پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نمایشی سنتی با رویکردی امروزی


نمایشی سنتی با رویکردی امروزی

«خرده خانوم» نوشته اصغر عبداللهی و کار کیومرث پوراحمد, یک نمایش سیاه بازی امروزی به شمار می آید که در آن, مولفه های نمایش سیاه البته با تغییرات اساسی لحاظ شده است

«خرده‌خانوم» نوشته اصغر عبداللهی و کار کیومرث پوراحمد، یک نمایش سیاه‌بازی امروزی به شمار می‌آید که در آن، مولفه‌های نمایش سیاه البته با تغییرات اساسی لحاظ شده است.

نمایش، سیاه‌بازی است چون در آن، مقابله ارباب و رعیت را می‌بینیم، انتقاد از نظام فئودالی وجود دارد، دارا و ندار مقابل هم قرار می‌گیرند، انتقاد اجتماعی طرح می‌شود، دفاع از توده‌های مردمی را هدف خود قرار داده و از زبانی نیشدار، طعنه‌آمیز و کنایی استفاده می‌کند.

البته خرده‌خانوم یک تفاوت عمده با تمام نمایش‌های سیاه‌بازی دارد، چرا که نقش سیاه آن بر عهده یک زن به نام دده‌خانوم با نقش آفرینی گلاب آدینه است؛ شخصیتی که بسیار پرتحرک است و زبان نیشداری را به کار می‌گیرد.

دده‌خانوم در روز قتل ناصرالدین شاه، چاره‌ای جز فراری شدن از کاخ شاهی ندارد. او که یک عمر کنیز درباری بوده است، حالا باید به بیرون برود و سرنوشتش را طور دیگری رقم بزند. خرده‌خانوم هم که قرار بوده پس از زیارت حضرت عبدالعظیم از سوی ناصرالدین شاه در اختیار پادشاه مقتول قرار گیرد، با او همراه می‌شود. خرده‌خانوم از خانواده رعیت است که از کودکی پیشکش شاه شده و به صیغه ناصرالدین شاه درآمده تا به سن و سالی برسد و بعد به مناسبتی مثل ۵۰ سالگی سلطنتش تقدیم شاه شود. همین خود نکته بایسته‌ای است که اعتبار متن و اجرا را تضمین خواهد کرد؛ زنبارگی و ظلم به زنان که از سوی پادشاهان ایرانی همواره وجود داشته است.

دده‌خانوم و خرده‌خانوم به خانه یک درباری به نام سرتیب می‌روند، او که خود غلام بچه بوده است، بعدها رشد و ترقی می‌کند و پست و مقام نظامی می‌گیرد و سرآخر هم به خاطر برخی اختلافات، حبس خانگی می‌شود. وقتی ۲ زن به آن خانه وارد می‌شوند، سرتیپ که او نیز هوسران است، در ترس فضای انتقامجویی پس از مرگ شاه به سر می‌برد.

در این خانه است که در قالب نمایش سیاه‌بازی، ماجرای قتل ناصرالدین شاه بار دیگر روایت می‌شود. گلاب آدینه به کمک سارا توکلی (بازیگر نقش خرده‌خانوم) مردپوش خواهند شد، البته این مردپوشی با گذاشتن یک سیبل که بریده‌ای از گیس‌شان خواهد بود، انجام می‌شود. آنان قتل ناصرالدین شاه را بازی می‌کنند و پیرو‌ آن، جناب سرتیپ دچار ترس و هراس می‌شود که در این اوضاع بلبشو عده‌ای به خونخواهی سراغش خواهند آمد. او هم برای گریز از این ناامنی دست به دامان ملیجک، عزیزدردانه و پسر ناصرالدین شاه (فرزین محدث) می‌شود تا با مُهر کردن یک امان نامه خود را از تهاجم احتمالی ماموران حکومتی یا آشوبگران برهاند. بازی ۲ زن و ترس و وحشت ناشی از آن، چنان جدی گرفته می‌شود که سرتیپ سرانجام خود را می‌کشد.

دده‌خانوم به واسطه میرزا عبدالله (فردین محرابی) که همه کاره و مباشر خانه سرتیپ است، موفق می‌شود که به عنوان پیشخدمت در آن خانه ماندگار شود. البته خرده‌خانوم هم در اینجا می‌ماند، چون میرزا عبدالله دلباخته اوست. حتی او از دده‌خانوم این دختر را خواستگاری می‌کند. او چشم طمع به مال و ثروت بادآورده سرتیپ دارد که به شکل پول و جواهرات در زیر زمین خانه‌اش پنهان شده است. این خواسته البته در متن بلاتکلیف می‌ماند و در پایان اشاره‌ای به سرنوشت این جواهرات نمی‌شود. اگر قرار است که نصیب این فرد و خانواده اش شود که ارزش شخصیتی میرزا به عنوان نماینده منورالفکری زیر سوال می‌رود و اگر هم قرار است این گنجینه به توده‌ها برگردد، باید لااقل در دیالوگی تکلیف آن مشخص شود.

نو و مدرن بودن این نمایش، بیشتر مدیون جابه جایی نقش سیاه است، یعنی این سنت نمایشی با سیاه شدن یک زن شکسته می‌شود. اگر در متون سیاه‌بازی بیشتر وضعیت مردان و رعیت مرد به گونه‌ای انتقادی به نمایش درمی‌آید، در خرده‌خانوم وضعیت اسفبار زنان جامعه و بلاتکلیفی آنان پس از سرنگونی و سقوط پادشاهان به نقد کشیده می‌شود.

در این نمایش، گروه موسیقی به شکل زنده می‌نوازد تا فضا را هیجان‌آمیز و شاداب نگه دارد. هرچند به نظر می‌رسد با حذف بخش‌هایی از موسیقی، نمایش کوتاه‌تر و ضرباهنگ نمایش تندتر می‌شد.در نمایش خرده‌خانوم، گلاب آدینه یکه‌تاز میدان است. او دانسته که باید حضورش مرکز ثقل تمام توجهات قرار بگیرد و قرار هم گرفته است. همین خود عامل اصلی پیش برندگی اجراست. یعنی تماشاگر حوصله می‌کند که یکبار دست‌کم نمایش را ببیند.

در پایان نمایش خرده‌خانوم، این حس به هر منتقدی دست می‌دهد که در چنین نمایش‌هایی، اجرا اهمیتی بسیار بیشتر از محتوا دارد، حتی اگر سبب شود تماشاگر از درک و دریافت پیام نمایش دور هم بیفتد. در واقع پوراحمد هم به درستی دریافته که باید معیارهای یک کمدی ایرانی را در طول اجرایش رعایت کند و این کار را کرده است. در چنین نمایشی، بی شک تماشاگر هم بتدریج از شادی ظاهری آن دور خواهد شد و مفاهیم ته‌نشین شده در پس ذهنش بتدریج عیان گشته و اعتبار کار در درازمدت بر اکثریت روشن خواهد شد.

رضا آشفته