شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بررسی خصایص تفسیری المیزان روش تفسیر آیات با آیات


بررسی خصایص تفسیری المیزان روش تفسیر آیات با آیات

علامه طباطبایی هنگامی که در تبریز بود تفسیری بر قرآن کریم از اول قرآن تا سوره اعراف تدوین کرد که البته به صورت مختصر بوده است و بر اساس همان تدریس می کرد, اما پس از آن تصمیم گرفت تفسیری به طور مفصل که شامل نیازهای روز بوده و جهات تاریخ و فلسفی و اخلاقی و بحث های اجتماعی و رواییی در آن رعایت گردد, به سبکی نوین تدوین نماید که همان تفسیر «المیزان فی تفسیر القرآن» است

علامه طباطبایی هنگامی که در تبریز بود تفسیری بر قرآن کریم از اول قرآن تا سوره اعراف تدوین کرد که البته به صورت مختصر بوده است و بر اساس همان تدریس می‌کرد، اما پس از آن تصمیم گرفت تفسیری به طور مفصل که شامل نیازهای روز بوده و جهات تاریخ و فلسفی و اخلاقی و بحث‌های اجتماعی و رواییی در آن رعایت گردد، به سبکی نوین تدوین نماید که همان تفسیر «المیزان فی تفسیر القرآن» است.

تفسیر المیزان بر اساس روش تفسیری مرحوم آیه الله سید علی قاضی استاد علامه طباطبایی که تفسیر آیات به آیات می‌باشد،تدوین شده است به گونه‌ای که مرحوم قاضی بدین سبک، تفسیری را از ابتدای قرآن تا سوره انعام نگارش نمودند و علامه طباطبایی نیز بارها بر این تأکید داشتند که این روش تفسری از مرحوم قاضی به ارث رسیده است.

نخستین مزیت المیزان، همان تفسیر آیات به آیات است، بدین معنی که قرآن را با خود قرآن تفسیر کنند، همان گونه که در روایاتی از امام معصوم(ع) داریم «إن القران یفسر بعضه بعضاً» آیات قرآن بوسیله برخی آیات دیگر تفسیر می‌شود. آیات قرآن همه از یک مبدأ نازل شده وکلام واحدی است که سبقت و لحوق بعضی از آیات بر بعضی دیگر، دخالت در معنای کلی مستفاد از آیه ندارد، بر این اساس تمام قرآن به مثابه کلام و خطابه‌ای است که از متکلم واحدی ایراد شده و هر جمله آن می‌تواند قرینه و مفسر هر یک از جملات دیگر آن باشد و بر همین مبنا اگر در معانی از آیات خفائی به نظر برسد، با ملاحظه و تطبیق و تقارن با آیات دیگر که در این موضوع یا مشابه آن وارد است، این خفاء از بین می‌رود.

در تفسیر المیزان آیات قرآن با آیات دیگر این کتاب الهی تفسیر می‌شود و معنای آیات از خود همین آیات برداشت می‌شود و بر این اساس معانی استفاده شده از خارج بررسی و موافقت یا مخالفتش با قرآن مشاهد می‌شود. نه اینکه ابتدا معانی را که در ذهن است به عوان اصل و محور قرار دهیم و سپس سعی کنیم که آن معانی انتزاعی را با آیات قرآن مطابقت دهیم، همچنانکه بسیاری از تفاسیر به این روش انجام شده و در حقیقت تفسیر نیستند، بلکه تطبیق معانی ذهنی و مدرکات خارجیه یا علوم فلسفی، اجتماعی، تاریخ و روایات وارده با قرآن است. همچنانکه مشهود است با روش تطبیق به کلی آیات مفهوم و محتوا و اعتبار خود را از دست می‌دهند زیرا هر یک از علماء و دانشمندان اعم از نحویون، فلاسفه، دانشمندان علوم تجربی، و... تلاش می‌کنند دانش و علم خود را بر قرآن تطبیق دهند و از قرآن سند و شاهدی برای علم خود دریافت کنند. این روش در حقیقت قرآن را مسخ می‌کند و تفسیر را فاقد ارزش و اعتبار می‌نماید، در حالیکه معنای قرآن را باید از خود قرآن گرفت و این مسأله در المیزان به نحو احسن رعایت شده است.

از دیگر ویژگی‌های المیزان، رعایت نمودن معانی کلی برای الفاظ موضوعه است، نه خصوص معانی جزئیه طبیعه و مادیه مأنوس با ذهن انسان. همچنین می‌توان گفت ورود به بحث‌های مختلف روایی، اجتماعی، تاریخی، فلسفی و علمی علاوه بر مباحث قرآنی از مهمترین خصوصیات تفسیر المیزان است که در آن هر یک از مباحث به طور جداگانه بدون آنکه مطالب در هم آمیخته و موضوعات با یکدیگر خلط شوند، مورد نظر قرار گرفته است. در المیزان در خصوص مسائل امروز جهان و‌آراء و افکار و مکاتب و ایده‌های گوناگون بحث‌های کافی ومفیدی شده و این مباحث با قوانین اسلام تطبیق و مواقع جرح و تصویب و رد و ایراد و یا نفی اثبات مشخص شده است. ضمن اینکه به اشکالات و ایراد‌های وارده بر موضوعات اسلامی که از ناحیه مکتب‌های شرقی و غربی و... مطرح شده، پاسخ‌های کاملی ارایه گردیده است و مواضع ضعف و نقاط ابهام ومغلطه تبیین شده است و به طور کلی قرآن در المیزان محور حقیقت و اصالت و واقعیت قرار گرفته و آراء و اندیشه‌های گوناگون با آن سنجیده می‌شود و در پایان موارد خطا و اشتباه و مغالطه‌های مکتبی و ایده‌های آنان مشخص می‌شود.

پاسداری از مکتب تشیع یکی دیگر از ویژگی‌های تفسیر المیزان است که با بحث دقیق، عمیق و نشان دادن مواضع آیات، این مهم مورد توجه قرار گرفته است و با بیانی رسا و بلیغ، بدون آنکه حمیّت‌های جاهلی برانگیخته شود از روی نفس آیات قرآن و تفسیری که قابل رد و انکار نباشد ونیز به وسیله روایاتی که ازخود عامه نقل شده، مانند تفسیر«الدرالمنثور» سیوطی و... در هر موضوعی از موضوعات ولایی، مطلب روشن شده است.

تفسیر المیزان در مسائل اخلاقی به طور مبسوط و در مسائل عرفانی به طور دقیق و لطیف با اختصار بحث می‌کند و با عباراتی کوتاه و جذاب انسان را به لقاءالله دعوت میکند. این تفسیر معانی ظاهر و باطنی قرآن و عقل ونقل را به خوبی پیوند داده است و هر یک از آنها در المیزان نقش خاصی دارند. المیزان از لحاظ قواعد ادبیات عرب بسیار قوی و استوار بوده و به قدری در حفظ قواعد ادبی و انشاء مسلسل مطالب رسا و محکم است که حتی تشخیص آن در نزد علماء و محققان عرب که اهل ادبیات هستند، مشکل است که بتوانند تشخیص بدهند، نویسنده آن غیر عرب است.

این تفسیر در نشان دادن نکات دقیق و حساس و جلوگیری از مغالطه کلمات معاندین و نیز در جامعیت منحصر به فرد است.۱

مرحوم علامه طباطبایی با وجود اینکه روش «تفسیر قرآن به قرآن» را به عنوان مبنای اساسی و پایه اصلی تفسیر خود معرفی کرده است اما در عین حال ارزش تفسیری سنت (احادیث و روایات) را نیز نادیده نگرفته و رجوع به روایات را در پاره‌ای موارد لازم و از مقدمات ضروری تفسیر صحیح قرآن می‌داند.

وی در مقدمه تفسیر المیزان پس از اشاره به روش‌های مفسران اظهار می‌دارد: شما اگر در تمام روش‌ها و مسلک‌هایی که درباره تفسیر قرآن بر شمرده‌ایم، دقت کنید، مشاهده خواهید کرد که همه آنها در یک نقص که نقص بسیار بزرگی است، شریک هستند و آن این که نتایج حاصل از بحث‌های علمی و فلسفی را بر قرآن کریم تحمیل نموده اند بی آنکه آیات دلالتی بر این معانی داشته باشند. در نتیجه، تطبیق خود را تفسیر نامیده اند و حقایق قرآن را به صورت مجازهایی در نظر گرفته،‌ وجه تنزیل عده‌ای از آیات را تأویل نمودند.۲

علامه طباطبایی در این باره ادامه می‌دهد: ارجاع فهم قرآن به فهم صحابه و تابعین، امری نا معقول است، همچنین توقف فهم قرآن به بیان رسول اکرم (صلی اله علیه وآله) نیز قابل قبول نیست، زیرا آنچه را که پیامبر اسلام بیان کرده اند، اگر همان معنایی است که موافق با ظاهر کلام خداست، در این صورت معنای‌آیات بدون مراجعه به بیان ایشان نیز از مفاد الفاظ آنها فهمیده می‌شود اگرچه این کار احتیاج به تدبر و تأمل داشته باشد و اگر بیان آن حضرت موافق با ظاهر کلام خدا نباشد و از مفاد آیه فهم نگردد، پس چگونه تحدی نمودن به قرآن و حجت قرار دادن آن متصور خواهد بود؟ آری تفاصیل کلام از اموری است که تنها راه فهم آن‌ها بیان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله)بوده و جز از طریق ایشان راه دیگری برای دست یافتن به آنها وجود ندارد. چنانکه خود قرآن این گونه امور را به توضحیات پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) ارجاع داده است و در مورد تفصیل داستان‌های قرآن و حالات و خصوصیات معاد نیز همچنین است.۳

علامه طباطبایی درجایی دیگر با اشاره به روش اهل بیت در تفسیر قرآن می‌گوید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) گرچه بر طبق نصوص قرآن ، شارح و مفسر و مبین معانی و مقاصد قرآن هستند، ولی اساس بیانات و روش تعلیم و تفسیر ایشان، همان طریق و روش تفسیر قرآن به قرآن بوده که قرآن آنرا به ما ‌آموخته است و از طریق روایات نیز بر ما معلوم گشته است که در هیچ مورد از بیانات ایشان در زمینه تفسیر آیات، از غیر قرآن استعانت و استفاده‌ای به عمل نیامده است.

وی در جای دیگر می‌افزاید: روشی که در روایات بدان ترغیب شده، همان تفسیر از طریق قرآن است و ‌آن چه از آن نهی و منع شده، تفسیر از غیر طریق قرآنی می‌باشد. بنابراین، تنها روش مورد قبول در تفسیر قرآن، استمداد از قرآن برای فهم معانی آیات آن و تفسیر آیه به آیه است. این روش درصورتی مورد قبول خواهد بود که بر اساس تفحص و جستجوی کافی در روایات نقل شده از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) به عمل آمده و پس از تحصیل ذوق و معلومات برگرفته از آنها، به تفسیر کلام اشتغال ورزید.۴

بنابراین روشن می‌شود که علامه طباطبایی بر خلاف تصور برخی مبنای روش تفسیری خود را روایات اهل بیت (علیهم السلام) در کنار آیات قرآن قرار داده و این روش تفسیر آیه به آیه را همان روشن تفسیر پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) می‌داند، که این خود از ویژگی‌های برجسته تفسیر المیزان است.

به واقع تفسیر المیزان مباحث روایی، فلسفی، کلامی، ادبی و ... را در قالب کلی روش تفسیر قرآن با قرآن مطرح می‌کند و برداشت نهایی خود را از منظر خود آیات قرآن مطرح می‌نماید.

حامد علی اکبرزاده

پی نوشت:

۱- مهر تابان"یاد نامه مرحوم استاد علامه طباطبایی"، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ص۶۵-۶۳

۲-ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص ۲۰

۳-مبانی و روش‌های تفسیری، عمید زنجانی، ص ۳۷، به نقل از المیزان ج۳، ص ۸۷.

۴-مبانی و روش‌های تفسیری، عمید زنجانی، ص۳۷۲ به نقل از ج ۱و۳ المیزان