چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
واقعگرایی با امضای «عیاری»
مجموعههای تلویزیونی ایرانی در سه دهه اخیر، بیشتر حول محور ملودرام چرخیده و کمتر به دیگر گونهها روی خوش نشان داده که مهمترین دلیل آن علاقه قلبی مخاطبان داخلی به داستانهایی است که در قالب ملودرام روایت میشود.
مجموعههای تولیدی در این باب نیز درجههای کیفی مختلفی از ضعیف تا متوسط و عالی را دارند که بخش مهمی از آن به فیلمنامه برمیگردد. قصهگو بودن، شاخصه مجموعههای اینچنینی است که پایه موفقیت یا ناموفق بودن آن را رقم زده و نقش مهمی در اقبال عمومی مخاطبان نسبت به آن دارد. یکی از متفاوتترین کارگردانهایی که آثاری شاخص و ماندگار را در تلویزیون به یادگار گذاشته، کیانوش عیاری است که با دیدی کاملا متفاوت به قاب کوچک نگریسته و شاخصهها را در هر قسمت از آن رعایت کرده است.
عیاری در مجموعه تلویزیونی «هزاران چشم» ـ که این روزها در حال بازپخش از شبکه تماشاست ـ داستانهایی کوتاه از ریموند کارور مشهور را دستمایه کار خود قرار داده و در هر بخش مخاطب را با قهرمانهای خویش به همدلی وامیدارد.
راوندی، روزنامهنگار نابینایی که صفحه بر سر دوراهی نشریهای عامهپسند را اداره میکند، با خواندن نامه یکی از خوانندگان مجله همچون پلی مخاطب را به قصه اصلی متصل کرده و خود به کناری میرود؛ شخصیتی دوستداشتنی که کاملا به اندازه نوشته شده و از زیادهگوییهای مرسوم خبری نیست، بیآنکه موجب الکن شدن راوندی شده باشد. برای مثال میتوان به اشارههای گذرای عیاری به خانواده راوندی در پایان هر قسمت اشاره کرد. عیاری مجموعه خود را به پنج داستان مجزای دو تا سه قسمتی تقسیم کرده و شخصیتهایی را پیشروی مخاطبان خود قرار میدهد که از دل جامعه امروزی کنده شده و با کمترین روتوش ممکن در قالب شخصیتهای داستان قرار گرفتهاند. این رئالیسم مورد علاقه عیاری که بوضوح در همه آثار سینمایی و تلویزیونیاش به چشم میآید، ستونهای ساختمان مجموعه را تشکیل داده و بقیه عناصر تشکیلدهنده، گرد آن شکل گرفتهاند. مشکلات آدمهای داستان نیز برخلاف بسیاری از مجموعههای تلویزیونی وطنی از جنس مشکلات روزمرهای است که گاه خود ما هم در زندگی با آن مواجه شدهایم. برای مثال میتوان به قسمتی اشاره کرد که در آن همسایه نسبتا متولی خانهاش را هنگام مسافرت به همسایه خویش سپرده و یک اتفاق ساده، بحرانی بزرگ را برای دو خانواده رقم میزند.
عیاری در اینجا بدون کمترین اغراق به فاصله طبقاتی موجود میان دو همسایه دیوار به دیوار اشاره کرده و عقدههای فروخورده اعضای خانواده (زن و شوهر و دخترشان) را به تصویر کشیده است. این واقعنمایی، تلخیهایی را بر کار تحمیل کرده که به هیچوجه تصنعی نیست و کام مخاطب را تا اندازهای تلخ میکند. همینطور اپیزود مربوط به خانواده کارمندی که افزایش بهای کرایه خانه با مشکل مواجههشان کرده و به کار خانگی سرهم کردن عروسکهای یک تولیدی وامیدارد. این قسمت برخلاف دیگر قسمتها پایان بشدت تلخ و تکاندهندهای دارد که طی آن پدر خانواده که مخالف این کار بوده، در سکوت شب به سرهم کردن عروسکها مینشیند. نکته مهمی که در بخش عمدهای از کار به چشم میخورد، روزنه امیدی است که عیاری در جمعبندی هر اپیزودش به کار گرفته و قهرمانهایش را با وجود همه مشکلاتشان در سیاهی مطلق و ناامیدی رها نمیکند. برای مثال میتوان به حسابدار کارخانهای اشاره کرد که تقریبا جور همه خانواده از دختر، برادر و مادر تا زن سابق را میکشد، اما در نهایت از تلاش خود برای حفظ خانواده احساس رضایت خاطر میکند یا پسر معلول اهل قلمی که علاقه یکطرفهای به دوست همکلاسی خواهرش پیدا کرده، آخر سر حقیقت را میپذیرد و به درک تازهای از زندگی میرسد.
توجه به جزئیات را میتوان علامت مشخصه آثار عیاری و به نوعی امضای او پای کارهایش به حساب آورد که در هزاران چشم نیز بخوبی به چشم میآید. جزئیاتی پیش پاافتاده که هریک از ما در زندگی روزمره خود با آن آشنا هستیم و در بیشتر مجموعههای تلویزیونی کمتر نشانی از آن میبینیم. برای نمونه میتوان به گفتوگوی پدر پسرمعلول با همسرش در صبح روزی تعطیل اشاره کرد که در این لحظات پدر در حالی که رختخوابش را بر دوش دارد حین انجام کارهایش به زن جواب میدهد، بیآنکه رختخواب را از دوشش بردارد! از آن دسته موقعیتهایی که تماشایش در قاب کوچک برای مخاطب عجیب، اما آشنا به نظر میرسد. همینطور جلسه خانوادگی مرد مستاجر برای کم کردن هزینههای خانه به منظور تامین افزایش اجارهبها که طنز تلخ و گزندهای هم دارد.
عیاری در دیالوگنویسیها نیز این واقعگرایی را لحاظ کرده و جنس دیالوگهای شخصیتهایش را به محاورههای روزمره نزدیک کرده است. در عین حال، گفتوگوها از عناصر دراماتیک خالی نبوده و در واقعنمایی موجود در آن افراط صورت نگرفته است. انتخاب بازیگر در مجموعههایی از جنس هزاران چشم از اهمیتی کلیدی برخوردار بوده و بخش مهمی از کیفیت والای کار از آن نشأت گرفته است. مهدی هاشمی یکی از درخشانترین نقشآفرینیهایش را در اینجا نشان داده و در چند نقش حضوری خیرهکننده داشته است.
نابینا بودن راوندی این امکان را در اختیار هاشمی قرار داده تا تواناییهایش را در این لحظات کوتاه محک بزند. او در میمیک صورت خود ریزهکاریهایی به کار گرفته تا خود را هرچه بیشتر به یک نابینای واقعی نزدیک کند. از طرف دیگر، او قهرمان هریک از اپیزودهای هزاران چشم است که باید مخاطب را به بیشترین میزان همدلی با خویش وادارد. هاشمی در ایفای این پنج نقش با تکیه بر یک بازی کاملا رئالیستی و حذف جلوههای خودنمایانه به سمت هرچه کمتر دیده شدن و حل شدن در قصه حرکت کرده است. کاری که با مهارت به انجام رسیده و بدون شک یکی از پایههای اصلی موفقیت هزاران چشم در نظر مخاطبانش است. عیاری هم در انتخاب بازیگران نقشهای دیگر کار این واقعگرایی را کاملا لحاظ و بازی آنان را با سبک بازی هاشمی هماهنگ کرده است.
هزاران چشم، از آن مجموعههای تلویزیونی است که این روزها فقدانش در میان مجموعههای تلویزیونی بشدت حس میشود و بخش مهمی از اقبال عموم در بازپخشهای متعددش در سالهای اخیر نیز خود مؤید این امر است.
محمد جلیلوند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست