سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
سیمین بهبهانی, از عشق تا اعتراض
درگذشت سیمین بهبهانی بیتردید ضایعه جبرانناپذیری برای جامعه ادبی ایران و دوستداران شعر او محسوب میشود. اگر شعر را بر مبنای یکی از تعاریف کلاسیک آن آینه درد و رنج از یک سو و آمال و آرزوهای جامعه از سوی دیگر بدانیم، اشعار سیمین بهبهانی طی سی و چند سال گذشته نمونه برجسته و تاثیرگذاری از این آینهداری بوده است.
سیمین بهبهانی اگر چه شهرتش را مدیون فرم قدیمی غزل از نوع معترض واجتماعی آن است، اما در سالهای قبل از انقلاب در کنار غزلهای رمانتیک و عاشقانه شعر نیمایی و (نو قدمایی) را نیز آزموده است، اما با حضور نخبههایی مانند نادرپور و رحمانی آن طور که باید این بخش از دستاورد او مورد توجه قرار نگرفته و ندرخشیده است. غزلیات غالبا دلنشین آن دورهاش نیز اگر دوره دومی در کار نبود چه بسا که در کتابخانههای قدیمی خاک خورده و به چاپهای متعدد امروزی نمیرسید.
سیمین بهبهانی و حسین منزوی از معدود غزلسرایان قبل از انقلاب بودند که متاثر از دستاوردهای شعر نو، ایماژها و موتیوهای رایج در این ژانر جدید را وارد غزل کرده و راه را برای شعری که امروزه غزل نو نامیده میشود، هموار کردند. حسین منزوی با وجود سن کم و با گوشه چشمی به بخش آوانگارد شعر نو با انتشار مجموعه غافلگیرکننده (حنجره زخمی تغزل) در جایگاه رفیعتری نسبت به غزلسرایان دیگر قرار گرفت و تا جایی که به یاد دارم ترکیب غزل نو را اول بار برای تعریف شعر او به کار بردند. سیمین بهبهانی نیز در همان دوره و تحت تاثیر مستقیم نادرپور همانطور که گفته شد چهارپارههایی به شیوه نو قدمایی نیز سروده بود و به هیچوجه شاعری بیگانه با تحولات شعری زمان خود محسوب نمیشد. اما خطکشیهای آن زمان آنقدر جدی است که چنین پیشینه و پشتوانهیی حتی، برای به بازی گرفتن کافی نمینماید. از نقل قولها و شواهد دیگر پیداست که فروغ فرخزاد نیز با وجود دست تنهابودنش به عنوان شاعری مونث در جمع مردسالارانه ادبیات آن روزگار شعر سیمین بهبهانی را جدی نمیگیرد.
فروغ فرخزاد و دیگر شاعران همسنگر و همتراز او و بسیاری از خوانندگان پیگیر شعر بر این باور بودند که عمر غزل به پایان رسیده و هر گونه تلاشی برای احیای آن به مثابه آب در هاون کوبیدن است. تلاشهای شاعرانی مانند عماد خراسانی، سایه، حسین منزوی، محمد قهرمان، سیمین بهبهانی و غزلسرایان دیگر نیز به نظر کافی نمیرسید که بتواند این قطار سنگین و به گل نشسته را دیگرباره به راه بیندازد. اما با شروع انقلاب و روی کار آمدن اقشار پایبند به سنت که غزل فرم شاعرانه قابل فهم و محبوبشان بود همچنین دلایل دیگری مانند نیاز درجنگ تحمیلی به شعر و هنرهای دیگر برای تبلیغات لازم و نهایتا ترجمه و انتشار آرا و عقاید فلاسفه پستمدرن که احیای سنتهای دیرین را بیوقفه توصیه میکردند، سبب میشود که این قطار به گل نشسته به ریل باز گردد و با سرعت و شتابی بیسابقه به راه بیفتد و مخالفان سیمین بهبهانی را که اینبار پرچمدار این حرکت شده است شگفتزده کند.
مخالفتها اما در سالهای قبل از انقلاب نه فقط به خاطر فرم سنتی غزل، بلکه ناشی از نگرش رمانتیک و سانتیمانتال سیمین به مسائل روز و هستیشناسی خودمحور متجلی در آن اشعار بوده است. نگاهی که فرق عمدهیی با شعرهای اولیه فروغ نداشت. اما فروغ از آن مرحله گذشته و در گفتوگویی با ایرج گرگین اعلام کرده بود که آن اشعار را دختر احساساتی و احمقی نوشته است. متاسفانه اما مرگ زودرس فروغ به او مجال نداد که ببیند سیمین نیز در اقدامی جسورانه و به طرز غیرمنتظرهیی آن دوران را پشت سر میگذارد و در غزلی متفاوت تولد دیگرش را با این بیت بشارت میدهد: «حالی است حالم نگفتنی، امروز سیمین دیگرم / گویی خورشید پیش از این، هرگز نتابیده بر سرم».
تولدی که ناگهان زاویه باریک نگاهش را مانند یک لنز پانورامیک باز کرده و افق پهناورتری را در برابرش میگشاید. اما این نگاه با وجود گستردگیاش ماهیتا نگاهی افقی است و فرق بنیادی دارد با نگاه فروغ تولدی دیگر که جدا از اجتماع و مسائل ملموس روز نظری هم به اعماق روح انسان معاصر و عرصههای عشق و مرگ دارد.
سیمین با وجود گستردگی نگاهش در این دوره دوم، کماکان غزلسرایی رمانتیک باقی میماند، با این تفاوت که اینبار رمانتیسم عاشقانه در غزل او جایش را به رمانتیسم اجتمایی میدهد که به نوبه خود تا رئالیسم اشعاری مانند زمستان اخوان و ابراهیم درآتش شاملو راه درازی در پیش دارد. با این همه ناگفته نباید بماند که سیمین در دوره دوم هر جا که از متافر استفاده کرده و مثلا از صبر و استقامت شتر، آرامش نیلوفری بودا، یا خرابی سقف خانه، نماد و متافر ساخته از رمانتیسم متداول در شعرش فاصله گرفته و پا به عرصههای پهناورتری از خلاقیت شاعرانه نهاده است. به گمان من وقتش که فرا برسد باید روی این بخش از کار او و نقش متافر در اشعارش بررسی جداگانهیی انجام بگیرد.
سیمین بهبهانی پس از سهراب سپهری- که اجل امان نداد روزگار شهرتش را ببیند- محبوبترین شاعر ایرانی پس از انقلاب بود و جایگاهش در عرصه ادب یادآور نوستالژیک مسند رفیع شاعرانی مانند شاملو و اخوان در دههای چهل و پنجاه. اما آنچه در این ارتباط عجیب به نظر میرسد این است که شعر شاعری با این درجه از محبوبیت آنگونه که باید در زمان حیاتش به طرز جدی و به دور از تعریف و تمجید افراطی یا واکنشهای خصمانه و با متر و معیارهای نقد مدرن مورد بررسی قرار نگرفته است. با وجود اینکه طی دو دهه گذشته چندین ویژه نامه و کتاب در رابطه با سیمین بهبهانی منتشر شده است اما جای نقدهای مدرن و دقیق و موشکافانه از نوعی که فرضا حقوقی و آتشی و براهنی بر شعر نیما و شاملو و فروغ مینوشتند در آنها خالی است. آنچه تاکنون در این ویژهنامهها دیدهایم گذشته از تعریف و تمجیدهای رایج در نقدهایی با رویکرد سنتی، آنچه بزرگان و همنسلانش در رابطه با او انتشاردادهاند؛ غالبا نوشتههای کوتاه و مصلحتاندیشانهیی بوده است که بیشتر حالت رفع تکلیف و تعارف داشته است تا اینکه نقد و نظری جدی در مورد شعر بهبهانی باشد. بخش عمده این نوشتهها نیز درباره شخصیت و صفات پسندیده اوست تا اینکه درباره شعر و کارش باشد که در نوع خود باز شانه از زیر بار خالیکردن است. بیتردید معذوریتی که دوستیهای درازمدت ایجاد میکند، محبت خواهرانه و مادرانهیی که سیمین به نزدیکان داشت و موقعیت اجتمایی او که به هیچ قیمتی نمیباید از سوی این بخش صدمه دیده یا زیر سوال میرفت در این میان نقش عمده داشته است. شاید سیمین که طعم تلخ بیتوجهی و جدی نگرفتن را پیش از انقلاب چشیده بود خود نیز بیش از این نمیخواست و نقدی جدی که بخواهد دستاوردهایش را زیر سوال ببرد در حکم شادکردن دشمن و رنجاندن دوست محسوب میشد.
حضور لازم و جسورانه سیمین بهبهانی در عرصه ادب ایران یک بار دیگر در عصر اطلاعات و جهان دیجیتالی نشان داد مردم این سرزمین کماکان در تنگناهای نفسگیر زندگی و دشواریهای طاقتفرسا، در آینه شعر دنبال خودشان میگردند و در سایه شعر نفس تازه میکنند و در این ارتباط به حرف و نظر منتقد و نظریهپرداز هم کاری ندارند. اما گذشته از جایگاه رفیعی که شعر سیمین در میان اقشار مختلف جامعه کسب کرده است جایگاه دیگری نیز وجود دارد که ارتفاع و کیفیت آن را اهل ادب و در راس آنها منتقدان و صاحبنظران تعیین میکنند و کارنامه هیچ شاعری بدون این بخش کامل نخواهد بود. چه جامعه آمادگیاش را داشته و چه نداشته باشد.
عباس صفاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست