پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
نگاهی به مهره مهر نوشته پوران فرخزاد
باید خستو شوم براینکه کتاب <مهرهی مهر> نامهای دشواریاب و دشوارخوان است که اگر خواننده نامه، یکی دو فرگرد نخست آن را بخواند به شیرینی همه دیگر فرگردهای کتاب را خواهد خواند.
نه میتوان گفت که برای کارآمدان و آویژهکاران نوشته شده است نه میتوان گفت برای همه مردمگان...!
و باز میتوان گفت برای هر دو گروه هم نوشته شده است، این شگفت نیست؟!
هنگامی که خواستم رویهای چند از کاغذ سپید را در شناساندن آن سیه کنم، زمانی دراز درماندم! به فرجام، برای هر فرگرد یکی دو رویه نوشتم، آنگه دیدم نوشتاری در نزدیک به پنجاه و اندی رویه فراهم آمد!
دیدم این مایه برای شناساندن کتاب بسیار درازگویانه است و خواست اندیشه را که شناساندن کتاب بود کمرنگ و دشوارخوانتر میکند.
پس به کناری نهادم و دوباره آغاز کردم و هماره در کمین خود ماندم که درازهگویی نکنم، که مبادا در برابر کتاب یاوهگویی بنماید.
باری! در شناخت این نامه، بهلید=( اجازه بدهید) تا رویه نخست از دیباچهای را که استاد گرامی مرتضی ثاقبفر بر پچواک=( ترجمه) یا برگردان کتاب <دین مهر در جهان باستان> نوشتهاند در اینجا بیاورم، این کتاب گردآورنده گفتارهایی است که در سال ۱۹۷۵ در دومین همایش جهانی مهرشناسی برابر با سال ۵۴ خورشیدی در میان دانشمندان باختری گفته و شنیده شده است:
<حدود یک قرن پیش، یک پژوهنده انگلیسی با انصاف، نوشت: (در ویرایش تازه دانشنامه بریتانیکا میبینیم که نیم صفحه درباره مهر نوشته شده است، شاید به نظر بیاید که میخواهم نظر شما را به یک دین ناچیز در میان دینهای کهن بکشانم، ولی باید بگویم که، هرچند نخواهم توانست شما را به دریافت اهمیتی که این دین دارد بیدار کنم، دین مهر، دینی هست و خواهد بود که نقشی جدی در تاریخ پرورش دین و بر مسیحیت داشته است، کمی جستوجو آشکار میکند که این دین کهن،که در زمان ما تا این اندازه کم از آن آگاهی داریم، در دوران چند سده در امپراتوری رم، گستردهترین دستگاه دینی بود، به سخن دیگر، در سدههایی که آن را مسیحی میخوانیم، دین مهر در برگیرندهترین دین در جهان غرب بود؛ پژوهندگان در اینباره هم داستاناند.
برای پدران کلیسا، دین مهر خطرناکترین خار در چشم بود و بازماندههای یادمانی آن از دوران امپراتوری رم، پذیرش شگفتیآور آن را در میان مردم نشان میدهد. در خود کشور ما (انگلستان) که سیصدسال در دست رمیها بود، آن هم در دورانی که فرض شده مسیحیت در سراسر امپراتوری رخنه و نفوذ داشته است، هیچ یادمان و نشانی از مسیحیت به دست نیامده است، حال آنکه یادمانهایی که برای بزرگداشت و ستایش مهر برپا شده، فراوان دیده میشود.
در غارهای مهری، پیکر تراشیهای مهر و نوشتههایی از اینگونه یافت شده است: <به بهترین و بزرگترین خدا، میترای شکستناپذیر، خداوند روزگاران و ...>
با این همه نشان که از دین مهر (میترا، در روزگار هخامنشیان به زبان اوستا و مهر به زبان پهلوی در روزگار اشکانیان) در سدههای آغازین مسیحیت مانده است، هزار سال در پی آن میآید که هیچگونه آگاهی از این دین در دست نیست و چنین مینماید که نام فراموش شدهای در اروپاست؛ حتی در سدههای پانزدهم و شانزدهم، باستانشناسان بزرگ آن زمان یادمانهای کشف شده مهری یا میترایی را نمایانگر خدایان و قهرمانان افسانهای رم میپنداشتهاند.>
این بخش کوتاهی از پژوهش روبرتسون بود که از نامه نامبرده و با یاری نامه دیگری از استاد روانشاد محمد مقدم با نام جستار درباره مهر و ناهید آوردیم. با این همه! دریغا از پیرنگ و کنکاش =( دسیسه) دانشمندان برنایشت و =(متعصب) و دین بیمار...
باز هم پس از چاپ کتاب سترگی چون گزارشهای دومین همایش جهانی مهرشناسی در ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۷۹ همه داشته بریتانیکا همان نیمرویه است، پس از آن را تا امروز نگاه نکردهام و گمان نمیکنم درست و راست و فرهوده شده باشد.
راست آنکه آموزش و پرورش دو دین بزرگ ایرانی، ریشه و پایه دو دین دیگر جهان شده است که هر دو شارسان =( تمدن) ساز بودهاند، یکی از این دو دین، همان آیین مهر در مسیحیت است که پدران نخستین کلیسا هر آنچه را توانستند از آن برداشتند و به نام مسیحیت نهادند، نمونههایی میآورم:
غسل تعمید+ روز خورشید که یکشنبههاست + ناقوس کلیسا و زورخانه که ویژه مهرکده بوده است. روشن کردن شمع+ سرودهای گروهی همسرایی کردن در مهرکده که موسیقی ویژه دینی کلیسا از آغاز برگرفته از این آیین مغان میتراییک است+ کلاه فریگی- سکایی که ریشهایرانی دارد و در اینباره بنگرید به رویه ۱۴۷ همان کتاب که تنها یک نمونه از سدها نمایان است+ جامه ارغوانی پیر که در رم به آن مور Moore میگفتند+ شام آخر حضرت عیسی که چند سد پاشن =(سند) در دست است از شام میترا(مهر) با یارانش پیش از فراز رفتن بر آسمان (عروج+) خوراک سپنتا=(مقدس) که از گوشت مهر و از خون اوست که درون Drun هم نامیده شده است.
در میان ایرانیان + میترای گاو اوژن که تاوان گناه انسان را میدهند+ درخت کاج که از نمادهای میتراییکها بوده است، آراستن آن و ستاره بالاترین شاخه درخت به نشان نگاه مهر و ماه و یا خورشید و دهها آداب ریز و درشت دیگر که یاد کرد آنها را جای در این چند رویه نیست و به فرجام سهگانهگرایی یا تثلیث پدر و پسر و روحالقدس که میترا و دوشبان شاهد برکنار اویند که در زمان اشکانیان بهگونهای دیگر که یادگاری از آن در شهر باستانی هاترا =(الحفر) در شمالیترین جای عراق امروز (یا در جنوب غربی موصل امروز) برجای مانده است به نامهای مارن- مارتن- بارمارن که همان پدر و پسر و بارمارن به چم بهره مهر یا بهرمارن، این واژهبار در کنار مارن به نگره برخی همان واژه باری! امروزینه ماست که به چم سخن کوتاه و گوهر سخن و نیز: باریتعالی؛ به چم حق تعالی خداوند متعال و ... است که خود بر همین نگره هستم.
برای بهتر دانستن ارزش کتاب مهرهمهر ناگزیر به یک اشاره هستم.
در همان کتاب نامبرده از رویه ۱۸۱ تا رویه ۲۲۱ نوشتاری هست با فرانام: <مهر در الحفر=( >هاترا) نوشته مردی هلندی به نام دریج ورس () Drigvers اگر این نوشتار را با هوشیاری همه سویه بخوانید و نیمنگاهی هم به راهنماییهای برگرداننده نوشتار در زیرنویسها داشته باشید، در خواهید یافت که استاد گرامی ثاقبفر به درستی مچ دریجورس را درسر بزنگاهها گرفته است و در همین کتاب نوشتارهای دیگر هم، همه و هر یک بهگونهای در برابر کار دریج ورس و کوشش او برای نشان دادن ریشه و مایه و پایه میترا یا مهر در جایی دیگری به جز ایران قرار گرفتهاند و انگار از رم به ایران آمدهاند!!
چرا برخی از دانشمندان غربی که فرانام ایرانشناس را به خود گرفتهاند چنین برنایشتوار =( متعصبانه) به انکار ایران برمیخیزند؟
در سال ۱۳۵۴ خورشیدی؟...! چرا؟ نمیتوان در هیچ شمار دیگری جز تعصب غربی یا چیزی مانند عصبیت عربی و گونهای دین بیماری نهاد، نمونههایی همانند دریج ورس ۹۰درصد ایرانشناسان را شامل میشوند، اگرچه نشانههایی از راستی دوستی هم این سو و آنسو هست مانند دهها و دهها نکته ارجمند در همین کتاب <مهرهمهر> یا در همان کتاب <دین مهر در جهان باستان> اکنون که ارزش این میراث فرهنگی را دانستیم اگرچه هنوزاً هنوز نشناختهایم، باز میگردیم به نامه مهرهمهر:
ساسانیان و اعراب و مغول نگذاشتند چیزی از اشکانیان به ما برسد، همه پژوهشگران میدانند و میپذیرند که ساسانیان هنگام روی کار آمدن یکسره، سربهسر، تا جایی که توانستند همه یادمان و یادگارها و سازهها و هنرهای اشکانی را ویران کردند، بسیار بدتر از آنچه پدران کلیسا برسر مهرکده آوردند، از همین روی است که دانشمندی چون فرای Richard.n.frye در سخنرانی خویش میگوید: ...< تاجایی که من میدانم هیچ نقش برجسته میترایی شبیه به آنچه در درون مرزهای امپراتوری رم شناخته شده هرگز در فلات ایران پیدا نشده است و...>
این سخن بهگونهای نادرست به آنچه در دوران اردشیر ساسانی و فرزندانش رخ داد و همه شارسانی=(مدنیت) و نشانههای دینی - فرهنگی اشکانی را از میان برد بیاشاره و نشانه میماند. چرا اشکانیان این ارج دیدن و بررسیدن را دارند؟
بانوی فرزانه استاد پوران فرخزاد به نگر این نگارنده نخستین پژوهنده راه بالا بلند ایرانشناسی است که تفاوت میان مغان میتراییک و موبدان مزدایی را با واژههای روشن، بیپرده و دور از ابهام بیان کرد، اگر پیش از او اشارهای هم پیدا کنیم به صراحت و روشنی آنچه او گفت و نوشت نیست، بنگرید به کتاب <کارنامه به دروغ.>
در روزگاری که دانشمندی چون فرای چنان میگوید، دیگر بگذریم از دیگرانی چون اولمشتد+ رومانگیرشمن+ ژاک دوشنگیمن و...
پژوهشگر ایرانی گرفتار هزار و یک شبیخون از خودی و بیگانه است، کتابهای اینگونه ایرانشناسان آکنده است از واژههایی چون: شیوهاش شاید، اگرچه، اگر، ظاهرا، احتمالا و... و پیشبرد سخنهاشان با همین شیوهاش چه بسیار که پیروزمندانه است.
هرگز نمیخواهم ارزش فرهودهها =( ماخذ- منابع) و پاشنها =( اسناد)را نادیده یا دستکم بینگارم، چنانچه نامه مهرهمهر همپر است از فرهودهها و پاشنها.
با این همه چیزی بالاتر و بهتر از آن هم دارد، یک اندیشمند تاریخ به نام ژان مابیون نوشت تاریخدانی که همه منابع و آثار پدیده یا دورهای تاریخی را کامل خوانده باشد و به همه تسلط کافی داشته باشد با کمی هوش میتواند آن تاریخ را به درستی بنویسد.
از تفاوت میان مغان میتراییک و موبدان مزدایی به درستی درمییابیم که اشکانیان مردمی از مهر و ماه و میتراییک بودهاند و این است که بسیار ارج مییابد، فرمانروایی میتراییک پارتی و به قول روانشاد دکتر جواد مشکور، خاندان و مردمی جلیلالقدر که پنج قرن در برابر زیادهخواهیها و آز و ستم امپراتوری رم با قدرتی هرچه بیشتر ایستادند و دهها بار ارتشهای چند ده لژیون رمی را بشکستند تا جایی که کالیکولا امپراتور خونخوار رم برای یک بار پیروزی هم که شده آن نیرنگ ناجوانمردانه نشست عروسی را کنکاش کرد که آن هم به دنبالش شکست سختی در پیداشت و به فرجام رم آنچنان خشمگین شد که واژه اشکان و اشکانی را به چم زباله به کار برد و امروز در هر فرهنگ انگلیسی گویش این واژه را به همین معنا مییابید، سیرون پیش از کنسول شدن اشکانیها میستود و پس از کنسولی ناسزا میگفت. باری، گوهر سخن! امروز اگر نیک بنگریم واژهها برای ما همچون چراغ دریایی هستند ( در این کمبود فرهوده و پاشن، در این شب دور و تاریک) برای ناخدای کشتی تا بیراهه نرود. خانم فرخزاد در یاری گرفتن از واژهها سنگ تمام نهادهاند.
از آنجا که ما همیشه گرفتار انقطاع فرهنگی هستیم چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام، هر که آمده کارها و نشانههای به یادگار مانده خوب و بد آن را که پیشتر از او بوده است یکسره به یک چوب رانده است، شاید فرای درست میگوید و پربیراه نیست و اگر چنین است به قول همو ما باید به ریشهشناسی واژهها بازگردیم همچون، نمونه؛ چرا اعراب واژه مهرگان را به گویش مهرجان برای معنای جشنواره پذیرفتهاند؟
ورود واژه از عربی به فارسی و از فارسی به عربی به زمانی بسیار دورتر از آغاز اسلام باز میگردد اگرچه پس از اسلام دیرزمانی عربی نوشتن و سامان دادن به آن زبان برای دستور زبان و ادب عرب به دست ایرانیان انجام پذیرفت چنانچه ایرانیان برای زبان عربی واژههای عربی فلسفی درست کردند وگرنه کی عرب همان واژهها را به همان معنای فلسفی به کار میبرده است، بگذریم! همین واژه ادب عربی نیست و از ریشه دب- دبستان- دبیر پارسی برآمده برای این معنا بنگرید به کتاب بزرگترین عربیدان سدههای اخیر ایران استاد دکتر محمد محمدی ملایری که شانزده سال رئیس دانشکده زبان و ادبیات عربی دانشگاه آمریکایی بیروت بوده است.
باری =( گوهر و کوتاه سخن) استاد گرامی بانوفرخزاد همچون ناخدای کشتی این چراغ دریایی را خوب دیدهاند، رشته مروارید را خوب پشت سر هم نهادهاند و چه استادانه چنین کردهاند، ارزش کار بسیار است و سویههای گوناگون دارد با این همه یکی از آن ارزشها در کتاب مهره مهر این هست که خواننده درمییابد برخلاف گفتههای همانندگان و هماندیشان دریج ورس مهر، معنایی ایرانی یا هندوایرانی است که چنین برشارسانی جهان پرتوهای خود را تابانیده است.
یک نکته دیگر در اینباره بگویم و بگذرم، جان هنسمن John Hansman همانجا در رویه دوسد و پنجاه و شش و رویههای دیگر دیوانهوار میکوشد با نسبت دادن انسان - شیر میتراییک به آموزشهای افلاطونی، این تندیسها را به فرهنگ یونانی نسبت دهد!
باری، در آنجا از نوشته افلاطون میآورد: ...< اکنون تصویر شیری درنده هم در ذهن خود بساز و سپس تصویر انسانی را (با مارس) در کنار آن بگذار... آن سه را به یکدیگر پیوند ده، چنانکه از پیوند آنها موجودی واحد پدیدار شود، سپس آن موجود واحد را با صورت یکی از آن سه تصویر، یعنی انسان، بپوشان، چنانکه بیننده پندارد که یک موجود زنده واحد، یعنی آدمی را در برابر خود دارد>.
افلاطون - دوره آثار، برگردان محمدحسن لطفی ج۲ ص ۱۱۶۱و ۱۱۶۰ ... تندیس برساخته از مار- شیر- انسان. بسیار خب! آقای هنسمن به هیچ یک از فرهودههای =(منابع - ماخذ) در دست اشاره نمیکند یا آنها را نمیبیند که افلاطون به گفته برخی شاگردانش، شاگر و پیرو زرتشت بوده و به هیچ یک از پاشنهای =(اسناد) در دست درباره ریشه ایرانی مهر نگاهی نمیاندازد.
اینها همه به یک سو، باید از آقای هنسمن و همکاران وی پرسید که تندیسهای قلمرو شارسانی و شهرآبادی جیرفت و هلیلرود را چه میگوید که چیزی تا ۴۶۰۰ سال پیش از افلاطون تاریخ دارند و به زمانی روی میکنند که نه تنها افلاطون که شهر آبادی میان رودان =( بینالنهرین) و دولت - شهرهای بردهدار یونان هم پای بر پهنه تاریخ نگذاشته بودند... در اینباره بنگرید به گزارشهای میراث فرهنگی درباره جیرفت و هلیلرود و پژوهشهای استاد یوسف مجیدزاده و همکاران گرانمایه ایشان درباره کندارهای =(حفاریها) باستانشناسانه در جیرفت و هلیلرود.
جالب آن است که تندیسهای هلیلرود با قاچاق تا قلب اروپا هم رفته است که در گزارشهای گوناگون رسانهای گفته و نوشته و نشان داده شدهاند.
اکنون این بخش را فروگذاشته و به سوی بخش دیگری از کتاب مهرهمهر برویم: روش کار آن است که پژوهشگر، نخست پیرنگ کار خود را میاندیشد و شاید همه کتاب خود را پیش از نوشتن در ذهن میبیند و سپس آن را بهتر از پیش و پیرنگ خویش مینویسد و برکاغذ میآرد و پیرنگ به پژوهش باز میگردد. گاهی هم شیوهاش کار یکسره دیگر گونه میشود و پژوهشگر هیچ پیرنگی ندارد که تنها به یک آماج ویژه میاندیشد و پیرنگ را در پیش آن و برای همان میخواهد، شاید تنها گمانی رازناک در ذهن دارد.
من نمیدانم پوران فرخزاد درباره آنچه میخواهم بگویم نخست به آماج اندیشیده یا نخست به پیرنگ و دورنمای پژوهش خویش و سپس به آن نزدیک شده است.
نمیدانم آیا نخست اندیشیده و آماجی را پیشروی نشاندهاند و یا آماجی را اندیشیده از پیش داشتهاند و سپس برای پژوهش و روشنگری در آن و برای آن به کار پرداختهاند؟
کوتاه سخن آن که استاد گرامی ریشه زندگانی در گوی زمین را خشگاد اتلانتیک یا آتلانتیس دانستهاند که روزگاری پیش از طوفان نوح در میانه دریای مدیترانه سربرافراشته بوده است و مردمی بسیار پیشرفته داشته است؛ سپس این مردم در پی رخدادهای بزرگ و سترگ زمین شناختی، زمینلرزهها و دریا لرزهها و تندبادهای سهمگین مانند طوفان نوح به پیرامون جهان پراکنده شدند و جان به در بردند و بار دیگر شارسانی و شهرآبادیهای دیگر و گوناگون زمین را بنیاد نهادند بدینگونه، همه مردمگان روی زمین از یک ریشه و بنیاد هستند و دردمندی گروهی را بر دیگری برتری نهادن برای استاد روشناندیش و پاک نهاد ما به جای نمیماند، نه برای او که برای هیچکس دیگر روی این زمین، نه در این زمان که در همه زمانها.
این اندیشهای آرمانی است و بنیادی که شاید آماج راستین نویسنده توانا بوده است و سپس در پی روشنگری آن پیرنگ پژوهشی پرکار را بنیان در انداخته است.
شاید همچنین نبوده و استاد فرزانه و تیزهوش، در پی پژوهشی پردامنه به چنین برآیندی رسیده است.
در هر دو شیوهاش این کتاب پژوهشی سترگ است که بسیارش ارج مینهم؛ با این همه برای من که چهاردهه با زیست دیرینشناسی و زیستباستانشناسی یار و همراه بودهام پذیرفتن این نگرینه سخت میآید، اگرچه یکسره آن را فرو نمیگذارم، شاید چهار دهه دیگر زمان میبایدم که این اندیشه و نگره را بپذیرم و گمان نمیکنم و مباد که چهاردهه دیگر زنده باشم.
برای من همین اندازه بسنده مینماید که در فرآیند و روند پژوهش این نگرینه با واکاوی واژهها، استاد گرامی چه نیک روشنگری کردهاند که ریشه میتراییک یا میتراییسم در ایران تاریخی بوده است.
برای من همین بسنده است که چون ناخدایی سرشار از مهارت و ژرفکاو و کارآمد در دریای طوفانی به یاری این واژهها، این چراغهای دریایی، کشتی پژوهش را به سرمنزل مقصود رسانیدهاند. یک اندیشمند تاریخ از مردم فرانسه به نام ژان مابیون Jean Mabillon گفته بود که تاریخدانی که در همه فرهودهها و پاشنهای مورد پژوهش خویش بررسی و خوانش ژرف و تیزهوشانه داشته باشد، بیگمان برآن بخش تاریخی مورد پژوهش خویش چنان آگاه میشود که بوده است و از هر سو با آن برمیآید.
شاید هم این بنده خدا، خطا میکند و بیراهه میرود.
نکته برتر آن است که استاد گرامی پوران فرخزاد، راهی پیشروی ما گشوده است و همین کار بزرگ مرا بسنده مینماید... باور داشتن اینکه زندگانی در زمین، خاستگاهی در دستگاههای خورشیدی دیگر، زمینهای دیگرتر، در کائنات داشته است برای کسانی که به زندگانی کهنتر و پیشرفتهتر در زمینهای ناشناخته در کائنات باور دارند بسیار آسانتر است و چه کسی میتواند امکان بودش زندگانی را در دستگاههای خورشیدی دیگر با چرخه کربن یکسره انکار کند؟...
مهرزاد شکویی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست