سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

تهذیب


تهذیب

تهذیب از کلمات فراموش شده است; از خانواده تطهیر و پاکی ها و از تیره پاکیزگی اخلا ق و اعمال, نهایتا با «تهذیب» در روزگاران گذشته, سیره و باطن و اخلا ق و اعمال را جهت کمال یابی زیباسازی می کردند و هیچ فرزانه و اهل ادب و کمالی را سراغ نداریم که از کیمیای «تهذیب» جهت پاکسازی طینت و اخلا ق و درون خود استفاده نکرده باشد

تهذیب از کلمات فراموش شده است; از خانواده تطهیر و پاکی ها و از تیره پاکیزگی اخلا ق و اعمال، نهایتا با «تهذیب» در روزگاران گذشته، سیره و باطن و اخلا ق و اعمال را جهت کمال یابی زیباسازی می کردند و هیچ فرزانه و اهل ادب و کمالی را سراغ نداریم که از کیمیای «تهذیب» جهت پاکسازی طینت و اخلا ق و درون خود استفاده نکرده باشد! و حال این واژه انسان ساز، غریب و بی مصرف و خوار و حقیر در متون ادبیات گذشته ما فراموش شده و منتظر بکارگیری در جامعه مدنی ماست.

سالهاست که واژه «تهذیب» در متن و بستر نوشتاری و گفتاری و رفتاری ما حضور ندارد و بقول معروف «تهذیب» را محلی در اعراب نیست.

در حقیقت نسل این واژه «تهذیب» و اولا دو انساب نزدیک اش رو به انقراض گذارده و مقطوع النسل می گردد. البته لا زم به ذکر است که همه ما به طور نسبی در مرگ تدریجی این واژه «تهذیب» سهیم و مقصریم.

تا آنجایی که صاحب این قلم اطلا ع دارد، هیچ دسته و گروه و نهادی هم به طور گروهی یا انفرادی، جهت نجات واژه در حال مرگ «تهذیب» اعلا ن آمادگی نکرده و هیچ درمانگاهی چه اورژانسی و چه غیر آن حاضر به پذیرش این غریب از یاد رفته و بیمار فراموش شده یعنی « تهذیب» نیست!

ناگفته پیداست، در مرگ کامل این کلمه یعنی «تهذیب» مظلوم و غریب هیچکس متاسف و متاثر نخواهد شد و کسی در سوگ آن نخواهدگریست.

اما پایگاه ها و جایگاه هایی که «تهذیب» را با شقاوت و بیرحمی از خود رانده اند! اولین نهادی که تهذیب را از خود رانده نهاد خانواده است که سالهاست «تهذیب» را به جرم مخالفتش با بزهکاری ها و دروغ ها و احیانا حرامخواری ها! از خود وخانواده رانده اند و در غیبت «تهذیب» با اخلا ق و روش ضدتهذیبی خانواده را دچار زشتی ها و گناهان مختلفی ساخته اند. در غیبت «تهذیب» پسر و دختر، بدخواه پدر و مادر می شوند و شده اند! و ریشه سرطانی «اعتیاد» نیز از عدم «تهذیب» در خانواده رشد کرده و فراگیر گردیده است! دومین پایگاه «تهذیب» که می بایست ادارات ما می بود که در حال حاضر «تهذیب» را از تمام ادارات ما رانده اند و در عدم حضور «تهذیب» است که ویروس خطرناک «رشوه» با پوشیدن لباس جعلی «هدیه و هبه» یکه تاز میدان در ادارات شده است!

سومین جایگاه اصلی «تهذیب» که «بازار» ما می باید بود که نیست! غش در معاملا ت و «نزول»، احتکار و گرانفروشی و گهگاهی هم فرار از مالیات پردازی و ... و در غیبت اخلا ق و رویش « تهذیب» ندیدگی و در عدم تهذب در اخلا ق و رفتار صورت می پذیرد.

اما چهارمین جائی که کیمیای انسان ساز «تهذیب» در آنجاها خیلی به ندرت و کمتر دیده می شود، مجمع مشعشع برخی سیاسیون است! گرچه در گذشته ها نیز ارباب «سیاست» با «تهذیب» و تهذب اخلا ق روابط خوبی نداشته اند واما در روزگار ما سوگمندانه، «تهذیب» را درتجمیع سیاسیون جایی نیست و تهذب اخلا ق از کارهای فراموش شده این نهادها است!

پنجمین جایی که عدم وجود «تهذیب» در آنجا حقیقتا یک فاجعه است و آن پایگاه های علم و معرفت است! چون «تهذیب» را خاستگاه و محل ظهور و پرورشش در دانشگاه ها و ما بین علماست چه علمای دینی و چه اساتید دانشگاهی! استادی که درس اخلا ق و پاکی و درستی به دانشجویانش تدریس و تفهیم می کند، اگر خود «تهذب» اخلا قی و رفتاری و کرداری نداشته باشد مسلم است که گفتارش بردل نمی نشیند و کسی از موعظه «تهذیب» ندیده مهذب نمی شود!

تمام علمای دینی که معلمان اخلا ق جامعه خود بوده اند به طور نسبی با تهذیب اخلا ق و افعال به جایی رسیده اند و مردم درس اخلا ق را از آن بزرگان پذیرنده «تهذیب» گرفته و به مقامات بالا یی رسیده اند! همه بزرگواران اهل علم و دین نیک می دانند که اسلا فشان بزرگانی که در مقامات علمی به مدارج بالا یی رسیده اند بدون استثنا «تهذیب» اخلا قی و رفتاری و کرداری و افعالی داشته اند.

حال درد راقم این است بلی حرف نه، گفتم«درد» راقم این مقاله این است که: از کجا شروع کنیم و شکایت کجا بریم؟! آیا اول یک وزارتخانه «تهذیب» اخلا ق تاسیس کنیم؟! و سپس جهت نهادینه شدن «تهذیب» به سراغ خانواده ها رویم؟!

خانواده هایی که هنوز لنگ معاش روزمره اند و قشری هم در باتلا ق ابتذال «رفاه» غرقند؟! جهت یادآوری می گویم که: تنها «تهذیب» نیست که تاریخ مصرف خود را در جامعه ما از دست داده و بدون مصرف مانده است. کلمات دهان پرکن زیادی دارم که زینت بخش ادبیات منظوم و منثور ما بوده اند که اکنون بی مصرف و بدون کاربرد مانده اند! کلماتی چون: «شرف» «وقار» «غیرت» «شجاعت» «عبادت» «محبت» «آبرو» «حیثیت» «وفا» و «صفا»! جهت «مثال» می نویسم و می گویم: تن آدمی «شریف» است سعدی بزرگ، امروزه روز در کجا مورد مصرف آحاد ملت ماست!؟ آیا برای یک مستاجر عائله مندی که صاحبخانه ای با حکم دادگاه اثاثیه اش را به کوچه و خیابان ریخته «وقاری» می ماند؟ یا پدر و مادری که در ناچاری مطلق جهت امرار معاش از حضرت «غیرت» بریده اند غیرتی را می توان متصور شد!؟ آیا از ارواح ترسیده و ترسو که با صدقات قدیم و جدید امرار معاش می کنند می توان «شجاعت» دید؟

آیا از درماندگان و گرفتاران و بی بضاعت هایی که لنگ معاش روزانه اند می توان انتظار «عبادت» و عبودیت حق را داشت و برای آنان موعظه حلا ل خواری کرد؟

آیا در جامعه ای که مسابقه اقتصادی ناسالم روز به روز سخت تر و شقی تر ادامه دارد و حرف اول وآخر را «پول» می زند برادر تنی با برادر تنی خود به خاطر «پول» سی سال است قهر است و پولدار بی پول را داخل آدمیت نمی داند، می توان «محبت» جستجو کرد؟ «آبرو، حیثیت» برای درماندگان مادی و فرهنگی چه مفهومی دارد؟ «وفا و صفا» در کشاکش جهنم «مادی» و «تنازع بقا» چه معنایی دارد؟

نویسنده : احمدعلی فولا دپور«راد»