شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

آموزش, پرورش و بازآموزی مدیران


آموزش, پرورش و بازآموزی مدیران

بعضی مقوله ها این اعتبار را دارند که هیچکس نسبت به ضرورت و مطلوبیت آن ها شک و تردید روا نمی دارد و فی نفسه موردتائید و موافقت همگان قرار می گیرند ازجمله این ها آموزش است و قطعا آموزش در زمینه مدیریت و نیز آموزش مدیران به تبع اعتبار عمومی آموزش, از هر سمت و سو با تائید و تشویق همراه است

در وبلاگ "مدیر تازه کار"، نویسنده سعی دارد به چالش های پیش روی در حوزه های مدیریتی عصر جدید بپردازد. یکی از مواردی که از دید این بلاگر پنهان نمانده است، اهمیت آموزش مدیران و نیز مشکلات ناشی از نداشتن برنامه آموزشی مناسب برای مجموعه مدیران در حال تحصیل یا فارغ التحصیل است:

بعضی مقوله ها این اعتبار را دارند که هیچکس نسبت به ضرورت و مطلوبیت آن ها شک و تردید روا نمی دارد و فی نفسه موردتائید و موافقت همگان قرار می گیرند. ازجمله این ها آموزش است و قطعا آموزش در زمینه مدیریت و نیز آموزش مدیران به تبع اعتبار عمومی آموزش، از هر سمت و سو با تائید و تشویق همراه است.

بازآموزی نیز به لحاظ محتوا و برداشتی که از آن می شود در زمره آموزش قرار می گیرد. لیکن پرورش، ماهیتی متفاوت دارد. پرورش می تواند آموزش را نیز دربربگیرد و لیکن خود مفهوم جامعتری داشته و گستره وسیع تری را شامل می شود. پرورش درواقع مجموعه اقداماتی است که تغییر بینش، دانش، مهارت و درنتیجه توانمندی افراد را درجهت الگویی مطلوب باعث شده و نهایتا هدف موردانتظار را به دست می دهد. بنابراین پرورش مدیر، مفهومی کامل با مراحلی چندگانه است که حرکت در مسیر آن برنامه ای فراتر از برنامه های آموزشی را طلب می کند.

هر سه مقوله به ترتیبی که اشاره رفت، چارچوب خاص و نتایجی متفاوت دارند که سعی می شود در این مجال اندک جایگاه و ضرورت هر یک تاحدی روشن گردد. سمت گیری دیدگاهی که بر کل مجموعه بحث سایه افکنده است، به طرف مدیران و سازمانهای متقاضی برنامه های آموزشی اعم از آموزش، بازآموزی و پرورش مدیر است.

درواقع مخاطبان نوشتار، مدیران و تصمیم گیران در سازمان ها و خصوصا سازمان های بزرگ هستند که به برنامه های آموزشی خود و همکاران تامل و دقت بیشتری روا دارند تا نهایتا برنامه های آموزشی، به تناسب، داوطلبان مرتبط و منتسب به خود را پذیرا شوند.درحال حاضر برنامه های آموزشی که در حوزه مدیریت به اجرا درمی آید، می توان به ترتیب زیر تقسیم بندی کرد:

۱) برنامه های دوره های کارشناسی تا دکترای مدیریت در دانشگاه ها و مراکز آموزشی عالی.

۲) برنامه های آموزشی سازمان های حرفه ای همچون سازمان مدیریت صنعتی و مرکز مدیریت دولتی که اهداف متفاوتی از مراکز دانشگاهی برای آن ها پیش بینی شده است.

۳) برنامه های آموزشی که در مراکز آموزش وابسته به بنگاه ها، دستگاه ها و سازمان ها و یا در خود آن ها به صورت سفارشی اجرا می شود و در دوره هایی از این دست مدیران سازمانهای مذکور مشارکت می یابند.

این که تقسیم بندی اهداف کلان برنامه های آموزشی مدیریت در کشور تاچه حد روشن است و نیز این که توزیع تقاضا متناسب با ضرورتها به چه ترتیب و یا به چه شکلی به مراکز مختلف آموزش مدیریت انتقال می یابد سوالاتی اساسی است، ولی به نظر می رسد در یک کلیت و با هدف متمرکز کردن ابهام ها، بحث از ابعاد زیر باید مورد بررسی و توجه قرار گیرد:

برنامه های آموزشی مدیریت که نهایتا فارغ التحصیلان را به این دانش مجهز می سازد کدامند و مخاطبان آن را چه دسته از افراد و با چه خصوصیاتی تشکیل می دهند؟

برنامه های پرورش مدیر تاچه حد متناسب طراحی شده و به ترتیب فوق چه افرادی مشتری آن هستند؟

برنامه های آموزشی مناسب با مدیران شاغل کدامند و این برنامه ها از جهت محتوا و شکل اجرا و مدت و... باید دارای چه خصوصیاتی باشند؟

کل برنامه ها با نیازهای کشور و برنامه های کلان آن چگونه تناسب دارند و این انطباق را از چه راه هایی می توان ملاحظه و نسبت به آن اطمینان حاصل کرد.

مواردی که در چند سطر و در یک تقسیم بندی سه بخشی ساده به آن اشاره شد نشان می دهد که چارچوب کار منطقی به نظر می رسد، لیکن آن چه جای تامل و گفتگو دارد این است که آیا همه چیز در مسیرهای تعیین شده و متناسب با اهداف پیش می رود و یا درحدی تداخل دارد. بحث تداخل از آن جهت مطرح است که آیا دانشگاه به وظیفه خود می پردازد و مخاطبان خاص خود را دارد؟ و آیا مراکز دیگر نیز هرکدام در چنین وضعیتی قرار دارند؟ آیا مدت و محتوای برنامه های خاص مدیران مناسب با فرصت و ضرورتهای خاص آنها طراحی و اجرا می شود و آیا این افراد در حوصله یک مدیر پرمشغله و در برنامه هایی که آنها را به روز کرده و درجریان تازه های مدیریت قرار می دهد شرکت می کنند؟ آیا برنامه های پرورش مدیر، مخاطبان خاص خود را دارد و الزاما نامزدهای تصدی مشاغل مدیریتی در این برنامه ها شرکت می کنند؟ اگر از برنامه های آموزش مدیریت که در سطوح کارشناسی تا دکترا در مراکز دانشگاهی ارائه می شود، بگذریم و چنین فرض کنیم که مخاطبان و دانشجویان این برنامه ها جوانانی هستند که ازطریق شرکت در دوره های مذکور، علوم مدیریتی را فرا می گیرند و هرکدام در نقشی زمینه کاربرد آن را فراهم می سازند، لااقل دو مورد دیگر همچنان نیازمند موشکافی بیشتر است: یکی برنامه های آموزشی پرورش مدیر و دیگری برنامه هایی است که می توان درجهت روزآمد کردن مدیران تدارک دید. برنامه های پرورش مدیر که می تواند مفصل و جامع تدارک شود، بهتر است درجهت آموزش و پرورش کسانی به کار گرفته شود که نهایتا مسئولیتهای مدیریتی بنگاهها و سازمانها را برعهده می گیرند. از این رو اگر در این راستا برنامه ریزی دقیقی از سوی موسسات خصوصا صنایع مادر و بنگاه های فراگیر فراهم شود، حاصل آن می تواند جلوگیری از خلا»های مدیریتی و یا مساعد شدن شرایط برای برنامه های تحول در این گونه موسسات باشد. به واقع باید این فرصت به افراد مستعد و جوان داده شود تا با ممزوج کردن پتانسیل های فردی و آموزشهایی که در راستای پرورش آن ها تدارک شده است، آینده بنگاه های اقتصادی را از جهت پرورش مدیران کارآمد تامین نمایند.به واقع ما باید شاهد آن باشیم که در دوره های آموزش و پرورش مدیر چهره های باانرژی، جوان، مستعد و پرسشگر و موشکاف، بیشترین سهم صندلی را در تمام مراکز آموزشی اشغال نمایند.

مورد دیگر، آموزش های به روزآوری مدیران است که به طور قطع چه از زاویه محتوا و سطح و چه ازجهت طول و مدت، متمایز از سایر برنامه های آموزشی مدیریت است. مدیران علی القاعده نباید نیازمند گذراندن دوره ها و کلاس های پایه و اولیه مدیریت باشند، ضمن آنکه فرصت محدود آن ها نباید مصروف شرکت در برنامه های طولانی مدت مدیریت شود. برنامه های خاص مدیران بهتر است ازجهت محتوا شامل آخرین یافته ها و از نظر استاد برخوردار از مبرزترین و کارآمدترین آن ها باشد. و چه خوب است که در این برنامه ها که قطعا می بایست با برنامه کاری و شرایط مدیران سازگاری داشته باشد، از وجود استادان بهره گیری شود که خود مدتها پست های مدیریتی را تجربه کرده و همراه با اندوخته های علمی روز، به غنای هرچه بیشتر این گونه دوره ها بیفزایند.

درخصوص مدیران به ویژه مدیران کلیدی محتوای مناسب، مدت برنامه، نحوه و شکل و محل و شرایط اجرا اهمیت ویژه داشته و موسسات آموزش مدیریت می بایست مشابه کشورهای پیشرفته به دقایق این برنامه ها توجه و دقت کافی مبذول دارند.در انتهای این گفتار حیف است از نکته ای دریغ کنیم، بدین ترتیب که نتیجه گیری مطلوب از تقسیم بندی یادشده زمانی حاصل می شود که مراکز آموزش مدیریت، متناسب با نقشی که ازجهت تامین نیازهای مخاطب دارند، باید خود را تجهیز کنند و این میسر نمی شود مگر آن که بپذیریم جایگاه و نقش هرکدام از این مراکز آموزشی مربوط به پر کردن چه بخشی از جدول نیازها است. اگر این پذیرش حاصل شود، شاهد مشخص تر شدن نقش مراکز و توسعه و حرفه ای تر عمل کردن آن ها خواهیم بود.

ir.persiandlog.ekarzmobireta