شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
تعریف «عدالت »از زبان امام صادق ع
تعریف عینی و عملی عدالت، از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع)، به نقل از کتاب «کافی»، و مطلبی چند پیرامون «عدالت» عالمان معقول و منقول بر این حقیقت اتفاق دارند که چون درباره موضوعی سخنی معتبر از معصوم(ع) برسد، آن سخن بر همه سخنان دیگر گویندگان هرکس باشند مقدم است، و قبول آن به ضرورت عقل لازم است; و تمثیل معصوم(ع) در حکم «قیاس برهانی» است، با مقدمات «اولی» (نه نظری).
ملا عبدالرزاق لاهیجی (م: ۱۰۷۲ق) میگوید: مقدماتی که فراگرفته شود از معصوم، به طریق تمثیل، به منزله اولیات باشد در قیاس برهانی. و چنانکه قیاس برهانی افاده یقین کند، دلیلی که مؤلف باشد از مقدمات ماخوذه از معصوم افاده یقین تواند کرد، به این طریق که ساین مقدمه، گفته معصوم است. و هرچه گفته معصوم است، حق است. پس این مقدمه حق استز». (۱)
و روشن است که این چگونگی از آنجاست که منشا علم معصوم(ع)، «علم الهی» و «لوح محفوظ» و «کتاب مکنون» است; و عقل معصوم عقل کلی است نه عقل جزوی بشری (که انسان ها همه از آن بتفاوت برخوردارند، از جمله فیلسوفان و عارفان)، و علم معصوم(ع) علم اولی است، که هیچ راه خطایی در آن نیست (نه علم نظری بحثی یا علم کشفی ریاضتی، که انسانهایی به آن میرسند، و هردو در معرض تعارض و اختلاف است، و هرگز و هیچگاه به مرتبه «علم اولی» نمیرسد. و این در صورتی است که موضوعی در این علوم، مورد اتفاق باشد، و گرنه در صورت اختلاف ادله و تعارض براهین، و تنافی و تقابل کشفها، که از اعتبار آن کاسته میشود).
فیلسوف ویژه و بزرگ و کممانند دوران، میر سید ابوالقاسم فندرسکی (م: ۱۰۵۰ق)، نیز در این باره چنین میگوید:
فلاسفه در علم و عمل گاهگاه خطا کنند، و انبیا در علم و عمل خطا نکنند. و فلاسفه را طریق علم، به عمل و فکر باشد، و انبیا را وحی و الهام، و چیزها را نه به فکر دانند، که آنچه نظری فلاسفه است ایشان را اولی است. و از این است که اینها خطا نکنند، و آنها خطا کنند، که خطا در اولیات نیفتد، و در نظریات افتد. (۲)
و بر همین بنیاد است بنیادی عقلی که مینگریم بجز عالمان رشتههای مختلف فقه و تفسیر و حدیث و اخلاق و کلام و... فیلسوفان اسلامی نیز در آثار و مباحثخویش به نقل اخبار میپردازند، و به آنها استناد میکنند، و از آنها تایید میجویند، و برای تثبیت یا تایید نظر خویش، اخبار را در مسائل مورد نظر میآورند، و با نهایت تجلیل به محتوای اخبار مینگرند، چنانکه در آثار ابنسینا، میرداماد، صدرالمتالهین شیرازی، حاج ملا هادی سبزواری، آقا علی مدرس (حکیم) و دیگران این امر را مشاهده میکنیم. و موضوع در حد خود روشن است و نیازی به بیش از همین اندازه یادآوری ندارد.
درباره عدالت، و معانی و اصطلاحات آن در نزد صاحبنظران مختلف، همچنین ارتباط آن با «آزادی» و «برابری»، و مباحثی از اینگونه، نیز اقسام عدالت و منشا هرکدام، و راه تحقق هریک... سخنان بسیار گفتهاند، که در این نوشتار در پی نقل و نقد، و برابر نهی و ارزیابی، و تعیین حدود و تداخلهای آنها نیستم، بلکه در اینجا آهنگ آن دارم که اگر چه باختصار این موضوع را یادآور شوم که یکی از مهمترین اقسام عدالت، عدالت معیشتی و حیاتی (و به تعبیری: عدالت اقتصادی) است، که تاثیر بسیار ژرف و گسترده و بسیار بنیادین آن، در همه شئون مادی و معنوی زندگی انسانی، و تعلیم و تربیت انسانها، و رشد «الهیانسانی» انسان، درخور هیچگونه تردیدی و تسامحی نیست.
درباره «عدالت معیشتی و حیاتی»، نیز سخنانی گفتهاند و اندیشمندان و متخصصانی از همه جای جهان و در تاریخ گذشته و حال، و از مکتبهای گوناگون، به مناسبتهایی مختلف، نظرها و تعریفهایی ابراز داشتهاند، لیکن در این نوشتار میخواهم تعریفی مغفول و مهجور از «عدالت»، که از دو پیشوای مظلومترین مکتب جهان و ستمدیدهترین مذهب در سرتاسر تاریخ انسان، رسیده است و در دسترس است بیاورم و معرفی کنم; و از همه صاحبنظران و محققان و عدالتخواهان و انقلابیون جهان، با دیدگاههای گوناگون آنان، درخواست کنم تا در ابعاد عظیم و اعماق عجیب این «تعریف» عینی بنگرند، و در صورتی که آن را، والاترین و انسانیترین و ارزشیترین و انقلابیترین تعریفی دیدند که از «عدالت معیشتی و اقتصادی» در زندگی انسان شده است، به حکم وجدان و انسانیت، و برای ادای احترام به همه ارزشهای انسانی و همه ایثارها و فداکاریهای بشری، در نشر آن در همه جا، و تفهیم آن به همگان، در سراسر گیتی و به همه زبانها، کوتاهی نورزند، و در راه «فقرزدایی جهانی»، آن را ملاک گیرند، و سرلوحه اقدامهای گران و انقلابهای دگرگونساز قرار دهند، و از مبارزههای پیگیر برای تحقق آن هیچ دم باز نایستند.
تعریف عظیم و کوتاه و عینی یاد شده با سند معتبر از سوی سپیدهآفرین سپیدهدمان هدایت، فروغ گستر آفاق صیرورت، و پیشوای اقالیم رشد و تربیت، حضرت امام جعفر صادق(ع) رسیده است، و این است:
ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم. (۳)
اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه بینیاز میگردند.
این «تعریف»، بصورتی شگفتیآور، در نزد عموم مسلمین، بویژه پیروان ائمه معصومین(ع)، مورد غفلت قرار گرفته و فراموش گشته است. و اگر جایی سخن از عدالت گفته میشود، یا در این باره چیزی نوشته میشود، یا محققان و صاحبنظران به بحث در این بارهها میپردازند، اشارهای نیز به این تعریف به چشم نمیخورد. و این چگونگی در مورد تعالیم آنان، از نقطهها و نمونههای بارز مظلومیت دامنهدار ائمه طاهرین(ع) و معارف گوناگون آن بزرگواران است و مکتب خورشیدسان ایشان.
نقطه اوج این تعریف (بجز اعماق الهی آن، و ابعاد انسانی آن، و همچنین نشان دادن «مراد الهی»، از اقامه قسط و اجرای عدل در آیات قرآن کریم و سنت نبوی)، عینیت آن است، یعنی در این تعریف، به هیچ روی، «کلیگویی» و «ذهنگرایی» نشده است، بلکه واقعیت عینی، و خارجیت ملموس، با صراحت (و به تعبیر مردم: لب و پوستکنده)، گفته شده است، تا مطلب برای هرکس، حتی عامیترین مردم، و حتی در سنین پایین از نوجوانان، معلوم و محسوس باشد...
خوشبختانه این حدیثشریف و عظیم، در کتابی معتبر چونان «کافی» روایتشده است، اگرچه خود مضمون آن (که جز از علم جامع و واقعیتنگری معصوم(ع) و الهیت تعالیم معصومان، که سرشار از مراعات جانب خلق استیعنی بندگان خدا بندگان محروم خدا صادر نمیشود)، بینیاز از هرگونه سندی است، و برای انتساب آن به معصوم کافی است.
و باید دانست که موضوع مطرح گشته در این تعلیم بزرگ الهی، از دهها آیه و حدیث دیگر نیز استفاده و استنباط میشود، بلکه از پارهای از آنها بصراحت نیز بدست میآید; (۴) لیکن علاوه بر آنچه گفته شد حدیثی دیگر، از آموزگار حقایق وحیانی، هدایتگر معالم قرآنی، تجسم نفحات رحمانی، و تبلور ظهور سبوحی و سبحانی، حضرت امام موسای کاظم(ع) رسیده است، که همواره ارتباط ذاتی و اصال جوهری تعالیم الهی و معالم دینی را در مکتب «اهل بیت(ع)» روشن میسازد; حدیث کاظمی این است:
ان الله لم یترک شیئا من صنوف الاموال الا وقد قسمه ، واعطی کل ذی حق حقه، الخاصة والعامة، والفقراء والمساکین، و کل صنف من صنوف الناس... لو عدل فی الناس لاستغنوا.. . (۵)
خداوند هیچگونه مالی را رها نگذاشته، بلکه آن را قسمت کرده است، و حق هر صاحب حقی را (در تقدیر الهی) به او داده است. خواص و عوام، و فقیران و بینوایان، و همه قشرهای مردمان... اگر در میان مردم به عدالت رفتار میشد همه بینیاز میشدند (و فقیری و مسکینی و نیازمندی باقی نمیماند).
اگرچه از ظاهر این دو حدیث، عدالت اقتصادی و معیشتی فهمیده میشود، لیکن چه بسا بتوان، ایستار عینگرایانه دو حدیث را به همه اقسام عدالت مربوط دانست، زیرا تعبیر «الناس ، مردمان»، و «اذ عدل بینهم ، هرگاه در میان آنان عدالت اجرا شود»، صورتهای دیگر عدالت را نیز شامل میشود، زیرا که ایجاد عدالت و اجرای آن بصورتی که جامعه از چنگالهای اختاپوس فقر رهایی یابد، باید بر شالودههایی نیرومند استوار باشد. و این شالودههای نیرومند، جز با «حضور عدالت» در شئون دیگر اجتماع پیریزی نخواهد شد و استواری نخواهد یافت. به سخن دیگر، تا عدالت «سیاسی» و «عدالت قضایی» و «عدالت اجتماعی»... در جامعهای و در زندگی مردمی تحقق نیابد، و دست نفوذداران مالی از تملک اموال تکاثری و تصرفهای شادخوارانه اترافی بریده نشود، عدالت معیشتی در زندگی تودهها تحقق نخواهد یافت، زیرا که جمع میان دو ضد ممکن نیست، نمیشود هم تکاثر باشد و هم عدالت. در اینجا تعلیمی از امام علی بن ابیطالب(ع) رسیده است، قاطع و تندرآسا:
لایحمل الناس علی الحق، الا من ورعهم عن الباطل. (۶)
تنها کسی میتواند مردمان را به «راه حق» وادارد، که آنان را از «راه باطل» باز داشته باشد.
این تعلیم قاطع، فریاد واقعیت است در ذات لحظهها، و خروش حقیقت است در تبلور فجرها و شفقها... آری، تا مردمی به راه باطل روند چگونه میتوان آنان را به راه حق باز آورد؟ نخست ترک باطل، سپس رویآوری به حق. در زندگی و معیشت، تکاثر (افزونخواهی و نازش به افزونداری) و اتراف (شادخواری و ریختوپاشهای بیدردانه اشرافی)، «باطل» است، و عدالت و برخورداری همگان از مواهب حیات و اجتماع، «حق» است; و تا باطل (تکاثر و اتراف) از میان نرود، حق (عدالت و انصاف)، جایگزین آن نمیشود. و این منشور چنانکه نقل شدسخن آموزنده، و تعلیم زندگیساز، و آموزه حیاتآفرین، و حکمت عملی تعالیبخش پیشوای مجسم حق و عدل است; و در میزان تربیت اجتماعی و ساختن جامعه قرآنی، و استوارداری مردمان و ساماندهی به حیات انسان و نشر رشد و تربیت در آفاق زندگی زندگان بیمانند است. یعنی نمیتوان به راهی دیگر رفت، و چیزی دیگر را جایگزین آن ساخت، و به همان هدف (حذف باطل و ظلم، و بسط حق و عدل) دستیافت. و روشن است که ستون فقرات زندگی سالم و قابل رشد در هر اجتماع، اجرای عدالت است.
و این مطلب که گفتیم، دو حدیثیاد شده (حدیث صادقی، و حدیث کاظمی)، اقسام دیگر عدالت را نیز به گونهای دربر میگیرند، با حدیثی دیگر، حدیثی عظیم و باز هم عظیم و با تعلیمی تکاندهنده و بیداریآفرین، تایید میشود، حدیثی آموزنده که بطور دقیق ناظر به همین موضوعات است، و از آوردن آن، در این نوشتار پس از مقدمهای چشم نمیپوشم. اینجانب از پارهای نظریات متفکران شرقی و غربی قدیم و جدید، و صاحبنظران حقوقی و اجتماعی و اقتصادی بیاطلاع نیست و میتواند آنها را که ملاک همه هم در اختیار است و به مطالعه آنها نیز میپردازد در نوشتههای خویش بیاورد، و مورد بررسی قرار دهد، لیکن من میکوشم تا بر شالوده احساس تکلیف و ادای وظیفه چیزی بنویسم، نه اموری و اهدافی دیگر از اینرو (بجز اصلی مهم که در آغاز در مورد ارزش قطعی تعالیم معصوم(ع)، درباره شناخت و هدایت و نجات و تربیتبدان اشاره کردم)، از سه جهت به ذکر احادیث در این مباحث و نوشتارها میپردازم:
۱) مغفول بودن اینگونه احادیث و تعالیم، که بیشتری مغفول و مجهول ماندهاند; و مورد نظر جدی، و تعمقی درخور، قرار نمیگیرند، حتی در نوشتارها و گفتارها و بحثها و پژوهشهای فاضلان و استادان و فقیهان و عالمان و متفکران و مؤلفان شیعی و ایرانی این روزگار، که نیاز جهان انسانی بجز عرصه انقلاب را به این حقایق حس میکنند، و باید (به فرموده حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا(س)): «بلغاؤه الی الامم» باشند، و این همه را به گوش جهانیان دست کم، حقجویان و حقگویان و عدالتطلبان جهان و متخصصان این مسائل و کارشناسان مشکلات بشری و انقلابیون ملتها برسانند.
۲) تنهایی گروههایی از جوانان و انسانهای محروم و مستضعف جوامع مسلمین، که از این تعالیم نجاتبخش، و از این احادیث رهاییآفرین و از این انسانیتهای ژرف، و از این هدایتهای زندگیساز بیاطلاعند. و چه بسا در کشاکش رخدادهایی ارزشمندترین گوهر حیات انسانی و سرمایه ابدی، یعنی استواری در باور و پایداری در کردار (ایمان و عمل صالح) را از دستبدهند، که خدا نیاورد، که تاسفی از این بالاتر نخواهد بود.
۳) ضرورت تکلیفی نشر این تعالیم و حقایق، تا مردمان از همه طبقات بدانند که تعالیم معصومین(ع) (که پیروی از آن تعالیم، فصل مقوم باورهای شیعی به مبنای قرآنی و آیین محمدی و تداوم فاطمی و تعالیم علوی و جعفری است)، چه حقایقی مهم و تعالیمی ناشناخته دارد، که بهترین هنگام مطرح ساختن آنها هم اکنون است، هم اکنون که جامعه ما خود را به پیروی از معصومین(ع) منتسب میدارد. و بیقین نشر این تعالیم و احادیث، در میان تودهها بویژه نسلهای جوان، و فرهیختگان گوناگون اجتماع دربردارنده فایدههایی بسیار است، از جمله:
ـ نگهداشتحیثیت متعالی دین خدا، و صیانت هیمنه ارزشهای تعالیآفرین «الهیانسانی» آن.
ـ پایداری مسلمانان بر ایمان و عمل صالح، با اطلاع یافتن از ابعاد تعالیم دین و ارزشهای حیاتی این تعالیم.
ـ زنده گشتن ذهنیت عدالتخواهی در جامعه اسلامی و تکلیف شرعی بشمار آمدن آن چنانکه قطعا تکلیف شرعی است تا همه، در هرجا و مقام، در پی تحقق عدالتباشند، و با موانع بهرگونه درافتند.
ـ روی آوردن غیر مسلمانان منصف به پذیرش این ارزشها و تعالیم، و بهرهمند گشتن از حقایق دین خدا.
ـ مایوس شدن بیگانگان و بیگانهگرایان، از سست کردن ایمان مردم، بویژه جوانان...
ـ گرویدن کسانی، برای اجرای عدالت، به طلوع فجر و فوران سپیده، و از خواب گران برخاستن، و تشعشع خونین پیکرهای شهیدان را که هنوز جامعه، گاه و گاه، هزار و بیش از هزار آنان را تشییع میکند پیامی رعدآسا و لرزهافکن دانستن....
درباره هریک از این شش فایده مهم میتوان توضیحاتی آورد، لیکن برعایت اختصار و اقتضا از آن همه میگذرم، و تنها درباره فایده دوم (پایداری مسلمانان بر ایمان و عمل صالح)، توضیحی کوتاه میآورم، که چه بسا اشارهای به آن لازم باشد.
اهتمام به نگاهداری زمینههای ایمانی و اصول اعتقادی مردمان، بویژه نسلهای جوان، امری است در مرتبه اهم تکالیف. و چه بسا در زمانهایی این تکلیف از راه نوشته و کتاب انجام پذیرد، یعنی کتابهایی و نوشتههایی بتوانند در نگهداشت ایمان مردم و باور نسلها (بویژه آن دسته از جوانان یا کسانی دیگر، که چیز چندانی از حقایق دین و تعالیم معصومین(ع) و خواستههای آن بزرگواران در تربیت فرد و ساختن جامعه و اجرای اسلام نمیدانند، و در معرض انواع افکار مسموم و مسمومکننده و عوامل تضعیف اعتقاد قرار دارند)، (۷) اثری داشته باشند.
استاد بزرگ محدثان شیعه، شیخ ابوجعفر صدوق (م: ۳۸۱ق)، در کتاب «اکمال الدین» با سند حدیثی نقل کرده است، از طریق امام جعفر صادق(ع)، از پدران بزرگوار خود، از پیامبر اکرم(ص)، که آن حضرت، به امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) چنین فرمود:
یا علی! واعلم، ان اعجب الناس ایمانا واعظمهم یقینا، قوم یکونون فی آخر الزمان، لم یلحقوا النبی، وحجب عنهم الحجة، فآمنوا بسواد علی بیاض. (۸)
ای علی! بدان، که مردمی در آخر الزمان خواهند آمد، که دارای شگفتانگیزترین ایمانها و استوارترین یقینها هستند، مردمی که پیامبر را ندیدهاند، و حجتخدا نیز از نظر آنان پنهان است، با این وجود، از راه نوشته و کتاب (خطی سیاه بر کاغذی سپید)، ایمان میآورند (و بر ایمان خود به دین اسلام ثابت میمانند).
روشن است که «سواد علی بیاض ، خطی سیاه بر کاغذی سپید»، همان کتاب و نوشته است، و «باء» در «بسواد»، به احتمال بسیار غالب، برای «سببیت» است، یعنی عامل ایمان آوردن و معتقد گشتن و ایمان خویش را محفوظ نگاهداشتن و بر سر اعتقادات دینی خود پایدار ماندن آنان، همان کتابهای درست دینی است. و این حدیثشریف بیدارگر و هتبخش، در جای خود، از معجزات است، زیرا که وصفیت «عصر غیبت»، از ۱۴۰۰ سال پیش، گفته شده و ترسیم گشته است.
و آیا کتابهایی هست که چنین کاری بکند؟ و به گفته «تاگور»، «کار خورشید شامگاهی را بر عهده گیرد» (۹) و فروغ ایمان را در جانها زنده نگاه بدارد.
امید است اینگونه کتابها بسیار نوشته شود، و ارزان در دسترس جوانها قرار گیرد، و دارای شرایطی چند باشد، از جمله:
۱) نویسندگانی معتقد و متعهد، عالم و با صلاحیت، آگاه از کل محتوای دست اول اسلام و سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و آشنا با مقتضاهای زمان.
۲) سبکی متناسب با انسان امروز و زندگی امروز (و حیات ملموس).
۳) استنادی قوی به حقایق کتاب و سنت که به نص سخن پیامبر اکرم(ص) در حدیث متواتر «ثقلین» دو عامل اصلی و توامان رشد و تربیت و هدایت و سعادتمند...
و در چنین کتابهایی باید به شناساندن درست و جامع و خالص ارزشهای متعالی اسلام بصورتی مستند و در ابعادی گوناگون (چنانکه اشاره شد) پرداخته شود، و خود اسلام و حقایق تعالیم آن چه قرآنی و چه حدیثی، که از هم جدایی ندارند بر شالوده فهمی تعقلی و ادراکی تفقهی شناسانده گردد، و حسابها از هم متمایز باشد، تا دستاویزی به زیان اسلام به دست دشمنان دانا و همچنین دوستان نادان داده نشود.
و اما آن حدیث، آن حدیثباز هم مهم، و باز هم عظیم، که گفتم آن را پس از مقدمهای خواهم آورد، بعنوان تایید کننده ارتباط عدالتهای گوناگون با یکدیگر، و نشانگر اینکه برای تحقق «عدالت معیشتی»، حضور اقسام دیگر عدالت نیز ضروری است، این حدیث است، از حضرت امام موسای کاظم(ع):
لایعدل الا من یحسن العدل. (۱۰)
عدالت را اجرا نتواند کرد، مگر کسی که آن را به بهترین وجه اجرا کند.
یا:
عدالت را اجرا نتواند کرد، مگر کسی که آن را به بهترین وجه بشناسد.
این حدیثشریف را به هر دو گونه بالا میتوان ترجمه کرد. و روشن است و بسیار روشن که مفهوم تعلیمی و تربیتی و سازنده آن تا چه اندازه مهم و بنیادین است:
کسی که عدالت را به بهترین وجه اجرا نکند (و از آن ضعف نشان دهد، یا تبعیض قائل شود، یا از مخالفان عدالتبه هراس افتد...)، نمیتواند «مجری عدالت» باشد.
کسی که عدالت را به بهترین وجه درک نکند و ابعاد آن را نشناسد، و از عدالت تصور کامل و درستی نداشته باشد، و انسان را که هدف اجرای عدالت است درست درک نکرده باشد (و از «حیات ملموس» بیخبر باشد، و بر آثار سقوطآفرین استضعاف و فقر اشراف نداشته باشد)، نمیتواند «مجری عدالت» باشد; و خلاصه یعنی، مجری عدالتبودن مشکل است، و «ساخته شدن» میخواهد... (۱۱) و اکنون و در اینجا بعنوان تیمن و تبرک در شرح این چند حدیثبه مطالبی اشاره میکنم:
▪ جامعه دینی جامعهای است که در آن، مقتضیات رشد موجود باشد و موانع رشد مفقود. این سادهترین تعریفی است که برای یک جامعه دینی و قرآنی میتوان گفت. و پیداست که بنیاد بدلناپذیر ایجاد مقتضیات رشد در جامعه، اجرای عدالت است. جامعهای که در آن سلامت روانی وجود نداشته باشد به رشد نمیرسد. و سلامت روانی هنگامی تامین میشود که افراد یک جامعه و خانوادهها از «اضطراب» و «ناکامی» و «تعارض» مصون باشند. و رفع اضطراب روانی (که مادر بیماریهاست، و عوامل آن، وجود تنشهایی است که آرامش روحی انسانها را برهم میزند) و ناکامی (نرسیدن به خواستهها محرومیت)، و تعارض (و انتخابهای اجباری)، همه در گرو اجرای عدالت است.
▪ اهمیت عملی هر مکتب به اندازه امکاناتی است که بتواند برای رشد انسانها فراهم سازد. در جهان معاصر با همه دور شدن از آفاق راستین تربیتبه اهمیت تربیت توجه بیشتری شده است. اسلام از آغاز به این حقیقتبسیار مهم توجه داده است، و موانع رشد را محکوم کرده و ناجایز شمرده است، تا بتواند تربیت صحیح را در جامعهها پی افکند.
▪ نخستین مانع رشد روحانی انسان که خاستگاه اصلی رشد کامل انسانی انسان نیز هستبیاعتقادی است، و سپس بیدادگری. از اینرو، در تعالیم دینی، این هر دو امر، بعنوان دو رکن شعارهای هدایت مطرح گشته است:
۱) «اعبدوا الله، مالکم من اله غیره (۱۲) ، خدای را باور دارید و بپرستید، که جز او هیچ معبودی (که شایسته پرستش باشد) ندارید!...
۲) «فاوفوا الکیل والمیزان... (۱۳) ، در دادوستد، حق هرکس را بطور کامل بدهید (و به عدالت رفتار کنید)!...
نویسنده: محمدرضا حکیمی
پینوشتها:
۱. «گزیده گوهر مراد»، ص۲۳، مقدمه وتوضیحات و واژهنامه، صمد موحد، تهران، کتابخانه طهوری (۱۳۶۴ش).
۲. «رساله صناعیه» (حقائق الصنائع)، چاپ مشهد، با مقدمه و اهتمام دکتر علی اکبر شهابی (۱۳۱۷ش).
۳. «کافی»، ج۳، ص۵۶۸، «الحیاة»، ج۶، ص۳۴۵.
۴. به جلد سوم تا ششم «الحیاة» مراجعه کنید، و آیات و احادیث مذکور در این مجلدات را با دقتبخوانید، و در ارتباط با هم در آنها بیندیشید و آفاق عمل به آنها را برای رهایی واقعی مستضعفان در برابر خود مجسم سازید.
۵. «کافی»، ج۱، ص۵۴۲، «الحیاة»، ج۶، ص۳۴۵.
۶. «وسائل الشیعه»، ج۱۸، ص۱۵۵.
۷. مطلب۱۴، در صفحههای بعد ملاحظه شود.
۸. «اکمالالدین»، ج۱، ص۴۰۵; نیز «بحارالانوار»، ج۵۲، ص۱۲۵.
۹. «خورشید شامگاهی گفت: کیست که کار مرا بر عهده گیرد؟»، از «تا گور» «کتاب هفته»، شماره۱۰.
۱۰. «کافی»، ج۱، ص۵۴۲; «الحیاة»، ج۶، ص۳۴۶.
۱۱. مطلب۱۰، در صفحههای بعد، نیز ملاحظه شود.
۱۲. «سوره اعراف»(۷)، آیه۸۵.
۱۳. همان.
۱۴. «بحار»، ج۷۰ (و از چاپ بیروت، ۶۷)، ص۳۰۷، به نقل از کتاب «المحاسن».
۱۵. اقتباس از سخن امام صادق(ع) «تحف العقول».
۱۶. «کافی»، ج۸، ص۳۲.
۱۷. «سوره مائده» (۵)، آیه۸.
۱۸. «بحار»، ج۴۰، ص۳۲۷، به نقل از کتاب «فضائل»،احمد حنبل. این کتاب «فضائل»، ظاهرا همان کتاب «مناقب علی بن ابیطالب(ع)» است، که در شمار تالیفات احمد بن حنبل شیبانی (م: ۲۴۱ق)، امام مذهب حنبلی، ذکر شده است، «دایرةالمعارف تشیع»، ج۱، ص۵۱۸.
۱۹. اشاره استبه داستان پیرمرد نابینای مسیحی، که در رهگذر سؤال میکرد، و چون امام علی(ع) او را دید، پدیدهای نامانوس دانست، و با بکار بردن واژه «ما»، در سؤال که برای پرسش از اشیاء است نه اشخاص به نامتعارف بودن چنین چیزی موضوعیت داد، «وسائل الشیعه»، ج۱۱، ص۴۹، «الحیاة»، ج۶، ص۳۰۲.
۲۰. «سوره نحل»(۱۶)، آیه۹۰.
۲۱. «سوره حدید»(۵۷)، آیه۲۵.
۲۲. «الحیاة»، ج۶، ص۴۰۴.
۲۳. «کافی»، ج۵، ص۷۳; و ج۶، ص۲۸۷; «الحیاة»، ج۳، ص۲۲۶، «ترجمه فارسی»، ص۲۹۱.
۲۴. «نهجالبلاغه»، فیض الاسلام، ص۳۷-۱۱، «شرح عبده»، جزء۳، ص۱۷۶.
۲۵. «اطلاعات داروئی»، دکتر صادق جاویدان نژاد، ج۱، ص«د»، انتشارات دانشگاه تهران (چاپ پنجم).
۲۶. «خصال»، ج۱، ص۱۲; «الحیاة»، ج۴، ص۳۰۸ به بعد، احادیثی متعدد در این باره.
۲۷. «قرب الاسناد»، ص۵۲; «اصول کافی»، ج۲، ص۷۸; «الحیاة»، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۱، ترجمه فارسی، ۵۲۲-۵۱۴.
۲۸. «بحار»، ج۷۵، (۷۲، از چاپ بیروت)، ص۳۵۲، از کتاب «جامع الاخبار»; «الحیاة»، ج۶، ص۳۲۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست