یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
مجله ویستا

نگاهی به «خوش نشین» تلویزیون


نگاهی به «خوش نشین» تلویزیون

سعید آقاخانی آن قدر سریال های کمدی ساخته که دیگر به کارگردانی آشنا برای مخاطبان بدل شده است

سعید آقاخانی آن قدر سریال های کمدی ساخته که دیگر به کارگردانی آشنا برای مخاطبان بدل شده است. این آشنایی دیگر به مرحله ای رسیده است که بر مدار قبل می چرخد و قصه و آدم های آشنایی دارد.«خوش نشین ها» نیز از این دایره بیرون نیست و به شدت می توان مولفه های کارگردانی آقاخانی را در آن ردیابی کرد.گم شدن پدر و فرضیات و اقدامات کمیکی که در راه پیدا کردن او شکل می گیرد.طبقه پایین دست اقتصادی که رویای پول دار شدن در سر دارد و تلاش هایش برای دستیابی به این موقعیت، مقدمه و بیان طنازی است و آدم های هالو، الکی خوش یا شیادی که در مناسبت ها و روابط با هم به خلق طنز و خنده دامن می زنند.در «خوش نشین ها» با چند خانواده روبه رو هستیم که به واسطه اتفاق ، تصادف و شانس در مسیر زندگی هم قرار گرفته اند و تقابل ها و تعامل هایشان بستر و زمینه اصلی شکل گیری موقعیتی می شود که به ۲ صورت طنز آفرین است؛ یکی به واسطه موقعیت کمیکی که ایجاد شده و سعید آقاخانی بعد از رضا عطاران، به آن علاقه خاصی دارد و دوم طنز رفتاری و کلامی که در قالب یک کاراکتر و پرسوناژهای شوخ طبع و بامزه ظهور می کند.

واقعیت این است که منطق کمدی سریال های آقاخانی در «خوش نشین ها» بار دیگر بسط یافته و در شمایل قصه ای آشنا بازتولید می شود. این منطق داستانی یا موقعیت دراماتیک از یک سو به شخصیت های اغراق شده و کاریکاتوری، ساده و هالو یا تیپ های کلیشه ای عامه پسند وصل می شود و از سوی دیگر به ادبیات و ساختار دیالوگ پردازی قصه که هم واجد یک سری شوخی های مصطلح مد روز است و هم با مخاطب شناسی طنز عامه که یک نوع الکی خوشی و بی خیالی و بیهودگی را در خود پرورانده است، پیوند می خورد. شاید این موقعیت ها خنده دار باشد و فضای شاد و مفرحی خلق کند، اما مشکل اصلی این جاست که این موقعیت ها به واسطه تراکم تکرار در فرم و مضمون به یک شمایل خنثی و غیرخلاقانه بدل شده است که دست کم می تواند یک شادی سطحی و زودگذر و خنده ای ناپایدار و کوتاه بیافریند.زمانی مشکل ما در سریال سازی تکراری و شبیه بودن قصه ها به هم بود اما در این جا شوخی ها و تمهیدات کمیک هم کلیشه ای و تکراری است.

به عنوان مثال با هم حرف زدن کل خانواده اردشیر در کلانتری یا تیک های کلامی و چهره در علی صادقی و نوع ارتباط او با پدر و مادرش، همچنین مسئله ازدواج او که در همه مجموعه های طنز موتیف وار تکرار می شود.جنس بازی مهران رجبی و سوء ظن او به دیگران و از جمله مواردی است که بارها و بارها نه فقط در کارهای آقاخانی که در سریال های مشابه دیگر هم مورد استفاده قرار می گیرد.

البته این به معنای نفی وجوه کمیک داستان نبوده و نه این که سریال لحظه های طنز نداشته باشد، مسئله این است که این موقعیت ها و تمهیدات طنازانه از شدت تکرار ممکن است به تدریج خاصیت خود را از دست بدهد و جذابیتی نداشته باشد.شاید هیچ ژانری به اندازه کمدی به خلاقیت و نوآوری نیاز نداشته باشد چرا که مخاطب پس از مدتی نسبت به منطق و ساختار کمیک این ژانر خنثی شده و روایت تکراری، خاصیت طنز قصه را از بین می برد.یکی از مصادیق این معضل که به آن اشاره کردیم استفاده از نابازیگران پیرمرد و پیرزنی است که به واسطه نوع چهره، صدا و شیوه حرف زدن یا تیک های خاصی که دارند واجد سویه کمیک بوده و می توانند برای لحظاتی هم که شده است مخاطب را بخندانند، اما این افراد به دلیل این که بازیگر حرفه ای نیستند و بیشتر خود را جلوی دوربین بازی کرده و به نمایش می گذارند به سرعت به یک کلیشه بدل می شوند.

استفاده مدام از آن ها در سریال های طنز با همان شمایل و شیوه بازی، یکی از معضلات این جنس کارهاست.این بازیگران فقط تیپ های خنده داری هستند که ممکن است به دلیل تازگی در یکی دو سریال جواب دهند و رضایت مخاطب را در پی داشته باشند ولی اگر بازیگرانی از این جنس در یک مجموعه گل کنند و مورد توجه تماشاگر قرار بگیرند آن قدر از همان تیپ در سریال یا فیلم های مختلف استفاده می شود که دیگر خاصیت خود را از دست می دهد و گاه به ضد خویش بدل می شود. مصداق بارز این مورد، احمد پورمخبر است که از همین سریال های کمدی سر برآورد و امروز تقریبا در بیشتر فیلم های سینمایی طنز حضور دارد.حالا نوبت حلیمه سعیدی است که دقیقا همان مسیر را طی می کند. اگر عطاران، موجب مطرح شدن احمد پورمخبر شد اکنون سعید آقاخانی همان مسیر را برای سعیدی هموار می کند. این فرآیند، درباره بازیگران حرفه ای و توانایی مثل مرجانه گلچین هم در حال تجربه شدن است. مسیری که موجب می شود حتی بازیگران حرفه ای و کاربلد نیز در قالب کلیشه شدن محدود و یک بعدی شوند.

مرجانه گلچین، اگر چه بازیگر خوبی است و در «خوش نشین ها» نیز قسمت عمده ای از بار طنز قصه را بر دوش می کشد اما با «بزنگاه» که بار دیگر در تلویزیون مطرح شد تا همین «خوش نشین ها» یک کاراکتر تکراری و کلیشه ای را تجربه و باز تولید می کند که اگرچه هنوز جذاب و طنازانه است، اما امکان بروز قابلیت های دیگر این بازیگر توانا را از او می گیرد. واقعیت این است که «خوش نشین ها» بیش از آن که به خلق موقعیت یا روایت کمدی و طنز تکیه کند و داستان خود را پیش ببرد بر همین کلیشه های تجربه شده تکیه کرده است و ریسک نمی کند.

تداوم ساخت چنین سریال هایی، ظرفیت های کمدی سازی در تلویزیون را محدود و از تجربه انواع دیگر طنزهای شبانه جلوگیری می کند.گزاف نیست اگر بگویم سریال های طنز تلویزیونی اینک در مرحله ای است که به آشنایی زدایی ساختاری محتاج است تا مخاطبان این رسانه، صورت های دیگری از طنز را تجربه کنند.