جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از سال صفر نمیتوان آغاز کرد


زندگی بدون تکیه گاهی محکم و استوار, سخت و گاهی ناممکن است استفاده از تجربه های شخصی کهنسالان و نیازمودن طریقت خطای آنان و دست یازیدن به آموخته هایشان, برگی برنده برای کسانی است که در آغاز راهند به کارگیری تجربیات کهن که در گذر زمان آبدیده و مطمئن شده اند, به منزلهٔ پایمال شدن غرور نوآموزان نیست همیشه گفته اند سراغ کسی بروید که گرگ باران خورده باشد اما تمام اینها در حیطهٔ تجربهٔ زندگی است

. تجربهٔ هنری بخش کوچکی از تجارب زندگی است و سوای آن نیست. هر اثر هنری، بخشی از تجربهٔ‌زندگی هنرمند را به همراه دارد. در این گزارش سعی کرده‌ایم به این جنبه از تجربه و مسائل مربوط به آن بپردازیم [تجربی کارهای کهن] بسیاری از هنرمندان ما به دلیل نداشتن تحصیلات آکادمیک و صرفاً کار تجربی آنها، از صحنه دور مانده‌اند. تصوری قرن نوزدهمی است که اگر هنرمندی نتوانسته تحصیلات آکادمیک را طی کند، پس مطرود است. اگرچه این امتیاز، در بسیاری موارد به گسترش دیدگاه هنرمند و بهبود نگاهش کمک میکند ولی الزامی نیست. آیدین آغداشلو ـ نقاش و گرافیست کشورمان ـ معتقد است که بسیاری از نقاشان امپرسیونیست اصلاً تحصیلات دانشگاهی نداشته‌اند. آنها هرکدام از جائی میآمدند که خودساخته بودند؛ کسانی مثل ونگوک، رنوار، کوگن، به معنای دقیق تحصیلات آکادمیک نداشتند. این استاد دانشگاه اضافه میکند: «تحصیلات میتواند بسیار کمک کند، میتواند بسیاری از امکانات را در اختیار هنرمند بگذارد، از اتلاف وقتش جلوگیری کند، و هنرمند را فشرده‌تر در مسیر قرار دهد اما در عین حال، تحصیلات آکادمیک به خودی خود، هنرمند عمده به وجود نمیآورد. تحصیلات دانشگاهی وسیله‌ای برای رشد و تکامل شخص هنرمند است؛ مثل دهها وسیلهٔ دیگر که در این روند دخیل است».نمیتوان گفت تحصیلات آکادمیک، طراوت دیدگاه و جست‌وجوی نبوغ‌آمیز هنرمند را کند میکند و به شکلی فرمالیستی درمیآورد. معیار، اثر هنری است نه تحصیلات فرد. هادی ضیاءالدین ـ مجسمه‌ساز سنندجی که شاگردان زیادی تربیت کرده ـ در این باره میگوید: «هنرمندان تجربی باید خودشان تلاش کنند و این خلأ را پر کنند تا از طریق اثر هنری و تلاش خودشان این نقیصه را جبران کنند». او میگوید: «بسیاری از شاگردان من وقتی که وارد دانشگاهها شده‌اند، در همان جلسهٔ اول از استادشان شنیده‌اند که خود شاگرد میتواند کار کند و آزاد است. دانشکده مکانی است که هنرمند تیترها را ذخیره میکند و هنگام عمل، این تئوریها میتواند جان بگیرد». بسیاری از هنرمندان تجربی کار زمانی پا به عرصهٔ هنر گذاشته‌اند که تحصیلات آکادمیک کمتر از زمان کنونی مهم بوده است. مجید مظفری بازیگر سینما، تلویزیون، و تئاتر توضیح میدهد: «در آن زمان هر بازیگر میتوانست سالی یک یا دو تئاتر کار کند که آن کار جزو تجربیات او محسوب میشد و این تجربه به آنها کمک میکرد. اگر الآن هنرمندی تحصیلات آکادمیک هم داشته باشد باید با تجربه باشد و بدون تجربه اصلاً امکانپذیر نیست که کاری درخور پدید آید. در اصل، تجربه است که به او اجازه میدهد از تحصیلات آکادمیک خود هم استفاده کند». اگر بخواهیم همهٔ همّ و غممان را بر تحصیلات دانشگاهی بگذاریم، هنرهائی که سالهای سال در کشور ما به بهترین شکل وجود داشته و دارند ولی رشته‌ای دانشگاهی و آکادمیک ندارند، معلق میمانند. در عین حال، بهترین استادان ایران و شاید جهان نیز در گرایشهای هنری‌ای فعالند که رشته‌های دانشگاهی برای آنها در نظر گرفته نشده است. خوشنویسی هنری است که از دیرباز در کشور ما رواج داشته و استادانی بنام در این طریق رفته‌اند که کارشان چه از لحاظ زیباشناسی و چه از حیث فراوانی مخاطب، هنوز مطرح است. نصرا... افجه‌ای ـ خوشنویسی که سال گذشته داور جشنوارهٔ بین‌المللی خوشنویسی بود ـ معتقد است که تحصیلات آکادمیک، هنرمند را آگاه نگاه میدارد. این استاد نقاشیخط در این باره میگوید: «حُسن و خصوصیت دانشگاه این است که فرهنگ فرد را از حالت عام به خاص تبدیل میکند و هنرمند اگر بخواهد اثری پدید آورد، اثر بهتری ارائه میدهد. خوشنویسی، هنر و مادر گرافیک است ولی مدرکی به آن نمیدهند زیرا باید در آن تجربه کسب کرد. مطالعات و تحصیلات در بالا بردن فرهنگ هنرمند اثرگذار است».

●دانشگاه و تجربه

تحصیلات آکادمیک در رشته‌ای خاص،‌مانند مطالعات جنبی غیرتخصصی در آن رشته، صرفاً هنرمند را برای کار آماده‌تر و راه را برای او هموارتر میکند. تجربه خلاقیت ایجاد میکند، و خلاقیت بدون علم و پیشینهٔ آکادمیک میسّر است ولی سازمان یافته و مؤثر نیست. همیشه در پس تئوری، به عمل نیاز است. حرکت تجربی صرف اساساً حرکتی کند است اما وجود استاد، انتقال تجربه را سریعتر میکند. اگر کسی معلم و استاد ندیده باشد، همان ابتدا قدرت هنرمند را ندارد و نمیتوان به او هنرمند گفت زیرا هنرمند کسی است که تجربه کرده باشد. بسیاری از هنرمندان ما هنگام صحبت از تاریخچهٔ زندگی هنری خود، میگویند اگر استاد راهنما داشتند، موفقتر میشدند. دانشگاه و استاد تأثیر تکنیکی و فنی کار را ارتقا میدهد». هادی ضیاءالدین معتقد است «حس، بینش، و تفکر در کار، مسئله‌ای فردی است و هنرمندی که تحصیلاتش را در رشته‌ای خاص آغاز کرده، باید خلاقیت را با تلاش خود به دست آورد. زندگی و محیط میتواند در طول زمان بر شکلگیری استعداد و خلاقیت و احساس در کار هنری اثر بگذارد». اگر تجربه و خلاقیت، به معنای خاص،‌در کار هنری نباشد، تنها به یک امتیاز فنی و تکنیکی تبدیل میشود و هنرمند میتواند حرفی را که مهم نیست، تفکری را که در دنبالهٔ کشفی نیست، و اثری را که حاصل معنائی نیست،‌به نحوی آرایش بدهد که پذیرفتنی باشد. آغداشلو ضمن بیان این‌که نمونه‌هائی متعدد از هنرمندان بسیار جوان و با نبوغ شگفت‌انگیز یا شاید بدون تجربهٔ کافی مانند آرتور رمبو، در تاریخ هنر وجود دارد، ادامه میدهد: «با خواندن شعرهای زمان جوانی و پیری حافظ متوجه میشویم که اشعار دوران پیری وی از وزن بیشتر و اعتبار بیشتری برخوردار است. آدمی که در جست‌وجوی معنای خود بوده و آن را ارتقاء داده است، در کنار این جست‌وجو و ارتقا، به ابزاری کاملتر و کارآمدتر دست پیدا کرده که در این ارتقا مؤثر بوده است؛ و این ماحصل و چکیدهٔ تجربه است». اگر هنرمند در رشته‌ای خاص فارغ‌التحصیل شد،‌بالاتر از همهٔ تحصیلات آکادمیک برای خود دانشگاهی تأسیس میکند و سالهای سال در آن به کسب تجربه میپردازد تا پیشینهٔ آکادمیک خود را عملیتر کند. افجه‌ای در این باره میگوید: «به کسی که طی سالهای دراز در انجمن خوشنویسان تحصیل خط میکند به‌طور عام نمیتوان نام هنرمند داد، اما به‌طور خاص میتوان. با این حال، به‌طور طبیعی باید آن کاری را که یاد گرفته، طی سالیان دراز به پختگی برساند. در خوشنویسی مدرک درجه یک به کسانی میدهند که باور شده‌اند. این معنای تجربه است». مجید مظفری نیز میگوید: «کسب تجربه برای فارغ‌التحصیل رشتهٔ سینما یا تئاتر و پخته شدنش، به سیاستگذاری مسئولان تئاتر و سینما بستگی دارد». او ادامه میدهد: «باید یکی دو سالن تئاتر برای اجرای حرفه‌ایها در نظر گرفته شود تا جوانان بروند و در کنارشان کار کنند. خود من، وقتی در کنار آقای نصیریان یا انتظامی یا کشاورز میایستادم، اعتماد به نفس پیدا میکردم. الآن هم باید این اتفاق برای جوانها رخ بدهد».

●سمبل و رموز شخصی

بعضی از هنرمندان رموز شخصی خود را بجای سمبل در آثارشان مینشانند. وقتی اثری هنری ارائه میشود، هنرمند جریانات نهفته در پشت آن را توضیح نمیدهد، و مخاطب بر اساس آنچه پیش رو دارد،‌مسائل زیباشناختی را دریافت میکند. بینندهٔ تابلوی نقاشی هیچ‌گاه نمیداند عناصری که در شکلگیری آن مؤثر بوده جزء رموز شخصی هنرمند بوده‌اند یا نه؛ ولی با نگاهی به مجموعهٔ آثارِ در طول زمان پدید آمدهٔ هنرمندی متوجه شکلی خاص و مشترک در بین تمام آثار او میشویم. همان‌طور که انسان تحت تأثیر پدیده‌های گوناگون واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهد، اثر هنری نیز میتواند عکس‌العملی محسوب شود که از سوی خالقش در پاسخ به جریان یا جریاناتی داده شده که ذهنش را مشغول کرده است. چون هر شخص، روح و عقیده و تفکری ثابت دارد، آن سمبل در کار، خودبخود نمایان میشود ولی هیچ‌گاه نباید آن را به‌طور مصنوعی و با پیشفرض قبلی به وجود آورد». ضیاءالدین در این باره تأکید میکند: «دنبال یک شکل خاص و امضای خاص گشتن، هنرمند را محدود میکند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.