پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (م)
- مادر را ببین، دختر را بگیر
سفارش به خواستگار برای انتخاب همسر به این معنی که: چون دختر زیر نظر و زیر دست مادرش بزرگ شده از لحاظ لیاقت و هنرمندی و خانهداری تا حدّ زیادی به او شباهت دارد.
- مادر زنت دوستت داره
به کسی میگویند که به موقع بر سر سفرة غذا و هر چیز آماده و بیدردسری از راه برسد.
- مادر فولاد زره
اصطلاحاً به زن چاق پیر خشن میگویند.
- مادر که نباشه باید با زن بابا ساخت
هر چیز مورد نیاز که اصل و بهترین آن یافت نشده یا قابل دسترسی نباشد ناچار باید به کمتر از آن رضایت داد.
- مار از پونه بدش میآید در لونهاش سبز میشود
معمولاً آدم از هر چیز که متنفر و بیزار و گریزان باشد با آن روبرو شده یا بر سرش آمده و نصیبش میگردد.
- مار در آستین پروراندن
شخص خیانتکار یا دشمن خطرناکی را بیاطلاع پروراندن و به او محبت و رسیدگی کردن.
- مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
کسی که بلایی بر سرش آمده و تجربه تلخی از چیزی دارد، در آن مورد بدگمان و محتاطتر میشود.
- ماست مالی کردن
پوشاندن و اصلاح ظاهری و بیفایدةی عیب یا خرابکاری.
- ماستها را کیسه کردن
ترسیدن و حساب کار خود را کردن، جا زدن و تسلیم شدن.
- ماشین مشدی ممدلی، مه بوق داره نه صندلی
به طعنه و مسخره در مورد هر اتومبیل خراب و قراضه میگویند.
- مال بد بیخ ریش صاحبش
چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آن را تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست.
- مال مفت و دل بیرحم
بعضیها وقتی به چیز مفت و مجانی میرسند بدون رعایت اصول و اندازه با بیرحمی از آن استفاده میکنند.
- مال یک جا میرود ایمان هزار جا
خطاب به شخص دزد زده که بدون اینکه مطمئن باشد به کسی یا کسانی مظنون باشد و تهمت بزند.
- مأمور است و معذور
کسی که در مورد کاری از خود اختیاری ندارد و مجبور است فقط دستور را اجرا کند.
- ماه زیر ابر نمیماند
بالاخره حقیقت آشکار خواهد شد و راز برای همیشه پنهان نخواهد ماند.
- ماهی به دمش رسیده
کار به مراحل پایانی خود رسیده، وقت کار یا چیزی سر آمده.
- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
هیچگاه برای انجام کاری دیر نیست و هر لحظه میتوان اقدام کرد، کار هر زمان شروع کنی چنان است که پیش از آن شروع کردهای.
- مایه تیله
سرمایه و دارایی، پول و پَله.
- مته به خشخاش گذاشتن
دقت و وسواس و سختگیری بیمورد و بیش از حد در انجام کاری.
- مثل انار ترکیدن
کنایه از ترکیدن بغض و به شدت به گریه افتادن.
- مثل برج زهرمار
کنایه از آدم بسیار اخمو و عبوس و ترشروی.
- مثل برق
با سرعت بسیار.
- مثل بید لرزیدن
کنایه از ترسیدن زیاد.
- مثل پنجة آفتاب
کنایه از آدم بسیار زیبا و دلربا.
- مثل ترقه پریدن
کنایه از ناگهان عصبانی و آتشی شدن.
- مثل جن بو داده
اشاره به آدم زبل و زرنگی که هر کاری از دستش بر میآید.
- مثل جن و بسمالله
دو چیز یا دو کس که هرگز نزدیک هم نیایند و از یکدیگر فراری باشند.
- مثل خر در گل واماندن
کسی که در انجام کاری فرومانده و عاجز شده باشد و قادر به ادامهاش نباشد.
- مثل زن سعدی
زن نافرمان و گریزپا که کمتر در خانه قرار گرفته و بیشتر در کوچه وخیابان و گشت و گذار باشد، زن ددری.
- مثل سگ ترسیدن
ترس و وحشت زیاد از کسی یا چیزی.
- مثل سگ و گربه به هم پریدن
درگیری و مشاجره و ناسازگاری دائمی بین دو نفر.
- مثل سیبی که از وسط نصف شده
دو چیز یا دو شخص که دقیقاً و کاملاً مثل هم باشند، شباهت فراوان دو چیز یا دو نفر.
- مثل شیر برنج
به آدم شل و وارفته و بینمک میگویند.
- مثل عنق منکسره
بداخلاق و ترشرو.
- مثل قالی کرمانه
اشاره به کسی که هر چه سنش بالا میرود خودش رنگ و روتر میشود (معروف است که قالی کرمان هر چه بیشتر پا میخورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوبتر میشود).
- مثل کبک سرش را زیر برف کرده
کسی که متوجه عیب خود نیست و از اوضاع و محیط دور و برش بیخبر است و نمیداند در اطرافش چه میگذرد و مردم راجع به او چه میگویند، گویی آنها را نابینا میپندارد.
- مثل کنیز حاج باقر
بداخلاق و غرغرو، کسی که خیلی نق میزند.
- مثل گدای سامره
لخت و عوری، پررویی و پرمدعایی.
- مثل مار خوش خط و خال
کسی که ظاهری خوب و فریبنده اما باطنی زشت و پلید و بد ذات دارد.
- مثل ماست
شل و وارفته و بیرمق.
- مثل مربای آلو
آدم شُل و ول و بیحال.
- مل مرغ سرکنده
کلافه، بیآرام و قرار، پریشان و مظطرب.
- مثل موش آب کشیده
کسی که خیلی خیس شده و یا از آب و گل و لای بیرون آمده باشد.
- مثل یخ وا رفتن
از خبر ناگوار یا ناامید کنندهای حیران، شُل و از خود بیخود شدن.
- محل سگ نگذاشتن
بیمحلی بیش از حدُ و اندازه.
- مخ جوش آوردن
کنایه از شدت عصبانیت و یا گرما.
- مدینه گفتی و کردی کبابم
افسوس کسی که به یاد گذشته از دست رفته افتاده و یاد و خاطره خوب یا بد چیزی یا کسی برایش تجدید و زنده شود.
- مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان
اگر نفعی نمیرسانی لااقل ضرر هم نزن، اگر کمکی نمیکنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن.
- مرد دو زنه جاش تو مسجده
چرا که نزد هیچکدام آسایش و همچنین ارزش و احترام آنچنانی ندارد.
- مرد را باید دست به پشتش بزنی خاک بلند بشه
مرد باید اهل کار و تلاش باشد.
- مرده را که رو بدهی به کفنش خرابی میکند
به کم ظرفیت که ارزش و اهمیت داده شود، پرتوقع و پررو میشود.
- مرغ ههمسایه غازه
چیزهای دیگران به نظر بهتر و چشمگیرتر از مال خود آدم میآید.
- مرغ یک پا داره
کنایه از یکدندگی و لجبازی، با قُدّی و سماجت روی حرف خود ایستادن.
- مرگ خوبه برای همسایه
هر چیز بدی را برای دیگران خواستن، در خطر و ضرر دیگری را جلو انداختن.
- مرگ میخواهی برو گیلان
کسی که در موقعیت مناسب و ایدهآل قرار گرفته و چیزی کم نداشته باشد و بازهم گلهمند بوده و ناز بکند.
- مرگ یکبار شیون یکبار
به سیم آخر زدن و قضیه را تمام کردن، هرچه باداباد گفتن.
- مروارید باشه، غلتون باشه، ارزون باشه
خوش سلیقه و مشکل پسندی که بخواهد چیزی همه محاسن و مزایا را با هم داشته باشد.
- مزه دهن کسی را چشیدن
قصد دانستن و پیبردن به نظر یا هدف کسی، سر در آوردن از مقصود دیگری.
- مستی و راستی
در هنگام مستی عقل و هوش و قوه ادراک شخص زایل شده و هرچه در دل وجود دارد راست و حقیقتی بیان شده و اسرار فاش میگردد.
- مشت کسی باز شدن
رسوا و برملا شدن، راز یا دروغ کسی افشا و آشکار گردیدن.
- مشت نمونه خروار
جزء و مقداری از هر چیزی که نشان دهندة کیفیت و خصوصیت کل آن چیز باشد.
- مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید
رفتار هر کس باید معرّف و بیانگر فضائل و منزلت او باشد نه اینکه دیگران از او تعریف کنند.
- مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد باید که هراسان نشود
هر مشکل و مسئلهای راه حلی داشته و با عقل و همّت بالاخره حل خواهد شد، نباید ترسید و جا زد.
- معما چون حل گشت آسان شود
اشاره به کسانی که پس از حل معضل و رفع مشکل ادعای کاردانی میکنند.
- مغز خر خوردن
دیوانگی، نفهمی، متوجه امر نبودن.
- مگس پراندن
کنایه از بیکاری بیش از حدّ.
- مگسی شدن
بد اخلاق و عصبانی شدن، سماجت و بد خُلقی برای به کرسی نشاندن حرف (نظر به سماجت و آزارندگی مگس).
- مگه سر آوردی؟
کسی که پشت هم و با عجله در بزند و بیقراری نشان دهد.
- ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
داشتن سواد و تحصیلات به تنهایی دلیل بر انسانیت و فضیلت نیست چرا که آدمیت و تکامل از مجموع تمام فضایل انسانی که علم جزئی از آن است حاصل میشود.
- ملانصرالدین کاری نداشت سوزن به تخمش میزد داد میکشید
کسی که به دست خود برای خود دردسر درست کند.
- ممه را لولو بُرد
ناامید کردن و عدم امکان انجام کاری یا موقعیتی که در گذشته انجام شده.
- من اینور جوی تو اونور جوی
به حالت قهر از هم جدا شدن، تسویه حساب قهر آمیز.
- منتر کردن
کسی را در کاری و یا در جایی سرگردان و معطل و علاف کردن.
- من مرده تو زنده
اتمام حجت کسی که پیشبینی و نظر خود را درست دانسته و به وقوع آن مطمئن باشد اگرچه بعد از مرگش.
- من میگم نره، اون میگه بدوش
هنگامی که عدم امکان اجام کاری را با دلیل و منطق به کسی بگویند و او باز هم به دلیل نفهمی یا زورگویی خواسته خودش را تکرار کند.
- مواظب مالت باش مردم را دزد نکن
به دقت مراقب چیزهایت باش تا به دیگران تهمت دزدی نزنی.
- مو را از ماست کشیدن
اشاره به دقت و نکتهبینی و حساسیت بیش از حدّ، ریزبینی و جزئینگری بیاندازه.
- مورچه چیه که کله پاچش باشه
چیز کوچک و بیارزشی که جزئی از آن را بخواهند.
- موش دواندن
در کار کسی خلل و مشکل مزاحمت ایجاد کردن.
- موش موشک آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
سفارش به احتیاط و ملاحضهکاری به خاطر اوضاع نامساعد و اجتناب از شرّ و ضرر و خطر.
- موش و گربه بازی
رفتاری توأم با تعقیب و گریز و آمیخته با فریب و خدعه و ریا.
- موشه تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست
مشکل و گرفتاری و دردسر اضافه برای خود بوجود آوردن.
- مو لای درزش نمیره
بسیار دقیق و حسّاس عمل کردن.
- موهاشو تو آسیاب سفید نکرده
اشاره به آدم با تجربه و دنیا دیده.
- موی بدن سیخ شدن
ترسیدن یا چندش شدن به دلیل مواجه شدن با مسئلهای هولناک یا دلخراش و ناگوار.
- موی کسی را آتش زدن
در جا و به موقع سر رسیدن و درجایی حاضر شدن.
- مویی از خرس کندن غنیمت است
از آدم خسیس یا بد حساب و لدهکار اگر یک چیز کوچک و بیارزش هم گرفته شود غنیمت است.
- مهرم حلال، جونم آزاد
حرف زنی که از دست شوهر به ستوه آمده و در صدد جدایی و نجات خود باشد.
- مهره مار داشتن
قدرت فراوان در جلب و جذب علاقه و توجه دیگران داشتن.
- میان پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده
کسی که بدترینها را انتخاب کرده باشد.
- میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است
اشاره به دوچیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و منزلت تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.
- میمون هر چی زشتتره، بازیش بیشتره
اشاره به آدم زشت یا معیوب که ادا و اطوار و رفتار ظاهری نامتناسب و نامعقول هم داشته باشد.
- میوهاش به هنده
انگار نوبرش را آورده.
- میهمان گرچه عزیز است ولی همچون نفس خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود
کنایه از یاد ماندن میهمان پررو در خانه میزبان که باعث خستگی و ناراحتی و مغذب شدن او میشود.
گردآوری: مجله اینترنتی وب
سایر ضرب المثلهای فارسی و ایرانی به ترتیب حروف الفبا:
الف | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ |
ر | ز | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |