سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
حکایت غریب سوزن دوزی بلوچ
سوزندوزی یکی از ظریفترین هنرهای دستی ایران است که طی آن تمام یا قسمت اعظم پارچه از کوک و بخیههای رنگین پوشیده شده است. این دوخت از اوایل صدر اسلام در میان بلوچها رایج و در دوره مغول و بهخصوص تیموری و صفوی این هنر از رواج کامل برخوردار بود.
بدون تردید، سوزندوزی بلوچ را باید در زمره یکی از اصیلترین و جالبترین صنایع دستیکشور به حساب آورد. این صنعت که در آن ذوق و خلاقیت زنان سوزندوز به صورت طرحهایسنتی- محلی که بیانگر خصوصیات و ویژگیهای هر منطقه است خلاصه میشود، امروزه درمیان صنایع هنری و سنتی کشور مرتبه و مقام بسیار والایی دارد.
هر دختر بلوچ از سنین کودکی، ضمن آموختن و انجام امور مربوط به خانهداری، موظف به فرا گرفتن سوزندوزی نیز هست و بهسبب دخالتی که سلیقههای گوناگون در تهیه نوارهای سوزندوزی دارد، میتوان طرحها و نقشهای متنوع و اصیل سوزندوزی را درمنطقه بلوچستان مشاهده کرد.
در سوزندوزی به بیش از دو نوع ماده اولیه نیازی نیست: نخ و پارچه سوزندوزان بر حسبامکانات و سلیقه از نخ دمسه (D.M.C) یا از نخهای پاکستانی استفاده میکنند. پارچههاییکه روی آن سوزندوزی انجام میگیرد یا پارچه پنبه پاکستانی است که نازک و ریزباف بوده و برای محصولات پرکار در قطعات کوچک مورد استفاده قرار میگیرد یا پارچه گاندی ایرانی است که معمولا به عرض ۱۲۰ سانتیمتر در بازار زاهدان بافت میشود.
چندی پیش، خبری مبنی بر استانداردسازی سوزندوزی بلوچ منتشر شد. اداره کل استاندارد سیستان و بلوچستان با معاونت صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی تفاهمنامهای امضا کرده و قرار شد سوزندوزی بلوچ از بابت نخ دوخت، جنس و کیفیت مواد اولیه و نقوش استاندارد شود.
این خبر در شرایطی اعلام میشود که هیچ حمایتی از تولیدکننده صورت نمیگیرد. میزان تولید آنقدر کم است که استانداردسازی در عمل به یک شوخی میماند. تعداد تولیدکننده واقعی سوزندوزی اصیل بلوچ بسیار اندک است و همین تعداد اندک هم حمایت نمیشوند. حمایتهایی مانند تهیه مواد اولیه، بازاریابی و پشتیبانی که در نهایت از اشخاصی صورت میگیرد که در بهترین حالت دلالند نه تولیدکننده و کارآفرین. در این بین افرادی هستند که نام کارآفرین برخود میگذارند اما هیچ کدام از معیارهای کارآفرینی را ندارند. بیشتر واسطه سوزندوزیهای افغانی و پاکستانی هستند یا در افغانستان کارآفرینی میکنند.
در این بازار بلبشو بسیاری از سوزندوزیهای ماشینی پاکستانی بهعنوان سوزندوزی اصیل دستی بلوچ عرضه میشود.
روزگاری سوزندوزی بلوچ تنها رودوزی ایران با بازار فعال اقتصادی بود و نمونههای فاخر این هنر را در کاخ نیاوران میتوان مشاهده کرد. سوزندوزان هم به دلیل فعال بودن سازمان صنایع دستی در بازاریابی از دهه ۴۰ تا اواخر دهه ۷۰ اوضاع اقتصادی اگر نه خوب اما راضیکنندهای داشتند. اما اکنون سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان نهتنها خود را متولی بازاریابی محصولات صنایع دستی نمیداند بلکه بسترهای لازم برای فعالان صنایع دستی را فراهم نمیکند و میدان برای افراد دلال یا کسانی که هیچ تخصص و سابقهای در صنایع دستی ندارند، باز شده است.
مسوولان تاکنون بیشتر بهصورت شعاری و آماری کار کردهاند، نمایشگاههایی برگزار میکنند اما سوزندوز اصیل بلوچ همیشه در حاشیه است و عنوان کارآفرین برتر، غرفه برتر و... نصیب همان نورچشمیهاست؛ نور چشمیهایی که اگر تحقیق کوچکی در مورد رفتارشان با سوزندوزانشان شود، اشک بر چشمهای هر دل نگرانی مینشاند.
