یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

غزل سعدی عارفانه یا عاشقانه


غزل سعدی عارفانه یا عاشقانه

درباره غزل سعدی, یك جیز مسلم است و آن اینكه تاكنون هیچ گونه تبیین و تحلیل دقیق و مفصلی به سود یا زیان این یا آن نظریه از قضایا صورت نگرفته است

در باره غزل سعدی، شاهد آراء و داوری هایی كاملاً متفاوت بلكه متضاد بوده ایم. آنچه از مجموعه اقوال در این میان بر می آید استثناجاتی از این دست است كه غزل او بر خلاف غزل امثال عطار و مولانا و حتی همشهری بزرگ او، حافظ چندان بهره ای از عرفان ندارد. در تمامی این سخنان درباره غزل سعدی، یك جیز مسلم است و آن اینكه تاكنون هیچ گونه تبیین و تحلیل دقیق و مفصلی به سود یا زیان این یا آن نظریه از قضایا صورت نگرفته است. اما دكتر سعید حمیدیان در كتاب «سعدی در غزل» كه به زودی منشر می شود بسیاری از غزل هایی را كه دیگران صرفاً عاشقانه خونده اند از عالی ترین نمونه های غزل عارفانه در تاریخ شعر فارسی می داند و می كوشد تا با بهره گیری از علایمی كه آنها را نشانه كمابیش قانع كننده عارفانگی شعر می داند این معنی را اثبات و تحلیل كند. همچنین او دراین كتاب برای نخستین بار خصیصه بسیار مهم شعری سعدی یعنی سهل و ممتنع بودن و برخی دیگر از مهم ترین ویژگی های غزل شیخ را به دقت و تفصیل مورد مداقه و بحث قرار می دهد. دكتر حمیدیان چكیده ای از نتایج تحقیقات خود را در روز بزرگداشت سعدی در نشست كتاب ماه ادبیات و فلسفه بیان كرده كه در اختیار شماست.

من بحثم را با شعری از سعدی آغاز می كنم

خبرت خـراب تــر كــرد جـــراحت جــدایی

چو خیال آب روشن كه به تشنگان نمایی

تو چه ارمغان آری كه به دوستان فرستی

چه از این به ارمغان كه تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببری و به دست غم سپردی

شــب و روز در خیــالی و نــدانمت كجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم

نه عجب كه خوبـــرویــان بكننـــد بی وفـــایی

تو جفای خود بكردی و نه من نمی توانم

كه جفا كنم، ولیكن نه تو لایــق جفــایی

چــه كننــد اگــر تحمـــل نكننــد ریـــر دستـــان

تو هر آن ستم كه خواهی، بكنی كه پادشاهی

سخنی كه با تو دارم، به نسیم صبح گفتم

دگری نمی شناسم، تو ببــر كــه آشنـایی

من از آن گذشتم ای یار كه بشنوم نصیحت

برو ای فقیــه و بـا مــا مفــروش پارســـایی

تو كه گفته ای تأمل نكنم جفای خوبان

بكنی اگر چو سعدی نظــری بیازمــایی

در چشم بامـدادان بــه بهــشت برگشــودن

نه چنان لطیف باشد كه به دوست برگشایی

این نمونه ای از یك غزل نوعی سعدی است كه من نخواستم احسن و اصلح را انتخاب كنم، این غزل به هر حال نمودار شیوه شاعر است و همین طور نمودار مسائلی است كه می خواهم بیان كنم و ملاحظه می كنید كه بیت درخشان آغازین غزل حالت پارادوكس گونه ای دارد و بنابراین این معشوق، مطابق غزل، هم بی اندازه دور است و هم بی اندازه نزدیك است. در بعضی از ابیات چه از طریق توصیفات چه از طریق خود شیوه بیان، به نظر معشوق خیلی نزدیك است و در بعضی از ابیات بسیار دور، این همان پارادوكس عارفانه است كه زمینه اغلب غزل های سعدی را تشكیل می دهد.

من در حیرتم كه چگونه عده ای از سعدی پژوهان كه هیچ تردیدی در بزرگی شأن آنها ندارم می گویند: غزل سعدی كجا، عرفان كجا؟ سعدی فقط عاشقانه می گوید و اهل مغازله است. اینها چیزی است كه من كاملاً با آنها مخالف هستم. عده ای از ناموران این نظر را دارند و این نظر بسیار رایج است. عده ای اگر خیلی لطف كنند می گویند: سعدی در عالم مجاز سیر می كند و سعی می كند از مجاز به حقیقت برسد. در فرصتی كه وجود دارد نمی شود محتوای یك كتاب را مطرح كرد و من تنها رئوس آن را می توانم بیان كنم. یكی از چیزهایی كه من برای آن اهمیت قائلم، همین تز است، بنده معتقدم كه غزل سعدی صرفاً غزل عاشقانه نیست. اگرچه تعدادی از عزل های او عاشقانه است ما باید به دقت اینها را جدا كنیم، اما نكرده ایم هیچ كس نكرده است، و یا كلی گویی كرده اند.

مقوله بندی غزل های سعدی حتی در حد عارفانه یا عاشقانه بودن تا به حال صورت نگرفته و هر كسی از ظن خودش، یار موضوع شده است. بله، بنده می دانم كه تعدادی غزل صرفاً عاشقانه دارد كه من می توانم حتی اسم آن را اروتیك بگذارم اما اگر حكم بر اغلب و اكثر كنیم، بیشتر غزل های سعدی نمونه ای از خوش ترین سخنان عارفانه و عشق كمال یافته است، اگر چه بعضی از پژوهندگان مثل شادروان پروفسور هانری ماسه(فرانسوی) هم نخواسته اند این معنی را كاملاً انكار كنند، منتها گفته اند ما نمی دانیم كه معشوق كیست آیا فرد مشخصی است، انسان است، یا فرا انسان، اینان در واقع بین خلق و حق در تردید بوده اند. ما وقتی اساساً این بحث را پیش می كشیم اگر به ما گفتند كه براساس چه استدلالی،‌چه استنادی و چه آماری این حرف را می زنی و آیا این عارفانه هیچ فرقی با هم ندارند آیاشیوه و نحوه بیان همه اینها یكی است، چه می گوییم؟ ما این طور مسائل را كلی بیان كرده ایم بودن اینكه آنها را به طور دقیق و مستند و براساس آمار جدا كنیم.

از یك پژوهشگر خاور شناس و ایران شناس ایتالیایی به نام پروفسور ریكاردو زیپولی، كه درباره متون فارسی در ایتالیا(ونیز) كار می كند، سخن به میان آمد، او در یك مقدمه انگلیسی كه بر فرهنگ بسامدی غزل های حافظ، كه خانم دانیلا منگنی كوژاله آن را تألیف كرده، نوشته است: كارهای سبك شناسی ایرانیان همه اش impressionistic است یعنی براساس ذوق و دریافت یا تأثر شخصی است یعنی«ذوق من این است، پس موضوع این طوری است.» ولی آیا در سبك شناسی از ما انتظار ندارند كه هركدام از اینها را به زیر مجموعه هایی تقسم كنیم و ویژگی ها را با دقت بیشتری بیان كنیم؟ به خاطر همین است كه سبك شناسی ما بدون اینكه قصد انكار كارهای مفیدی را كه تا به حال داشته ایم، واقعاً یك زمینه سترون و عقیم است چون هیچ چیز آن بر پایه اصول استوار نشده، حتی نام گذاری های آن مبهم و چندگونه است. سبك خراسانی براساس مكان، سبك سلجوقی زمان و دوران یا سلسله، سبك عراقی و هندی مكان، بعد می گوییم بازگشت، یعنی بر مبنای جهتگیری نهضت و مكتب.

خوب بازگشت چه سنخیتی با تقسیم مكانی یا دوره ای یا تاریخی دارد؟ ما حتی درنامگذاری اصلی هم اشتباه كرده ایم و نخواسته ایم پایه ای درست و علمی به این كار بدهیم. به خاطر همین هم زیپولی می گوید كارهای ایرانیان غیر قابل اعتماد است. چون براساس هیچ بررسی علمی و آماری استوار نیست و دقت علمی ندارد. مثلاً شادروان مرحوم دكتر محمود هومن، در كتاب حافظ چه می گوید همه اینها را پس می زند و می گوید همه اینها هیچ است و ما سه سبك بیشتر نداریم سبك خراسانی، عراقی و حافظ (به تنهایی) آیا واقعاً می شود شعر یك آدمی مثلاً حافظ با آن شرایط خاص با توجه به متون معاصرش و سهیم بودن در هنجارهای شعر معاصرش، یك سبك به تنهایی باشد؟

من مدعی این نیستم كه نتایجی كه من گرفتم نتایج قطعی و صددرصدی باشد چون ما در عالم ادبیات به هیچ وجه به خصوص در غزل سعدی نمی توانیم ادعای نتایج ریاضی و صددرصدی كنبم ولی آیا در این میانه چیزی به نام اغلب و اكثر وجود دارد یا ندارد؟ چیزی به نام سند یا نشانه در اینجا وجود دارد یا ندارد؟

سؤال دیگری مطرح می كنم. صحبت نشانه به میان آمد، البته نه به آن صورت معمول درنشانه شناسی؛ تا به حال همه شعر عارفانه را خوانده ایم از عطار، مولانا، حافظ و...... این همه لذت برده و در آنها شریك بوده ایم؛ اما اگر بیایند و از ما سؤال كنند كه: چرا مثلاً غزل حافظ عارفانه است و براساس چه نشانه هایی می گویی این بیت این محتوای عارفانه را دارد و این نشانه،‌نشانه ای قانع كننده است برای غزل عارفانه، آیا ما تا به حال به این پرسش پاسخ درست و درخوری داده ایم؟ من آمده ام با عقل ناقصم تعدادی نشانه در حدود پانزده نشانه را در نظر گرفتم، خیلی وسواس نشان دادم و اینها را از تمام متون عرفانی ای كه در عمرم خوانده بودم، استخراج كردم كه فرضاً چه نشانه هایی هست كه بیشتر می تواند ما را قانع كند كه مثلاً فلان شعر عارفانه است.

اینها را بیرون كشیدم و بعدتمام غزل های سعدی یعنی ۶۹۶ غزل او را دقیقاً بر این اساس سنجیدم، تقسیم بندی و دلایلش را ارائه كردم. اگر ما بگوییم، غزل سعدی، غزل پرشور و حال و با حالت ترنم و دل انگیزی كه دارد چه نسبتی با آمار و ارقام دارد. باز برمی گردیم بر سر همان حرف و همان داستان قدیمی و تشخیص های به اصطلاح«هر كی هرچی»؟ اما اگر موافق باشید كه باید دلایل عارفانه بودن غزل را بدانیم، این دقت ها لازم است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.