پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دین و اخلاق اتحاد, تعامل یا تباین


دین و اخلاق اتحاد, تعامل یا تباین

پیرامون رابطه دین و اخلاق

یکی از مسائل مهم در حوزه فلسفه اخلاق، رابطه دین و اخلاق است. این مسئله از پرسابقه ترین مباحث اندیشه دینی است. فیلسوفان دین و اندیشمندان علم اخلاق در زمینه ترابط دین و اخلاق، اصالت دین یا اخلاق، ضمانت اجرایی اخلاق به وسیله دین، سرچشمگی دین از اخلاق یا اخلاق از دین و سایر وابستگی ها و نیازمندی های دین و اخلاق سخن گفته اند. پرسش اصلی در این زمینه به توانایی بشر در درک حقایق اخلاقی و احتیاج یا بی نیازی او از مراجعه به دین ارتباط دارد و اینکه آیا بدون مراجعه به دین می توان به احکام اخلاقی دست یافت؟ آیا بدون اعتقادات دینی، ضمانت اجرایی برای ارزشهای اخلاقی فراهم می آید؟ میزان ارتباط دین با اخلاق چقدر است؟ بحث از گستره اخلاق دینی و ترابط دین و اخلاق در سه دیدگاه کلی تباین، اتحاد و تعامل مطرح گردیده است. برخی از متفکران به تمایز و جداسازی قلمرو دین و اخلاق گرایش پیدا کرده اند و هر گونه نسبت میان دین و اخلاق را منتفی می دانند. گروه دیگر به رابطه ارگانیکی و اتحاد دین و اخلاق معتقد هستند و دسته سوم به استقلال قلمرو دین از اخلاق و نوعی ترابط میان آن دو حکم رانده اند.

● نظریه تعامل:

بر اساس این رویکرد، دین و اخلاق دارای هویتی مستقل هستند، ولی در عین حال با هم در تعامل قرار دارند، یعنی اخلاق و دین از زوایای گوناگون به یکدیگر محتاج هستند. پذیرش پاره ای از گزاره های دینی بر برخی از قضایای اخلاقی مبتنی است و تصدیق دسته ای از گزاره های اخلاقی متوقف بر پاره ای از قضایای دینی است؛ پس دین و اخلاق نه به طور کلی متباین هستند و نه ارتباط منطقی و ارگانیکی بین آنها برقرار است، بلکه رابطه علیت و معلولیت، تاثیر و تاثر و به طور کلی تعامل بین آنها وجود دارد. در زمینه وابستگی و نیازمندی های دین و اخلاق نسبت به یکدیگر می توان به نمونه های زیر اشاره کرد.

▪ نیاز خداشناسی به اخلاق: وجوب شکر منعم در کتب کلامی به عنوان یکی از دلایل ضرورت خداشناسی ذکر گردیده، یعنی حکم اخلاقی سپاسگزاری انسان از ولی نعمت، مقدمه ضرورت شناخت خدا بیان شده است.

▪ نیاز هدف دین به اخلاق: نمونه دیگر نیازمندی دین به اخلاق، نیاز هدف دین به اخلاق است. اداره زندگی فردی و اجتماعی انسان از اهداف دین به شمار می آید و این هدف تنها در پرتو مجموعه خاصی از دستورات اخلاقی تامین پذیر است؛ پس دین بدون احکام اخلاقی نمی تواند به اهداف خود دست یابد.

▪ نیاز تبلیغ دین به اخلاق: کاراترین شیوه تبلیغ و ترویج دین، رفتارهای اخلاقی و ارزشی دین داران و متولیان دین است. خداوند نیز نرمخویی پیامبر را رحمت الهی دانسته و تصریح می کند که اگر خشن و سنگدل بود، همه از اطراف او پراکنده می شدند، و اهمیت این نیاز آنجا روشن تر می شود که دین به معنای حسن و خلق گرفته شود و یا علت بعثت پیامبران الهی ترویج کرامت ها و نیکی های اخلاقی باشد.

● نظریه اتحاد:

این نگرش، دومین دیدگاه در حوزه ترابط میان دین و اخلاق است. بر این اساس، رابطه ارگانیکی و جزء و کل میان دین و اخلاق برقرار می گردد، زیرا دین از نگاه متفکران اسلامی عبارت است از مجموعه ای از عقاید، اخلاق و احکام که خداوند به منظور هدایت مردمان و تامین سعادت دنیایی و آخرتی آنها به پیامبران وحی کرده است؛ بر اساس این تلقی، نه تنها قلمرو اخلاق از قلمرو دین جدا نیست، بلکه اخلاق جزئی از گستره دین به شمار می آید، چنانکه نسبت دین و اخلاق، عموم و خصوص مطلق است. از باب تشبیه می توان گفت اگر ما دین را به یک درختی تشبیه نماییم این درخت دارای ریشه ها و تنه و شاخه هایی است. عقاید همان ریشه هاست و اخلاق تنه درخت است و شاخه و برگ و میوه درخت نیز همان احکام است. رابطه تنه با خود درخت رابطه دو شیء نیست، تنه هم جزء خود درخت است.

● نظریه تباین:

دین و اخلاق در این نگرش، دو عنصر متباین و غیر مرتبط با یکدیگر تلقی می شوند. در این نگرش دین و اخلاق هر کدام قلمرو خاصی دارند و هیچ ارتباط منطقی میان آنها وجود ندارد. اگر مسائل دینی با مسائل اخلاقی تلاقی پیدا می کند یک تلاقی عرضی و اتفاقی است، زیرا هر کدام فضای خاص خود و قلمرو مشخص دارند که از همدیگر جدا هستند و ربطی به هم ندارند، مانند دو مسافر که بصورت جداگانه از یک مبداء به سوی مقصدی حرکت کرده اند و در بین راه و در یک نقطه مشترک به صورت اتفاقی، همدیگر را ملاقات می کنند، بدون اینکه آن دو مسافر با یکدیگر رابطه ای داشته باشند. طرفداران تباین اخلاق از دین بر این باورند که تداخل این دو موجب متضرر شدن اخلاق شده است، چرا که دین با برخی از آموزه های خود اخلاق را از مدار اصلی خود خارج کرده است.

این دیدگاه علاوه بر طرح از ناحیه ملحدان و مخالفان دین، از سوی مومنان مسیحی مانند کی یر کگور نیز مطرح شده است. به گمان وی، اگر کسی در حوزه اخلاق بماند، نمی تواند به مرحله ایمان پا بگذارد.

مدعیان نظریه تباین، برای اثبات ادعای خود به دلایلی تمسک جسته اند، از جمله آنها این است که میان دین و اخلاق، تفاوت های موضوعی وجود دارد. قلمرو دین مربوط به رابطه انسان با خداست اما اخلاق مربوط به روابط رفتاری انسانها با یکدیگر است.

توسعه و تعریف دین به مجموعه حقایقی که بیانگر رابطه انسان با خدا، خود و دیگران است، می تواند دلیل نخست را غیر مستدل نشان دهد. افزون بر آن توسعه و تعریف اخلاق نیز غیر مستدل بودن دلیل نخست را حکایت می نماید، زیرا اخلاق فقط به روابط آدمیان با یکدیگر نمی پردازد بلکه رابطه با خدا و خود نیز از جمله روابطی است که به آن پرداخته می شود. استدلال دیگر این است که دین و اخلاق از جهت هدف فاقد وجه مشترک هستند. هدف دین، خداگونه کردن آدمیان و تعالی بخشیدن به روح آنها است، ولی هدف اخلاق، ارائه دستورالعملهایی برای تصحیح روابط اجتماعی انسانهاست. این دلیل نیز مخدوش است، زیرا خداگونه کردن آدمیان و تعالی بخشیدن به آنها از راه های گوناگونی از جمله تصحیح روابط اجتماعی انسان ها به دست می آید، پس هدف اخلاق به عنوان هدف متوسط دین تلقی می گردد. اما در صورتی که به جامعیت روابط در حوزه اخلاق اعتقاد داشته باشیم به این نکته دست می یابیم که اخلاق فردی و الهی در تعالی بخشی و خداگونه شدن نقش بسیار مهمی را ایفا می کند.

همان گونه که اشاره شد، برخی از نویسندگان غربی بر این باورند که وابستگی اخلاق به دین، به محو اخلاق می انجامد؛ زیرا با فرو ریختن باورهای دینی، اخلاق نیز فرو می پاشد. مخدوش بودن این ادعا با نفی تلازم پیش گفته، آشکار می گردد، زیرا چه بسا ممکن است که گروهی به رغم نفی گزاره های اعتقادی دین به گزاره های اخلاقی دین، باور داشته باشند و به دستورات ارزشی دین پایبند بمانند، هر چند در مقام عمل اعتقاد به خدا و معاد، ضمانت اجرایی احکام را فراهم می آورد.

منابع:

- آرای اخلاقی علامه طباطبایی، رضا رمضانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صص۱۷۵-۱۶۵

- پاسخ به شبهات کلامی، دین و نبوت محمد حسن قدردان قراملکی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،۸۵-۸۱