جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مصائب بازیکنان رنگین پوست فوتبال بریتانیا


مصائب بازیکنان رنگین پوست فوتبال بریتانیا

در دهه ۶۰ اغلب بازیكنان جوان سیاهپوست انگلیسی قهرمانان سفیدپوست خودشان را داشتند ولی به واسطه برگزاری جام جهانی ۱۹۶۶ در انگلستان این خیل عظیم جوانان سیاهپوست و شیفته فوتبال با ستاره های سیاهی چون پله, گارینشا, اوزه بیو و بقیه آشنا شدند و شرایط كم كم شروع به تغییر كرد

با وجود تاریخچه طویل سیاهپوستان در ورزش بریتانیا باید گفت پیش از دهه ۷۰ عملا نقش آنها در فوتبال جزیره كمرنگ‌تر از آن بود كه بتوان به آن پرداخت.

هرچند حتی در دوران قبل از جنگ جهانی اول هم نمونه‌های نسبتا قابل ملاحظه‌ای میان آنها یافت می‌شد اما هدف اصلی این مقاله بررسی وضعیت بازیكنان سیاهپوست بریتانیا پس از دهه ۷۰ است؛ تاریخی كه به نوعی هم سرآغاز دوره چندنژادی شدن فوتبال است و هم بروز مشكلات اجتماعی ناشی از نژادپرستی.

● انفجار سیاه در فوتبال (۸۰-۷۰)

در دهه ۶۰ اغلب بازیكنان جوان سیاهپوست انگلیسی قهرمانان سفیدپوست خودشان را داشتند. ولی به‌واسطه برگزاری جام‌جهانی ۱۹۶۶ در انگلستان این خیل عظیم جوانان سیاهپوست و شیفته فوتبال با ستاره‌های سیاهی چون پله، گارینشا، اوزه‌بیو و بقیه آشنا شدند و شرایط كم‌كم شروع به تغییر كرد.

جیمز والوین در‌این‌باره می‌نویسد: «جوانان سیاهپوست در بریتانیا در گروه‌هایی رشد می‌كردند كه اغلب تحت‌تاثیر وفاداری و وابستگی به تیم محلی‌شان بودند.

بعد خیلی از این استادیوم‌های محلی تعطیل شد و جای آنها مجموعه‌‌های ورزشی مدرن ساختند و بدین‌ترتیب گروه‌های محلی هم كه قدمتی ۱۰۰ ساله داشتند، از هم پاشیدند. پس حالا آنها مجبور بودند برای هواداری از تیم محبوبشان به شهرهای بزرگ بروند و این امر باعث شد تا عده‌ای از آنها جذب فوتبال حرفه‌ای یا ورزش‌های دیگر بشوند، وسوسه‌ای كه می‌توانست زندگی‌شان را برای همیشه تغییر دهد.

به‌تبع افزایش بازیكنان سیاهپوست، طبیعتا تعداد الگوهای سیاه هم زیاد شد و بدین‌ترتیب روز‌به‌روز انگیزه جوانان برای رسیدن به قهرمانان همرنگ خود بیشتر و بیشتر می‌شد. از كلاید بست (Clyde Best) می‌‌توان به عنوان یكی از اولین الگوهای سیاه نام برد.

مهاجم مركزی و قدرتمند تیم وستهام یونایتد كه در سال ۱۹۶۹ به این تیم پیوست و در كنار فاتحان جام‌جهانی چون بابی مور و جف‌هرست بازی كرد. وستهام در دهه ۷۰ به غیر از بست، بازیكنان سیاهپوست دیگری هم داشت ولی او در میانشان از همه بهتر بود و با رواج یافتن پخش زنده مسابقات فوتبال از شبكه‌های تلویزیونی، محبوبیت و شهرتش نیز روزبه‌روز بیشتر شد.

یكی از بازیكنان سیاه آن سال‌ها كه در لستر بازی می‌كرد درباره بست می‌گوید: «وقتی بچه بودم هیچ بازیكن فوتبال سیاهپوستی نبود. سفیدپوست‌ها فوتبال را در احاطه كامل داشتند تا اینكه یك روز كلاید بست را در تلویزیون دیدم. با خودم فكر كردم پس اگر یك سیاه هم به اندازه كافی تلاش كند می‌تواند به سطح اول فوتبال برسد.»

اگر بخواهیم اشاره‌ای گذرا به دیگر بازیكنان سیاهپوست آن دوران داشته باشیم باید از نام‌هایی چون برندان بستن (Brendan Baston) از آرسنال، ریكی هپولت (Ricky Heppollette) از پرستون نورث‌اند كه احتمالا اولین هندی‌ای بود كه وارد فوتبال حرفه‌ای جزیره شد و همینطور سس پاد (Ces Podd) مدافع بردفورد و كلیف مارشال (Cliff Marshall) بازیكن اورتون یاد كنیم.

هرچند بست نتوانست در رده ملی به موفقیت‌هایی كه برخی از هم‌تیمی‌هایش كسب كردند، برسد اما به هر سو حضور او انگیزه زیادی به سیاهپوست‌های جوان‌تر داد. در آن زمان بست تنها سیاهپوستی بود كه در تركیب اصلی یك تیم دسته‌اولی بازی می‌كرد و همین امر برایش مشكل‌ساز شده بود؛ مشكلاتی از نوع نژادپرستانه‌ اش.

بریان وولناف (Brian wwolnough) در كتابش به نام «بازیكنان سیاهپوست انگلستان» در مورد بست می‌نویسد: «شاید او بهترین مثال ممكن باشد برای اینكه درك كنیم چرا زمان زیادی طول می‌كشد تا مربیان، مدیران و تماشاگران به یك بازیكن سیاهپوست اعتماد كنند.بست یك بازی فوق‌العاده كار می‌كند و در بازی بعد نمایش ضعیفی ارائه می‌دهد و بدین‌ترتب شك و تردید روی قدرت، اعتماد‌به نفس و استقامت سیاهپوستان همچنان باقی می‌ماند.»

رفتار نژادپرستانه‌ای كه هم از طرف تماشاگران و هم از طرف هم‌تیمی‌ها متوجه این بازیكنان بود موجب شد تا والدین پسربچه‌هایی كه در آرزوی حضور در میادین حرفه‌ای فوتبال بودند این اجازه را به آنها ندهند. اما وقتی كم‌كم به اواخر دهه ۷۰ نزدیك شدیم خیل عظیمی از بازیكنان سیاهپوست وارد فوتبال حرفه‌ای انگلستان شدند كه شاخص‌ترین آنها بدون شك ویو اندرسون (Viv Anderson) مهره كلیدی ناتینگهام‌فارست بود؛ تیمی كه با مربیگری برایان كلاف همراه با این بازیكن در بازه زمانی ۷۷ تا ۸۰ موفق به كسب جام قهرمانان باشگاه‌های اروپا و لیگ داخلی انگلستان شد.

اندرسون پس از پایان دوران بازیگری‌اش رو به حرفه‌ مربیگری آورد و در تیم‌های بارنزلی و میدلزبورو به فعالیت پرداخت. در واقع او را باید جزو معدود مربی‌های موفق سیاهپوست تاریخ فوتبال انگلستان دانست.

جدا از ویو اندرسون باید به سه ستاره سیاهپوست وست‌برومویچ كه در آن دوران هدایتش را رون اتكینسون به عهده داشت، اشاره كنیم. لوری كانینگهام باستون و سایریل رجیس و همه اینها در شرایطی بود كه خیلی از تیم‌ها عملا از قبول بازیكنان سیاه خودداری می‌كردند. حتی در ابتدای پیوستن رجیس به جمع مردان اتكینسون به سال ۱۹۷۷ تماشاگران وست‌بروم هم موضعی نژادپرستانه نسبت به او گرفته بودند.

خود رجیس نظر جالبی در این مورد دارد: «فكر می‌كنم اونا برای این از من خوششون نمیاد و بر ضدم شعار می‌دن كه من جای یك سفیدپوست را توی تیم گرفتم.» هرچند پس از مدتی كوتاه درخشش رجیس باعث شد تا هواداران از او استقبال گرمی كنند و بدین‌ترتیب او تبدیل به بازیكنی محبوب در تیم شد.

اواخر دهه ۷۰ تعداد بازیكنان سیاهپوست دسته اول به حدود ۵۰ نفر رسید. اما هرچه این رقم بالاتر می‌رفت میزان فعالیت‌های نژادپرستانه و برخوردهای غیرانسانی با این بازیكنان نیز افزایش می‌یافت. در این دوران عملا گروه‌های نژادپرست به صورت سازمان‌دهی شده به ورزشگاه‌ها می‌آمدند و هرچه دم‌دستشان بود، از پوست موز گرفته تا هسته میوه، به سمت بازیكنان سیاهپوست پرتاب می‌كردند.

وینس هیلار خاطره آزاردهنده‌ای از این برخوردها دارد: «تری ونه‌بلز (مربی آن زمان كریستال پالاس) به من گفت بلند شوم و خودم را گرم كنم. وقتی آمدم كنار زمین سروصدای غیرقابل وصفی راه افتاد. آنها صدای حیوانات مختلف را درمی‌آوردند و هر اسمی كه فكرش را كنید می‌شود روی یك سیاهپوست گذاشت، فریاد می‌زدند.»

حتی ملی‌پوشان انگلستان هم از دست این به اصطلاح هواداران در امان نبودند. وقتی سایریل رجیس اولین بازی‌اش را برای تیم ملی در ویمبلی انجام داد و اتفاقا گل هم زد توسط تماشاگران هو شد و دلیلش هم فقط رنگ پوستش بود. وضعیت برای جان بانز، ستاره لیورپول هم خیلی بهتر از اینها نبود.

او هم با مشكلاتی از این دست چه در خانه و چه در خارج از خانه مواجه بود. در تابستان ۸۴ وقتی تیم ملی انگلستان در تور آمریكای‌جنوبی به‌سر می‌برد عده‌ای از همین تماشاگران هم كه با شعارها و آرم‌های نقاشی شده‌ای كه در دست داشتند كاملا قابل‌تشخیص بودند، شروع كردند به هو كردن مهاجم لیورپولی.

شرایط برای بازیكنان سیاهپوست خارجی هم یكسان بود. از رودگولیت هلندی كه در بازی دوستانه سال ۸۸ در ویمبلی جهنمی برایش برپا شد ‌گرفته تا كاووینهام، هیچ‌كدام از لطف این نژادپرستان بی‌نصیب نماندند.

● اواخر دهه ۸۰؛ دوره جدید

رشد حضور بازیكنان سیاهپوست تیم‌های باشگاهی انگلستان در اواخر دهه ۸۰ به اوج خود رسید و در این سال‌ها عملا تیمی كه همه بازیكنانش سفیدپوست باشند كمتر پیدا می‌شد.

این افزایش، هم در تیم‌های دسته‌های مختلف آشكار بود و هم در تیم‌های محلی و خیلی از ستارگانی كه بعدها در تیم‌های بزرگ مطرح شدند از همین تیم‌های محلی به سطح اول فوتبال جزیره راه پیدا كردند كه بارزترین آنها ایان رایت، مهاجم آرسنال بود.

هرچند با مداخله جدی باشگاه‌ها، اتحادیه فوتبال و دولت انگلستان مشكلات ناشی از نژادپرستی روز‌به‌روز كاهش می‌یافت اما هنوز هم می‌شد در این سال‌ها آثار آن را در پیكره فوتبال مشاهده كرد. البته در كنار عوامل ذكر شده در بالا نباید از افزایش تعداد تماشاگران سیاهپوست در ورزشگاه‌ها هم به‌سادگی گذشت چراكه این خود نیز عامل دیگری بود در جهت بهبود اوضاع. اتفاق قابل‌ذكر دیگری كه در این سال‌ها افتاد وارد شدن باشگاه‌های بزرگ به بازار نقل‌وانتقالات بازیكنان سیاهپوست بود.

برای مثال، جان بارنز با مبلغ یك میلیون پوند از واتفورد به لیورپول نقل‌مكان كرد، رود و ری‌والاس از ساوتهمپتون به لیدزیونایتد پیوستند و پل اینس هم راهی منچستریونایتد شد.

یكی دیگر از انتقاداتی كه باعث پدید آمدن حوادث بسیاری شد، پیوستن مارك والترز به گلاسكو رنجرز بود كه هواداران آن اغلب پروتستان‌های افراطی بودند و به خاطر همین دلیل ورود بازیكن سیاهپوست آستون‌ویلا چندان برایشان قابل‌قبول نبود. بدین‌ترتیب برخی از آنها شروع كردند به خواندن شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاه و با این كار باشگاه رنجرز را مجبور به نشان دادن واكنش كردند كه نهایتا موجبات محرومیت خودشان را از حضور در ورزشگاه فراهم آورد.

در انگلستان همگام با پدید آمدن تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی فوتبال و همچنین درخشش بازیكنان سیاهپوست به‌خصوص در تیمی چون آرسنال، رویكردهای نژادپرستانه هم رو به كاهش گذاشت و حداقل در ظاهر اتحادی میان سیاهان و سفیدها در ورزشگاه‌ها شكل گرفت.

مثلا در لیورپول هم با آمدن بازیكنانی چون جان بارنز كه قبلا به آن اشاره كردیم و همچنین دیگرانی چون فیل ‌باب، دیوید جیمز و مایكل توماس نه‌تنها از تعداد هواداران نژادپرست كاسته شد بلكه سیاهپوستان و آسیایی‌ها هم انگیزه پیدا كردند تا به آنفیلد بیایند و تیم محبوبشان را از نزدیك حمایت كنند.

لیدزی‌ها حتی پا را از این هم فراتر نهادند و با تشكیل گروه‌هایی متشكل از هواداران، بازیكنان و پلیس دست به مبارزه‌ای نظام‌مند با نژادپرستی زدند و در الندرود آوازهای ضدنژادپرستی سر دادند. هرچند لیدزی‌ها پیش از این هم آنچنان درگیر این مشكل نبودند اما ضرب‌وشتم یك جوان پاكستانی توسط لی‌بویر و جاناتان وودگیت كه چند سال پیش اتفاق افتاد نشان می‌دهد كه هنوز هم رگه‌هایی از نژادپرستی در این شهر یافت می‌شود.

علاوه بر اینها مبارزه با نژادپرستی به سطح ملی هم كشید و قوانین جدیدی تصویب شد كه به پلیس این اختیار را می‌داد كه تماشاگرانی را كه در ورزشگاه‌ها آوازهای نژادپرستانه می‌خواندند بازداشت كند.در این دوران اتحادیه‌های زیادی تشكیل شد كه هدفشان مبارزه با نژادپرستی و آشوبگری در فوتبال بود. از جمله این اتحادیه‌ها می‌توان به «اتحادیه هواداران فوتبال»، «اتحادیه بازیكنان حرفه‌ای» و «كمیسیون برابری نژادی» اشاره كرد.

طبق آخرین آمار در حال‌حاضر از دو هزار بازیكن حرفه‌ای فوتبال در انگلستان و ولز حدود ۳۰۰ نفرشان سیاهپوست هستند. هرچند نمی‌توان با توجه به اسناد و مداركی كه همچنان از آشوبگری و نژادپرستی وجود دارد، ادعا كرد این مشكل به طور كامل حل شده است اما حداقل می‌توان گفت با برخوردهای قاطع و جدی مسوولان آمار این قبیل حواشی به كمترین حد ممكن رسیده است و حالا دیگر سیاهپوستان كاملا جایگاه‌شان را به عنوان یك «بازیكن» در فوتبال حرفه‌ای جزیره مستحكم می‌بینند.

در ضمن آخرین تحقیقات روی آكادمی‌های فوتبال باشگاه‌های حرفه‌ای هم بیانگر این حقیقت است كه ۱۰ درصد از جوانان این مدارس سیاهپوست و ۶/۱ درصدشان نیز آسیایی هستند. آمار جالب دیگری هم نشان می‌دهد كه در فصل ۲۰۰۰-۹۹، ۱۳ درصد بازیكنان تیم‌های لیگ‌های مختلف انگلستان را انگلیسی‌های سیاهپوست تشكیل می‌دادند. بدین‌ترتیب می‌توانیم امیدوار باشیم كه در آینده‌ای نه‌چندان دور زمین‌های چمن انگلستان به صورت كامل از قارچ‌های سمی نژادپرستی پاك شود و برابری نژادی به مفهوم واقعی‌اش حاكم شود.

آرش حقیقی

منبع: مركز تحقیقات فوتبال« سر نورمنچستر»