سوزندوزان بلوچ در روستاهای دورافتاده بلوچستان به سر میبرند و به همین دلیل اکثر آنها یا بیسوادند یا کم سواد. حق و حقوق خود را نمیدانند، از عظمت کار خود بیخبرند و این وسط زمینه برای افرادی که از روابط خود استفاده میکنند تا خود را بهعنوان سوزندوز یا کارآفرین مطرح کنند، آماده میشود؛ افرادی که بهدلیل برخورداری از تحصیلات، آگاهی از قوانین و آییننامهها و روابط و امکان برخورداری از تسهیلات، هنرمند اصلیای که همان سوزندوز بلوچ است را استثمار میکنند. درست است این داستان تکراری و همان داستان سالهای گذشته است.
● این بار برای سوزندوز بلوچ
روستای قاسمآباد یکی از مراکز سوزندوزی بلوچ است ولی هیچکدام از اعضای شرکت تعاونی سوزندوزان قاسم آباد، زنان و دختران سوزندوز این روستا در آن عضو نیستند، قسمت اعظم کارهای این شرکت تعاونی در افغانستان در استان بگرام و کندوز تهیه و به عنوان سوزندوزی بلوچ ارایه میشود. مدیریت این شرکت تعاونی به عنوان کارآفرین نمونه انتخاب میشود!! کارآفرینی برای افغانها!! آیا بهتر نبود این اشخاص جوایز کارآفرینی خودشان را از حامد کرزای بگیرند؟
معاونت صنایع دستی استان نه تنها شرایط و امکانات لازم را برای نسل جوان فراهم نمیکند، بلکه برای معرفی یک سوزندوز به بانک جهت دریافت تسهیلات سه میلیون تومانی، منتهایی بر سر هنرمند میگذارند که گویی میخواهند با این معرفینامه، میراث پدریشان را ببخشند، در صورتیکه هر کسی که کارت صنعتگری در هر رشتهای داشته باشد، این وام را میتواند دریافت کند.
به دلیل عدم آشنایی هنرمندان سوزندوز با حقوقشان هنرمند سوزندوزها مدتها درگیر دریافت یک معرفینامه ساده میشوند.
صنایع دستی در بولتنی که حدود دو سال پیش چاپ کرده است اسم شش نفر را به عنوان سوزندوزان با سابقه و بنام بلوچ آورده که از آن شش نفر، سه نفر از هنرمندان قدیمی استان هستند و سه نفر دیگر اگر مورد ارزیابی فنی قرار بگیرند، مشخص میشود به تمام نقوش و تکنیکهای سوزندوزی اصیل بلوچ آشنا نیستند.
دو نفر از این افراد معلمهای بازنشستهاند. شاید به نظر مضحک بیاید اما این اشخاص فقط به دلیل داشتن سر و زبان بهتر جایگاهشان اینگونه بالا رفته است. ترجیح میدهم اسم این سر و زبان را روابط عمومی خوب نگذارم. این سر و زبان بهتر بهخاطر داشتن تلویزیون، امکان داشتن و خواندن روزنامه و در کل زندگی در شهرهاست. درد همین جاست. هنرمند واقعی به دلیل محرومیت از حقوق اولیه انسانی مثل محرومیت از داشتن سواد، تلویزیون، اینترنت و در حقیقت دوری از مرکز شهرستان و استان از تمامی حقوق خود بیخبر است.
● در عرصه سوزندوزی بلوچ به چند نام بزرگ برمیخوریم
از مهتاب نوروزی، که از دهه ۴۰ معروف بوده است، در دو کتاب که قبل از سال ۱۳۵۷ منتشر شده نام برده شده است. در کتاب «جای پای اسکندر» اسلام کاظمی اشاره میکند: «مهتاب را در قاسمآباد دیدم و کارش را» و همچنین در کتاب «سیری در صنایع دستی» که در سال ۱۳۵۵ چاپ شده از سوزندوزان بلوچ، نام مهتاب و زرخاتون که امروز به ملک خاتون معروف است آمده یکی دیگر از بزرگان این عرصه شهناز خلیلی ایرندگانی است.
متاسفانه در تمام این سالها صنایع دستی نتوانسته است سوزندوز مطرح دیگری معرفی کند، زیرا نه تنها حمایتی در کار نبوده بلکه برخوردهای تحقیرآمیز و ابزاری با نسل بعدی باعث شده که سوزندوزان رغبتی برای فعالیت و مطرحشدن، نداشته باشند.
مهتاب، شهناز و زرخاتون را فقط برای نمایشگاهها میخواستند، جایی که ویترینی بسازند از اسطورههای سوزندوزی بلوچ.
این استفاده ابزاری و تحقیرآمیز، فقط مختص میراث فرهنگی نیست، روابط عمومی شهرداری ایرانشهر، آقای محمددین دشتی که از گردانندگان وبلاگ آهنگ بلوچ است ادعاهایی را مطرح میکند که فقط هندوانههایی برای زیر بغل هنرمندان تعبیر میشود. ادعاهایی مانند اینکه مبتکر طرح پر کار بلوچ در سوزندوزی، مهتاب نوروزی است. در حالیکه قرنها قبل از مهتاب نوروزی این طرحها کار میشده است یا مثلا مهتاب نوروزی هنرمند بینالمللی است اما آقایان گویا اصلا معنی بینالمللی را نمیدانند. اصلا این هنرمند بینالمللی یعنی چه؟ این موسسه بینالمللی آهنگ بلوچ در کدام کشورهای دنیا شعبه دارد؟ بین کدام ملل فعالیت میکند؟ آقایان یک بنر تبلیغاتی با عکس هنرمند چاپ و ادعای بینالمللی بودن هنرمند را میکنند، آنوقت به هنرمند میگویند میبینید شما الان دیگر هنرمند بینالمللی هستید. وقتی اینها را فهمیدم بین گریستن و خندیدن مردد بودم.
موفقیتهای سوزندوزان بلوچ همواره به دلیل حرکتهای شخصی بوده، نه حمایتی؛ هیچ حمایتی در زمینه بازاریابی، معرفی به نمایشگاههای خوب و برای هنرمندان واقعی صورت نمیگیرد. زرخاتون اگر توانسته در نمایشگاهها حضور داشته باشد یا به عنوان فعال اقتصادی، سفارشهایی به سوزندوزان در روستاها بدهد به دلیل پیگیریهای شخصی، به خصوص حمایتهای پسرهایش بوده است.
مهتاب نوروزی بعد از پنج، شش دهه دوندگی برای سوزندوزی (آموزش به صورت شخصی یا با کارشناسان صنایع دستی در روستاهای دور افتاده بلوچستان) و بعد از تحمل تمام مشقتها وقتی پا به سن میگذارد هیچگونه تقدیر و دلجویی و حمایتی از او صورت نمیگیرد. البته تقدیرنامههای خشک و خالی و بدون حمایتهای مالی، مسوولان شهرستان فقط به این معنی بوده است که بگویند «بهت سر زدیم» به ملاقات او میروند.
خانه مهتاب یک خانه مخروبه است. خانهای که فقط روزها در آن زندگی میکند و شبها از ترس اینکه نکند نیمهشب سقف بر سرش آوار شود، مجبور است در جای دیگری بخوابد، سقف خانه (خانه که چه عرض کنم اتاق) بعد از سیل سال ۸۶ بمپور، ایمنی لازم را ندارد. مدیران میراث فرهنگی استان قول حمایت و تعمیر خانه این پیرزن را از سالها پیش و بارها دادهاند ولی هیچ اتفاقی نیفتاده است. نامهای به دست پیرزن دادهاند و تا زاهدان او را کشاندهاند، سپس نامهای دیگر به دستش دادهاند و روانه استانداریاش کردهاند، فرآیند اداری زمانگیر و طاقتفرسا که اگر قرار باشد این شرایط با دیگر افراد مساوی باشد، پس دیگر چه حرفی از حمایت و حامی هنرمند بودن میماند که آقایان اینهمه دم از آن میزنند.
● اوضاع و احوال سه پیشکسوت سوزندوزی
سه پیش کسوت اصلی سوزندوزی بلوچ یعنی مهتاب نوروزی، شهناز ایرندگانی و زرخاتون ایرندگانی، سالها برای اداره صنایع دستی کار کردهاند و قراردادهایشان هم وجود دارد. قراردادهایی که نمایانگر داشتن حقوق قانونی از جمله بیمه برای آنهاست. در طول سالیان گذشته هیچگاه حق بیمه این هنرمندان به سازمان تامین اجتماعی به طور کامل پرداخت نشده است. یعنی تعداد روزهای کارکرد آنها از طرف صنایعدستی منظور نشده است و همین الان با سن و سال بالا برای بازنشستگی مشکل دارند، مهتاب نوروزی حدود هفتسال تلاش کرده تا بتواند حق و حقوق خود را دریافت کند.
شهناز ایرندگانی هم همین احوال را دارد. شهناز، امروز بقچهای به دست از این اداره به آن اداره، مورد مضحکه تمام کارمندان و مدیران ادارات مختلف شهر زاهدان است. به یک پیرزن هنرمند وعده حج عمره میدهند و عمل نمیکنند، او را بهراحتی از دفتر مدیر صنایع دستی به دلیل اینکه حقایق همیشه تلخ گفته بیرون میاندازند. شهناز فخر سوزندوزی بلوچ است و امروز این فخر بهراحتی مورد تمسخر قرار میگیرد.
شهناز، پرونده بیمهای دارد که اگر مدیران استان کمی دلسوز بودند تاکنون حل شده بود، همانطور که پرونده فرسایش مهتاب نوروزی حلشده، پرونده شهناز هم میتواند به نتیجه برسد و او هم بازنشسته شود اما مشکل همان کمی دلسوزی است. اصلا این روزها دل دیگر کجاست تا بسوزد...
این سه نفر مهتاب، شهناز و زرخاتون، کل جامعه سوزندوزی نیستند، آنها حتی مبدع سوزندوزی هم نیستند، آنها کسانی هستند که سوزندوزی را با ظرافت و زیبایی بیشتر انجام میدادند، اما بودهاند زنان دیگری که ظرافت کارشان کمتر از این سه نفر نبوده اما به دلایل مختلف هیچگاه شناخته نشدند.
حالا در میان این سه نفر، این مهتاب نوروزی است که بیش از دیگران مورد تقدیر قرار میگیرد. نه اینکه فکر کنید از او تقدیر میکنند چون لایقش میدانند، نه. امروز مهتاب نوروزی بازنشسته است و از دید خودش حق و حقوقش را گرفته و دیگر زبان منتقد ندارد. پس یک نمونه خوب برای پرکردن کارنامه کارهای آقایان است. دقیقا مانند مدارک افتخاری که به بعضی از سوزندوزان اعطا شده و امروز دکترهایی هستند که تنها افتخارشان داشتن یک ورق کاغذ به نام دکترای افتخاری است و به دلیل صادر شدن این مدرک طوری با آنها رفتار میشود که گویی حق و حقوقشان داده شده است و خانه دیگری از کارنامه آقایان را پر میکند.
از سویی دیگر اداره میراث فرهنگی روی بحث آموزش تاکید بسیاری دارد. اما این نوآموزان بعد از آموزش هیچ بازار کاری ندارند، وقتی سوزندوز، پارچه و نخ مناسب ندارد، وقتیکه بازاریابی برای محصول انجام نمیشود، آموزش سوزندوز جز آفرینش بیکاری و پرکردن خانهای دیگر از کارنامه هیچ نتیجهای ندارد.
اداره میراث فرهنگی ادعا میکند که شهرها و روستاها و همچنین زاهدان از مراکز عمده سوزندوزی است. در حالیکه در حال حاضر تنها مراکز مهم، روستای قاسم آباد ایرانشهر و ایرندگان خاش هستند. این هنر زیبا دیگر گستردگی سالهای نه چندان دور را ندارد.
● درد دل در این وادی بسیار است
در هفته فرهنگی استان سیستان و بلوچستان در خانه هنرمندان، اتفاق جالبی افتاد، ماجرای پیراهن صد میلیون تومانی، یک پیراهن سوزندوزی شده که از طرحهای پرکار بلوچ در آن استفاده شده بود.
اینکه این پیراهن اگر هم متعلق به آن شخص بوده چطور به دست آقایان رسیده؟ خودش سوالی است که فعلا نمیخواهم به آن بپردازم. آنچه دردناک است اینکه قیمت خون دل زن سوزندوز بلوچ که از سر انگشتانش بیرون میتراود و بر تار و پود پارچه نقش میبندد را تن کسی معین میکند که خود دستهایش از خون جوانان این مرز و بوم رنگین است. غصههای سر انگشتان خونین سوزندوز بلوچ کم نبوده و نیست، آمدن به این وادی درد دیگری به دردهای قبلی افزوده است.
امروز به جز غصههای محمد، کارگر ۱۰ ساله و بیسواد، فروشنده روزنامه دورهگرد که با آن جثه کوچک و سن کمش باید خرج خود و خواهرها و مادر علیلش را در بیاورد، غصه شهناز و مهتاب هم اضافه شد. چشم بر همه اینها که ببندم، خیال صورت معصوم ستاره هشت ساله که بیشناسنامه و بیسواد است و برای تامین خرج مادر و خواهرش کاری جز گدایی نمیداند،خواب را از سرم میپراند.
حمید مقیمی
زاهدان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست