شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
پیر بلخ در قلمرو آزادی و اختیار
چون به آزادی نبوت هادی است مومنان را ز انبیا آزادی است
گروه مومنان شادی كنید همچو سرو و سوسن آزادی كنید
(دفتر ششم مثنوی)
نهتنها مولوی، دانشمند، ادیب و شاعر بلندآوازه و عارف از آزادی سخن گفته، بلكه پیرامون بسیاری از مشكلات و معضلات جامعه، ارزندهترین پیشنهادها را ارائه داده است كه با پیشرفت دانش و فنآوری، بشریت برای امروزش میتواند از راهحلهای بینظیر آن بزرگمرد بهره ببرد. شاید كمتر كسانی باشند كه از ویژگی مهم و موهبت باشكوه آزادی در چهره اجتماعی آن، فراتر از بحثهای فلسفی و عرفانی حرفی زده باشند. اما مولوی با جرأت تمام وارد عرصههای بنیادین فكری شده و سربلند از آن عرصهها بیرون آمده است. آیینه اندیشه و حالات و روحیات مولانا جلالالدین، اثر برجسته و بیمانند او مثنوی معنوی است؛ البته میدانیم كه ورود به مثنوی معنوی كلیدهایی میخواهد كه ازجمله آن كلیدها تشنگی و عطش حقیقتجویی و حقطلبی است.
گر شدی عطشان بحر معنوی فرجهای كن در جزیره مثنوی
(دفتر ششم)
كلید دیگر ورود به مثنوی مولانا، آشنایی به قرآن و بلكه آگاهی به ادبیات قرآنی و انس پیوسته با این كتاب شگفتآور و عمیق است كه هنوز پس از گذشت قرنها از نزول آن، تازگی و طراوت خود را از دست نداده، بلكه عقل و خرد اندیشمندان را بیشتر به خود معطوف داشته است. تردیدی نیست كه زیربنای اندیشه مولانا را قرآن شكل داده، پرورده و به اوج رسانده است و مهمترین و پیچیدهترین مسائل فكری كه نیازمند تأمل ویژه است و در مثنوی او ذكر شده خاستگاه قرآنی دارد؛ چنانچه مستند مولانا در مسئله بسیار بزرگ آزادی، آیه ۱۵۷ سوره اعراف است. آنجا كه خداوند فرموده است: "آنانكه از این پیامبر امی (كه نامش در تورات و انجیل رقم خورده و این در دسترسشان است) پیروی میكنند آنكه به نیكی دعوتشان میكند و از زشتی برحذرشان میدارد و پاكیزهها را بر آنها روا و ناپاكها را برای آنها ناروا اعلام میكند و بارهای گرانی كه بر دوششان بود برمیدارد (یعنی زنجیرهایی كه بر دست و پا و ذهن و مغز آنها بود پاره كرد و آنها را آزاد نمود) پس كسانیكه به او گرویدند و حرمتش نگاه داشتند و یاریاش كردند و از كتابی كه بر او نازل كردیم (كه همچون نوری فرا راه خود قرار دهند) پیروی كردند؛ آنان رستگاراناند."
مولانا به آیه ۲۹ سوره كهف نیز استناد میكند كه به صراحت آزادی انسان را در پذیرش حق یا باطل بیان میكند: "بگو این حقیقتی است ازسوی پروردگارتان، هركس میخواهد ایمان بیاورد و هركس میخواهد كفر بورزد." این مطلب بسیار مهم است كه نمیگوید هركس میخواهد بگرود و هركس نمیخواهد نگرود. بلكه میگوید هركس میخواهد كفر بورزد، زیرا كه سنتهای غیرقابل تغییر و تبدیل خداوند گریبان هركس را كه از قانونمندیهای معقول خداوند تخطی كنند میگیرد. ملای روم با زیباشناسی و آگاهی ویژه خود نسبت به همه انسانها دلواپسی دارد و نگران همه بشریت است و معنی درست ولایت را با دقت نظر ویژه خود در چند بیت و با تبیین معنی آزادی میسراید كه:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود با آن علی مولا نهاد
یعنی هركس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست
كیست مولا، آنكه آزادت كند بند رقیت ز پایت بر كند
چون به آزادی نبوت هادی است مومنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مومنان شادی كنید همچو سرو و سوسن آزادی كنید
این آزادی اعم از آزادی مدنی و حقوق شهروندی و حقوق اساسی انسانهاست. مولانا آزادی انسان را از بنیاد و اساس بررسی میكند و معقتد است كه این موهبت الهی است و هیچكس حق ندارد به حریم آن تجاوز كند. بنابراین تمام جباران و مستبدان تاریخ با بیخردی تمام در مقابل این موهبت الهی ایستادهاند و آزادی مردمان را سلب و آنان را به خاك سیاه نشاندهاند و خود را نیز در مزبلهدان تاریخ انداختهاند. دیكتاتورها با گسترش جبریگری، فكر انسانها را تخریب و امر را بر آنان مشتبه كردهاند تا قادر به تشخیص حق از باطل نباشند. این كار بهوسیله جادوگرانی چیرهدست (اما غافل از سنتهای محكم خداوند) صورت میگیرد كه قرآن آنان را ساحر میخواند (در داستان موسی و سحره فرعون تأمل كنید) ریشه سحر و سحر یكی است و ساحر كسی است كه امر را چنان بر بینندگان مشتبه میسازد كه نتوانند صبح صادق را از صبح كاذب بازشناسند، یعنی حق را از باطل نتوانند بازشناخت و با تردستی و تزویر و چشمبندی و جادوگری و بافتن منطق و دلایل فریبنده، چشم و ذهن شنوندگان و بینندگان را جادو میكنند و مسخر خود مینمایند و آن بیچارگان را از شناختن حق محروم میسازند. آن هم با ابزارهای ذهنآشوب مثل پراكندن شایعه جبر كه "این بنبستها و گرهها خواست خدا بوده و شما ای مردمان چرا درمقابل امر و خواست خداوند میایستید؟" درحالیكه مولانا در دفتر اول چنین پاسخ میدهد كه:
جبر تو خفتن بود در ره مخسب تا نبینی آن در و درگه مخسب
هان مخسب ای كاهل بیاختیار جز به زیر آن درخت میوهدار
جبر و خفتن در میان رهزنان؟! مرغ بیهنگام كی یابد امان؟!
مولوی با تشریح آزادی انسان و اینكه جبر امری است القاشده ازسوی شیاطینی كه جز گسترش شر و فساد مأموریتی ندارند، تأكید میكند كه آدمی باید بصیرت خویش را پاس بدارد و از تنبلی و كاهلی بپرهیزد، زیرا كه همین كاهلی او را به بند جادوگران و سحره مزدور فرعونیان زمان خواهد افكند:
جبر باشد پر و بال كاملان جبر هم زندان و بند كاهلان
انسان خردمند هرگز به اشتباه نمیافتد و دیدگاه جبری بعضی، او را نمیفریبد.
همچو آب نیل دان این جبر را آب مومن را و خون مرگبر را
بال، بازان را سوی سلطان برد بال، زاغان را به گورستان برد
ظرافتهای نهفته در جریانات و سنتهای خداوند، بیداری خردمندان را در پی دارد و غافلان را در نادانی و جبر انگاری خودخواستهای فرو خواهد برد.
زان كه از قرآن بسی گمره شدند زان رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سر بالا نبود
(دفتر سوم)
در اندیشه قرآنی مولانا در دستگاه خداوند ظلم نیست زیرا كه جهان هستی براساس صدق و عدل رقم خورده است و این قانون كلی هستی كه تا ابد تغییرناپذیر است و شاید بتوان گفت كه این عالیترین آموزه عملی تفكر قرآنی است كه انسانها بدان دعوت شدهاند و شاید این بهترین راه برای هماهنگی با آهنگ كل هستی است كه از آموزگار بسیار بزرگوار طبیعت میآموزد كه در آن دروغ و فریبی نیست. این آدمی است كه با كجفهمی خود را به چاه ویل نادانی و بیخردی میافكند:
در چهی افتاد كان را غور نیست این گناه اوست، جبر و جور نیست
در چهی انداخت او خود را كه من درخور قعرش نمییابم رسن
(دفتر اول)
مولانا با روشنی بیان خود با تكیه بر قرآن، خواننده و شنونده مثنوی را از افتادن به چاه ویل جبر پرهیز میدهد.
عدل قسام است و قسمت كردنی است این عجب كه جبرنی و ظلم نیست
جبر بودی كی پشیمانی بدی ظلم بودی كی نگهبانی بدی
(دفتر چهارم)
مسلماً با ملاكها و معیارهایی كه انسان برای شناخت حق و باطل دارد، بهخوبی قادر به تشخیص حق از باطل است و آنچه بر سر او میآید از خود اوست و هیچكس جز خود او مقصر نیست.
پای داری چون كنی خود را تو لنگ دست داری چون كنی پنهان تو چنگ
(دفتر اول)
از جایی كه فكر و ذهن آدمی بسیار بازیگر و فریبكار است پیوسته آدمی را میفریبد و بازی میدهد و از جایی كه انسان آزاد است و مختار، گاهی به سرانجام پارهای از كردار خود در قبال آزادی نمیاندیشد، دچار تناقض میشود و تناقض میگوید و با آنكه آزادی را بهخوبی درك میكند به جبریگری میگراید و فراموش میكند كه او مطلقاً آزاد بود.
هر كه ماند از كاهلی بیشكر و صبر او همین داند كه گیرد پای جبر
هر كه جبر آورد خود رنجور كرد تا همان رنجوریش در گور كرد
(دفتر اول)
سیدحامد علوی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور دولت دولت سیزدهم
تهران زلزله هواشناسی سیل شهرداری تهران پلیس سازمان هواشناسی بارش باران وزارت بهداشت قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت طلا قیمت دلار خودرو گاز قیمت خودرو بورس ایران خودرو هوش مصنوعی بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون سینمای ایران میراث فرهنگی فضای مجازی دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال مهران مدیری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه افغانستان ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان رئال مادرید لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس بازی لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه استقلال
ایلان ماسک تبلیغات اینترنت ناسا اپل فیبرنوری گوگل
فشار خون چاقی آسم کبد چرب زوال عقل