چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

لكه سه تار بر دامن لیوتار


لكه سه تار بر دامن لیوتار

همه چیز در هاله ای از ابهام است زمان می گذرد و ما نمی دانیم و شاید هرگز ندانیم كه آیا «نیروهای منفی موسیقی پست مدرن» مقاله ای است از نظر نویسنده اش «جدی» یا آن كه آقای سلطانی همه ما را دست انداخته است در هر حال یك نكته روشن است و آن این كه جایزه آن سال جشنواره مطبوعات را باید از خانم صدر پس گرفت و به دیگری سپرد

● درباره مقاله «نیروهای منفی موسیقی پست مدرن»

۱-در مقاله «نیروهای منفی ...» كلمات بعضاً به گونه ای به كار می روند، كه هیچ ربطی به معنی قراردادی شان ندارد.

۲-نویسنده مقاله «نیروهای منفی ...» ظاهراً بدون اتكا به سبك های نوشتاری دیگران، خود مبدع سبكی در اینگونه نوشتار شده است. هر چند اگر از این یك مورد تفاوت بگذریم، در باقی موارد تكنیك ها مشابه هم است، جز این كه احتمالاً در مقاله نویسنده اجرای بهتری از آنها ارائه داده است. می توان به لف و نشر مرتب از ابتدای مقاله یك به یك برخی از این تكنیك ها را برشمرد.

چند سال پیش نویسنده زبردست و نام آشنای روزگار ما، سركار خانم رویا صدر مقاله ای درباره فمینیسم نوشته بود كه به خاطر آن موفق شد جایزه ارزنده ای در جشنواره مطبوعات به دست آورد. با خواندن مقاله «نیروهای منفی موسیقی پست مدرن: یادداشتی به مناسبت كنسرت گروه كامه راتا» نوشته آقای پیمان سلطانی بی اختیار به یاد آن مقاله افتادم. اگر كسی اندكی انصاف داشته باشد تصدیق خواهد كرد كه چنانچه مقاله «نیروهای منفی...» در همان سالی منتشر شده بود كه مقاله خانم صدر جایزه گرفت، آن وقت هیات داوران جشنواره مطبوعات در رشته طنز قطعاً مجبور می شدند جایزه خود را به نویسنده «نیروهای منفی موسیقی پست مدرن» اهدا كنند كه از جمیع جهات گوی سبقت از خانم صدر ربوده است. می توان سطر به سطر این مقاله را دنبال كرد و نشان داد چگونه تكنیك هایی كه رویا صدر برای دست انداختن نوشته های بسیار مغلق ولی فاضلانه به كار می برد، این جا حتی با مهارت بیشتری به كار رفته اند. فی المثل رویا صدر بیشتر تلاش می كرد طرز نوشتن و واژگان ابداعی دكتر میرشمس الدین ادیب سلطانی (مترجم كانت) را دستمایه كار خود قرار دهد، اما پیمان سلطانی ظاهراً بدون اتكا به سبك های نوشتاری دیگران، خود مبدع سبكی در اینگونه نوشتار شده است. هر چند اگر از این یك مورد تفاوت بگذریم، در باقی موارد تكنیك ها مشابه هم است، جز این كه احتمالاً در مقاله «نیروهای منفی ...» نویسنده اجرای بهتری از آنها ارائه داده است. می توان به لف و نشر مرتب از ابتدای مقاله یك به یك برخی از این تكنیك ها را برشمرد. من فقط با نیم ستون از این مطلب كه كل صفحه موسیقی شرق را پر كرده كلنجار رفته ام و تقریباً تمام جملات این نیم ستون را ذیلاً خواهم آورد. هر چند من فقط شش تكنیك برای این بخش از نوشته آقای پیمان سلطانی برشمرده ام، بی شك می توان تكنیك های بی شمار دیگری برای آن برشمرد.

۱- جملات بی ربط به هم: در ابتدای مقاله آمده است كه «من انتظار ندارم كه ژانر به اثر تشخص دهد، اما برایم مهم است قراردادی كه با مخاطب گذاشته می شود، درست اجرا شود.» خب احتمالاً توقع داریم در ادامه این جمله چیزهایی بخوانیم درباره قرارهایی كه كنسرت گروه كامه راتا با مخاطب گذاشته است. اما اصلاً چنین نیست. هر چه قدر در مقاله پیش رویم كمتر پاسخی به این انتظار می یابیم. جملات بعدی مقاله هم به همین ترتیب اند. تقریباً هیچ كدام به جملات قبل و بعد از خودشان ربط ندارند. نقطه اوج این تكنیك در همان شروع مقاله است كه بعد از جمله فوق الذكر چند جمله دیگر می آید كه آنها هم نه به جمله قبلی شان ربط دارند، نه به جمله بعدی: «این كه واژه پست مدرنیسم از نوعی ابهام معنایی برخوردار است، نشان می دهد كه درك ما از مدرنیسم آن قدر متفاوت است كه حتی بعضی از افراد دچار تردید می شوند. آیا واقعاً كسانی كه به نظریه پردازی پست مدرنیسم می پردازند، دارای فرهنگ مشتركی هم هستند یا خیر؟ پست مدرنیسم آنقدرها هم ضدمدرنیسم نیست. در عین این كه مدعی ضدنخبه گرایی هم است و همزمان كه می كوشد تاریخ را پذیرا باشد، با آن نیز مخالفت می كند.»

۲- به كار بردن كلمات معنی دار به صورتی كه معنی ندهند: همه ما از كلمات زبان فارسی معنایی در ذهن داریم. در علوم نظری نیز واژگان تخصصی معنایی قراردادی برای خود دارند. اما در مقاله «نیروهای منفی ...» كلمات بعضاً به گونه ای به كار می روند، كه هیچ ربطی به معنی قراردادی شان ندارد. به عنوان نمونه ای از تكنیك بی معنی كردن كلمات غیرتخصصی می توان به این مورد اشاره كرد كه در آن فعل «صدا دادن» هیچ معنایی ندارد: «بسیاری از منتقدان و مفسران موسیقی، موسیقی پست مدرن را به هر قطعه ای اطلاق می كنند كه در زمان حال نوشته شده باشد، اما چنان صدا دهد كه به زمان حال مربوط نباشد.» نمونه های بی معنی كردن كلمات تخصصی هم آن قدر در همین چند جمله ای كه تا این جا نقل كردیم فراوانند كه نیاز به ذكر دوباره نیست.

۳- پاسخ های فاضلانه به پرسش هایی كه هیچ كس مطرح نكرده است: البته این تكنیك را می توان ذیل تكنیك نوشتن جملات بی ربط به هم قرارداد، اما خود هویت مستقلی دارد. در همان نقل قولی كه در بند یك آوردیم نمونه ای از این تكنیك وجود دارد. نویسنده گفته است :«پست مدرنیسم آنقدرها هم ضدمدرنیسم نیست» اما معلوم نكرده چه كسی گفته پست مدرنیسم آنقدرها (چه قدرها؟) ضدمدرنیسم است كه ایشان می گویند آن قدرها ضدمدرنیسم نیست.

۴- نام آوردن از فیلسوفان و متفكرانی كه تقریباً هیچ ربطی به هم ندارند: مصادیق این تكنیك در نوشته آقای سلطانی فراوان است. من (همچون موارد دیگر) فقط به اولین مورد آن اشاره می كنم: «آیا این صحیح است كه برای رسیدن به نگرش پست مدرنیستی در موسیقی باید به نظریه های پست مدرنیست هایی چون «لیوتار»، «گادامر» و «بودریار» تكیه كرد؟» كه در این مورد نام گادامر هیچ ربطی به دوتای دیگر- و البته به كل جمله - ندارد.

۵- قاطی كردن ایده های فلسفی متفاوت و متباین: جمله ای را كه در بند چهار نقل كردیم دوباره نقل می كنیم و جمله بعد از آن را هم می آوریم تا یكی از نخستین كاربردهای این تكنیك در مقاله آقای سلطانی را نشان داده باشیم: «آیا این صحیح است كه برای رسیدن به نگرش پست مدرنیستی در موسیقی باید به نظریه های پست مدرنیست هایی چون «لیوتار»، «گادامر» و «بودریار» تكیه كرد؟ یعنی بر تمایز آشكار سوژه و ابژه تاكید كرد، آن هم در موسیقی.» اگر این جمله را با حذف اضافات بخوانیم به این جمله كوتاه می رسیم كه «اگر برای رسیدن به نگرش پست مدرنیستی در موسیقی بر نظرات لیوتار و گادامر و بودریار تأكید كنیم، یعنی تأكید بر تمایز آشكار سوژه و ابژه». در حالی كه به لحاظ فلسفی قضیه درست برعكس است. اگر از گادامر صرف نظر كنیم كه به این قضیه ربطی ندارد و نامش فقط من باب تكنیك شماره چهار این میان آمده، هرگز تأكید بر نظرات لیوتار و بودریار به معنای تأكید بر تمایز سوژه از ابژه نیست. تمایز سوژه از ابژه دستاوردی است مربوط به فلسفه دكارت كه او را پدر مدرنیته می دانند. طبعاً یكی از دغدغه های پست مدرنیست ها (از جمله لیوتار و بودریار) به چالش كشیدن این تمایز است، نه تأكید بر آن.

۶- نوشتن جملات مطلقاً بی معنی: «در این كنسرت دو اثر به رهبری كیوان میرهادی اجرا شد. یكی اثر «مسعود شعاری» با تنظیم رهبر اركستر و یكی هم كنسرتو پیانوی «آلفرد اشنیتكه» آهنگساز دوسویه روس. اثر مسعود شعاری با تیتر پست مدرن مخاطب را به طرز گیج كننده ای به سوی یك تعریف كرونولوژیك از موسیقی راهنمایی می كند. تیتر انتخابی آقای میرهادی بیشتر از آن كه شنونده را به سوی یك مقوله ایده آل هدایت كند و یك روش اجرا را پیش بكشد، ناهمگونی ای از كرونولوژی را در یك گورستان موسیقی New Age مدفون می كند. آكسان های هماهنگ، پدال های تعریف شده، شمایل سه تار و عود، تورقی به مولانا و انتظار كمی صدای افكت بیشتر از آن كه ما را دچار توهم شبه پست مدرنیستی كرده باشد، دامن لیوتار را لكه دار كرده است. بی باوری به فراروایت ها به این معنی كه در دوره عقلانیت هدفمند نمی توان به سلوك انسان باورمند بود.» (تأكیدها از نگارنده این سطور)

همه چیز در هاله ای از ابهام است. زمان می گذرد و ما نمی دانیم (و شاید هرگز ندانیم) كه آیا «نیروهای منفی موسیقی پست مدرن» مقاله ای است از نظر نویسنده اش «جدی» یا آن كه آقای سلطانی همه ما را دست انداخته است. در هر حال یك نكته روشن است و آن این كه جایزه آن سال جشنواره مطبوعات را باید از خانم صدر پس گرفت و به دیگری سپرد.

حامد یوسفی