌نشانده است.

رزنتسوایگ درپی خدایی است كه ناجی انسان نه از راه تاریخ بلكه از راه دین است و چنانكه در بخش اول «ستاره نجات» در شرح مقصود خویش می‌آورد: «دین تنها تئودیسه اصیل است ... و نبرد ضد تاریخ به معنای قرن نوزدهمی‌آن مشابه نبرد برای دین در قرن بیستم است». در سال ۱۹۱۳ دیداری با «اوژن رزنشتوك» استاد حقوق اساسی دانشگاه لایپزیك (كه او نیز از یهود به مسیحیت تغییر دین داده بود) او را دگرگون كرده و مایه تحولات بعدی او می‌شود. رزنشتوك موفق می‌شود در شامگاه ۷ ژوییه ۱۹۱۳ كار تردیدهای فلسفی رزنتسوایگ را یك سره كرده و او را به اندیشه‌ای فرا آكادمیك به معنای رایج كلمه یعنی آشتی دادن ایمان سنتی مسیحی مبتنی بر وحی و یك زبان بازسازی شده فلسفی راهنمایی كرده و راضی كند.

رزنتسوایگ همچون بسیاری مومنان دیگر كه در كار توانایی باور ایمانی خویش شك می‌كنند تلاش دارد تا به رزنتسوایگ بباوراند كه دین یهود از پس مشكلات زمانه بر نخواهد آمد و دین روزآمدی نیست و او بهتر است برای خروج از این دودلی و بدبینی مدام راه مطمئن‌تری پیشه كند و ایمان مسیحی این راه مطمئن یعنی همگونی دنیای درون و بیرون را در اختیار او خواهد گذاشت.

رزنتسوایگ آماده پذیرش مسیحیت می‌شود با این باور نو كه «وحی یا مكاشفه» با معنایی دوگانه از زندگی و گرایشی زمانمند در دل تاریخی بی‌بازگشت، چیزی معادل «هدایت» است. ولی اساس این هدایت، بر آگاهی به اضلاع مثلث به كجا، به سوی كی و با چه كسی می‌رویم استوار است.

با این همه رزنتسوایگ پس از جدالی دراز و درونی و در جریان حضوری در «یوم كیپور» بر دین اجدادی خود می‌ماند و برای «رودولف اهرنبرگ» می‌نویسد: «پس از زمانی دراز و اندیشه‌ای عمیق تصمیم خود را گرفته‌ام، دیگر نه لازم است و نه ممكن، بنا بر این یهودی می‌مانم»!

وی در ۱۹۱۴ و در مدرسه عالی معارف دین یهود «Hochschule für die Wissenschaft des Judentums» به حلقه مستمعین درس فلسفه دین هرمان كوهن می‌پیوندد و این بزرگ استاد نئوكانتی مكتب ماربورگ اجازه مشاركت در اداره درس‌ها و بازخوانی اثر بلند آوازه خود به نام «دین خرد ورز بر پایه منابع یهود» را به وی می‌دهد.

و بدین ترتیب رزنتسوایگ در ستاره نجات خود از آثار هرمان كوهن اثر می‌پذیرد. لئو اشتراوس فیلسوف سیاسی بلند آوازه‌ قرن بیست در یادداشتی كه در باره اثر نامداركوهن «دین خرد» نگاشته است (كه در میان مجموعه‌ای از مقالات او به چاپ رسیده است) به تفسیر این اثر كوهن پرداخته و با شرح دیدگاه كوهن اثر پذیری او را از ابن میمون فیلسوف یهودی (ولی متاثر از فلاسفه مسلمان در اندلس) نشان می‌دهد. در بررسی این اثر كه ارتباط خدا، وحی و خلقت را از نگاه این اندیشمند یهودی به نیكی نشان می‌دهد می‌توان به رگه‌های اثر پذیر رزنتسوایگ از كوهن و بازتاب این نگاه در اثر «ستاره نجات» او پی برد.

در این اثر به تفسیر اشتراوس، كوهن وحی را نه از مقوله‌ای آسمانی كه از مقوله‌ای می‌داند كه در قلب و خرد انسانی جای گرفته است.شرایط نگارش ستاره نجات شرایطی بحرانی بوده است به گونه‌ای كه می‌توان هر یادداشت رزنتسوایگ را كه بر پشت كارت پستالی می‌نوشته آخرین نوشته او فرض كرد، سال‌هایی كه با حضور او در نبردهای بالكان همراه است. سرانجام چنانكه به رودولف اهرنبرگ در ۱۸ نوامبر ۱۹۱۷ می‌نویسد نیمه شبی در مقدونیه فكر نگارش این اثر در جان او شعله می‌زند و این آرزو كه او بتواند خرد را با مقوله اشراق و وحی آشتی داده و به مكاشفات خود صورتی منطقی بخشد در ضمیر جان او خانه می‌كند.

جنگ بزرگ و اول قرن پیش، انقلابی بود كه جایگاه انسان و جهان را در نظر او به گونه‌ای ریشه‌ای از یونان تا آن زمان به هم ریخت. انقلابی كه این رویداد در درون او ایجاد كرد نه تنها پایان یك نظم سیاسی كه باروری اندیشه‌ای بود كه عقلانیت «امر واقع» یا آموزه معروف هگلی را عریان بر آفتاب می‌افكند و نظم عقلانی آن روز را در مظان تردید جدی قرار می‌داد. برای رزنتسوایگ از آن زمان دیگر «امر واقع» عقلانی نبود!بازتاب این رویداد مهم در فروپاشی مفهوم «كلیت» در ذهن و روان رزنتسوایگ قابل مشاهده است و شاید او یكی از پیشتازان ستیز با مقوله كلیت در فلسفه سیاسی و بر كشیدن مفهوم فرد از دل الهیات یهودی – مسیحی است. شاید از همین روی است كه او در جایی می‌نویسد: «خدا باید انسان را نه از رهگذر تاریخ كه به عنوان خدای دین نجات دهد».سرنوشت تراژیك آن روز آلمان به هگل آموخته بود كه «فردیت» و «جزئیت» در صلح و آرامش زنگار می‌گیرد و تاریخ در جریان رویارویی‌ها نوشته می‌شود، زمانی كه ملت‌ها در برابر هم قرار می‌گیرند و از همین روی است كه در نظام بین‌المللی، جامعه مدنی تابع «دولت» می‌شود ... و اینكه ملتی كه حاكمیت درونی خویش را باور نكند مقهور قدرت‌های خارجی می‌شود و آزادی آن ملت از ترس مرگ، خواهد مرد !



همچنین مشاهده کنید