یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
حماسه و تغزل در شعر عاشورا

شهادت امام حسین و عاشورا حادثهای است که امروز بهعنوان یک فرهنگ به آن نگریسته میشود. هیچ حادثهای را در تاریخ سراغ نداریم که تا این اندازه تکرار و واخوانی شده باشد و تأثیر شگفت این حادثه در طول تاریخ در قالب آثار متعدد هنری، از جمله شعر عاشورا بازتاب داشته است.
اما شعر عاشورایی که آغاز سرایش آن به لحظاتی پس از واقعه در شهر عربی بر میگردد و در شعر فارسی همپای شعر دری شناخته شده است، مثل همه گونههای ادبی، دورههای مختلفی به خود دیده است. فراز و نشیبهای سیاسی و تحولات اجتماعی در شکلگیری این دورهها مؤثر بودهاند. بهطور خلاصه میتوان این دورهها را در چهار تقسیم گنجانید: عصر اول شامل قرون اولیه و تا قبل از تشکیل حکومت صفویه. عصر دوم، یا عصر پادشاهی صفویه، عصر سوم شامل دورههای کوتاه افشاریه و زندیه و نیز دوران حکومت طولانی شاهان قجر و نهایتاً دوره معاصر.
حماسه و تغزل از اصلیترین درونمایههای این گونه ادبی به حساب میآیند که به تناوب در همه عصرهای شعر عاشورایی خودنمایی کردهاند.
عصر اول بیشتر به شعر حماسی عاشورا اختصاص دارد و دلیل آن شرایط سیاسی و معارضه و مبارزهای است که با شیعه و تفکر شیعهگری صورت میگیرد و ظهور مناقبیان نیز این نیاز را تشدید میکند. اما اصولاً شعر عاشورایی در این عصر، فراوانی ندارد و عناصر واقعه غالباً به صورت تلمیح و تلویح مورد استفاده قرار میگیرد. شعر عاطفی یا تغزلگونه این عصر نیز در اقلیت قرار دارد و بیشتر به قرنهای پایان دوره با شاعرانی نظیر خواجو، سلمان ساوجی و نیز ابنحسام اختصاص دارد.
با تشکیل حکومت شیعی صفویه و توجه به موضوع عاشورا، تقریباً تمامی شاعران عصر به این موضوع پرداختند و تقریباً تمامی منظومههای حماسی دینی، خاصه انواع عاشورایی آن، در این دوره سروده شد و لحن حماسی شعر عاشورا در این عصر قوت یافت و مقداری از قوت خود را مدیون اغراق و غلوّی بود که بهخاطر سبک هندی و نیز خرافهپردازیها صورت میگرفت و تغزل در این دوره بیشتر در مراثی سوزناک خود را نمایان میکرد و افراط در اینکار شعر عاشورایی این عصر را تا حد ضجه و ناله نزول داد. عصر سوم را باید دوران طلایی تغزل در شعر عاشویایی دانست گر چه حماسه نامههای عاشورایی «دلگشانامه» و «داستان علیاکبر» اثر محمد طاهر بن ابوطالب، اختصاص به این عصر دارند و تغزل محرمی این دوره در سه شاعر این عصر یعنی نیاز جوشقانی، حجهالاسلام نیر تبریزی و عمان سامانی صاحب گنجینه اسرار جمع است.
● مقدمه
موضوع شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، عاشورا و کربلا حادثهای است که امروز بهعنوان یک فرهنگ به آن نگریسته میشود. حادثهای که تاریخ را در نوردیده و خود را از بستر بطئی زمان رها ساخته است. عاشورا روایتی است که چون تقویم در دفتر روزگار ورق خورده و سال به سال نو شده است. گذر زمان هرگز بر آن غبار ننشانده و رخوت تاریخ آن را به کنار ننهاده است. چشمه زلالی است که هر بهار بر میجوشد و درخت سرسبزیست که سال به سال برومند میگردد. هیچ حادثهای را در تاریخ سراغ نداریم که تا این اندازه تکرار و واخوانی شده باشد و این رستخیز مکرر است که در هر زمان طیف وسیعی از مردم را به خود معطوف داشته است؛ از عوام گرفته تا عالیترین مراتب اهل مطالعه و تحقیق.
اما با همه گستردگی عاشورا در زمان، همیشه با یک نگاه به آن نگریسته نشده است؛ یعنی توزیع آن در زمان باعث شده تا شرایط اجتماعی، سیاسی و اقلیمی بر آن تأثیر گذارد و در هر زمان، موضوع و موضعی از آن مورد توجه قرار بگیرد.
از مجموعه عوامل مؤثر در نگرش به عاشورا، شرایط سیاسی حاکم بر جوامع، تأثیر چشمگیرتری داشته است. یعنی بروز و ظهور یا خاموشی و خمول این واقعه و نماد و نمودهای آن بسته به شرایط سیاسی و حاکمان جوامع و اعصار مختلف بوده است. اما تأثیر شگفت و شگرف این حادثه و حماسه عظیم که از آن به یک فرهنگ تعبیر شد، به احساس و عواطف مسلمانان، خاصه شیعیان چنان اعجابآور بوده است که در طول تاریخ، در قالب آثار متنوع و متعدد هنری بازتاب داشته است و شایعترین شکل آن، گونهای ادبی شعر عاشورایی است. و این نوشته بر آن است تا دو جانمایه «حماسه و تغزّل» را در زبان و بیان این شیوه ادبی، البته در گستره شعر فارسی، به کاوش و بازنمود بنشیند.
اما از آنجا که جریانهای ادبی با پدیدههای اجتماعی در طول قرون و اعصای ارتباط تنگاتنگی داشتهاند، نیز بدان سبب که شعر عاشورایی در دورههای مختلف، خاصه در پایگاه زبان ارجمند فارسی، با رویکردهای متفاوت مواجه بوده است، پیش از پرداختن به اصل مطلب، شایسته است تا به دورههای مختلف شعر عاشورایی پرداخته شود و پس از تعیین و تبیین این دورهها، کیفیت این دو درون مایه در جان شعر عاشورا مورد بررسی قرار گیرد و این مرزبندی البته گسیختگی کار را از بین و یافتهها را دقیقتر و منظمتر خواهد کرد.
● دورههای شعر عاشورایی
شعر عاشورایی، یعنی گونهای از سخن که مسائل مربوط به قیام الهی امام حسین (علیه السلام) و اخبار مبتنی بر شهادت آن حضرت و حوادث مرتبط با این نهضت بینظیر، از مکه تا کربلا و از کربلا تا مدینه و بازتاب آن آن در زمانهای پس از واقعه را شامل میشود، دارای قدمتی همپای آن حادثهی عظیم است. در واقع آغاز سرایش شعر عاشورایی را باید دقایقی پس از اتمام واقعه دانست و آثار ضبط شده در این باره دیرینگی آن را در زبان عربی و براساس منابع قابل اعتنا و اعتماد، به اندکی پس از واقعهی طف و عصر امام سجاد میبرد و اگر اشعار شخص حضرت اباعبدالله در روز حادثه را شعر عاشورایی بدانیم، شعر عاشورا و عاشورا را باید همزمان دانست:
یا دهر اُف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
من سالب و صاحب قتیل
و الدهر لایقنع بالبدیل...
(سید بن طاووس، ۱۳۸۰: ۱۲۲)
صاحب لهوف اشعاری از حضرت امام سجاد، ام کلثوم، رباب، ام البنین و بشیر بن حذلم، یعنی اصحاب عاشورا، آورده است که ادِعای همزادی واقعهی عاشورا و شعر عاشورا را اثبات میکند. چنان که این ابیات از حضرت امام سجاد (ع):
لاغر و ان قتل الحسین و شیخه
قد کان خیراً من حسین و اکرما
قتیل بشط النهر روحی فداه
جزاء الّذی اراده نار جهنما
(همان، ۱۷۶)
و یا شعر بشر در هنگام ورود قافلهی اسیران به مدینه:
یا اهل یثرب لامقام لکم بها
قتل الحسین فادمعی مدرار
الجسم منه بکربلا مضرج
والرأس منه علی القناه یدار
(همان، ۱۹۸)
باری فقط سیاهه کردن نام کسانی که از آغازگران مرثیه سرایی بر عاشورا بودند، بحث را دراز دامن خواهد کرد تا چه رسد به ارائه شاهد مثال. با اتکاء به منابع معتبر نظیر مجالس شیخ مفید، اغانی ابواافرج، آثار ابن جوزی، مجالس المؤمنین قاضی نوراله شوشتری و النقض قزوینی به نامهای فراوانی به عنوان شروع کنندگان در مرثیه محرم بر میخوریم که از آن جملهاند: عقبه بن عمرو السهمی، سلیمان بن تئه عدوی تمیمی، همان بن غالب (فرزدق)، ام هانی، اسماء بنت عقیل، فضل بن عباس عتبه، عبدالقیس، ابودعبل حجمی، ابوالاسود دئلی، کثیر عزه، شهید منصور بن زبرقان، دیک الجن، ابن رومی، حمانی علوی، جعفربن بن عفان طایی، حسین بن ضحاک و بسیاران که اینان غالباً غیر ناموران به شاعری هستند و سخن شهرگانی نظیر کمیت و سید حمیری و دعبل و ... نیز جای خود دارد.
در سخن پارسی نیز این نوع ادبی همپای شعر دری شناخته شده است که «شعر عاشورا در زبان فارسی قدمتی به دیرسالی شعر مکتوب دری دارد.»
(مجاهدی، ۱۳۷۹: ۱۳)
اما در نوع عمومی مرثیه در زبان فارسی، خاصه پس از ظهور اسلام، نخستین مرثیه به «ابوالینبغی» منسوب است که در ویرانی سمرقند سروده است.
(افسری کرمانی، ۸۱
:۱۶) و (ضیایی، ۵۴:۸۱)
و دومین مرثیه کهن اثر طبع محمد بن وصیف سگزی، شاعر دربار صفاریان، شناخته شده است که شاعر در زوال حکومت صفاریان نوحه سر داده و در کتابهای «مرثیه سرایی در ایران» و «نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا» به آن اشاره شده است.
شایستهترین دلیل برای همزادی شعر دری با شعر عاشورا ظهور طایفهای موسوم به مناقبیان است که عصر پیدایش آنان با آغازین سالهای رواج شعر فارسی همزمانی نسبی دارد. مناقبیان از دوره آل بویه در طبرستان و بعضی نواحی عراق سرگرم کار بودند و قصایدی را در مدح حضرت علی و سایر ائمه اطهار در کوی و برزن و بازار میخواندند.
(صفا، ۱۳۶۹، ج ۱۹۲:۲)
بیگمان منقبت خوانان بازاری یا همان مناقبیان نیازمند متنی برای خواندن بودهاند که باید شعر آن به وسیله شاعران سروده میشد و این موضوع دیرینگی شعر عاشورا را به خوبی ثابت میکند و نخستین شاعر مرثیه سرا در زبان فارسی از دو ـ سه تن بیرون نیست:
شاید ابوالحسن مجدالدین کسایی مروزی (متولد ۳۴۱ هـ.ق) نخستین شاعر فارسی زبان شیعی باشد که سوگسروده او در مراثی سیدالشهداء و اصحاب وفادار آن حضرت در پیشینه شعر مکتوب عاشورا به ثبت رسیده است.
(صفا، ۱۳۵۵، ج۶۸:۱)
و شعر وی چنین است:
باد صبا در آمد، فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا
آن میر سر بریده در خاک خوابنیده
از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا...
(ریاحی، ۱۳۶۷ : ۳۷)
عبدالجلیل قزوینی، صاحب کتاب «النقض»، فردوسی را نخستین شاعر فارسیسرای شیعه خوانده است و دکتر امامی اعتقاد دارد که قدیمترین مراثی مذهبی موجود در زبان فارسی باید متعلق به قوامی رازی، شاعر نیمه اول قرن ششم باشد و البته همین نکته را دکتر صفا نیز در تاریخ ادبیات ابراز داشته است. امامی در کتاب خود، «مرثیهسرایی در ادبیات فارسی»، در ادامهی مبحث به نقل از شادروان محدِث آورده است:
در دیوان قوامی دو مرثیه یافتهاند که اولی قطعهای است شش بیتی، با این بیت که:
میر و امامزاده که چون او نیافرید
تا از عدم خدای همی بنده آورد
مرثیه دوم قصیدهای است با این مطلع:
روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت به اولاد مصطفی
(امامی، ۶۰:۱۳۶۹)
همچنین توضیح دادهاند که منظور از امامزاده، حسین بن علی علیه السلام است و استدلال به بیت آخر آن شده است، یعنی:
آرد به زعفرانجا هر سال گریهها
آن زعفران که خاصیتش خنده آورد
و توضیح دادهاند که «زعفرانجا» مکانی در قم بوده است که شیعیان در ایام محرم، موسم عاشورا در آنجا اقامه عزای سیدالشهدا میکردهاند.
باری از این میان باید کسایی را برگزید نخست به این دلیل که با فردوسی معاصر است. دوم به این دلیل که شعر مرثیه از فردوسی به دست نرسیده است و قصیده کسایی مضمون مرثیه دارد.
اما اندک تفحصی در باب شعر عاشورا، ذهن را متوجه عصر صفویه میکند. آنجا که به تعبیر دکتر صفا «جهانجوی نوخاسته صفوی»، با ابراز علاقه به خاندان رسالت، بزرگترین حکومت شیعی را تشکیل داد و گر چه این حکومت که به قولی «به زور شمشیر شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۷ تأسیس یافته بود» (آرین پو، ۱۳۸۲، ج ۷:۱) پس از دویست و چهل سال پادشاهی منقرض شد، با گذشت دو قرن و نیم، گرایش آیینی شیعه را به خوبی جایگیر و پابرجا کرده بود و پس از آن، حکومتها و دولتها تنها میتوانستند نقش سیاسی داشته باشند و از تأثیرات مذهبی و حواشی آن برکنار بمانند و شاید دقیقتر این باشد که بگوییم تنها مسلک شیعه و حاکمان شیعی مذهب میتوانستند در این سرزمین جایی داشته باشند و پس از صفویان پادشاهی قابل توجه از آن ترکان فجری است و این عصر، دوره بعدی شعر عاشورایی است. پادشاهان شاعر این سلسله و شعرهای عاشورایی خاقان و ناصرالدین شاه حجت این مدعایند.
اما شعر عاشورایی که به نقلی، همزاد شعر دری شناخته شد، عصری پیش از صفویه و دورهای پس از انقراض و پایان قاجاریه دارد. حاصل آن که دورههای شعر عاشورایی را میتوان در چهار تقسیم کلی جای داد که در این مقاله به سه عصر آن از منظر حماسه و تغزل نگاه میکنیم:
ـ عصر اول: از قرن چهارم تا پایان حکومت تیموریان و آغاز صفویه
ـ عصر دوم: دوره حکومت صفویه
ـ عصر سوم: دوره قاجاریه (افشاریه، زندیه و قاجاریه)
ـ عصر چهارم: دوره معاصر (از هزار و سیصد خورشیدی به بعد)
● حماسه و تغزل در شعر عاشورایی عصر اول
وضعیت سیاسی در آغاز این دوره با حاکمیت به سامان آل سامان برجسته و شکوهمند است. به اشاره کتب تاریخی، به دلیل عدم وابستگی به خلیفه بغداد، سامانیان سنی مذهب، از مشربی فراخ برخوردار بودند و سایر مسالک دارای آزادی نسبی بودند تا با ظهور غزنویان، خاصه سلطان متعصب، محمود غازی، این آزادی بر باد رفت. در پایان این عصر نیز با گرایش تعدادی از حاکمان مغولی و ایلخانی به مذهب تشیع، ورق به سمت شیعیان برگشت و تقریباً حساسیتهای قبل به فراموشی رفت و همزیستی دو فرقه بزرگ مذهبی نمایان شد و آثار این مرافقت در نقاشیها و نوشتههای این قرون، خاصه آثار ادبی قابل ملاحظه است و در این میان، شعر عاشورا به دیوان شاعران سنی مذهب نیز راه یافت. اما در قرنهای میانی این عصر، غلبه با اهل تسنن است و مبارزه با شیعیان و اهل رفض پاداش آمر به معروف و ناهی از منکر دارد.
یکی از دلایل تولید آثار ادبی، نیاز اجتماعی زمان است. بنابراین با توجه به استیلای حاکمان سنی مذهب بر ایران، به عنوان بزرگترین پایگاه زبان فارسی و ترسی که از خلیفه سنی مذهب بغداد در جان این حاکمان بود، در فاصله قرنهای چهارم تا پایان قرن هشتم نباید انتظار داشت که حجم قابل توجهی شعر شیعی و شعر عاشورایی پدید آمده باشد. گرچه در طول این قرون گوشه به گوشه و گهگاه دولتهای مختصری در قالب نهضت یا انقلاب سر برآوردهاند و فرصتی اندک را به حکومت پرداختهاند. از قضا این حکومتهای کوچک و محلی نقطه تمرکز خود را قیام عاشورا و نهضت امام حسین (ع) قرار دادهاند. هم آن را بروز دادهاند و هم از ترویج آن سود بردهاند و از حماسه نهفته در این قیام برای پیشبرد شورش خود استفاده کردهاند.
برجستهترین موقعیت تاریخی شیعه در این قرون به قیام معزالدوله احمد دیلمی بر می گردد که به روایت تاریخ، بغداد را در ۳۳۴ هـ.ق فتح کرد و فرمان داد تا برای اولین بار در روز عاشورای سال ۳۵۲ هـ.ق مراسم عزاداری حسینی به صورت آشکار و فراگیر در ایالات تحت سیطرهی او انجام پذیرد و این جریان به مدت شصت سال ادامه یافت.
(مجاهدی، ۵۸:۱۳۷۹)
اما چنانکه پیداست، این قرن، دوره آغازینه سخن پارسی است و زبان رسمی در درگاه و درباره آلبویه و حکومت یک قرنی ایشان عربی است:
در دربار آلسامان تشویق و ترغیبی برای سرودن شعر در مدح و رثای ائمه شیعه و بالاخص سالار شهیدان صورت نمیگرفته است و در قلمرو حکومت آلبویه که از مشوقین شعر و ادب به شمار میرفتند، اثری به زبان فارسی دیده نمیشود.
(حجازی، ۱۳۷۵، ج ۱۱۱:۲)
به هر روی شعر عاشورایی در این عصر، اگر چه نه چشمگیر، وجود دارد و در دو موضوع حماسه و تغزل بسیار کمرنگ است و البته به دلیل ستیز و معارضهای که با شیعه در طی این قرون صورت میگیرد، محور حماسی وجهی دارد و اشاره تاریخ ادبیات در ایران به رشد قرون صورت میگیرد، محور حماسی وجهی دارد و اشاره تاریخ ادبیات در ایران به رشد حماسههای دینی در قرن ششم (صفا، ۱۳۶۹، ج ۳۶۳:۲)، دلیل همین وجه است، اما جایی برای عرضه شعر تغزلی متصور نیست، گرچه عرصه از هر دو گونه خالی نیست و به ندرت از هر دو نوع شواهدی میتوان به دست داد.
درباره شعر عصر اول، نخستین نکته آن است که با حجم قابل توجهی از اثر عاشورایی رو به رو نیستیم و دلایل آن در مقدم و درآمد همین مبحث آمد. دقیقه دوم در اینباره آن است که موضوع عاشورا، شخصیت حضرت اباعبدالله، چگونگی شهادت وی و یارانش و اصولاً عناصر این واقعه در شهر این دوره به عنوان تلمیح و به قصد مضمونسازی و گاهی مشابهتسازی، حتی طبیعتگرایی خاصه در قرون اول، یعنی قرنهای چهارم و پنجم به کار میرود:
قطران تبریزی در مرگ یکی از امیران ممدوحه خود گوید:
ای میر به سان مصطفی بودی
چون او ز همه بدی جدا بودی
بسیار بلا کشیدی از گیتی
بی آنکه تو خلق را بلا بودی
رفتی ز جهان به تشنگی بیرون
مانند شهید کربلا بودی
(قطران، ۱۳۳۳ : ۳۶۸)
سیدحسن غزنوی، در مدح حسن بن احمد در قصیدهای آورده است:
گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
گه گشایند دهان از لاله
گه نمایند زبان از سوسن
لاله غرق به خون همچو حسین
سوسن زنده نفس همچو حسن
(غزنوی، ۱۵۸:۱۳۶۲)
دیگری در مدح سادات آلحسن و آلحسین گفته است:
از نسل حسین بن علی، شاه شهیدی
نز تخمه جمشیدی و از گوهر مهراج
(سوزنی سمرقندی، ۴۵:۱۳۳۸)
یا آن که رشید وطواط در مرگ فرزند خوارزمشاه که در روز عاشورا اتفاق افتاده است، چنین سروده است:
ای شه شرق اتسزغازی
وی هدی را ز تیغت استظهار
چون تو بودی به دانش و مردی
در زمانه چو حیدر کرار
رفت فرزند تو به عاشورا
چون حسین علی به دار قرار
(رشید وطواط، ۲۵۶:۱۳۳۹)
شمس طبسی (وفات ۶۲۴) در مرگ ممدوح خود از همینگونه تلمیحات بهره برده است:
بلای دور فلک چون غم از دو دیده بریخت
مگر حدیث شهیدان کربلا برداشت
ز اشک مردم چشمم به رسم عاشورا
زخاک پاک خداوند توتیا برداشت
(هاشمی، ۷:۱۳۷۶)
و نیز سراجالدین قمری آملی (وفات ۶۲۵):
ای تازه غنچه در چمن لطف کردگار
از باد مرگ ریخته در موسم بهار
تازه شد از مصیبت تو سوز کربلا
گوهر گریست از غم تو چشم ذوالفقار
(همان)
و بالاخره این تغزل و طبیعتگرایی لطیف از شاعر حنفی مذهب و متعصب اثیرالدین اخسیکتی:
سبزه فکنده بساز برطرف آبگیر
لالهی حقهنمای، شعبدهی بوالعجب
پیش نسیم ازغوان قرطهی خونین به کف
خون حسینان باغ کرده چو زهرا طلب
(اخسیکتی، ۲۷:۱۳۳۷)
اما لحن حماسی در اشعار عاشورایی این عصر، مربوط به شاعرانی است که حقیقتاً و بیتقیه شیعهاند و یا روحیهای ستیزنده و معترض دارند و با تمام حصر و حبسهایی که از بروز اعتقاد به تشیع یا ابراز علاقه به خاندان رسالت انتظار میرفته است، این شاعران با مردانگی تمام و از جان گذشتگی محض چنین شیوهای را در سخن خود پیش گرفته و چنان که اشاره رفت میزان آن نسبت به تلویحات و تلمیحات عاشورا در شهر این دوران بسیار اندک است و برجستهترین شاعر این گروه بیگمان سنایی غزنوی است:
نصیرالدین ابورشید عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب «النقض» خود آنجا که سخن از رجال بزرگ و شاعران شیعه میگوید، نام سنایی را به عنوان بزرگترین شاعر این فرقه برده و گفته است: خواجه سنایی غزنوی که عدیم النظیر است در نظر و نثر خاتم الشعراش نویسند و منقبت بسیار دارد.
(صفا، ۱۳۶۹، ج ۵۵۹:۲)
و شعر منقبتی سنایی در عین فخامت و جزالت، دارای لحن حماسی و کوبنده است:
تا ز سر شادی برون ننهند مردان صفا
پای نتوانند بردن بر بساط مصطفی
خرمی چون باشد اندر کوی دین کز بهر ملک
خون روان کردند از حلق حسین در کربلا
(سنایی، ۴۱:۱۳۶۲)
سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین
کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن
در یکی صف خستگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف کشتگان یابی به زهری چون حسن
(همان، ۳۹۷)
حبذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سربریده در گل و خاک
و آن عزیزان به تیغ، دلها چاک...
(سنایی، ۲۶۶:۱۳۶۸)
پس از سنایی شاعر بیباک و عارف مسلک شیعی، میتوان به دو شاعر ملک ری یعنی قوامی رازی (وفات ۵۶۰ ق) و ابوالمفاخر رازی (وفات ۶۰۰ ق) اشاره کرد.
ابوالمفاخر، در قصیدهای، زبان حال عمر سعد و طمع وی در حکومت ری را به بیان آورده و در این اثنا، توصیف حماسهواری از حضرت اباعبدالله در قالب اعترافات عمر سعد ارائه کرده است:
مرا بخواند عبیدالله از میان عرب
رسید بر دلم از خواندنش هزار تعب
مرا امارت ری داد و گفت حرب حسین
قبول کن که از او ملک راست شور و شغب
به ملک ری دل من مایل است و میترسم
به کینه چون بکشم پادشاه ملک ادب
چگونه تیغ کشم در رخ کسی که وراست
شجاعت و نسب و علم و حلم و فضل و حسب...
(هاشمی، ۶:۱۳۶۷)
و به روایت روضهالشهدا، رجز حر را نیز ترجمه کرده است که لحن حماسی دارد:
منم شیردل حر مردمربای
کمر بسته پیش ولی خدای
منم شیر و شمشیر بران به دست
که دارد بر شیر و شمشیر پای؟
(واعظ کاشفی، ۲۶۳:۱۳۴۹)
و یا:
خوشا حر فرزانهژ نامدار
که جان کرده بر آلاحمد نثار
ز رخش تکبر فرود آمده
شده بر براق شهادت سوار
به عشق جگرگوشه مصطفی
برآورده از جان دشمن دمار
(همان: ۲۷۸)
بیان تغزلی شعر عاشورا در مرحله پس از بیان حماسی آن قرار دارد. بدین معنی که هر چه به قرنهای پایانی این عصر میرسیم، معارضه و مبارزه با شیعه کمتر میشود و در عوض شیعیان علاوه بر تحکیم پایگاههای سیاسی و حکومتی خود، شعائر و نماد و نمود مذهبشان را به بروز و ظهور میرسانند.
از جمله مقدماتی که رونق تشیع در قرن هفتم را سبب شد، نزدیک شدن شیعیان به ترکان سلجوقی و سپس خوارزمشاهی بود و چیزی از اوایل قرن هفتم نگذشته بود که قدرت شیعه چندین برابر شد، تا آنکه با پذیرش مذهب تشیع از سوی برخی ترکان مغولی که غالباً از هرگونه سابقه دینداری عاری بودند. «این مذهب تا مراحل نزدیک به رسمیت ارتقاء جست.»
(صفا، ۱۳۶۹، ج ۱۹:۲)
و از فضل گرایش به تشیع همین بس که برخی حاکمان مغولی را که فاقد هر گونه حساسیت مذهبی بودند، به محبت و مودت تعبیه شده در قطرت خود گرفتار ساخت تا آنجا که:
الجایتو (۷۰۳ تا ۷۱۶) ملقب به شاه خدابنده اظهار تشیع و دعوت بدان کرد و سکّه به نام دوازده امام زد.
(فراستخواه، ۱۳۷۷)
بیگمان بازتاب این مودت و محبت در شعر عاشورایی این دوره، به عنوان برجستهترین نوع ادب آیینی قابل ردیابی است، اگر چه چشمگیر نباشد.
سلطان ولد (وفات ۷۱۲ ق) در هیأت تلویح چنین گوید:
چو تو نیست هیچ شیخی، تو ورای بایزدیدی
تو عزیز چون حسینی، نه ذلیل چون یزیدی
(هاشمی، ۹:۱۳۷۶)
اوحدی مراغهای در قصیدهای در منقبت مولا علی (علیه السلام) آورده است:
من بسته بند توام، خاک دو فرزند توام
در عهد و پیوند توام، با داغ و طوق قنبری
(اوحدی مراغهای، ۴۹۸:۱۳۴۰)
و در سفر کربلا، توصیف عاشقانهای از آن مکان داده است:
این آسمان صدق و در او اختر صفاست
یا روضه مقدس فرزند مصطفی است
این داغ سینه اسدالله و فاطمه است
یا باغ میوه دل زهرا و مرتضاست
ای دیده! خوابگاه حسین علی است این
یا منزل معالی و معموره علاست...
(همان: ۴)
خاک و خون آغشته لب تشنگان کربلاست
آخر ای چشم بلابین، جوی خونپایت کجاست
جز به چشم و چهره مسپر خاک این در، کانهمه
نرگس چشم و گل رخسار آلمصطفاست
ای دل بیصبر من! آرامگیر اینجا دمی
کاندرین جا منزل آرام جان مرتضاست
جوهر آب فرات از خون پاکان لعل گشت
و این زمان آن آب خونین همچنان در چشم ماست
کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم
راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست
(سلمان ساوجی، ۴۲۵:۱۳۶۷)
در میان شاعران این دوره، عاشقانهترین بیان و صریحترین لهجه از آن شاهزاده کرمانی، خواجوست که حتی در اشعار خود به حضرت قائم (عج) اظهار اعتقاد کرده و ظهور وی را انتظار داشته است و علاوه بر قصاید غّرا، به قالب اقبالمند ترکیببند نیز جامع معصومین را مدح و منقبت گفته است:
خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین
دود غسق در جگر، دهر به داغ حسن
آنکه بود رعد را از غم او ناله کار
وانکه بود ابر را بیرخ او گریه فن
روضه تحقیق را گیسوی او ضیمران
گلشن توحید را عارض این نسترن
یافته خلد برین از لب این ناردان
و آمده در باغ دین قامت آن نارون
نیست به جز ذکرشان مفتی جان را فنون
نیست به جز فکرشان دوحه دل را فنن
چون ببرم از جهان حسرت آلرسول
روز جزا در برم سوخته بینی کفن
(خواجو، ۱۰۳:۱۳۶۹)
آخرین شاعری که در این عصر میتوان به آن اشاره کرد، محمد بن حسامالدین خوسفی قهستانی معروف به ابن حسام، از شعرای پرآوازه شیعی در قرن نهم (وفات ۸۷۵ ق) است. «خاوراننامه» مشهورترین اثر وی در قالب منظومه حماسی دینی است که به توصیف افسانهای جنگها و معجزات حضرت امیرالمؤمنینی علی (علیهالسلام) اختصاص دارد. شعر ابن حسام به وضوح شیعی است و در قصاید لحنی تغزلی و عاشقانه دارد. او به خوبی مقتدا و مورد اقتفای محتشم، قافله سالار شعر عاشورایی بوده است:
قندیل آفتاب، کز او عرض را ضیاست
تاب شعاع روضه مظلوم کربلاست
انوار لامعات مصابیح مرقدش
چون پرتو لوامع مشکات کبریاست
از نکهت عمامه عنبر شمامهاش
باد بهشت لخلخهآمیز و عطرساست
دعوت بر آستان مزارش اجابت است
کان همچو آسمان به صفت قبله دعاست
بر نرگس پر آب و لبتشنه حسین
دریا و کوه و انجم و افلاک در عزاست
لبتشنگان چو دست تظلّم برآورند
ترسم که آب خون شود از شرم بازخواست
روز قضا که باب تو دعوی خون کند
یک تار موی جعد تو را روضه خونبهاست
ابنحسام اگر چه به حسان نمیرسد
حسانصفت به مدحت تو منقبت سراست
شاید که بر کتابه فردوش برکشند
رمزی که در کتابت این نظم دلگشاست
(ابن حسام، ۲۲۵:۱۳۶۶)
و نیز:
... ای قاصد خجسته پیامی ز ما ببر
و آنگه جواب از آن لب شکرسخن بیار
بر خوابگاه سید یثربحرم، خرام
و آنگه به تحفه بوی اویس قرن بیار
بر مرقد امیر نجف بگذر، ای نسیم
زآن آستانه سرمه چشم پرن بیار
از خاک کربلا که بلا بر بلاست آن
تسکین درد و داغ دل پر حزن بیار
از خون حلق تشنه اولاد مصطفی
بوی گلاب و رنگ عقیق یمن بیار
از عارض و قد و رخ گلگونه حسین
رنگ عبیر و لاله و سرو و سمن بیار
از نزهت شمامه و عطر عمامهاش
بوی بنفشه و سمن و یاسمن بیار
ما منّت ریاض و ریاحین نمیکشیم
گردی ز خاک روضه او بیمنن بیار
دجالیان به فتنه و غوغا برآمدند
مهد جلال، مهدی دشمن شکن بیار
(همان: ۲۳۳)
● حماسه و تغزل در شعر عاشورایی عصر دوم
مدارای حاکمان مغول و تلاش بیوقفه شیعیان برای خروج از خصر و حبسها، سرانجام به تشکیل حکومتی با بنیان شیعی انجامید و «جهانجوی نوخاسته صفوی»، به تعبیر دکتر صفا، با ابراز علاقه به خاندان رسالت از احساسات و عواطف ایرانیان نسبت به ائمه اطهار به خوبی استفاده کرد و کار دولت خود را به سرعت پیش برد. دولتی که اقبال و پایداری خود را در ترویج گرایش مذهبی شیعه میدانست، با دریافتی دقیق، به تبلیغ بزرگترین نماد اظهار و ابراز شیعهگری یعنی واقعهی عاشورا پرداخت و بدین سبب مرثیهسرایی و منقبتخوانی خود به خود در مطلع کار قرار گرفت و این آغازی شکوهمند و پردامنه برای شعر عاشورایی بود.
برخلاف دوره پیشین که مضمون عاشورا به شاعران اقبالمند اختصاص داشت، در عصر دوم به موضوعی عام در شعر بدل شد. هیجانات سیاسی ناشی از تشکیل یک حکومت شیعی، غالیگریهای شتابزده و باورهای خرافی به سرعت در شعر این دوره به مضمون بدل شد. البته تأثیر کتابهایی نظیر «روضه الشهدا» اثر ملاحسین واعظ کاشفی و کمی بعدتر «اسرار الشهاده» ملّا آقا دربندی را در این باره نباید نادیده گرفت.
نکته نخست در باب شعر این دوره آن است که با قتل و غارت قرنهای هفتم و هشتم و سرکوب نخبگان و شهادت برخی از ایشان و صدور عنوان خاتمالعرفا یا خاتمالشعرا در قرن بعد برای «جامی»، حکایت از آن دارد که شعر این عصر را نباید چندان که باید پخته و پرداخته توقع کنیم. ضمن اینکه ترویج یک گرایش خاص ـ کاری که شاهان صفوی کردند و حکایت برخورد شاه طهماسب با محتشم مشهور است (گلمحمدی، ۱۳:۱۳۶۶) ـ تا حدودی قدرت، طراوت و تازگی شعر را دستخوش ناملایماتی پیشبینی نشده ساخت.
اما پرداختن به عزاداری، رسمی که هرساله نو میشد و دامن میگسترد، نیاز به شعر عاشورایی را بیشتر کرد و این عصر را تبدیل به عصر رواج و رونق شعر عاشورایی کرد. اگر پیش از این شاعران اقبالمند به این مضمون میپرداختند، در این دوره تقریباً تمامی شاعران دیوان و دفتر خود را با این نوع ثوابمند ادبی پیوند زدند.
بیگمان در فراوانی شعر عاشورایی این دوره، دو مضمون حماسه و تغزل نیز یافت میشود. در باب حماسهوری در شعر عاشورایی این دوره همین بسکه اکثر منظومههای حماسی ـ آیینی، محصول این روزگار به حساب میآیند.
از میان منظومههای دینی، چند منظومه عاشوراییاند:
مختارنامه ـ اثر عبدالرزاق بیگ بن نجفقلیخان دنبلی متخصلص به مفتون که غزوات مختار بن ابی عبیده ثقفی، مبارز و مجاهد بزرگ شیعه را به نظم کشیده است و به دلالت دکتر صفا، در اثر ارجمند «حماسهسرایی در ایران» این منظومه بیش از پنج هزار بیت دارد:
سرنامه نام خداوند پاک
کز او جان پاک آمد این مشت خاک...
شاهنامه حیرتی ـ منظومهای است به بحر هزج در ذکر غزوات حضرت رسول و ائمه اطهار که بیست هزار و هشتصد بیت دارد. گوینده آن، حیرتی، از شاعران عهد شاه طهماسب اول در سال ۹۵۳ منظومه خود را به نام آن پادشاه به پایان برد:
الهی! از دل من بند بردار
مرا در بند چون و چند مگزار
الهی ساز آسان مشکلم را
نما راهی به ملک جان دلم را...
از اشعار حماسی این عصر است، غزل عبدالقادر بیدل دهلوی:
سایه دستی اگر ضامن احوال ماست
خاک ره بیکسی است کز سر ما برنخاست
داغ معاش خودیم، غفلت فاش خودیم
غیرتراش خودیم، آینه از ما جداست
آنسوی این انجمن نیست مگر وهم و ظن
چشم نپوشیدهای، عالم دیگر کجاست؟
کیست در این انجمن محرم عشق غیور
ما همه بیغیرتیم، آینه در کربلاست
(بیدل، بیتا، ج۱ : ۲۸۹)
و این بند از ترکیببند واعظ قزوینی:
زانروز که بر خاک فتاد آن قد و قامت
بر خویش فرو رفت ز غم صبح قیامت
بر نیزه چو دید آن سر آغشته به خون را
پنداشت جهان سرزده خورشید قیامت
آن کیست که چون لعل پر از خون جگر نیست
در ماتم آن گوهر دریای امامت...
روز آتش آهی است که خیزد ز دل شام
شب خاک سیاهی است که بر سر کند ایام...
(واعظ قزوینی، ۴۸۵:۱۳۵۹)
یکی دیگر از زمینههای حضور لحن حماسی در شعر عصر صفوی، پرداختن اشعار غلوآمیز است. این دوره، روزگار شعر شیوه هندی است و اغراق یکی از آرایهها و جان مایههای اصلی این طرز به حساب میآید. بدینسبب اشعار غلوآمیز که خوشایند شاهان صفوی بود، از سوی برخی شاعران مورد پذیرش قرار گرفت و در این راه از گفتن هیچ گزافی در حق ائمه اطهار (علیهمالسلام) دریغ نکردند. طبیعی است که در میانه این گزافهگوییها، شعرهای حماسی پسندیده نیز رخ نموده باشد:
روز قیامت است صباح عشور تو
ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
ای روشنایی شجر وادی نجف
هر ریگ کربلا شده طوری ز نور تو
ای طوطی فصیح ادبخانه رسول
حیف از ادای منطق و لحن زبور تو
(بابا فغانی، ۵۷:۱۳۶۲)
یا:
باری نماند و کار از این و از آن گذشت
آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد
تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت
ای من شهید رشک کسی کز وفای تو
بنهاد پای بر سر جان و ز جان گذشت
جانها فدای حرّ شهید و عقیدهاش
کآزادهوار از سر جان در جهان گذشت
(وحشی بافقی، ۲۷۱:۱۳۶۱)
نکتهای پایانی در باب حماسهوری شعر این دوره آن که در مقدمه «چراغ صاعقه» به قلم علی موسوی گرمارودی و درباره شعر محتشم چنین میخوانیم:
چنین نیست که ما تنها با سیل اشکی که از دیدگان شعر محتشم جاری است از جا میرویم، بلکه به نظر اینجانب مهمترین جانمایه شعر او حماسهای است که در آن موج میزند.
(انسانی، ۲۶:۱۳۸۲)
اما به رغم این نظر، تأکید میگردد که شعر صفویه در قرن اول چندان فخیم نیست، در قرون بعد به نازک خیالی و خیالپردازی گراییده و تا حد غموض معنایی پیش رفته و اصولاً جنبه عاطفی شعر عاشورایی در این دوره، او را از لحن حماسی دور کرده و غالباً ملول ضجه و زنجموره است؛ حتی در زبان شاعری نظیر محتشم!
در مطلع سخن از شعر تغزلی این عصر، خاطرنشان میشود تحت تأثیر توجه عاطفی به واقعه عاشورا که به وسیله کتبی در اینباره، نظیر «روضه الشهدا» و «اسرار الشهاده» ترویج میشد، روح حماسی از شعر عاشورایی گرفته شد:
در یک بررسی تاریخی در مییابیم که شعر حماسی ـ آنگونه که پیش از این در آثار شاعران شیعی بود ـ در دوره صفویه دیگر رنگ باخته است و به صورتی دیگر که مرثیههای سوزناک باشد، جلوهگر شد.
(رحمانی، ۴:۱۳۷۳)
البته میانه کار میتوانست شعری غنایی و تغزلی با ساختی فخیم و ارجمند باشد، در حالیکه چنین نشد و بیشتر به سمت ضجه و زنجموره و ابراز عجز و آن و افسوس کشیده شد؛ به نحوی که رفته رفته شاعران حرفهای از آن پرهیز کردند و عوام شاعر نوع شعر نوحه را ترویج دادند که تا امروز روزگار نیز نوع شعر نوحه با شعر عاشورایی کاملاً متمایز است، گرچه برخی شعرهای عاشورایی به نوحه پهلو میزنند و گاه نوحههای عاشورایی، رگههایی شاعرانه دارند که حاصل ذوق و ناخودآگاه الهام و قریحه است و فرجام اینکه نگاه عاطفهمند دارای تغزل نیز هست. صائب گفته است:
طفلی که ناقهالله او بود مصطفی
خصم سیاهدل شده بر سینهاش سوار
از زخم تیر بر بدن نازنین او
صد روزن از بهشت برین گشته آشکار
از بسکه طایران هوا خون گریستند
از ماتم تو روی زمین گشت لالهزار
خضر و مسیح را به نفس زنده میکنند
آنانکه در رکاب تو کردند جان نثار
(انسانی، ۶۸:۱۳۸۲)
واعظ قزوینی در قصیدهای آورده است:
به رویش از شب قدر است عنبرین خالی
که باشد از دل و جانش هزار ماه غلام
چنان عزیز که خلق از رعایت ادبش
کنند خنده چو گل بیصدا در این ایام
چراغ دیده عباد حضرت سجاد
که آفتاب چو مه نور از او نماید وام
ز ذکر واقعه کربلا نیاسودی
دلش که مقری تسبیح ناله بود مدام
چو خوشه زرد، ولی دانهکش ضعیفان را
چو گل شکسته ولیکن شکفته روی مدام
(احمدی بیرجندی، ۱۲۱:۱۳۷۹)
● حماسه و تغزل در شعر عاشورایی عصر سوم (قاجاریه)
تدبیر سیاسی کار در عصر قاجاریه نیز بر پاسداشت شعائر اسلامی و شیعی، خاصه عزاداران حضرت امام حسین و واقعه عاشورا بود.
از نظر ادبی این عصر، با دوره بازگشت شناخته میشود. نازکاندیشیهای سبک هندی و افراط در پروردن مضمون غریب، شعر را حتی از فهم خواص بیرون برد و این در حالی بود که جزالت و فخامت در سخن چندان نمایان نبود و بازگشت به شاعران سبک عراقی و پیش از آن تدبیری بود که از سوی شاعران این زمان اندیشیده شد. بر این اساس انتظار میرود شعر این عصر فخامت و سترگی قابل توجهی داشته باشد و بر همین اساس حماسهوری در عشر عاشورایی این دره قابل توجه باشد.
باید دقت داشت که به دلیل نوآوریهای صنعتی، ایجاد فضای آزادی بیان، پیدایش روحیه و رویه انقلابی و نهایتاً انقلاب مشروطیت، شعر این روزگار در مسیری که اهل رجعت پیشبینی کرده بودند گام نزد. نه شاعران انقلابی شناختی عمیق از گذشته ادبیات داشتند و نه احساسات انقلابی، فخامت و خشکی زبان ادیبانه را برمیتافت. بنابراین آن مقصود موردنظر حاصل نشد و تنها در باب حماسهگرایی شعر این عصر باید به تولید یکی ـ دو منظومه حماسی با موضوع آیینی اشاره کرد؛ از آن جمله «خداوندنامه»، اثر فتحعلیخان صبا، «اردیبهشتنامه» سروش که از این میان دو اثر اخیر در موضوع شعر عاشورایی جای دارند.
درباره زبان شعر عصر مورد مطالعه، این نکته قابل تأمل است که نیمه اول آن متأثر از کهنگرایی است و کهنهگرا! نیمه دوم آن تحت تأثیر انقلاب مشروطیت سادهگراست و عوامزیست.
لحن حماسی شعر این عصر، در شعر قاآنی:
تنی گردد آگه ز سرّ خدای
که از جان و دل سر نماید فدای
نیندیشد از تیغ و تیر و کمان
نپرهیزد از زخم گرز و سنان
نپرسد گرش تیر و خنجر زنند
نترسد گرش پتک بر سر زنند
اگر خیمه سوزندش و بارگاه
نگردد ز سوز درون دادخواه
پسر را اگر کشته بیند به پیش
غم دل نهان دارد از جان خویش
وگر خسته بیند برادر به تیغ
ببندد زبان از فسوس و دریغ
وگر دختران بسته بیند به بند
و یا خواهران را سر اندر کمند
نگوید بهجز شکر پروردگار
نموید بر آن بستگان زار زار
وگر تیر بارند بر پیکرش
نجنبد ز شادی دل اندر برش
چنین درد درخورد هر مرد نیست
کسی جز حسین اهل این درد نیست
(قاآنی، ۹۴۲:۱۳۸۰)
برخلاف شیوه حماسهپردازی، این عصر، عصر تغزل است. صاحب «از صبا تا نیما» این دوران را دوران غزل خوانده است و به رواج تازگیهایی در این قالب ادبی در این زمان اعتقاد دارد و بهعنوان نمونه به غزلهای نوآورانه صفای اصفهانی اشاره میکند:
اغلب غزلهای صفا تعدادشان زیاد نیست، دارای ابیات طولانی، وزن سنگین است و میتوان گفت که بعضی از این اوزان ابتکاری و در شعر فارسی نادر است.
(آرینپور، ۱۳:۱۳۸۲)
اما در شعر عاشورایی عصر قاجاریه سه نفر به شایستگی در تغزل محرّمی نامبردار میباشند. نخستین ایشان، نیاز جوشقانی، شاعر نیمه اول قرن سیزدهم قمری است. غالب اشعار نیاز آیینی است و از میان معصومین به امیرالمؤمنین توجه خاص دارد. ترکیببندی نیز در تقلید از محتشم دارد که بهترین تقلید در میان متابعان محتشم به حساب میآید. زبان نیاز در شعر، لطیف، روان و پرداخته و پیراسته است و گیرایی خاصی دارد:
باز آی و حال یوسف گلپیرهن نگر
پیراهنش به جسم شریفش کفن نگر
بر تخت خاک خفته سلیمان دین ببین
از کین به او معامله اهرمن نگر
آن سر که بود شانهکش دوش تو ز مهر
چون مهر سر برهنه به هر انجمن نگر
بگشا نظر به حال شهیدان جدا جدا
از تیغ کین جدا سرشان از بدن نگر
بیرون بیا ز خلد و نظر کن به کربلا
ما را اسیر درد و قرین محن نگر
(نیاز جوشقانی، ۱۰۹:۱۳۶۲)
دیگری حجهالاسلام نیر تبریزی است که در سال ۱۲۴۸ قمری در تبریز به دنیا آمده و در ۱۳۱۲ بدرود حیات گفته است. وی علاوه بر آثاری در شعر، از جمله آتشکده نیر، در علوم اسلامی نیز دست داشته و در حوزه علمیه نجف تحصیل کرده است. تغزل از ویژگیهای شعر عاشورایی اوست:
تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن گو همه پر باش ز پیکان بلا
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
مینیاید به کفن راست تن کشته عشق
خصم دون بیهده گو باز ندوزد کفنم
سخت دلتنگ شدم، همتی، ای شهپر تیر
بشکن این دام و بکش باز به سوی وطنم
باش یکدم که کنم پیرهن شوق قبا
ای کمانکش که زنی ناوک پیکان به تنم
گوی مطلع چه عجب گر برم از فارِسِ فارس
تا به مدح تو شها! نیر شیرین سخنم
(نیر، ۱۳۶:۱۳۴۷)
و مشهورترین شاعر این شیوه با منظومه عرفانی گنجینه اسرار، عمان سامانی است:
... پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
همچون جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید:
کای عنان گیر من! آیا زینبی
یا که آه دردمندان در شبی
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق است این، عنانگیری مکن
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجز از سر، پرده از رخ وا مکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن...
(عمان سامانی، ۱۳۲:۱۳۸۲)
دکتر غلامرضا کافی
۱. آرینپور، یحیی (۱۳۸۲)، از صبا تا نیما، چاپ هشتم، تهران: نشر زوار.
۲. آیتی بیرجندی، آیتالله (۱۳۳۷)، مقامات الابرار، چاپ اول، تهران.
۳. ابنحسام خوسفی قهستانی (۱۳۶۶)، دیوان ابن حسام، به اهتمام احمد احمدی بیرجندی و محمدتقی سالک، چاپ اول، تهران: حج و زیارت.
۴. احمدی بیرجندی، احمد (۱۳۷۹) مناقب اهل بیت، چاپ دوم، مشهد: آستان قدس رضوی.
۵. اخسیکتی: اثیرالدین (۱۳۳۷)، دیوان اثیرالدین اخسیکتی، تصحیح رکنالدین همایون فرخ، چاپ اول، تهران.
۶. انسانی، علی (۱۳۸۲)، چراغ صاعقه، چاپ سوم، تهران: نشر جمهوری.
۷. بابافغانی شیرازی (۱۳۶۲)، دیوان اشعار، مصحح احمد سهیلی خوانساری، چاپ سوم، تهران: اقبال.
۸. بیدل دهلوی، عبدالقادر (بیتا)، دیوان اشعار، به کوشش خلیلالله خلیلی، چاپ دوم، تهران: نشر بینالمللی.
۹. حجازی، سیدعلی (۱۳۵۷) حسین بن علی در آیینه فارسی، مقالات کنگرهی عاشورا، ج ۲، تهران: نشر آثار امام.
۱۰. رحمانی، صادق (۱۳۷۳)، «شعر و شرع و شیعه»، مجله پاسدار اسلام، سال سیزدهم، شمارههای ۲ تا ۵.
۱۱. ریاحی، محمدامین (۱۳۶۷)، کسایی، اندیشه و شعر او، تهران: توس.
۱۲. سنایی، ابوالمجد (۱۳۶۸)، حدیقه الحقیقه سنایی غزنوی، به کوشش مدرس رضوی، تهران: نشر دانشگاه تهران.
۱۳. سنایی، مجدالدین (۱۳۶۲) کلیات، به کوشش مدرس رضوی، ج ۳، تهران نشر کتابخانه سنایی. تهران.
۱۴. سوزنی سمرقندی (۱۳۳۸)، دیوان سوزنی سمرقندی، به اهتمام ناصرالدین شاهحسینی، چاپ اول، تهران
۱۵. سیدبن طاووس (۱۳۸۰)، لهوف، ترجمه سیدابوالحسن میرابوطالبی، قم: نشر دلیل ما.
۱۶. صفا، ذبیحالله (۱۳۵۵)، تاریخ ادبیات در ایران، چاپ دهم، تهران: فردوس.
۱۷. صفا، ذبیحالله (۱۳۵۵)، گنج سخن، چاپ سخن، چاپ دوم، تهران: دانشگاه تهران.
۱۸. عمان سامانی (۱۳۵۵) گنجینه الاسرار (گنجینهی اسرار)، به کوشش محمدعلی مجاهدی، چاپ اول، تهران: لاهوت.
۱۹. غزنوی، سیدحسن (۱۳۶۲)، دیوان اشعار، به کوشش مدرس رضوی، چاپ چهارم، تهران: اساطیر.
۲۰. فراستخواه، مقصود (۱۳۷۷)، «هرمنوتیک عاشورا»، روزنامه ایران، ۲۶ و ۲۷ خرداد.
۲۱. قاآنی، حبیب (۱۳۸۰)، دیوان حکیم قاآنی شیرازی، تصحیح امیر صانعی خراسانی، چاپ اول، تهران: نگاه.
۲۲. قطران تبریزی، شرف الزمان (۱۳۳۳)، دیوان قطران، به اهتمام محمد نخجوانی، چاپ اول، تبریز.
۲۳. گلمحمدی، (۱۳۶۶)، عاشورا در شعر فارسی، تهران: نشر اطلس.
۲۴. مجاهدی، محمدعلی (۱۳۷۹)، شکوه شعر عاشورایی، چاپ اول، قم: پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه
۲۵. نیاز جوشقانی (۱۳۶۲)، دیوان نیاز، به کوشش احمد کرمی، چاپ اول، تهران: نشر ما.
۲۶. نیر تبریزی، حجه الاسلام (۱۳۴۷)، دیوان اشعار نیر، به سعی عبدالرسول احقاقی، چاپ اول، تبریز: مکتب شیعیان.
۲۷. واعظ کاشفی، ملاحسین (۱۳۴۱)، روضه الشهدا، به تصحیح محمد رمضانی، تهران: کتاب فروشی اسلامی
۲۸. وحشی بافقی (۱۳۶۱)، کلیات وحشی بافقی، به همت محمد عباسی، چاپ اول، تهران: فخر رازی
۲۹. وطواط، رشیدالدین (۱۳۳۹)، دیوان رشیدالدین وطواط، تصحیح سعید نفیسی، چاپ اول، تهران.
۳۰. هاشمی، محمد قاسم (۱۳۷۵)، «از صاحب بن عباد تا محتشم»، مکتب اسلام، شمارههای ۴ و ۵ تیر و مرداد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست