سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

بررسی واژه «حزن» در قرآن


بررسی واژه «حزن» در قرآن

گرایش ها و جریان های متفاوت و بعضاً متعارض آفریده است ظهور این جریان های معارض ریشه در طبیعت و سرشت پویای هر نظام فرهنگی دارد آن چه اسباب تمایز میان این نظام هاست ظرفیت آن ها برای تحمل جریان های معارض و مخالف است

تاریخ فرهنگ اسلامی هم چون هر ساختار فرهنگی دیگر، در بطن خویش، گرایش ها و جریان های متفاوت و بعضاً متعارض آفریده است. ظهور این جریان های معارض ریشه در طبیعت و سرشت پویای هر نظام فرهنگی دارد.آن چه اسباب تمایز میان این نظام هاست ظرفیت آن ها برای تحمل جریان های معارض و مخالف است.بر این باور بود که برآن شدم در زمینه حزن واندوه نه بر اساس آن چه در تاریخ فرهنگ اسلامی است؛ بلکه با اتکا به ثقل اکبر قرآن کریم پژوهشی را انجام دهم بدین مناسبت ابتدا باتهیه معجمی از آیاتی که در آن واژه «حزن» و مشتقات آن به کار رفته است بامراجعه به تفاسیر مختلف به بررسی آن آیات پرداختم . نتیجه این پژوهش این شد که خداوند در همه این آیات ازمسلمانان ودر رأس آن ها پیامبر عظیم الشأن اسلام می خواهد حزن و اندوهی به خود راه ندهند؛ بلکه اندوه از شیطان و منافقین و کفار و مشرکین است. انسان مؤمن لازم است با سکینه وآرامش روانی به آینده درخشان با مسرّت بنگرد. از آن جایی که «تعالیم دینی» و آن چه به نام «مطلوبات خدا» در جوامع دینی عرضه می شوند ، ازتوان تأثیر فراوانی برخوردارند. هر گونه رویكردی در این خصوص می‌تواند فرهنگ جامعه را دچار تحولات مثبت یا منفی كند و در نهایت جامعه‌ای با نشاط و امیدوار یا جامعه ای افسرده و نومید پدید آورد. روشن است كه نشاط و امیدواری جامعه ، موجب تلاش و فعالیت مثبت و رشد و توسعه و تكامل مادی و معنوی می‌شود و افسردگی و نومیدی ، جامعه‌ای خمود ، غیر فعال و منحط از نظر مادی و معنوی پدید می‌آورد.در این پژوهش لازم بود به معانی نزدیک «حزن» نظیر غم ، هم ، تضرع ، جزع ، فزع ، اسف و بث هم پرداخته شود که به واسطه اطاله کلام به فرصت دیگر موکول کردم.

● درآمد

یكی از موضوعات مهم در بحث‌های انسان شناسی ، توجه به نیازها و تحولات روحی اوست. اهمیت این مسأله ناشی از تأثیرگذاری روحیات آدمی بر رفتارهای اوست. گرچه این تأثیر گذاری، متقابل است و رفتارهای آدمی نیز ، روحیات وی را دچار تحول و تغییر می‌كند.

«شادی و غم» از روحیاتی هستند كه تأثیر بسزایی در زندگی بشر دارند. «شادی» سبب « نشاط و امید » است و « غم و اندوه » سبب « افسردگی » و « یأس و نومیدی» است.

به نظر می‌رسد كه پدیده شادی یا غم ، از نوع « انفعال نفس » است و آدمی در پدید آمدن آن اختیاری ندارد؛ یعنی خارج از اراده آدمی پدیدار می‌گردند ، ولی ایجاد زمینه و بستر شكل گیری و تهیه مقدمات آن ها در بسیاری از موارد ، اختیاری است و با رویكرد‌های مختلف می‌توان به هر یك از آن ها اقدام كرد.

نقش تعلیم و تربیت در این موضوع مهم است و می‌تواند به انتخاب صحیح روش ها كمك كند و در سلامت روحی و روانی جامعه تأثیر جدی بگذارد.

● معنی لغوی واصطلاحی «حزن»

«الحُزن» به ضم حاء و سكون زاء به معنای اندوه بسیار است. خداوند می فرماید: إِنَّما أَشْكُوا بَثّی وَ حُزْنی إِلَی اللّهِ (یوسف/۱۲) : «من غم و اندوهم را تنها به خدا می‏گویم» و حزن ، حزنا از باب تعب پس آن حزن و حزین است.

حَزَن مانند حُزن ضد فرح، اندوهگین ،اندوه ، دلتنگی.

حَزن مثل فَلس ، زمین ناهموار، پست وبلند ، ضد سهل یا هموار،جمع حزون مثل فلوس حَزَن ( بر وزن عدم ) و حُزن ( بر وزن مزد ) چنان كه در بسیاری از كتب لغت و تفسیر آمده هر دو به یك معنی است ، و در اصل به معنی سختی زمین یا زمین سخت است یا ناهمواری زمین است ، و از آن جا كه غم و اندوه روح انسان را ناهموار و خشن می‏سازد ، این تعبیر در این معنی به كار رفته است .

كلمه حزن به معنای اندوه است ، در مقابل كلمه فرح كه به معنای سرور است ، و حزن وقتی به انسان دست می‏دهد كه چیزی را كه داشته از دست بدهد و یا دوست می‏دارد داشته باشد ولی ندارد ، و یا خود را مالك آن فرض كرده ، و از دستش بدهد .

حزن و اندوه هم ، همواره از مكروهی است كه واقع شده ، و شری كه پدید آمده ، مانند گناهانی كه از مؤمنین سر زده و از آثارش غمنده می‏شوند و یا خیراتی كه باز به خاطر سهل‏انگاری از آن ها فوت شده ، و از فوت آن اندوهگین می‏گردند ، و ملائكه ایشان را دلداری می‏دهند به این كه ایشان از چنان خوف و چنین اندوهی در امانند ، چون گناهانشان آمرزیده شده ، و عذاب از ایشان برداشته شده است .

در این كه میان خوف و حزن چه تفاوتی است ؟ جمعی از مفسران گفته‏اند : خوف و ترس مربوط به حوادث بیمناك آینده است ، و حزن و اندوه مربوط به حوادث ناگوار گذشته. به این ترتیب فرشتگان به آن ها می‏گویند ، نه از حوادث سختی كه در پیش دارید ، چه در دنیا و چه در هنگام مرگ و چه در مراحل رستاخیز نگران باشید ، و نه از گناهان گذشته خود یا فرزندانی كه از شما در دنیا باقی می‏مانند غمی به دل راه دهید. و فرق بین خوف و حزن از نظر مورد این است كه : خوف در جایی است كه احتمال وقوع مكروهی در بین باشد ، ولی حزن در جایی است كه وقوع آن قطعی باشد ، نه احتمالی .

تقدیم خوف بر حزن نیز ممكن است به همین ملاحظه باشد كه نگرانی انسان با ایمان بیشتر از حوادث آینده ، مخصوصا دادگاه محشر است. بعضی نیز گفته‏اند ترس و خوف در برابر عذاب است ، و اندوه و حزن در برابر از دست رفتن ثواب ، و فرشتگان الهی آن ها را به لطف پروردگار در هر دو قسمت امیدوار می‏سازند .

این احتمال نیز وجود دارد كه خوف در مورد مسائل خطرناك است اما غم مربوط به حوادث دردناك ، هر چند خطری در آن وجود نداشته باشد .

چون خوف همیشه از این جا سرچشمه می‏گیرد كه نفس ، احتمال ضرری را بدهد كه ضرر او است ، و از این راه اندوه به دل وارد می‏شود كه آدمی چیزی را كه دوست داشته از دست بدهد ، و یا چیزی را كه كراهت داشته گرفتارش شود .

خلاصه ، خوف و اندوه به خاطر از دست دادن نفع و یا برخورد با ضرر دست می‏دهد ، و تحقق این خوف و اندوه وقتی قابل تصور است كه آدمی برای خود ملك و یا حقی نسبت به آن چیزی كه از آن خوف و اندوه دارد قائل باشد؛ مثلا خود را مالك فرزند و یا جاه ، و یا آن ها و غیر آن ها را متعلق حق خود بداند ، و اما چیزی را كه می‏داند به هیچ وجه بین او و آن چیز علقه و رابطه‏ای نیست ، هیچ وقت در باره آن نه ترسی پیدا می‏كند و نه اندوهی .

و بر این حساب اگر كسی را فرض كنیم كه معتقد است به این كه تمامی عالم و تك تك موجودات آن و حتی وجود خودش ملك مطلق خدای سبحان است و احدی در این ملكیت شریك او نیست قهرا خود را نیز مالك هیچ چیز نمی‏داند ، و هیچ چیزی را متعلق حق خود به حساب نمی‏آورد تا در باره آن دچار خوف و یا اندوه گردد ، و این حالت همان وضعی است كه خدای تعالی اولیای خود را به داشتن آن توصیف نموده و فرموده: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.

پس اولیای خدا نه از چیزی می‏ترسند ، و نه برای چیزی اندوه می‏خورند - نه در دنیا و نه در آخرت - مگر آن كه خدای تعالی اراده كند كه آنان از چیزی بترسند و یا در باره آن اندوه خورند ، همان طور كه از آنان خواسته است تا از پروردگارشان بترسند، و از فوت كرامتی الهی كه از آنان فوت شده اندوه بخورند ، و همه این ها مراحلی است از تسلیم خدا شدن.

بنا بر این ، اطلاق آیه كه خوف و اندوه را به طور مطلق از اولیای خدا نفی می‏كند، دلالت دارد بر این كه اولیای خدا هم در دنیا متصف به نداشتن خوف و اندوهند ، و هم در آخرت .

در متن قرآن مطلوب نبودن « حزن و اندوه » نزد خدا و خلق او گزارش شده است جالب توجه است كه در كل آیات قرآن ۴۲ مرتبه واژه «حزن» با مشتقات آن به كار رفته است؛ ۲۶ آیه مكی و ۱۶ آیه مدنی می باشد و در اکثر این آیات خداوند حزن را به صورت منفی بیان نموده است و پرهیز از حزن دستور كار آیات می باشد که ما در این جا به نمونه هایی از آیات به ترتیب مشتق های «حزن» در معجم قرآن اشاره می‌كنیم :

▪ «تَحْزَنْ»

« شادی بخش بودن نسبت به دیگر افراد جامعه » پسندیده ترین كارها نزد خدا و حتی « برترین عبادت » است. به عبارتی دیگر ؛ تأكید بر « شدت محبوبیت شادی بخشیدن به دیگران نزد خدا » و ایجاد رغبت وانگیزه ی درونی در آدمی برای اقدام اختیاری به این كار پسندیده ، برتر از هرگونه دستور العمل الزامی شرعی ، تأثیر می گذارد و نشان می‌دهد كه دین به « ضرورت‌های زندگی مناسب » توجه جدی دارد و این مقصود ، جز با شور و نشاط ناشی از گسترش شادی در صحنه اجتماع به دست نمی آید. تبدیل این « ضرورت مؤكّد اخلاقی » به امری الزامی و اجباری ، از « مرغوبیت عرفی » آن می كاهد. البته در همه جا و همه حال ، این قاعده وجود دارد ولی در مواردی كه ضرورت‌های زندگی فردی یا اجتماعی ، حد اقل چیزی را عقلا لازم بداند ، شرع نیز آن را لازم می شمارد. به آیات زیر توجه نمایید.

۱ ) إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ كَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَهَٔ الَّذینَ كَفَرُوا السُّفْلی‏ وَ كَلِمَهُٔ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللّهُ عَزیزٌ حَكیمٌ(التوبهٔ :۴۰)

اگر او را یاری نكنید، خداوند او را یاری كرد؛ (و در مشكل ترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام كه كافران او را (از مكّه) بیرون كردند، در حالی كه دومین نفر بود (و یك نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‏گفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سكینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشكرهایی كه مشاهده نمی‏كردید، او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) كافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز)است؛ و خداوند عزیز و حكیم است.

۲ ) لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلی‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنینَ(الحجر :۸۸)

(بنابر این،) هرگز چشم خود را به نعمت های (مادّی)، كه به گروه‏هایی از آن ها [= كفّار] دادیم، میفكن و به خاطر آن چه آن ها دارند، غمگین مباش و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر.

۳ ) وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُ فی ضَیْقٍ مِمّا یَمْكُرُونَ(النحل :۱۲۷)

صبر كن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (كارهای) آن ها، اندوهگین و دلسرد مشو و از توطئه‏های آن ها، در تنگنا قرار مگیر.

۴ ) وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَكُنْ فی ضَیْقٍ مِمّا یَمْكُرُونَ(النمل :۷۰)

از (تكذیب و انكار) آنان غمگین مباش، و سینه‏ات از توطئه آنان تنگ نشود.

۵ ) إِذْ تَمْشی أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلی‏ مَنْ یَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلی‏ أُمِّكَ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْناكَ مِنَ الْغَمّ‏ِ وَ فَتَنّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنینَ فی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلی‏ قَدَرٍ یا مُوسی‏( طه :۴۰)

در آن هنگام كه خواهرت (در نزدیكی كاخ فرعون) راه می‏رفت و می‏گفت: «آیا كسی را به شما نشان دهم كه این نوزاد را كفالت می‏كند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود و غمگین نگردد! و تو یكی (از فرعونیان) را كشتی اما ما تو را از اندوه نجات دادیم و بارها تو را آزمودیم. پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین» توقف نمودی سپس در زمان مقدّر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی!

۶ ) فَرَدَدْناهُ إِلی‏ أُمِّهِ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ(القصص :۱۳)

ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند كه وعده الهی حق است ولی بیشتر آنان نمی‏دانند!

۷ ) وَ لَمّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطًا سی‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرینَ(العنكبوت :۳۳)

هنگامی كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آن ها بدحال و دلتنگ شد گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهیم داد، جز همسرت كه در میان قوم باقی می‏ماند.

حسین اویسی

منابع :

۱ – قرآن مجید، ترجمه : ناصر مكارم شیرازی، دارالقرآن الكریم دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.

۲ – مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، تحقیق : سید احمد حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه.ق، جلد ۲-۱.

۳ – قاموس قرآن، سید علی اكبر قریشی، دارالكتب الاسلامیه تهران، چاپ اول ۱۳۵۲، جلد ۲.

۴ – القاموس العصری (فرهنگ نوین)، الیاس انطون الیاس، ترجمه سید مصطفی طباطبایی، انتشارات اسلامیه تهران، چاپ ششم ۱۳۶۲.

۵ – مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ ابی علی الفضل بن الحسین الطبرسی، تحقیق رسولی محلاتی و یزدی طباطبایی، دارالمعرفه، چاپ دوم ۱۴۰۸ ه.ق، جلد ۱ و ۴ و ۵ و ۶ و ۸ و ۹.

۶ – تفسیر القرآن الكریم، سید عبدالله شَبّر، به كوشش مرتضی الرضوی الكشمیری، نشر قاهره، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ه.ق/

۷ – ترجمه تفسیر المیزان، علامه محمدحسین طباطبایی، ترجمه : سید محمد باقر موسوی همدانی ، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم، تابستان ۱۳۷۵، جلد ۱ و ۴ و ۵ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۴ و ۱۶ و ۱۷ و ۱۸ و ۱۹.

۸ – تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی، دارالكتب الاسلامیه تهران، چاپ بیست و پنجم، پاییز ۱۳۶۹، جلد ۲ تا ۱۱ و ۱۳ و ۱۵ تا ۱۸ و ۲۰ و ۲۳.

۹ – مجله علمی تخصصی معرفت، مقاله «شاد كردن برادر مؤمن»، محمدتقی مصباح یزدی، سال هشتم، بهمن و اسفند ۱۳۷۸، شماره ۳۲

۱ـ مجمع‏البحرین ج :۱-۲ ص : ۵۰۲ و فرهنگ نوین ص۱۴۸

۲ - قاموس قرآن، ج : ۲ ص ۱۲۷.

۳ـ تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۲۷۰

۴ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۳۹

۵- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۵۹۱

۶- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۶ ص : ۱۱

۷- تفسیر نمونه ج : ۲۰ ص : ۲۷۴و۲۷۵

۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۶ ص : ۲۶۴

۹ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۰ ص : ۱۳۲

۱۰ - البته مقصود از شادی و سرور این نیست که مجالس لهو و لعب تشکیل دهیم یا در آن شرکت کنیم بلکه شادی مطابق منزلت وشخصیت انسانی مراد است.

۱۱- مجمع البیان ج : ۵ ص : ۴۸ ، تفسیر شبر ص : ۲۰۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۹ ص : ۳۷۴ ، تفسیر نمونه ج : ۷ ص : ۴۲۰

۱۲- ترجمهٔ المیزان ج : ۹ ص : ۳۷۴

۱۳ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۲ ص : ۲۸۳ ، مجمع البیان ج : ۶ ص : ۵۳۱ ، تفسیر شبر ص : ۲۶۶

۱۴ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۱۳۱

۱۵ - تفسیر نمونه ج : ۱۵ ص : ۵۳۱

۱۶ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۴۶۰

۱۷ - تفسیر نمونه ج : ۱۱ ص : ۱۳۱

۱۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۶ص : ۳۶ و ۲۶۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۲۰۸

۱۹ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص :۳۹ و۶۹ ،تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۰۷و۱۳۱،مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۶۲

۲۰ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۶۹

۲۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۳۹، تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۰۷

۲۲ - تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۳۳، مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۶۲

۲۳ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۵۹۱

۲۴ - مجمع البیان ج : ۹ ص : ۱۸

۲۵ - مقاله «شاد كردن برادر مؤمن» ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲

۲۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۸ ص : ۱۸۲

۲۷ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۵۶ و ج : ۱۶ ص : ۱۱

۲۸ - مجمع البیان ج : ۹ ص : ۳۷۷ و تفسیر نمونه ج : ۲۳ ص : ۴۳۴

۲۹- ترجمهٔ المیزان ج : ۱۹ ص : ۳۲۴

۳۰ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۱۲۲

۳۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۱۲۱ ، تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۸۰ و ج : ۱۷ ص : ۶۹ ، مجمع البیان ج : ۲ ص : ۸۹۱

۳۲- ترجمهٔ المیزان ج : ۵ ص : ۵۵۵ ، تفسیر نمونه ج : ۴ ص : ۳۸۳

۳۳- مجمع البیان ج : ۴ ص : ۴۵۵ ، تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۴۵۲ و ۴۵۳

۳۴- ترجمهٔ المیزان ج : ۷ ص : ۸۷ و ج : ۱۷ ص : ۱۶۵ ، تفسیر نمونه ج : ۵ ص : ۲۰۹ و ج : ۸ ص : ۳۳۷

۳۵ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۶ ص : ۵۰۴ ، تفسیر نمونه ج : ۱۷ ص : ۳۸۷ ، مجمع البیان ج : ۸ ص : ۵۷۵ ، تفسیر شبر ص : ۴۰۳

۳۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۱۳۲ ، مجمع البیان ج : ۵ ص : ۳۲۹ ، تفسیر نمونه ج : ۹ ص : ۳۳۱

۳۷ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۴ ص : ۴۶۲

۳۸ - تفسیر نمونه ج : ۱۳ ص : ۵۱۰

۳۹- مقاله «شاد كردن برادر مؤمن» ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲

۴۰ - مجمع البیان ج : ۲ ص : ۶۷۲ ، تفسیر نمونه ج : ۲ ص : ۳۷۲

۴۱ - تفسیر نمونه ج : ۳ ص : ۱۷۱

۴۲ - تفسیر نمونه ج : ۵ ص : ۲۴۴

۴۳- ترجمهٔ المیزان ج : ۸ ص : ۸۳ و تفسیر نمونه ج : ۶ ص : ۱۶۱

۴۴ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۳۳۳

۴۵ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱ ص : ۲۰۶

۴۶ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱ ص : ۲۰۹ ، مجمع البیان ج : ۱ ص : ۲۰۳

۴۷- ترجمهٔ المیزان ج : ۴ ص : ۹۶و۹۵

۴۸ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۳۳۳

۴۹ - مقاله شاد كردن برادر مؤمن ، مصباح یزدی ، معرفت - شماره۳۲

۵۰ - مجمع البیان ج : ۵ ص : ۳۹۴ ، ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۳۱۸ ، تفسیر نمونه ج : ۱۰ ص : ۵۴

۵۱ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۱ ص : ۳۱۹

۵۲ - ترجمهٔ المیزان ج : ۱۷ ص : ۶۷

۵۳- تفسیر نمونه ج : ۱۸ ص : ۲۶۹

۵۴ - تفسیر نمونه ج : ۸ ص : ۸۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.