سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
انقلاب قرن چگونه رخ داد

انقلاب ایرانیان در بهمن ۱۳۵۷ معادلات جهان و منطقه را تغییر داد و خط بطلانی شد بر بسیاری از تحلیلها و تفسیرها. انقلابی که وقوعش نه تنها توسط سیاستمداران و سیاست بازان غربی باور نمیشد که بسیاری از ناظران و نیروهای سیاسی کشور نیز در دهه ۵۰ و حتی تا دو سال مانده به پیروزی انقلاب، گمان آن را نداشتند که حرکتهای معترضان به رژیم شاه چنین قدرت بگیرد که بتواند دودمان پهلوی را درهم بپیچاند.
به جرات میتوان گفت که انقلاب ایران از زمان شکلگیری تا قوام و قدرت یافتن و درنهایت پیروزیاش، همواره از تمامی تحلیلها و تفسیرهای فکری و نظری جلوتر بود و این انقلاب ایرانیان بود که با فتح هر قله، اندیشمندان و متفکران سیاسی جهان را با یک پرسش روبهرو میساخت که «این انقلاب چیست» و «چگونه» قدم به قدم به پیروزی نزدیک میشود.
درباب چیستی و چگونگی انقلاب ایرانیان، بسیاری از اهالی اندیشه سیاسی جهان غرب و بسیاری از سیاستگذاران غربی نوشتهاند و گفته اند، ولی آنچه در این تحلیلها بارز بوده آن است که هیچگاه هیچ یک از این تحلیلها نتوانسته تصویری حقیقی و تمام نما از مبارزات ایرانیان علیه رژیم شاه و انقلاب به پیروزی رسیده ارائه نماید.
گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت خوبی است که از پس این مجال فکری سی ساله، نگاهی به تفاسیر و تحلیلهای منتسب به انقلاب ایران بیندازیم. این نوشتار در پی بررسی آن است که تحلیل و تفسیر ارائه شده از انقلاب سال ۱۳۵۷، پس از گذشت سی و دو سال تا چه اندازه مبتنی بر واقعیت انقلاب و شواهد موجود آن است.
نگارنده بر این باور است که بر خلاف این موج مسلط فکری و رسانهای دهههای پس از پیروزی انقلاب ایران که در پی آن بود تا تحلیل و تفسیر جهان غرب و چیستیشناسی اهالی اندیشه غرب را در باب انقلاب ایران بررسی و تبیین کند، امروزه باید به تحلیلهای بر انقلاب ایران از زاویهای دیگر نگریست.
غرب ثابت کرده که ناتوان از فهم مناسبات فکری و عملی و درک دنیای ارزشی جوامعی است که نوعا متفاوت از دنیای غرب و فرهنگ غربی زیست میکنند.
اعتراضات گسترده مردم تونس، مصر و دیگر کشورهای عربی تحت سیطره آمریکا و هژمون غرب در این روزها و لرزیدن پیکره استبداد شاهان و حکام این کشورها، بیش از پیش این واقعیت را نشان میدهد که جهان غرب «نوعا» از فهم و درک جوامع شرقی و آنچه در متن جوامع منطقه خاورمیانه رخ میدهد عاجز است.
غرب به همان اندازه که درمقابل انقلاب ایرانیان و چیستی و پیش بینی بروز آن مغفول و درمانده بود، درمقابل آنچه این روزها دارد لرزه بر اندام یاران دیکتاتورش در منطقه میاندازد نیز عاجز است و از فهم آن درمانده است که پرواضح است که اگر میفهمید و درک درستی از وضعیت جوامع خاورمیانه داشت، نباید کار مردم این منطقه و حکام تحت نفوذ آمریکا به این نقطهای که امروز رسیده میرسید.
پس میتوان گفت که برای بررسی تحلیلهای ارائه شده بر انقلاب اسلامی ایران، آنچه امروز نیازش دیده میشود آن است که بدانیم و بررسی کنیم که جامعه سیاسی داخل کشور، چه تصویری از انقلاب سال ۵۷ ارائه میکند و آیا این تصویر با واقعیت همخوانی دارد یا ما نیز همچون اندیشمندان و متفکران سیاسی غرب، دچار تغافل و کجفهمی در چیستی شناسی انقلابمان شدهایم؟
سوال اساسی این نوشتار این است که جامعه سیاسی مسلط بر انقلاب ۳۲ ساله ایران، از «کدام انقلاب» دم میزند و آیا این انقلاب، مبتنی بر واقعیت حرکت ایرانیان در دهه ۵۰ میباشد یا خیر؟
یکی از تفکرات و گفتمانهای مسلط بر جامعه سیاسی امروز ایران که بهانه اصلی این نوشتار نقد آن است این مفهوم است که عدهای آگاهانه یا ناآگاهانه چنین تبلیغ میکنند که انقلاب اسلامی ایران ماهیتی طبقاتی داشته و انقلاب ایرانیان را قیام طبقه محرومین علیه طبقه مرفهان مینامند و میدانند و البته حیات انقلاب را نیز در حیات جنگ ضعفا با اغنیا میدانند.
البته این گفتمان برای نیل و رسیدن به این منظور، نه از مکاتب غربی که از سوء برداشت از اسلام بهره میبرد. آنان شاید در نزدیکی فکری با مفاهیمی چون آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین...» چنین نتیجه میگیرند که چون حرکت و انقلاب ایرانیان نیز دینی و اسلامی بوده، لذا منطبق بر این آیه از آنِ مستضعفان است و حرکت و شورش آنان است برعلیه مرفهان.
اندیشه فوق و برداشت این عده از آیه شریفه قرآن، به همان اندازه که خود را در نگاه اول درست و منطقی نشان میدهد، پس از کمی توقف فکری و تأمل، دچار ضعفی مفرط و بنیانی است که این ضعف، برداشت غلط و یکسویه این عده از آیه فوق است. این گروه منظور و مورد اشاره این آیه را «محرومان اقتصادی و نداران جامعه» برداشت میکنند و مالک و صاحبان یک انقلاب دینی و اسلامی را آنان میدانند حال آنکه اشاره و منظور قرآن، پیچیده تر از این تحلیل یک خطی است و دارای بعد دیگری نیز میباشد که غفلت از آن موجب نتیجه گیری اشتباه میشود.
استاد شهید مرتضی مطهری به روشنی نکته مغفول مانده در تفکر این گروه را نشان میدهد و میگوید: «اسلام جهت گیری نهضتهای الهی را به سوی مستضعفان میداند اما خاستگاه هر نهضت و انقلاب را صرفا مستضعفان نمیداند. اسلام نهضت پیامبران را به سود محرومان میداند اما آن را منحصرا به دوش محرومان نمیداند. عدم درک این تفاوت منشأ بسیاری از اشتباهات شده است.»
در منظر استاد مطهری، نقطه ضعف تفکر این گروه آن است که آنان تفاوت این دو مهم را درک نکردهاند که اگرچه یک انقلاب دینی «درجهت و بهسوی» مستضعفان است ولی لزوما «از سوی» مستضعفان نیست. چه بسا که راقم یک نهضت و انقلاب دینی، نه قشر مستضعف که طبقه متوسط یا دیگر طبقات اجتماعی باشند ولی آرمان و سویه انقلابشان ریشه کن کردن استضعاف باشد.
این قضیه و حقیقت در انقلاب اسلامی ایران نیز وجود دارد. به گواه تاریخ در هیچ کجای تاریخ انقلاب اسلامی، گفتمان مسلط، گفتمان فقر و غنا نبوده و اینچنین نیز نبوده که فشار اقتصادی باعث نافرمانی ایرانیان از رژیم شاه و اعتراض آنان به پهلوی شود. شعارهای یک انقلاب مطرح کننده آرمانهای آن انقلاب هستند و با نگاهی به شعار بنیادین انقلاب اسلامی یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» درمی یابیم که دغدغه انقلابیون و مردم انقلابی سال ۱۳۵۷، نه آب و نان که مفاهیم مترقی و بنیادینی چون حفظ استقلال و شرف میهن در مقابل ابرقدرتهای عالم و نیل به آزادی سیاسی و اجتماعی و درهم شکستن حصار تنگ استبداد خاندان پهلوی بوده است.
البته واضح است که نادانیهای اقتصادی، ریخت و پاش بیحد و حصر خاندان پهلوی و فساد روزافزون دستگاه قدرت، اعمال سیاستهای غلط درآمدی در هزینهکرد درآمد هنگفت نفت، بروز و زایش شکاف طبقاتی و بیگانگی و فاصله معیشتی طبقه نزدیک به دستگاه قدرت پهلوی با طبقه متوسط و متن جامعه ایران، همه و همه از عوامل و حقیقتهای کتمان ناپذیر رژیم پهلوی و جامعه ایران در عهد سلطنت پهلوی دوم بوده ولی هیچگاه نمیتوان چنین ادعا کرد که جامعه انقلابی معترض به رژیم شاه را فشارهای اقتصادی به خیابانها کشاند.
باید چنین گفت که عوامل اقتصادی همه و همه باعث شد که ناتوانی و بیلیاقتی رژیم شاه در نظر ایرانیان به اثبات رسیده و فساد روزافزون خاندان پهلوی، موجبات نفرت همه گیر آحاد جامعه را از رژیم پهلوی فراهم آورد و به شناخت و بصیرت مردم نسبت به پوشالی بودن و عدم کارآیی دستگاه حکومت پهلوی کمک نماید و از این حیث میتوان عامل اقتصادی را نهایتا بهعنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر انقلاب ایرانیان به حساب آورد و برشمرد، نه دغدغه اصلی و نیروی محرکه انقلابیون.
صدق این مدعا در آیینه تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی نیز دیده میشود. اگر چاشنی انفجار بحران رژیم شاه و محرک آغازین انقلاب اسلامی ایران را کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بدانیم، پرواضح است که نقطه آغازین چالش جامعه ایران با رژیم شاه، بر سر مسائل ارزشی و دینی-مذهبی بوده نه عامل اقتصاد.
در ادامه مبارزات نیز با بروز تقابلهایی میان انقلابیون و شاه نظیر قانون کاپیتولاسیون، قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، عدم الزام نمایندگان مجلس به قسم خوردن به قرآن و دیگر چالشهای فی مابین رژیم شاه و معترضان، آنچه هویدا است آن است که عامل و دغدغه اصلی این چالشها همگی مفاهیم ارزشیای نظیر نمود و پاسداشت دیانت و مذهب در جامعه یا حفظ کرامت و شرافت ایرانیان بوده است نه مفاهیم و دردها و آلام اقتصادی و نه صرفا تضاد فقیر و غنی.
نقش ممتاز و چشمگیر بازاریان بهعنوان یکی از مرفهترین اقشار و طبقات موجود در جامعه دهه ۵۰ در پیروزی انقلاب اسلامی، آن هم در زمانی که آنها هیچ تقابل و تضاد منافعی با سیستم اقتصادی یا مالیاتی رژیم شاه نداشتند و تنها عامل نافرمانی شان از ساواک و رژیم و پیوستن به انقلابیون، همراهی با ارزشهای مذهبی و انسانی آحاد جامعه و تقابل با ارزش کشیهای خودسرانه رژیم شاه بود، خود به تنهایی ناقض این ادعاست که خاستگاه انقلاب ۱۳۵۷ ایرانیان اقشار مستضعف بودهاند و انقلاب ایران نمودی از حرکت طبقه فرودست و ندار علیه طبقه ثروتمند و دارا بوده است.
در انقلاب ایران به گواه متون گفتاری و نوشتاری موجود و متن سخنرانیهای رهبران میانی و معلمان آن نظیر آیت الله طالقانی، استاد مطهری هیچگاه دغدغه مادی و مالی وجود نداشته.
در طول مبارزات، استاد مطهری از دین و اخلاق اسلامی و ضعف روزافزون آن در جامعه سیاسی عهد پهلوی میگفته و دکتر شریعتی نیز با «فاطمه فاطمه است» لزوم رجعت و بازگشت جامعه ایران به نمودهای اجتماعی اسلام و دین ورزی سیاسی را فریاد میزدند و گوش جوانان را با مبانی مترقی و ظلم ستیز اسلام سیاسی آشنا میکردند. آشکار است که در هیچ کجای مبانی فکری رهبران میانی مبارزات علیه رژیم شاه، جنگ طبقاتی، مادی و اقتصادی دیده نمیشود.
این مهم در متن سخنرانیهای روشنگرانه امام خمینی نیز بهعنوان رهبر حرکت عظیم ایرانیان در بهمن ۱۳۵۷ نیز دیده میشود. چالش و حرف اصلی و بنیادین امام با محمدرضا پهلوی، مخالفت با از بین بردن ارزشهای اسلامی و دینی در جامعه و ایستادگی در مقابل حراج استقلال ایران و شرافت ایرانی در مقابل قدرتهای غربی توسط رژیم شاه بود نه صرفا دغدغههای اقتصادی.
آری؛ انقلاب اسلامی ایرانیان اگرچه در جهت اعاده حقوق مستضعفین بر اساس ارزشهای دینی بوده ولی درانحصار مستضعفان و حرکتی در دست قدرت آنان نبود، بلکه حرکتی چند وجهی بود از سوی اقشار گوناگون جامعه (با انواع سطوح درآمدی و وضعیت اقتصادی گوناگون) در مقابله با استبداد، بیکفایتی و عدم مشروعیت رژیم پهلوی. پس جای آن دارد که پس از گذشت ۳۲ سال از انقلاب اسلامی ایران، نظام سیاسی و فکری ایران و اهالی فکر و اندیشه و قلم و سیاستگذاران فرهنگی نظام اسلامی، تصویری ناب و حقیقی را از انقلاب خود به جهانیان، جوانان و نسل جدید کشور و همچنین به کتاب تاریخ بیداری ایرانیان ارائه دهند و با برخی کوتهنگریها این بزرگترین انقلاب ۵ دهه اخیر جهان را به انقلابی طبقاتی و دارای انگیزههای صرف اقتصادی محدود نکنند و تقلیل ندهند.
رضا بنی نجاریان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست