شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
آنچه شریعتی نیست, آنچه شریعتی هست

۲۵خرداد ۱۳۹۰، شش نفر از اساتید علوم انسانی و علوم اجتماعی در دانشگاههای تهران، در دفتر بنیاد فرهنگی علی شریعتی گرد آمدند و در مورد نسبت شریعتی و علوم انسانی بحث و تبادل نظر کردند. حسین مصباحیان عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، هادی خانیکی عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، محمدامین قانعیراد عضو هیات علمی گروه علوم انسانی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، عباس منوچهری عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، محمدجواد غلامرضاکاشی عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، حسن محدثی عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران افراد حاضر در این جلسه بودند. آنچه در پی میآید خلاصهای است از مباحث مطرح شده در این نشست که در سایت بنیاد شریعتی آمده است.
● نقد منطق ارسطویی
حسین مصباحیان، عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر میزگرد، به تفاوت میان علوم انسانی و علوم طبیعی پرداخت.
شریعتی کم و بیش همان تمایزاتی بین علوم به تعبیر خودش دقیقه و علوم انسانی قایل میشود که دیلتای در سطحی دیگر از آن سخن گفته. با روشی مشابه دیلتای، شریعتی موضوع علوم طبیعی را «جهان خارج از انسان» میداند. جهانی که شناخت آن میتواند در قالب قوانینی دقیق و قطعی بیان شود. در حالی که موضوع معارف انسانی «طبیعت نیست، انسان است و چون انسان موجود پیچیدهای است و ذاتا در حال تحول است.» اصولی که در نتیجه مطالعات انسانی عرضه میشود «دقیق نیستند» و «تغییر میپذیرند.» از نظر شریعتی «علوم انسانی بیشتر بر فرضیهها، موازینی کماعتبار و قضاوتهای ذهنی استوار است. آنچه شاخصه مشترک تمامی رشتههای علوم انسانی است، عدم قطعیت قواعد و فقدان دقتی است که در شناخت علمی پدیدههای انسانی وجود دارد.» شریعتی در مقام تبیین تفاوتهای روشی علوم طبیعی و علوم انسانی، شناختهایی را که از راههایی غیراز مشاهده عینی و غیرقابل تجربه به دست آمده باشند را اصولا معرفت میخواند و اطلاق علم بر آنها را، همچنانکه گفته شد، حاکی از نوعی تساهل میداند. شریعتی فرآیند شناخت در علوم انسانی را اینگونه توضیح میدهد که «علوم دقیقه به همان اندازه که معتبرند و قطعی، از دخالت انسان مصوناند» و «به همان اندازه که با واقعیت عینی منطبقاند، از قالبریزی ذهنی و رنگآمیزی ذوقی و انگیزههای احساسی و گرایشهای اعتقادی و اجتماعی و خصوصیات فردی عالم خارجاند.» و این در حالی است که «علوم انسانی وسیعترین مجال را برای دخالت انسان» فراهم میآورد.
و از این روست که در «عصر ما این توصیه بیثمری است که عالم باید خود را در مسیر تحقیق، بررسی و شناخت علمی، به کلی فراموش کند و از خویش، مطلقا خالی شود.» بنابراین در پاسخگویی به پرسش اول تمایزگذاری شریعتی بین علوم دقیقه و علوم انسانی شبیه دیلتای است بدون اینکه دیلتای را خوانده باشد یا به روش فلسفی دیلتای بیان کرده باشد. درباره سوال دوم، شریعتی معتقد است که «هر مساله اجتماعی تنها در متن آن جامعه و در حیثیت اجتماعی آن قابل مطالعه و بررسی است.» شریعتی «منطق ارسطویی» یا آنچه خود آن را منطق حرکت از کلی به جزیی میخواند به صراحت نقد میکند.
● علوم فرهنگی مقاومت
عباس منوچهری، عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، در قالب چند مفهوم و مقوله بحث شریعتی و علوم انسانی را مطرح کرد: نظر و عمل و علوم فرهنگی مقاومت.
مقاومت را خودم اضافه کردهام وگرنه شریعتی از «علوم فرهنگی» مشخصا به جای علوم انسانی نام برده. بنابراین اگر نوعشناسی علوم انسانی را مبنا قرار دهیم و بخواهیم ببینیم شریعتی به کدام یک از این انواع قرابت دارد، آن پارادایم فرهنگی است و مطالعات فرهنگی؛ که البته آن زمان هنوز این دیسیپلین وجود نداشت ولی تاکید شریعتی بر فرهنگی بودن موضوع جامعهشناسی یا علوم اجتماعی کاملا بارز است و تاکید مشخصی هم دارد. مقوله دیگر مقوله نظر و عمل است که همیشه موضوع مهمی بوده در باب علوم انسانی. برای شریعتی هم خیلی مهم است. با اینکه شریعتی خیلی کم و به شکل خیلی محدود به پراکسیس و رابطه نظر و عمل پرداخته، ولی در بطن گفتهها و نوشتههایش اگر نگوییم تقدم عمل بر نظر، عجین بودن این دو را میتوان دید. مسالهای که برای شریعتی مطرح و مهم بود و اکنون هم مسالهای بسیار جدی است، سنت فکریای است در علوم انسانی و مشخصا در سیاست، که با ارسطو شروع شد و عبارت بود از اینکه نظر متضمن عمل است.
پس از دل نظریه سیاسی و اندیشه سیاسی ارسطو، عمل سیاسی، مشارکت، حق تعیین سرنوشت، و... برمیآید. تلاش هابرماس این است که این سنت را که با مدرنیته و دوران مدرن عملا به حاشیه رفته و فراموش شده احیا کند. برای شریعتی نظر و عمل با هم عجین بودند. چرا که نظرورزی خارج از آکادمی و در رابطه مستقیم با مخاطبان نوعی عمل به حساب میآید. در واقع موضوع علوم انسانی، مخاطبان شریعتی بودند. شریعتی در آن واحد هم آگاهیبخشی میکرد و آموزش میداد و هم نظرورزی میکرد در رابطه مستقیم و در دیالوگ با مخاطبانش، علوم انسانی میورزید با مخاطبانش. و نظر و عمل را با هم عجین میکرد.
● در مرز بودگی
هادی خانیکی، عضو هیات علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، مساله مهم در پرداختن به زاویه نگاه شریعتی به علوم انسانی را این موضوع دانست که علوم انسانی به گونههای رسمی و غیررسمی در اندیشه او مطرح شدهاند. شریعتی جایگاهی دارد در ورود به مفاهیم علوم انسانی، که به تعبیر فوکوییاش یک نوع «در مرز بودگی» است. شریعتی در آکادمیا به علوم انسانی نمیپردازد. در حوزه سیاست صرف هم به علوم انسانی نمیپردازد. در میان دغدغههای روشنفکرانه هم صرفا به علومانسانی نمیپردازد. پس جایی که شریعتی ایستاده و از علوم انسانی سخن میگوید، کجاست؟ من آنجا را با همان تعبیر فوکویی، جایی هتروتوپیایی میدانم؛ مکانهایی واقعی که فضای خیالی اتوپیا را منعکس میکنند بیرون از همه فضاها قرار دارند حتی اگر موقعیتشان مشخص باشد. هتروتوپیاها مکانهای واقعی را به طور همزمان بازنمایی میکنند مورد اعتراض قرار میدهند و واژگون میکنند. شرایط در زمان شریعتی طوری بود که او را از دانشگاه مشهد به حسینیه ارشاد کشاند؛ یعنی او از آکادمی آمد بیرون ولی همان حرفهای آکادمی را زد. از این جا به بعد به حسینیه ارشاد به عنوان هتروتوپیا میپردازم.
البته مکان حسینیه ارشاد مد نظرم نیست؛ بلکه رویکرد حسینیه ارشادی است. حسینیه ارشاد کجاست؟ یک دگرمکان است برای فهم و طرح و کاربرد علوم انسانی. با دانشگاه، مسجد، پاتوقهای روشنفکری، مکانهای رسمی قدرت و فضاهای رایج انقلابی تفاوت دارد. مساله این شد که یک آکادمیسین یا یک روشنفکر مجبور شده یا انتخاب کرده که با مردم رودردو گفتوگو کند. این یک اتفاق نادر است. در تاریخ روشنفکری و آکادمی اتفاق کمیابی است. میشود با رویای روشنفکران فرانسه مقایسهاش کرد که فقط برای دوران کوتاهی کسانی مثل سارتر در جنبش ماه می توانستند از آن استفاده کنند ولی همیشه یک رویای روشنفکرانه بوده که با مردم حرف بزنند؛ ولی در مورد شریعتی این توفیق بود و به این گفتوگوها چیزهایی اضافه شده و شکلی از تولید اندیشه اتفاق افتاده. وجه شفاهی فرهنگ ایرانی، خودِ سخنوری و سخنرانی محوری شریعتی، برجسته بودن عنصر انقلابی و سیاسی در آن دوران که باید هر حرفی ارجاع سیاسی خود را در حوزههایی مطرح کند، نوع متفاوتی از رویارویی آکادمیک و روشنفکرانه شریعتی را با علوم انسانی رقم زد که با آن تعریف فوکویی، مهمترین مشخصهاش «در مرز بودگی» است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست