دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
حدیث خوش اقیانوس

امام را به اقیانوس تشبیه می کنند؛ اقیانوسی که در برابر ناملایمات و مشکلات آرام و صبور ومتین بود و در برابر تبعیضها و ناعدالتیها و ظلمها خروشان و پرتلاطم ؛ اقیانوسی که کرانه های آن را کسی ندید ؛ اقیانوسی که با گذشت سالیان از طراوت و کرامت آن کاسته نشد. درک روحیات امام درعرصههای گوناگون حقایق فراوانی رابرای ما معلوم می دارد و ما را کمک می کند که امام را فراتر از آنچه تا کنون شناخته ایم ، بشناسیم.
تعبیر «اقیانوس» را رهبر معظم انقلاب درباره ایشان به کار برده اند:« نوع دشمنی هایی که علیه نظام ما شد، در تاریخ نظامهای دنیا بی سابقه است. در کجا سراغ دارید که بلوک شرق و غرب متفقا ، با هم دیگر تصمیم بگیرند به دولتی کمک نکنند و به دشمن او کمک برسانند ؟... در چنین شرایط سخت و دشواری ، ما که مسئولیت اداره کشور را بر عهده داشتیم به او پناه می بردیم . آن بزرگوار ، مثل اقیانوسی عمیق و آرام بود و هیچ تلاطمی در او تاثیر نداشت. با نگاه او به آرامش می رسیدیم و مشکلات بزرگ را کوچک می یافتیم»۱.
این اقیانوس صبر و صلابت ، در مشکلات نخست به خدا توکل داشت و از او مدد می جست و آنگاه با جمله ای کوتاه اما پر مغز به دیگران نیز درس صبوری و متانت و توکل میداد:« چیزی نیست، ان شاء الله حل می شود»۲ .
رحلت حاج آقا مصطفی اندوهی فراموش ناشدنی بود؛ بویژه آنکه این ماجرا در سالی اتفاق افتاد که جوانه های انقلاب از خاک برآورده بودند و چیزی تا به ثمر نشستن نهضت امام باقی نمانده بود. امام پس از شنیدن خبر رحلت ایشان ، استوار و بردبار به گوشه ای رفتند و به تلاوت قرآن کریم مشغول شدند و حتی بقیه اعضای خانواده را دلداری می دادند. حتی مرثیه خوانی آقای کوثری در نجف نیز نتوانست کوه صبر و استقامت را به حرکت درآورد و تنها زمانی که مرحوم کوثری به خواندن روضه علی اکبر امام حسین (ع) پرداخت امام طبق معمول ، دستمال اشک خود را از جیب بیرون آورد و اشک ریخت. تنها جمله ای که از امام در این رحلت جانسوز شنیدند این بود:« مصطفی امید آینده اسلام بود». و آن هنگام که برای تدریس تشریف آوردند ، در ابتدا سخن فرمودند:« خداوند تبارک وتعالی الطاف خفیه ای دارد» و سپس وفات مرحوم حاج آقا مصطفی را از الطاف خفیه الهی دانستند.۳
شهادت آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی و ۷۲ تن از یارانش بسیار سهمگین و جانسوز بود. اینکه در یک روز ۷۳ نفر از خدمتگزاران و مسئولان نظام به شهادت برسند خبری نبود که بتوان به سادگی به اطلاع امام رسانید. حجت الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی خود می گوید:« شبی که خبر شهادت دکتر بهشتی و یارانش به دفتر امام رسید نمی دانستیم این خبر را چگونه به گوش امام برسانیم . چون امام ، شهید بهشتی را از جان و دل دوست داشتند.
به رادیو و تلویزیون اطلاع داده شد که خبر را پخش نکنند؛ چون امام آخر شب اخبار را گوش می کنند . قرار شد فردای آن روز حاج احمد آقا و آقای هاشمی رفسنجانی بیایند و به نحوی خبر را به امام اطلاع دهند که برای امام سکته ای پیش نیاید. در خانه هم سفارش شد که رادیو را از بالای سر امام بردارند ؛ چون ممکن بود خبر ساعت هفت یا هشت صبح پخش شود. جالب این جا است که وقتی خانمها قبل از ساعت هفت رفتند که رادیو را بردارند امام به آنها می فرمایند: رادیو را بگذارید سر جای خود . من جریان را از رادیو های خارجی شنیدم و جالبتر اینکه وقتی حاج احمد آقا و آقای هاشمی خدمت ایشان رفتند ، امام به آنها دلداری دادند و فورا دستور تشکیل مجلس و ترمیم کابینه و انتخاب رییس دیوان عالی را صادر فرمودند»۴.
دکتر محمود بروجردی می گوید: شبی که خرمشهر مورد هجوم قوای بعثی واقع شده بود، برای حقیر و دیگر عزیزان که در جریان لحظه به لحظه حملات بودند فراموش شدنی نیست... زمان که با سنگینی می گذشت ، به جایی رسید که خبر از دست رفتن خرمشهر به مثابه آخرین پتک ، بر سر همه ما فرود آورد. دوستان مرا مامور رساندن این خبر شوم به امام کردند. بغض گلویم را می فشرد و بیم آن را داشتم که با آن همه ناراحتی نتوانم کلمات را درست ادا کنم...... به محض رسیدن به اتاق سرها با ناراحتی برای پرسش به طرفم برگشت : چه خبر شده است؟ خدا می داند کمتر زمانی به آن حالت دچار شده بودم. با سختی پاسخ دادم : هیچ! امام بزرگوار که متوجه وضع آشفته حقیر شده بودند ، سئوال دیگری نفرمودند.
در نزدیکی ایشان نشستم وبه تلویزیون نگاه کردم. پس از سه چهار دقیقه مرا مورد خطاب قرارداده پرسیدند: تازه چی؟ با نهایت ناراحتی همراه با بغض جواب دادم : خرمشهر را گرفتند! ایشان یک مرتبه با لحن عتاب آلودفرمودند: جنگ است؛ یک وقت ما می بریم یک وقت آنها!
در این باره خاطرهای از زبان مقام معظم رهبری خواندنی است:« متانت و بردباری و حلم امام به گونه ای بود که اگر صد نفر در مجلسی سخنانی میگفتند که او آنها را قبول نداشت ، تا لازم نمی دانست حرفی نمی زد و سکوت میکرد. در صورتی که اگر در حضور آدمهای معمولی ، کلمهای گفته شود که برخلاف عقیده آنها باشد ، طوفانی در روحشان به وجود می آید که سریعا پاسخ بدهند . همه شما دیدید که در پایان وصیت نامه ایشان به مواردی اشاره شده بود که امام قبلا نسبت به طرح آنها سکوت کرده بود. در زمان بنی صدر که من خدمت امام رسیده بودم ایشان می گفتند : حرفهایی که او از قول من می گوید ، همه اش خلاف واقع است و حقیقت ندارد! بنابراین ، هر حرفی که زده می شد فورا او را برنمیآشفت و تحریک نمیکرد و در صدد پاسخ سریع بر نمیآمد . این متانت ، بردباری ، حلم ، تسلط برنفس و سعه صدر در هر کس که باشد از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت».۶
سخن این است که صبر امام ، صبر صرف نبود. نیز صبر امام همراه با بی توجهی وغفلت نبود. امام در عین آنکه مشکلات را رصد می کردند و برای آن چاره اندیشی می کردند، در دل ترس و هراس نداشتند و به خدا توکل می کردند؛ توکل امام از نوع صوفیانه و به معنای رها کردن امور نبود، توکلی بود که ترس را می زدود و عزم را برای حرکت و چاره اندیشی جزم میکرد. امام مبارزه ، نهضت خدمت به مردم و مصلحت اندیشی برای امت را از امور بایسته خود می دانست و لحظهای از تلاش در این عرصه ها غافل نبود. امام به خوبی میدانست که رمز حیات اسلام ، تداوم تلاش خالصانه مسلمانان در عرصه های گوناگون است. از این رو تلاش و حرکت هوشمندانه در عرصه های سیاسی از ویژگی های بارز امام بود.
نیز امام صبر را با صلایت توام کرده بود. بدین معنا که دربرابر دشمن بسیار با ابهت و پر صلابت می نمود و عزم راسخ خود را در اجرای آنچه گفته بود، در چهره نیز به نمایش میگذاشت . امام خود به یکی از نزدیکانش درباره ملاقاتش با شاه در زمان آیت الله بروجردی (ره) و به دستور وی فرموده بود: « نمی خواهم از خودم تعریف کنم ، ولی ابهت من شاه را گرفته بود و شاه مسلط بر زبان و گفتارش نبود»۷
از این رو امام ما به رغم برخی افراد که صبر را به معنای عزلت ، گوشه گیری ، انفعال و سکوت می دانند ، کوشید جلوه های تازه ای از صبر را به نمایش بگذارد و صبر را با بصیرت و جهاد وخروش پیوند زند. امام به خوبی می دانست که صبر آدمی نباید صلابت او را پایمال کند، همانگونه که صلابت انسان نباید صبر آدمی در برابر نا ملایمات را نابود سازد و خدای ناکرده آدمی را به تصمیمات ناروا در عرصه های گوناگون رهنمون شود و عجله و شتاب زدگی را برکارهای انسان چیره کند.
سخن آخر ، همان سخن اول است: امام ، اقیانوس بود!
۱. مجله حوزه ، ش ۹۴و۹۵ ،ص۱۰
۲. غلامعلی رجایی ، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) ، نشر عروج ، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج ۳، ص۱۸۹
۳. همان، ج۲ ، ص۲۴۸ و ج ۳ ص۲۰۰
۴. همان ، ج ۲ ، ص۲۷۲
۵. محمد رضا سبحانی وسعید علی عسگری ، مهر و قهر ، اصفهان، نشر مدرس ، چاپ هفتم، ۱۳۸۶، ص۳۵۳و۳۵۴
۶. مجله حوزه ، ش ۹۴و۹۵،ص۹
۷. غلامعلی رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) ، ج ۲ ، ص۳۱۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست