چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

زمستان دشوار نومحافظه كاران


زمستان دشوار نومحافظه كاران

وقتی كه دموكرات های كلافه از لجبازی مردان كاخ سفید فرماندهان ارتش رابرای ارائه تصویری واقعی ازناوگان نظامی این كشوردرمناطق جنگی به كمیته نیروهای مسلح سنا فراخواندند, مسائل مهمتری باز درباره توانایی ارتش آمریكا ودرواقع كارآمدی ماشین جنگی بوش آشكارشد

نشست ۲۳ ژانویه بوش با دموكرات ها یك رخداد مهم بود. از آن رو كه سرمنشأ یك جدال عمیق درساختارسیاسی آمریكا است. هرچند افكارعمومی ازتضاد كنگره وكاخ سفید درباره بحران عراق باخبر بودند، اما پس ازاین نشست بود كه روشن شد رقیبان خانگی رئیس جمهورآمریكا سرسازش با راهبرد بلند پروازانه او ندارند. اما در پی این نشست، وقتی كه دموكرات های كلافه از لجبازی مردان كاخ سفید فرماندهان ارتش رابرای ارائه تصویری واقعی ازناوگان نظامی این كشوردرمناطق جنگی به كمیته نیروهای مسلح سنا فراخواندند، مسائل مهمتری باز درباره توانایی ارتش آمریكا ودرواقع كارآمدی ماشین جنگی بوش آشكارشد.

بعد ازاین نشست روشن شد كه سیاست جدید بوش درعراق قرار است از سوی ژنرالی اجراشود كه خود دكترین ۲۵۷صفحه ای جدیدی برای ارتش آمریكا در عراق نوشته است. ژنرال دیوید پترائوس كه جانشین جورج كیسی درعراق شده است برخلاف بوش خواستار فرسایشی كردن تلاش های نظامی همراه بارشته ای ازاقدام های اجتماعی سربازان برای تأمین امنیت شده است. این ژنرال حتی برخلاف رئیس كل قوای آمریكا، در تئوری خود اصولاً اعتقادی به «عملیات زودرس» و «میانبر» نداشته و آن را شكست خورده قلمداد كرده است. وی در این تئوری اساس كار را تسخیر ذهن و مغزهای مردم عراق انگاشته است و در تعقیب قرار دادن ستیزه جویان را وظیفه بعدی سربازان آمریكایی می داند.

این كه ارتش آمریكا پس از نزدیك به ۴ سال حضور در عراق و با به جا گذاشتن بیش از ۳ هزار كشته و ۲۰هزار زخمی و بیش از ۳۰۰میلیارد دلار هزینه مالی، به دستور پرزیدنت بوش و دكترین ژنرال پترائوس وادار به اجرای خط مشی نوین دوگانه یعنی از یك سو «زود نتیجه ده» و از سوی دیگر «فرسایشی كردن» جنگ برای برقراری امنیت در بغداد شده، معمایی پیچیده است. ارتشی كه نتوانسته است در طول ۴ سال گذشته با داشتن بیش از ۲۰۰هزار نیرو و در فرمان بودن ژنرال های ارتش، امنیت مركز فرماندهی یعنی بغداد را برقرار كند و حتی دژ مستحكم نظامی آمریكا در امتداد خیابان حیفا،پر خشونت ترین مكان بغداد، در امان نباشد، چگونه می تواند با داشتن ۱۵۰هزار نیرو بعلاوه ۲۰هزار نیروی تازه نفس، این خواسته های متضاد را پیاده كند؟

بوش در حالی برای تسریع در كار و نتیجه گیری نظامی برق آسا و بیرون آوردن آمریكا از بدنامی جنگ عراق، دستور اعزام ۲۱ هزار و ۵۰۰ سرباز تازه نفس به منطقه داده است كه ژنرال پترائوس، فرمانده نظامی جدید آمریكا در عراق، برای برقراری امنیت در این كشور و از میان بردن ستیزه جویان برای هر هزار عراقی تقاضای ۲۰تا ۲۵نفر نیرو كرده است (مجموعاً حدود ۷۵۰هزار نفر)

بنابراین حاكمیت سیاسی آمریكا درداستان ادامه جنگ عراق با تضاد بزرگی روبرو شده است. تضادی كه درآن ازیك سو بوش خواهان پیروزی زودرس با ۱۷۰هزار نیرو در عراق است وازسوی دیگر آقای پترائوس برای اجرایی كردن دكترین خود با عنوان «اسپات اویل» دست كم به ۷۵۰هزار نیرو نیاز دارد(آمریكایی ها از مدتها پیش، استراتژی «اسپات اویل» یعنی برقراری ثبات در یك نقطه و سپس گسترش آن به سایر مناطق را در عراق دنبال می كنند اما تا كنون موفقیتی بدست نیاورده اند.

این طرح مربوط به ژنرال تامسون انگلیسی است كه علیه جنگ های چریكی ژاپن در برمه به كار گرفته شد، اما همین طرح در ویتنام به كار گرفته شد كه با شكست همراه بود)

افزون براین دوگانگی، چالش های بزرگتر درجنگ عراق پیش روی آمریكاست كه بدون در نظر گرفتن پیداكردن راه حلی برای این چالش ها، كسب پیروزی زود هنگام از نوع خم رنگرزی، «كوئیك فیكس» آقای بوش و حتی طرح درازمدت «اسپات اویل» ژنرال پترائوس برای استراتژی نوین آمریكا دور از تصور است.

● رودرروی افكارعمومی

نخستین چالش از درون آمریكاست كه اهمیت بیش از دیگر چالش ها دارد. مخالفت افكار عمومی با سیاست های جنگی جورج بوش، امروزبه پدیده ای سازمان یافته تبدیل شده است كه مخالفت كنگره در حاكمیت دموكرات ها در انتخابات اواخر سال گذشته، بدان افزوده شده است. بوش در این رابطه برای تغییر افكارعمومی آمریكا به انواع شگردها دست زده است.

او از یك سو برای راضی كردن مردم و كنگره برای گرفتن حمایت آنها از ادامه جنگ در عراق، و از سوی دیگر برای از دست ندادن انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ برای جمهوری خواهان،وعده یك پیروزی نظامی زودهنگام در عراق و یا به قولی در منطقه راداده است. به همین دلیل او دست به یك عمل انتحاری دیگر و شاید هم رها كردن آخرین تیرهای باقی مانده دركمان كاخ سفید برای بحران عراق زده است.

اما هیچ نشانه ای ازتمكین افكارعمومی ونمایندگان مجلس دربرابراین ترفندها نیست. ازهمین روست كه درادامه اعتراض های شهروندان این كشور، كنگره با طراحی چند تن از سناتورهای جمهوریخواه و دموكرات قطعنامه ای علیه طرح جنگی بوش در افزایش نیرو در عراق، ارائه كرده اند. این اقدام نخستین رأی گیری علیه جنگ در كنگره است كه روز چهارشنبه ۲۴ژانویه ۲۰۰۷به بحث گذاشته شد و پس از شنیدن نقطه نظرهای ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نظامی جدید آمریكا در عراق، رأی گیری این قطعنامه در كمیته روابط خارجی سنای آمریكا انجام گرفت و رأی آورد. سناتورهای منتقد، طرح جدید بوش را علیه منافع ملی، ضد افكار عمومی و برخلاف نظر اكثر نمایندگان كنگره دانستند. در برابر این اعتراض ها جورج بوش، دیك چنی و سناتور جان مك كین، نامزد ریاست جمهوری در سال ،۲۰۰۸ یك پاسخ كلیشه ای داشتندكه: اگر آمریكا عراق را رها كند موجب جسور شدن ستیزه جویان و حمله القاعده به خاك آمریكا می شود.

● افزایش تابوت هایی كه از بغداد می آید

هیچ چیز به اندازه بالا رفتن رقم تلفات سربازان آمریكا وافزایش تابوت هایی كه از عراق به سمت آمریكا سرازیر می شود برای كاخ سفید ویران كننده نیست. از این رو، قاطبه مشاوران بوش گفته اند كه، اگراین روند ادامه یابد، ممكن است، اعتراض های شفاهی و پارلمانی در آمریكا به زنجیره تظاهرات ضد جنگ، مانند دوران جنگ ویتنام در برابر كاخ سفید بینجامد.

اگر مروری بر جنگ چند سال اخیر آمریكا در عراق شود، روشن خواهد شد كه ده ها بار از عبارت «مرگبارترین روز برای سربازان آمریكا» برای توصیف حوادثی كه هركدام تعداد زیادی ازسربازان آمریكا رابه كام مرگ می فرستند استفاده شده است. تنها بانگاهی به بیستم ژانویه ۲۰۰۷ یعنی نزدیك به ۴ سال پس از اشغال عراق، یعنی زمانی كه شمار كشته های نیروهای آمریكا به رقم ۲۵نفردر عراق می رسید، می توان دریافت كه شعار ثبات و امنیت در بغداد كه آمریكایی ها در ابتدای جنگ سر می دادند، چه كابوسی رابرای آمریكایی هارقم زده است، سهل است كه واشنگتن می خواست عراق الگوی دموكراسی برای كشورهای خاورمیانه شود. خانم هیلاری كلینتون، نامزد دموكرات ها برای انتخابات ریاست جمهوری آینده، نیز كه اخیراً از عراق دیدن كرده، اقراركرد كه اوضاع امنیتی به مراتب بدتر از ۲ سال گذشته است و او مجبور بوده است از كلاه جنگی حتی در دیدار از مناطقی كه امنیت در آن برقرار است استفاده كند.

● سازمان آشفته سربازان

«نظامیان آمریكا در عراق و افغانستان آمادگی و توان جنگیدن را از دست داده اند». این سخن مشترك ۳ فرمانده ارشد پنتاگون درجلسه كمیته نیروهای مسلح سنا بود. اما آشفتگی توان ماشین جنگی پنتاگون تنها به ضعف تاكتیك ها و تحلیل رفتن توان نظامی این نیروها محدود نمی شود.

فروریختن اخلاقیات و بروز تنش های خانوادگی در بین سربازان آمریكایی مستقر در عراق از چالش هایی است كه به شدت فرماندهان نظامی این كشور را نگران آینده حضور این نیروها در عراق كرده است. چنان كه براساس گزارش رسمی پنتاگون میزان طلاق در بین سربازان به شدت افزایش یافته است.

آشنا نبودن سربازان آمریكایی با زبان، فرهنگ و مناسبات حاكم برعراق و منطقه خاورمیانه، به حساب نیاوردن فاكتورهای مذهبی از یك سو و نبود تجربه تعامل اجتماعی این سربازان پس از اشغال یك كشور، آن هم در خاورمیانه، چالش حل نشده دردرون نظام آمریكا است. حتی ژنرال پترائوس در دكترین خود علت شكست آمریكا را نادیده گرفتن فرهنگ و آداب و رسوم مردم عراق عنوان كرده است. او برای رفع این نقیصه، بازسازی روابط سربازان با مردم و تسخیربه اصطلاح قلب ها و مغزهای آنهارا پیشنهاد داده است، و۲۰تا ۲۵نیروی امنیتی برای امنیت هر هزار نفر عراقی تقاضا كرده است و این در حالی است كه بوش برای افزایش ۲۰هزار نیروی بیشتر با اعتراض پردامنه مردم و كنگره آمریكا روبرو است.

سیاست پنتاگون تا كنون در اعزام نیرو به عراق برپایه اندیشه های رامسفلد طراحی شده بود. این سیاست تنها به مقابله صرف با تروریست ها عمل می كرد و در این راه همه حقوق انسانی از جمله آداب و رسوم و فرهنگ و مقدسات مردم می توانست نادیده گرفته شود. رفتار ضد انسانی سربازان آمریكا با زندانیان در ابوغریب نمونه بارز اعمال چنین سیاستی است.

● درگیری با گروه های سیاسی - نظامی عراق

سخت ترین بخش استراتژی جدید بوش رویارویی او با جناح ها و احزاب عراقی است، كه حاضر به قرارگرفتن زیر چتر آمریكا نیستند. ازطیف اهل تسنن تا گروه های شیعه اكنون راه خود راازلشكربوش جدا كرده اند. آنها به صراحت از ضرورت خروج آمریكا سخن می گویند وبه طورجدی معتقدندكه مأموریت بوش پس ازاعدام صدام تمام شده است.

تقابل این جریان ها به نظرمی رسد مهم ترین مشكل بوش درعراق ۲۰۰۷ خواهد بود. ارتش المهدی مقتدا صدر، در رأس این گروه ها است كه شماری از نمایندگان مجلس و وزرای دولت عراق نیز زیر مجموعه این روحانی با نفوذ قراردارند. درگیر شدن باگروه وی به منزله درگیر شدن با بخشی از دولت عراق است.

در این صورت حتی دولت عراق ممكن است مشروعیتش را از دست بدهد و حضور آمریكا در عراق نیز بیش از پیش زیر سؤال برود. بوش و ژنرال های او برای روبرو شدن با چنین چالشی تدبیری نیندیشیده اند. همچنان كه آنها تدبیری برای مقابله با سیل كمكهای مادی و نیروی انسانی كشورهای عربی متحد واشنگتن در ستیز با سربازان آمریكا ندارند.

بنابراین، آنچه درطرح نوین بوش لحاظ نشده است واقعیات صحنه امروزعراق است. براین اساس باید باسخن آن سناتور دموكرات هم عقیده شد كه طرح نوین، مورد حمایت «مؤسسه مطالعاتی اینترپرایز» كاخ سفید، یعنی برقراری امنیت در عراق، با اعزام نیروهای تازه، نشأت گرفته از همان سیاست گذشته نومحافظه كاران است كه با اسناد ساختگی، از جمله ارتباط عراق با خلبان عطا، وجود سلاح های متحرك میكروبی در عراق، خرید اورانیوم از نیجر و انتشار میكروب سیاه زخم در آمریكا، توانستند عراق را مورد حمله نظامی قرار دهند.

● با توجه به این واقعیات یادشده، افزایش نیروی نظامی

۲۰ هزار نفری تغییری در آرایش و توانمندی نیروهای ائتلاف ایجاد نخواهد كرد. وبه قول اصحاب كنگره این افزایش نیرو را هم می توان به منزله اعزام طعمه های بیشتر برای ستیزه جویان تلقی كرد. پس، دراین روزها باید بیش از گذشته به صدای كنگره گوش سپرد. كار لوین رئیس كمیته نظامی سنای آمریكا در مصاحبه با فاكس نیوز شدیداً نسبت به گسترش جنگ در منطقه ابراز نگرانی كرده و اعلام می كند: «مردم و اكثریت نمایندگان سنای آمریكا از سیاست بوش حمایت نمی كنند». سناتور پاتریك لیهی اعلام كرد: «تنها راه متوقف كردن طرح بوش، رأی ندادن به بودجه نظامی در كنگره است. این تنها راهی بود كه جنگ ویتنام را پایان داد».

اومی افزاید: «در آن موقع نیز مردم مخالف بودند ولی هنگامی كه كنگره در آوریل ۱۹۷۵رأی داد، جنگ نیز پایان یافت». خانم هیلاری كلینتون، نامزد پیش روی دموكرات ها برای انتخابات ریاست جمهوری كه پیش از این از جنگ عراق دفاع می كرد، اعلام كرده است كه «بوش همواره ما را به راه غلط اما سریعتر هدایت می كند».

و بدترین خبر برای یاران بوش این بود؛ نظرسنجی كه در سپتامبر گذشته در عراق انجام گرفت نشان می دهد كه ۶۱درصد عراقی ها، از جمله اكثریت شیعه و تقریباً همه اهل سنت، مقابله با نیروهای ائتلاف را مورد تأیید قرار می دهند. نظرسنجی كه نشریه «میلیتاری تایمز» آمریكا در ماه دسامبر ارائه داد نشان از افت حمایت از جنگ دارد. در این نظرسنجی تنها ۴۱درصد با تصمیم آمریكا برای اعزام نیرو به عراق موافق بوده و این درحالی است كه در سال ۲۰۰۵ حدود ۵۶ درصد حامی این تصمیم بودند.

اكنون پرسش های جدی مطرح شده است: با توجه به اختلاف میان كاخ سفید و كنگره بر سر تشدید جنگ در عراق و گسترش آن در منطقه، این دو دستگی تا چه میزان جدی است؟ آیا كنگره موفق می شود بوش را وادار به عقب نشینی سربازان آمریكا از عراق كند؟ آیا آمریكای تحت ریاست بوش به صرف جذب قلب های شكسته مردم عراق و یا برقراری ثبات در نقطه ای از این كشور، بیش از ۲۰ هزار نیروی اضافی و چندین فروند ناو هواپیمابر به خلیج فارس اعزام كرده است؟ پاسخ به این پرسش ها نیاز به زمان دارد. اما آنچه اكنون پیداست نومحافظه كاران علاوه براین كه كنترل بر اوضاع عراق را از دست داده اند كنترل بر اركان سیاست داخلی آمریكا نیز از چنگ آنها خارج شده است.

سلیمان حیدرپور