سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

در مسلخ حاکمیت مردم


در مسلخ حاکمیت مردم

هنوز چند روز به رخ دادن کودتای ۲۸مرداد باقی مانده بود که جمعی از رجال و شخصیت های جبهه ملی از جمله غلامحسین صدیقی, کریم سنجابی, سیدعلی شایگان, داریوش فروهر و خلیل ملکی در وعده هایی جداگانه به دیدار محمد مصدق رفتند تا به او خطراتی را که حس می شد, گوشزد کنند

هنوز چند روز به رخ دادن کودتای ۲۸مرداد باقی مانده بود که جمعی از رجال و شخصیت‌های جبهه ملی از جمله غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، سیدعلی شایگان، داریوش فروهر و خلیل ملکی در وعده‌هایی جداگانه به دیدار محمد مصدق رفتند تا به او خطراتی را که حس می‌شد، گوشزد کنند. محمد مصدق بدون شک یکی از بزرگ‌ترین هماوردان استعمار بود اما برای استعمارگران، ‌گران تمام می‌شد که میدان را به چون اویی واگذارند. بنابراین بوی توطئه بسیار بیش از پیش به مشام می‌رسید. جمع سه نفره صدیقی، سنجابی و شایگان به منظور اظهار دلایل خود در مخالفت با بستن مجلس با مصدق دیدار کردند اما نتیجه‌ای حاصل نشد. چند روز بعد دوباره و این بار داریوش فروهر، کریم سنجابی و خلیل ملکی با مصدق دیدار کردند تا او را به تشکیل گارد ملی برای پشتیبانی از نهضت ملی متقاعد کنند اما این بار هم نشد! نخست‌وزیر می‌گفت این کار نظامیان را تحریک خواهد کرد، همین‌طور بر این باور بود که شاه جرأت نمی‌کند حتی در صورت انحلال مجلس، او را از سمت نخست‌وزیری برکنار کند! در این میان خلیل ملکی –رهبر حزب چپگرای نیروی سوم - از جا برخاست و با لحنی نسبتا تند گفت: « آقای دکتر مصدق! این راهی که شما می‌روید به جهنم است ولی ما تا جهنم به دنبال شما خواهیم آمد.»

۵۸ سال از کودتای ۲۸ مرداد گذشته و سیاست‌ورزی مصدق به هزار زبان و بیان تفسیر شده است اما هنوز هم کمتر کسی را می‌توان یافت که از محمد مصدق به نیکی یاد نکند. این جمله خلیل ملکی پیش از آنکه هر چیزی اعم از ارادتمندی شخص او به دکتر مصدق و... را به ذهن متبادر کند، نشان از یک امر اساسی دیگر دارد؛ اینکه محمد مصدق به دو چیز در سیاست متکی بود؛ نخست «مردم» و دیگر «اخلاق». مصدق در تمام سال‌های پس از خود هم تقدیس شد و هم تکفیر، هم تمجید شد و هم مورد نقد‌های اساسی قرار گرفت که اشتباهات بزرگ بسیاری کرده است که اگر چنین نبود، بدون شک کودتایی چنان ننگین رخ نمی‌داد تا راه دموکراسی‌خواهی در ایران تا سال‌ها مسدود شود! اما کمتر کسانی یافت شدند که بگویند مصدق مرد سیاست‌ورزی اخلاقی بود و نه سیاستی که جهان جدید آن را از سنت پیشینیان دیکتاتورمآب به عاریت برده بود. فارغ از اینکه در یک نوشتار تاریخی بخواهیم مولفه‌های سیاست‌ورزی اخلاق‌محور را که برخی فلاسفه سیاسی تدوین کرده‌اند، برشمریم، شاید تنها ذکر این نکته بسنده کند که مگر سیاستگر اخلاق‌محور جز به آرای مردم متکی است و نیز جز به آرمان حاکمیت مردم؟ اگر این را باور داشته باشیم، خواهیم یافت که چرا خلیل ملکی با لحنی تند خطاب به پیشوایش می‌گوید، حاضر است تا جهنم هم او را همراهی کند مادامی که می‌داند این راه به خطا خواهد رفت!

بگذارید بحث را از منظری دیگر دنبال کنیم یا شاید بهتر باشد بگوییم با زبانی دیگر؛ محمد مصدق در فاصله روزهای میانی مرداد ۳۲ تا روز ۲۸ مرداد اشتباهاتی را مرتکب شده که اگر آن اشتباهات را مرتکب نمی‌شد، شاید کودتای ننگین آمریکایی هرگز رخ نمی‌داد – البته لازم به ذکر است که ما از تاریخ حرف می‌زنیم و تاریخ آن چیزی است که رخ داده است و نه مجموعه‌ای از آرزوهای ما و به نقل از دکتر ماشاءالله آجودانی تاریخ را با اگر و مگر تفسیر نمی‌کنند - عده‌ای می‌گویند اشتباهات مصدق بود که به رخ دادن کودتا انجامید، عده‌ای هم می‌گویند که کودتا ناگزیر بود زیرا محمد مصدق دست به انتحار زد که در برابر مقام سلطنت ایستاد، عده‌ای دیگر بر این باورند که مصدق پس از ۳۰تیر دیگر تمام راه‌ها را به خطا رفت زیرا بیش از حد به قدرت ملت تکیه داد و عده‌ای دیگر هم باورشان این است که تاریخ ایران از پیش از مشروطه به این سو استبدادسالار بوده است و مصدق در چنگال استبداد، کاری جز آنچه کرد را نمی‌توانست انجام دهد.

همه اینها شاید گمانه‌هایی نزدیک به حقیقت باشند اما به همان میزان هم، اینچنین نیستند و خاصه آنکه تفسیر‌های سیاسی از تاریخ، گاهی بدجور به خطا می‌رود. اما آنچه در این میان انکار‌ناپذیر است، سیاست‌ورزی اخلاقی محمد مصدق است که کار و حسابش به گمانه نمی‌افتد و انکارناشدنی است. اساسا سیاست‌ورزی اخلاقی و متکی بر آرای مردم هیچ‌گاه به حدس و گمانه نزدیک نمی‌شود و مولفه‌هایی آنقدر روشن و استوار دارد که کسی نتواند آن را در پرده‌ها بپوشاند. به تعبیر دیگر کارنامه محمد مصدق روشن است چه در مبارزات مشروطه‌خواهانه در دوران نمایندگی مجلس شورای ملی و چه مبارزات وسیع‌ترش در دوران نخست‌وزیری و یک چیز در این میان انکارناشدنی است؛ هر کسی می‌تواند بگوید مصدق اشتباهاتی کرده است که وقوع کودتا را گریز‌ناپذیر کرده اما هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که مصدق حاضر بود به هر قیمتی در قدرت باقی بماند.

این بحث بیشتر مربوط می‌شود که بندبازی‌ها و زیرکی‌های یک سیاستمدار در جهان سیاستی که آلوده است و زد و بند در آن امری محتوم به شمار می‌رود، به بیان دیگر سیاستمدار اخلاقی جز با تکیه بر دو پشتوانه اخلاق و مردم که اساسی‌ترین پشتوانه‌های او هستند، عمل نمی‌کند و زیرکی و سیاست‌ورزی نزد او با پشت کردن به این دو پشتوانه معنایی نخواهد داشت؛ آری محمد مصدق می‌توانست خیلی از کارهایی را که کرد، نکند و خیلی از کارهایی را که نکرد، انجام دهد اما یک چیز بر همه روشن است و آن اینکه مصدق چنین نبود و خلیل ملکی و سایر وفاداران به مصدق این را به درستی درک می‌کردند. محمد مصدق از هر حیث که قابل نقد باشد، از این جهت که به مردم تکیه می‌کرد و اخلاق را سرلوحه قرار می‌داد، قابل نقد نبود و نیست و به همین سبب بود که خود در محکمه نظامی پس از کودتا تاکید کرد که «تاریخ از مردانی که نهضت ملی کردن نفت ایران را به عنوان مبارزه‌ای علیه استعمار ممکن کردند، تجلیل خواهد کرد و دشمنان آنان را خوار و خفیف خواهد شمرد.»

این درست که کودتای ۲۸مرداد راه را تا سال‌ها برای برآمدن فریاد دموکراسی و آزادی‌خواهی مردم ایران بست اما همه می‌دانند که ایام نخست‌وزیری محمد مصدق دو چیز را در خاطره جمعی ما ایرانیان ثبت کرده است؛ نخست اراده پیشروانه برای حاکمیت مردم و به کرسی نشستن حاکمیت مردم. به این معنا ایرانیان در ذهن تاریخی خود دورانی را ثبت شده دارند که بر نظام سلطان چیرگی داشته‌اند و این خود خاطره نیک و البته کارکردی‌ برای آنان است. این خاطره از مشروطیت آغاز و تا انقلاب اسلامی کشیده شده است بنا براین یک خاطره جمعی عظیم بوده است، گرچه در تاریخ ما زیاد نیستند سیاست‌ورزان اخلاق‌محوری که جز دو مولفه فوق‌الذکر به چیز دیگری دست نیازیده‌اند اما محمد مصدق بی‌شک یکی از آنان است.

مصدق یکی ازسیاست ورزانی است که در مسلخ حاکمیت مردم برای مردم سرنگون شد.

مسعود رفیعی طالقانی