جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
چه مراعات نظیری است؛ علی،کعبه، بهشت
زان مِیِ عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است، بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلفِ شمشادقدی، ساعدِ سیماندامی
روزه هرچند که مهمانِ عزیز است، ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به درِ خانقَه اکنون نپَرَد
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم، رسم این است
که چو صبحی بدمد، در پیاش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز مِیِ صاف کشد
بوَد آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد دادِ دلت آصفِ عهد
کامِ دشوار به دست آوری از خودکامی
حافظ
به سلامِ رمضان بر شدهام باز به بامی
ماه نو! ماه نو! از مات درودی و سلامی
ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟
پیش از این از رمضانم نه مِیای مانده نه جامی
ماه نو! ماه نو! امشب چه شب واقعهجوشیست
چه شب واقعهجوشی! چه شب آینهفامی!
ماه نو! ماه نو! امسال مرا نور بیاموز
تو که در مهر امامی، تو که در سوز تمامی
ماه نو! در پی تفسیر نویی از رمضانام
روزه آن نیست که صبحی برسانیم به شامی
رمضان آمد و در سفره افطار و سحر نیست
نه تو را نان حلالی، نه مرا آب حرامی
در سلامِ رمضان کاش یکی آینه باشیم
آه، آینه در آینه، عجب حُسن ختامی!
علیرضا قزوه
چشم بر راه تو بودیم، بفرما رمضان
«طیّبالله قدومک»، چه خبرها رمضان؟
اشهد انّ ... که من باز شکستم خود را
کاشکی پاک کند عشق، مرا با رمضان
یادمان رفت که باید پر و بالی بزنیم
خوابمان برد در این پیلهی دنیا، رمضان
آه... اگر بار دگر عشق نتابد بر ما
چه کسی تا تو رساند دل ما را رمضان؟
گریهام دست خودم نیست، خدا میداند
قطرهها را برسان محضر دریا رمضان
میگذشتند از اینجا همهی چلچلهها
کاشکی بال و پری داشتم، امّا... رمضان
سید مهدی طباطبایی
شب درد است، شب ضجه و بیتابیها
شب دلخون شدن از نالهی مرغابیها
شبِ دلشوره، شبِ بغض، شبِ دلنگران
شب بیمیلی لبهای مؤذن به اذان
معنی داغ پدر را چه کسی میفهمد؟
دامن و حلقهی در را چه کسی میفهمد؟
کوفیان گرچه که از غصهی او دلشادند
دوش وقت سحر از غصه نجاتش دادند
نخل خم شد سر هر کوچه و لالایی خواند
چاه در گوشِ زمین قصهی تنهایی خواند
نه فقط کعبه تَرَک خورد که مولا آمد
آن شب از فَرقِ علی(ع) کعبه به دنیا آمد
آن شب از فَرقِ علی(ع) کعبه پُلی زد به بهشت
چه مراعاتِ نظیریست؛ علی، کعبه، بهشت
نفَسِ سردِ خدا سرزده از صور دمید
و زمین بارِ امانت نتوانست کشید
حسین غیاثی
آمد رمضان و تا خدا ما را برد
تا چشمهی روشن دعا ما را برد
ما را ز لباس عافیت عریان کرد
تا سبزترینِ سجدهها ما را برد
*
آمد رمضان و کاش میدانستی
ای کُشتهی آب و آش! میدانستی
دنیاست که میخورَد تو را با شهوت
کاش ای دلِ آشولاش! میدانستی
*
آمد رمضان و دست شیطان بستهست
درهای زمین به روی انسان بستهست
وقت است ز سمت معصیت برگردی
چون راه گناه، ای مسلمان بستهست
*
ماه رمضان و سفره افطاری
هنگام سحر، نَفَس نَفَس بیداری
از روزه اگر همین قَدَر میفهمی
مصداق ریاضت است و خودآزاری
*
ماه رمضان و روزهای؟ معلوم است!
در حسرت آب و کوزهای! معلوم است
بستهست لبِ تنات، ولی جانت نه
غم میخوری و رُفوزهای! معلوم است
رضا اسماعیلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست