دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نقد ساختار فیلم کتاب قانون فیلمی برای هجو کارگردانش


نقد ساختار فیلم کتاب قانون فیلمی برای هجو کارگردانش

آدم از این وضعیت معلق و تکراری سینمای ایران متعجب می شود دوستان ما فیلمی ساخته اند به نام «کتاب قانون» و انگار اساساً روی هیچ موضوعی تمرکز نداشته اند

آدم از این وضعیت معلق و تکراری سینمای ایران متعجب می شود. دوستان ما فیلمی ساخته اند به نام «کتاب قانون» و انگار اساساً روی هیچ موضوعی تمرکز نداشته اند. در این اثر، نه با شخصیت پردازی روبروییم، نه داستان می بینیم، نه بازیگری و نه اصلا چیزی با چیز دیگری همخوانی یا همپوشانی دارد. هیچ چیز این فیلم با تمرکز و تدقیق هیچ نسبتی ندارد. توگویی دوستان ما، سینما را با منبر و معبر اشتباه گرفته اند. درست مثل دوستان دیگری که در ظواهری دیگر گیر کرده اند و ول کن قضیه هم نیستند؛ بلندگو به دست به بیان سینمایی و مواعظ و بیانیه های شداد و غلاظ خود مشغول و معطوفند.

فیلم «کتاب قانون» بالکل با سینما بیگانه است و این بیگانگی از همان تلقی غلط دوستان عزیز ما از سینما و خاصیت عدمی ظرف و مظروفی که تمام اندیشه و عمل حضرات براساس آن شکل گرفته است، نشأت می گیرد.

انگار اصلا فرصت نکرده اند به این مسایل بی اهمیت و مهمل هم فکر کنند و تدبیر که مثلا «شخصیت» «اصلی» «فیلم» چگونه می تواند «عاشق» شده باشد و آنوقت اینقدر سرو و سنبل و نامتعادل، رفتارهای کج و معوج از خود نشان دهد.

اصلا چه اتفاقی افتاد که اسیر و عاشق همدیگر شدند؟ چه شد که «ژولیت» تبدیل به آمنه شد و چرا مسلمان؟ خاصیت این بحث های سیاسی- نظامی مربوط به لبنان در فیلم چه بود؟ اگر بگذریم از بیانیه شبه پلورالیستی (تکثرگرایانه) جاری از حرکات و سکنات اهالی آن سرزمین، آخر جای این مخلفات در درام و داستان گویی بصری سینما چه می شود؟ این بی نظمی و اخلال و اختلال که ناشی از تدارک مهیج کارگردان جهت عرضه صوتی- تصویری شبه عقاید ناپخته ایشان آنهم در عالم سینماست، براستی به چه کار سینمای ابتدایی و دم راهی ایران می خورد؟

واقعاً این حجم سنبل کاری آدم ها، وقایع و حتی عشق های باسمه ای در فیلم «کتاب قانون» قابل تأمل و تأسف بود.

هر چند اگر راستش را بخواهید، فیلم آنقدر سرد و زمخت و عجول و غیرسینماورزانه بود که حتی «تأسف» نگارنده را هم برنیانگیخت مگر از جهت هدر رفتن پول و وقت.

می رسیم به تم و درونمایه اصلی فیلم که گویا «هجو» اقشار مذهبی و مناسک و مسالک آنها بود. نه! اشتباه نکن برادر فیلمساز! اگر حضرتعالی مستحضر نیستید، به عرضتان می رسانم که اساساً بار معرفتی تنبه و توجه به «ریا»، «تزویر»، «فریب» و ظاهرفروشی و جانماز آب کشی، در ردیف و چیدمانی که شما تعبیه کرده اید، کاملا اثر معکوس دارد و نقض غرض حضرتعالی را موجب می شود. البته اگر با این اوصاف بتوانیم باور کنیم که غرض شما هجو ریا و تظاهر بوده است و نه متلک پراندن به اصل و اصالت دین و مذهب.

کاش اینقدر انصاف و متانت در چیدمان روایی و شخصیتی و داستانی تان وجود می داشت که مثلا در میان این همه آدم مذهبی ریاکار و دروغگو و هوسباز و پرادا و اطوار، محض خالی نبودن عریضه هم که شده، نشانه گذاری آنطرفی را هم مد نظر قرار می دادید. مثلا طیفی از آدمهای مذهبی درست و درمان را هم قاطی «تیپ»هایتان- نمی شود به کاراکترهایتان گفت «شخصیت»، چون ظاهراً چنین از دستتان برنمی آید- وارد می کردید و یا طیف هوسران مشتبه به کفر و طاغوت را هم به میدان می آوردید، لابد آنقدرها بی تدبیر و عجول و دگم اندیش نیستید که چنین مواردی را با انکار و اغفال و توجیه برگزار کنید.

آقای کارگردان! فیلمتان متظاهر و تا حدودی نفاق آلود است. چرا؟ مثلا اینکه دقیقاً همان چیزی که در ظاهر، سعی در رد و سلب و زیرسؤال بردن آن دارید، کم کمک تبدیل به اصل و ماهیت اثرتان شده است و مخاطبان به همان چیزی می خندند و به همان دلیل از فیلمتان خوششان می آید که -ظاهراً و باطناً(؟)- قرار بوده، فیلم شما ضد آن و در رد آن باشد.

شما چه تعبیری را برای چنین رهیافت و کارکردی در مورد یک فیلم روا می دانید؟

اگر از استفاده های غیرلازم و ابزاری و چندش آور شما از برخی ویژگی های اطواری فیلم در جهت هضم فهم مخاطب بگذریم- چرا بگذریم؟- باز هم به همان ایراد اصلی و ذاتی فیلم می رسیم؛ شما نه بلدید درست داستان تعریف کنید و نه- احتمالا- از شخصیت پردازی - در عمل و نه تئوری- چیزی سردرمی آورید. حداقل فیلمتان که این را می گوید، تا نظر خودتان خارج از فیلم چه باشد!

برآنم که یک فیلم خوب، نسبتاً باید در تعریف کردن داستانش، بی ادا و اطوار و زر و زور و تزویر، درست و نرمال رفتار کند. داستانش را خوب تعریف کند، روایتش متناسب مضمونش باشد. دنیای جذاب و بکر و قابل تأملی- تا حدودی- برای مخاطبش بیافریند، استانداردهای حداقلی را در زمینه سخت افزار و نرم افزار سینما بشناسد و رعایت کند و البته اهل شعار دادن و مانیفست صادر کردن و ادا و اطوار هم نباشد و متاسفانه باید گفت «کتاب قانون» تقریباً هیچکدام از «آنها» نیست و اکثریت «اینها» هست. واقعیت آنست که این آثار نازل و غیرسینمایی که اهداف دیگری را که باید در جاهایی غیر از سینما، توسط علاقمندانشان دنبال شود، در سینما پی گیری می کنند، نه تنها ماندگار و جاودانه نیستند، بلکه حتی برای دقایقی، بر ارتقا، دانش سینمایی مخاطبانشان نمی افزایند و حتی از عهده یک تلنگر هم برنمی آیند.

فقط می ماند آن پول و وقت که... حیف! امیدوارم دیگر تکرار نشود!

محمدرضا محقق