سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

خط امام ره یعنی اهمیت دادن به نقش مردم


خط امام ره یعنی اهمیت دادن به نقش مردم

مقام معظم رهبری در مراسم بیست و یکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی ره

● خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نتوکل علیه و نستغفره و نتوب الیه و نصلی و نسلم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سره و مبلغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین و صل علی ائمه المسلمین و حماه المستضعفین و دعات الی الله

اوصیکم عباد الله و نفسی بتقوی الله

همه برادران و خواهران عزیز نمازگزار را توصیه می کنم به رعایت تقوا; که خدای متعال می فرماید: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا. یصلح لکم اعمالکم و یغفر لکم ذنوبکم و من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظیما».(۱) تقوای الهی را در رفتار، در گفتار، حتی در پندار خود باید رعایت کنیم; یعنی مراقب باشیم در رفتار خود، در کردار خود، در گفتار خود، ذره ای از رضای الهی و حق، تعدی و تجاوز نکنیم. امیدوارم خداوند متعال به این بنده حقیر توفیق بدهد که امروز بتوانیم با تمسک به این اصل اساسی قرآنی- یعنی سخن گفتن بر اساس تقوا- عرایض خود را عرض کنیم.

این روزها ایام عید ولادت صدیقه کبری و فاطمه زهرا، بانوی دو عالم، سیده نسا» عالمین (سلام الله علیها) است. از روح ملکوتی این بنده خالص الهی مدد بگیریم و ان شا»الله این نماز جمعه را که به مناسبت بیست و یکمین سالگرد رحلت امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) است، با احترام و تکریم به مقام این آیت عظمای پروردگار برگزار کنیم و یاد و نام مبارک و ماندگار امام بزرگوارمان را همچنان که در این بیست و یک سال، ملت ما به بهترین وجهی در دل و جان خود، در زبان خود، در فضای زندگی خود حفظ کرده اند، باز هم حفظ کنیم و به پیش ببریم.

امروز درباره امام بزرگوار در خطبه اول عرایضی را عرض می کنم; نگاه به امام از منظر یک شاخص. این نگاه از این جهت اهمیت پیدا می کند که چالش اصلی همه تحولات بزرگ اجتماعی- از جمله انقلاب ها- صیانت از جهت گیری های اصلی این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعی است که هدفهائی دارد و به سمت آن هدفها حرکت و دعوت می کند. این جهت گیری باید حفظ شود. اگر جهت گیری به سمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعی صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد; در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد.

لذا شما در قرآن ملاحظه می کنید که در سوره مبارکه هود، خدای متعال به پیغمبرش می فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا انه بما تعملون بصیر».(۲) پیغمبر را امر می فرماید به استقامت. استقامت، یعنی پایداری; راه را مستقیم ادامه دادن; در جهت درست حرکت کردن. نقطه مقابل این حرکت مستقیم در این آیه شریفه، طغیان قرار داده شده است; «و لاتطغوا». طغیان، یعنی سرکشی; منحرف شدن. به پیغمبر می فرماید: هم تو- شخصا- هم کسانی که همراه تو و با تو هستند، این راه را درست ادامه بدهید و منحرف نشوید; «انه بما تعملون بصیر». مرحوم علامه طباطبائی بزرگوار در تفسیر المیزان می فرماید: لحن این آیه، لحن تشدد است; هیچ نشانه رحمت در این آیه نیست. خطاب به خود پیغمبر است; «من افراد النبی بالذکر». در درجه اول، خود پیغمبر را مخاطب قرار می دهد: «فاستقم». لذا این آیه به نحوی است که پیغمبر اکرم درباره سوره هود فرمودند: «شیبتنی سوره هود»; سوره هود مرا پیر کرد. این به خاطر همین آیه است. در روایت است که آن بخشی از سوره هود که پیغمبر می فرماید «من را پیر کرد»، همین آیه مبارکه است; به خاطر تشدیدی که در این آیه هست. در حالی که در یک جای دیگر قرآن هم دارد: «فلذلک فادع و استقم کما امرت»،(۳) اما عنوان «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا» - منحرف نشوید، از راه برنگردید- خطاب سختی است که به خود پیغمبر است. این خطاب، دل پیغمبر را می لرزاند.

این به خاطر همین است که تغییر جهت گیری ها و منحرف شدن از راه اصلی- که هویت اصلی هر انقلابی به آن جهت گیری هاست و در واقع، سیرت انقلابها همین جهت گیری های اصلی است - بکلی راه را عوض می کند و این انقلاب به هدفهای خود نمی رسد. اهمیت این قضیه از این باب است که تغییر جهت گیری ها تدریجی است، نامحسوس است; اینجور نیست که از اول کار، این تغییر جهت گیری با ۱۸۰ درجه اتفاق بیفتد; اول با زاویه های خیلی کوچکتر، این تغییر شروع می شود; هرچه ادامه پیدا می کند، فاصله راه اصلی- که صراط مستقیم است- با این انحراف، روزبه روز بیشتر می شود. این یک جهت است.

جهت دیگر این است که آن کسانی که در پی تغییر هویت انقلاب بر می آیند، معمولا با پرچم رسمی و با تابلو جلو نمی آیند; آنچنانی حرکت نمی کنند که معلوم بشود اینها دارند با این حرکت مخالفت می کنند; حتی گاهی به عنوان طرفداری از حرکت انقلاب، یک اقدامی می کنند، یک اظهاری می کنند، کاری می کنند، زاویه ایجاد می کنند; انقلاب از جهت گیری خود بکلی دور می افتد، برکنار می شود.

برای اینکه این جهت گیری غلط و این انحراف اتفاق نیفتد، احتیاج به شاخصهای معینی هست. باید سر راه، شاخصهائی وجود داشته باشد. اگر این شاخصها بود، روشن بود، واضح بود، در معرض دید مردم بود، انحراف اتفاق نمی افتد; اگر کسی هم در جهت انحراف کار کند، از نظر توده مردم شناخته می شود; اما اگر شاخصی وجود نداشت، آن وقت خطر جدی خواهد شد.

خوب، شاخص در انقلاب ما چیست؟ این خیلی مهم است. سی سال است که ما در جهت این انقلاب حرکت می کنیم. ملت ما بصیرت به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند، حقا و انصافا لیاقت به خرج دادند. این انقلاب را سی سال است شما دارید جلو می برید; اما خطر وجود دارد. دشمن انقلاب، دشمن امام بیکار نمی نشیند; سعی می کند این انقلاب را از پا در بیاورد. چه جور؟ با منحرف کردن راه انقلاب. بنابراین لازم است ما شاخص داشته باشیم.

من عرض می کنم بهترین شاخصها، خود امام و خط امام است. امام بهترین شاخص برای ماست. اگر این تشبیه با همه فاصله ای که وجود دارد، به نظر برسد، عیبی ندارد که تشبیه کنیم به وجود مقدس پیغمبر که قرآن می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر».(۴) خود پیغمبر اسوه است; رفتار او، کردار او، اخلاق او. یا در یک آیه شریفه دیگر می فرماید: «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه»;(۵) ابراهیم و یاران ابراهیم اسوه اند. در اینجا یاران ابراهیم پیغمبر هم ذکر شده اند تا کسی نگوید که پیغمبر معصوم بود یا ابراهیم معصوم بود، ما نمی توانیم از آنها تبعیت کنیم; نه، «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه اذ قالوا لقومهم انا برا» منکم و مما تعبدون من دون الله کفرنا بکم» تا آخر آیه شریفه.

در مورد امام بزرگوار که شاگرد این مکتب و دنباله رو راه این انبیای عظام است، همین معنا صدق می کند. خود امام برجسته ترین شاخصهاست; رفتار امام، گفتار امام. خوشبختانه بیانات امام در دسترس است، تدوین شده است. وصیتنامه امام آشکارا همه مافی الضمیر امام را برای آینده انقلاب تبیین می کند. نباید اجازه داد این شاخصها غلط تبیین شوند، یا پنهان بمانند، یا فراموش بشوند. اگر این شاخصها را ما بد تبیین کردیم، غلط ارائه دادیم، مثل این است که یک قطب نما را در یک راه از دست بدهیم، یا قطب نما از کار بیفتد. فرض کنید در یک مسیر دریائی یا در یک بیابان که جاده ای هم وجود ندارد، قطب نمای انسان آسیب ببیند و از کار بیفتد; انسان متحیر می ماند. اگر نظرات امام، بد بیان شد، بد تبیین شد، مثل این است که قطب نما از کار بیفتد، راه گم می شود; هر کسی به سلیقه خود، به میل خود حرفی می زند. بدخواهان هم در این میان از فرصت استفاده می کنند، راه را جوری تبیین می کنند که ملت به اشتباه بیفتد.

مواضع امام بایستی به طور روشن و واضح - همان طور که خود او گفت، همان طور که خود او نوشت- تبیین شود; این ملاک راه امام و خط امام و صراط مستقیم انقلاب است. یک نفر صریح می گوید من امام را قبول ندارم - این بحث دیگری است- خیلی خوب، پیروان امام و طرفداران امام با کسی که صریح بگوید من امام را قبول ندارم، راه او را غلط می دانم، حسابشان روشن است; اما اگر قرار است در خط امام، با اشاره انگشت امام، این انقلاب پیش برود، باید معلوم باشد، روشن باشد و مواضع امام بزرگوارمان بدرستی تبیین شود.

نباید برای خوشامد این و آن، برخی از مواضع حقیقی امام را یا انکار کرد، یا مخفی نگه داشت. بعضی اینجور فکر می کنند - و این فکر غلطی است - که برای اینکه امام پیروان بیشتری پیدا کند، کسانی که مخالف امام هستند، آنها هم به امام علاقه مند شوند، بایستی ما بعضی از مواضع صریح امام را یا پنهان کنیم یا نگوئیم یا کمرنگ کنیم; نه، امام هویتش، شخصیتش به همین مواضعی است که خود او با صریح ترین بیانها، روشن ترین الفاظ و کلمات، آنها را بیان کرد. همین ها بود که دنیا را تکان داد. همین مواضع صریح بود که توده های عظیم را مشتاق ملت ایران و بسیاری را پیرو ملت ایران کرد. این نهضت عظیم جهانی که شما امروز در گوشه و کنار دنیای اسلام نشانه های آن را می بینید، از این طریق به راه افتاد.

امام را صریح باید آورد وسط میدان. مواضعش بر علیه استکبار، مواضعش بر علیه ارتجاع، مواضعش بر علیه لیبرال دموکراسی غرب، مواضعش بر علیه منافقان و دورویان را باید صریح گذاشت.

کسانی که تحت تاثیر آن شخصیت عظیم قرار گرفتند، این مواضع را دیدند و تسلیم شدند. نمی شود به خاطر اینکه زید و عمرو از امام خوششان بیاید، ما مواضع امام را پنهان کنیم یا پوشیده کنیم یا آن چیزهائی که به نظرمان تند می آید، کمرنگ کنیم. عده ای در یک دورانی- که ما آن دوران را به یاد داریم; دوران جوانی های ما- برای اینکه اسلام علاقه مندان و طرفدارانی پیدا کند، بعضی از احکام اسلام را کمرنگ می کردند، ندیده می گرفتند; حکم قصاص را، حکم جهاد را، حکم حجاب را انکار و پنهان می کردند، می گفتند اینها از اسلام نیست، قصاص از اسلام نیست، جهاد از اسلام نیست، برای اینکه فلان مستشرق یا فلان دشمن مبانی اسلامی از اسلام خوشش بیاید! این غلط است. اسلام را با کلیتش بایستی بیان کرد.

امام منهای خط امام، آن امامی نیست که ملت ایران به نفس او، به هدایت او جانشان را کف دست گرفتند، فرزندانشان را به کام مرگ فرستادند، از جان و مالشان دریغ نکردند و بزرگترین حرکت قرن معاصر را در این نقطه عالم به وجود آوردند. امام منهای خط امام، امام بی هویت است. سلب هویت از امام، خدمت به امام نیست. مبانی امام، مبانی روشنی بود.

این مبانی- اگر کسی نخواهد مجامله کند، تعارف کند- در کلمات امام، در بیانات امام، در نامه های امام، و بخصوص در وصیتنامه امام - که کوتاه شده همه آن مواضع است - منعکس است. این مبانی فکری همان چیزی است که آن موج عظیم و سهمگین را علیه غارتگری های غرب و یکه تازی های آمریکا در دنیا به وجود آورد. شما خیال می کنید اینکه رئیس جمهورهای گوناگون آمریکا به هر کشوری از این کشورهای آسیا و خاورمیانه سفر کردند، حتی در بعضی از کشورهای اروپائی مردم جمع شدند و علیه آنها شعار دادند، همیشه اینجور بود؟ نه، این حرکت امام بود، افشاگری امام بود، موضعگیری امام بود که استکبار را رسوا کرد، صهیونیسم را رسوا کرد، و روح مقاومت را در ملتها و بخصوص در جوامع اسلامی زنده کرد.

این کج اندیشی است که ما مواضع امام را انکار کنیم. این کج اندیشی را هم متاسفانه بعضا کسانی انجام می دهند که یک وقتی خودشان جزو مروجان افکار امام بودند یا جزو پیروان امام بودند. حالا به هر دلیلی راه ها کج می شود، هدفها گم می شود، یک عده ای برمی گردند; بعد از آنکه سالهای متمادی برای امام و برای این هدفها حرف زدند و حرکت کردند، در مقابل این اهداف و این مبانی می ایستند و آن حرفها را می زنند!

خوب، خط امام اجزائی دارد. مهمترین آنچه که در مورد خط امام و راه امام می شود گفت، چند نکته است که من عرض می کنم. و بخصوص به جوانها عرض می کنم: بروید وصیتنامه امام را بخوانید. امامی که دنیا را تکان داد، امامی است که در این وصیتنامه منعکس است، در این آثار و گفتار منعکس است.

اولین و اصلی ترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئله اسلام ناب محمدی است; یعنی اسلام ظلم ستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائی» را در فرهنگ سیاسی ما وارد کرد. اسلام آمریکائی یعنی اسلام تشریفاتی، اسلام بی تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده خواهی، اسلام بی تفاوت در مقابل دست اندازی به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامی که با همه اینها می سازد. این اسلام را امام نامگذاری کرد: اسلام آمریکائی.

فکر اسلام ناب، فکر همیشگی امام بزرگوار ما بود; مخصوص دوران جمهوری اسلامی نبود; منتها تحقق اسلام ناب، جز با حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی امکانپذیر نبود. اگر نظام سیاسی کشور بر پایه شریعت اسلامی و تفکر اسلامی نباشد، امکان ندارد که اسلام بتواند با ستمگران عالم، با زورگویان عالم، با زورگویان یک جامعه، مبارزه واقعی و حقیقی بکند. لذا امام حراست و صیانت از جمهوری اسلامی را اوجب واجبات می دانست. اوجب واجبات، نه از اوجب واجبات. واجب ترین واجبها، صیانت از جمهوری اسلامی است; چون صیانت اسلام- به معنای حقیقی کلمه- وابسته به صیانت از نظام سیاسی اسلامی است. بدون نظام سیاسی، امکان ندارد.

امام جمهوری اسلامی را مظهر حاکمیت اسلام می دانست. برای همین، امام جمهوری اسلامی را دنبال کرد، در راهش آن همه تلاش کرد و با آن شدت و حدت و اقتدار پای جمهوری اسلامی ایستاد. امام که دنبال قدرت شخصی نبود; امام دنبال این نبود که خودش بتواند قدرتی پیدا کند. مسئله امام، مسئله اسلام بود; لذا پای جمهوری اسلامی ایستاد. این مدل نو را امام به دنیا عرضه کرد; یعنی مدل جمهوری اسلامی.

اساسی ترین مسئله در جمهوری اسلامی، مبارزه با حاکمیتهای زورگویانه و اقتدارطلب دنیاست که در شکلهای مختلف خودش را نشان می دهد. حکومت دیکتاتوری و اقتدارطلب، فقط حکومت پادشاهان نیست; این یکی از انواع حکومت دیکتاتوری است. آن زمان دیکتاتوری های چپ وجود داشت، که دیکتاتوری یک حزبی در کشورها بود; هر کار می خواستند، با آحاد ملت می کردند; کسی هم به ملت پاسخگو نبود. در واقع ملت دست یک اقلیت محدودی زندانی بود. این هم یک نوع دیکتاتوری بود. یک نوع دیکتاتوری هم دیکتاتوری سرمایه داران است که در نظامهای بظاهر مردم سالار- نظامهای لیبرال دموکراسی- تجلی پیدا می کند. این هم نوعی دیکتاتوری است، منتها دیکتاتوری بسیار هوشمندانه و غیر مستقیم; در واقع دیکتاتوری سرمایه دارها و صاحبان ثروتهای بزرگ است.

امام جمهوری اسلامی را در مقابل این طاغوتهای بشری به وجود آورد; اسلام را - که در دل اسلامیت، تکیه به مردم و رای مردم و خواست مردم وجود دارد - معیار اصلی این نظام قرار داد. بنابراین جمهوری اسلامی، هم جمهوری است، یعنی متکی به آرا» مردم است; هم اسلامی است، یعنی متکی به شریعت الهی است. این یک مدل نو است; این یکی از شاخصهای عمده در خط امام است. هر کسی درباره حاکمیت نظام جمهوری اسلامی برخلاف این فکر کند، برخلاف فکر امام است; مدعی نشود که او دنباله رو امام است، در عین حال این فکر را دارد; نه، فکر امام این است. این واضح ترین خط از خطوط اندیشه امام است.

یک شاخص دیگر در برنامه امام و خط امام و راه مستقیم امام، مسئله جاذبه و دافعه امام بود. انسانهای بزرگ، جاذبه و دافعه شان هم میدان وسیع و گسترده ای دارد. همه جاذبه و دافعه دارند. شما با رفتار خودتان، یکی را به خودتان علاقه مند و متمایل می کنید، یکی هم از شما می رنجد; این جاذبه و دافعه است. اما انسانهای بزرگ، جاذبه شان یک طیف وسیعی را به وجود می آورد; دافعه آنها هم همین طور، یک طیف عظیمی را به وجود می آورد. جاذبه و دافعه امام تماشائی است.

آنچه که مبنا و معیار جاذبه امام و دافعه امام بود، باز مکتب بود، اسلام بود; درست همان طوری که امام سجاد (سلام الله علیه) در دعای صحیفه سجادیه - دعای ورود در ماه رمضان - به خداوند متعال عرض می کند. مکرر عرض کرده ایم که دعاهای امام سجاد واقعا جزو برترین گنجینه های معارف اسلامی است. در این دعاها معارفی وجود دارد که انسان اینها را از روایات و آثار روائی نمی تواند به دست بیاورد; در دعاها صریح اینها بیان شده است. در دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه- که دعای ورود در ماه رمضان است و امام سجاد آن را می خواندند- حضرت چیزهائی را از خدای متعال برای ماه رمضان درخواست می کنند; از جمله چیزهائی که درخواست می کنند، این است: «و ان نسالم من عادانا»; پروردگارا! از تو می خواهیم که با همه دشمنان خودمان صلح کنیم، سلم و مدارا پیشه کنیم. بعد بلافاصله می فرمایند: «حاشی من عودی فیک و لک فانه العدو الذی لانوالیه و الحرب الذی لانصافیه»; مگر آن دشمنی که من به خاطر تو با او دشمنی کردم، در راه تو با او دشمنی کردم. این دشمنی است که ما هرگز با او دم از آشتی نخواهیم زد و دل ما با او صاف نخواهد شد.

امام اینجوری بود; دشمنی شخصی با کسی نداشت. اگر کدورتهای شخصی ای هم بود، امام زیر پا می گذاشت; اما دشمنی به خاطر مکتب، برای امام بسیار جدی بود. همان امامی که از اول شروع نهضت در سال ۱۳۴۱ روی توده مردم، انواع و اقسام افکار گوناگون در میان مردم، اینجور آغوش باز کرده بود، مردم را از اهل هر قومی، از اهل هر گروه و مذهبی، با آغوش باز می پذیرفت، همین امام در اول انقلاب یک مجموعه هائی را از خود طرد کرد. کمونیستها را صریح طرد کرد.

آن روز برای خیلی از ماها که در اول انقلاب دست اندرکار مبارزه بودیم، این کار امام عجیب بود. در همان اوائل انقلاب، امام صریح در مقابل کمونیستها موضعگیری کرد و اینها را از خودش جدا کرد. در مقابل لیبرال مسلکها و دلباختگان به نظامهای غربی و فرهنگ غربی، امام قاطعیت نشان داد; اینها را از خود دور کرد، از خود جدا کرد; هیچ رودربایستی و ملاحظه ای نکرد. مرتجعین را - کسانی که حاضر نبودند حقائق الهی و روح قرآنی احکام اسلامی را قبول کنند و تحول عظیم را بپذیرند- از خودش طرد کرد. امام بارها مرتجعین را با تعبیرات سخت و تلخ محکوم کرد، از خود دور کرد. در تبری از افرادی که در دائره فکری و مبانی اسلامی او قرار نمی گرفتند، امام تامل نکرد; در حالی که با آنها هم دشمنی شخصی نداشت.

شما ملاحظه کنید به وصیتنامه امام; امام در همین وصیتنامه خطاب می کند به کمونیستهائی که در داخل جنایت کرده بودند و به خارج کشور گریخته بودند. لحن امام را ملاحظه کنید.

به اینها می گوید: شما داخل کشور بیائید و مجازاتی را که قانون و عدالت برای شما می گذارد، تحمل کنید و مجازات شوید. یعنی بیائید اعدام را یا حبس را یا سایر مجازاتها را تحمل کنید، برای اینکه خودتان را از عذاب الهی و نقمت الهی نجات دهید. با اینها دلسوزانه حرف می زند. میفرماید: اگر شهامت این را هم ندارید که بیائید مجازات خودتان را قبول کنید، لااقل آنجا که هستید، راهتان را عوض کنید، توبه کنید; با ملت ایران، با نظام اسلامی، با حرکت اسلامی مقابله نکنید; برای قدرتمندان و زورگویان، پیاده نظام نباشید.

امام دعوای شخصی ندارد; اما در دائره مکتب، با قاطعیت کامل، جاذبه و دافعه خود را اعمال می کند. این یک شاخص عمده از زندگی امام و مکتب امام است. تولی و تبری در عرصه سیاست هم باید تابع تفکر و فکر و مبانی اسلامی و مذهبی باشد; اینجا هم باید انسان ملاک و معیار را این قرار بدهد; ببیند خدای متعال از او چه می خواهد.

با این روشی که امام در پیش گرفته بود و در گفتار و کردار او منعکس بود، نمی شود انسان خود را در خط امام بداند، دنباله رو امام بداند، اما با کسانی که صریحا پرچم معارضه با امام و اسلام را بلند می کنند، خودش را در یک جبهه تعریف کند. نمی شود قبول کرد که آمریکا و انگلیس و سیا و موساد و سلطنت طلب و منافق بر روی یک محوری توافق کنند، حول یک محوری جمع بشوند، بعد آن محور باز ادعا کند که من خط امامم! این نمی شود، این قابل قبول نیست.

نمی شود با هر کس و ناکسی ائتلاف کرد. باید ببینیم دشمنان دیروز امام در برابر ما چه موضعی می گیرند. اگر دیدیم مواضع ما جوری است که آمریکای مستکبر، صهیونیست غاصب، مزدوران قدرتهای گوناگون، مخالفین و معاندین امام و اسلام و انقلاب از ما تجلیل می کنند، احترام می کنند، بایستی در مواضعمان شک کنیم; باید بدانیم که راه درست و مستقیم را نمی رویم. این معیار است، این یک ملاک است. امام هم بارها بر همین تکیه می کرد. امام می فرمود- در نوشته جات امام وجود دارد، در اسناد قطعی فرمایشات امام این هست- که اگر از ما تعریف کردند، بدانیم که خیانتکاریم. این خیلی مهم است.

کسانی بیایند درست در خط مقابل امام حرکت کنند، درباره مسئله قدس در روز قدس آنجور موضعگیری کنند، در روز عاشورا آن فضاحت را به بار بیاورند، بعد ما با کسانی که با اساس مبنای امام و حرکت امام صریحا مخالفند، اظهار همراهی کنیم، خودمان را در کنار اینها قرار بدهیم و تعریف کنیم، یا در مقابل اینها سکوت کنیم; در عین حال بگوئیم ما دنباله رو امامیم! این امکان ندارد، این قابل قبول نیست. ملت هم این را خوب فهمیدند. ملت این را می بیند، می داند، می شناسد، می فهمد.

یک شاخص دیگر در مشی امام و خط امام که خیلی مهم است، مسئله محاسبات معنوی و الهی است. امام در تصمیم گیری های خود، در تدابیر خود، محاسبات معنوی را در درجه اول قرار می داد. یعنی چه؟ یعنی انسان برای هر کاری که می خواهد بکند، در درجه اول هدفش کسب رضای الهی باشد; کسب پیروزی نباشد، به دست گرفتن قدرت نباشد، کسب وجاهت پیش زید و عمرو نباشد. هدف اول، رضای الهی باشد. این یک. بعد هم به وعده الهی اطمینان و اعتماد داشته باشد.

وقتی انسان هدفش رضای خدا بود، به وعده الهی هم اعتماد و اطمینان داشت، آن وقت دیگر یاس معنا ندارد، ترس معنا ندارد، غفلت معنا ندارد، غرور معنا ندارد. امام آن وقتی که تنها بود، مبتلای به ترس نشد، مبتلای به یاس نشد; آن وقتی هم که همه ملت ایران یکصدا نام او را فریاد زدند، بلکه ملتهای دیگر هم به او عشق ورزیدند و این را ابراز کردند، دچار غرور نشد. آن وقتی که خرمشهر به وسیله متجاوزین عراقی از دست رفت، امام مایوس نشد; آن وقتی هم که خرمشهر را رزمندگان ما با دلاوری و فداکاری خود گرفتند، امام مغرور نشد; فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»; یعنی ما هیچکاره ایم. در همه حوادث گوناگون دوران زعامت آن بزرگوار، امام همین جور بود. آن وقتی که تنها بود، وحشت نکرد; آن وقتی که غلبه و قدرت با او بود، مغرور نشد; غفلت هم نکرد. این اعتماد به خداست. وقتی رضای خدا بود، قضیه این است.

به وعده الهی باید اعتماد کرد. خدای متعال در سوره «انا فتحنا» می فرماید: «و یعذب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظانین بالله ظن السو»»;(۶) خصوصیت منافق و مشرک از جمله این است که به خدا سو»ظن دارند، وعده الهی را قبول ندارند، باور ندارند. اینکه خدا می گوید: «و لینصرن الله من ینصره»،(۷) این را آدم مومن با همه وجود قبول دارد; منافق این را قبول ندارد. خداوند می فرماید: «علیهم دائره السو» و غضب الله علیهم و لعنهم و اعد لهم جهنم و سا»ت مصیرا».(۸) کسانی که به خدا سو»ظن دارند، وضعیتشان اینجور است.

امام به وعده الهی اطمینان داشت. ما برای خدا مجاهدت می کنیم، قدم برای خدا برمی داریم، همه تلاش خودمان را به میدان می آوریم; نتیجه را خدای متعال - آنچنان که وعده فرموده است - تحقق خواهد داد. ما برای تکلیف کار می کنیم; اما خدای متعال بر همین عمل برای تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکی از خصوصیات مشی امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.

یکی از چیزهائی که در همین زمینه وجود داشت، رعایت تقوای عجیب امام در همه امور بود. تقوا در مسائل شخصی یک حرف است; تقوا در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و عمومی خیلی مشکلتر است، خیلی مهمتر است، خیلی اثرگذارتر است. ما نسبت به دوستانمان، نسبت به دشمنانمان چه می گوئیم؟ اینجا تقوا اثر می گذارد.

ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم; درباره او چگونه قضاوت می کنید؟ اگر قضاوت شما درباره آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدی از جاده تقواست. آیه شریفه ای که اول عرض کردم، تکرار می کنم: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا». قول سدید، یعنی استوار و درست; اینجوری حرف بزنیم. من می خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مومن و عاشق امام، که حرف می زنند، می نویسند، اقدام می کنند; کاملا رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم; نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.

من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست- نمی خواهم اسم بیاورم; یکی از چهره های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه می شناسند - امام یک تاملی کردند، گفتند: نمی شناسم. بعد هم یک جمله مذمت آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فردای آن روز یا پس فردا- درست یادم نیست- صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان. به مجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سوال کردید، «همین، نمی شناسم». یعنی آن جمله مذمت آمیزی را که بعد از «نمی شناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله مذمت آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود; خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود; یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود، یا کم حافظگی من بود; نمی دانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جمله مذمت آمیزی بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند; گفتند: نه، همان نمی شناسم. ببینید، اینها اسوه است; «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».

درباره زیدی که شما او را قبول ندارید، دو جور می شود حرف زد: یک جور آنچنانی که درست منطبق با حق است، یک جور هم آنچنانی که در آن آمیزه ای از ظلم وجود دارد. این دومی بد است، باید از آن پرهیز کرد. درست همانی که حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهی می توانید راجع به آن توضیح دهید، بگوئید، نه بیشتر. این یکی از خطوط اصلی حرکت امام و خط امام است که ماها باید به یاد داشته باشیم.

یکی دیگر از خطوط اصلی خط امام، نقش مردم است; هم در انتخابات که امام در این کار واقعا یک حرکت عظیمی انجام داد، هم در غیر انتخابات، در مسائل گوناگون اجتماعی. در هیچ انقلابی در دوران انقلابها - که نیمه اول قرن بیستم، دوران انقلابهای گوناگون است; در شرق و غرب دنیا انقلابهای مختلفی با شکلهای مختلف به وجود آمد - سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزی انقلاب، یک رفراندوم عمومی برای انتخاب شیوه حکومت و نظام حکومتی انجام بگیرد; اما به همت امام در ایران این اتفاق افتاد. هنوز یک سال از انقلاب نگذشته بود که قانون اساسی تدوین و تصویب شد. در آن ماه های اول که تدوین قانون اساسی هنوز انجام نشده بود و تاخیر افتاده بود، یادم هست یک روز امام ماها را خواستند، رفتیم قم - آن وقت ایشان هنوز قم بودند- با اوقات تلخی گفتند که قانون اساسی را زودتر تدوین کنید.

آن وقت انتخابات مجلس خبرگان راه افتاد و مردم خبرگان را برای تدوین قانون اساسی انتخاب کردند; بعد هم که قانون اساسی تدوین شد، آن را به رای عمومی گذاشتند; رفراندوم شد، مردم قانون اساسی را انتخاب کردند. بعد هم انتخابات ریاست جمهوری و مجلس برگزار شد. در سخت ترین دوران جنگ که تهران زیر بمباران دشمن بود، انتخابات تعطیل نشد; حتی تا امروز یک روز انتخابات در ایران تاخیر نیفتاده است. کدام دموکراسی را در دنیا شما سراغ دارید؟ انقلاب ها که هیچ; در هیچ دموکراسی ای، با این دقت، سر موقع، آرا» مردم به صندوقها ریخته نمی شود. این خط امام است.

در غیرمسائل انتخابات هم بارها مردم مورد توجه امام قرار گرفتند و امام به نقش آنها اشاره روشن کردند، گاهی تصریح کردند; در یک جاهائی گفتند: اگر مسوولین فلان کار را که باید انجام بدهند، انجام ندهند، مردم خودشان وارد می شوند و انجام می دهند.

یک نقطه دیگر از نقاط روشن خط امام، جهانی بودن نهضت است. امام نهضت را جهانی می دانست و این انقلاب را متعلق به همه ملتهای مسلمان، بلکه غیر مسلمان معرفی می کرد. امام از این ابائی نداشت. این غیر از دخالت در امور کشورهاست، که ما نمی کنیم; این غیر از صادر کردن انقلاب به سبک استعمارگران دیروز است، که ما این کار را نمی کنیم، اهلش نیستیم; این معنایش این است که بوی خوش این پدیده رحمانی باید در دنیا پراکنده شود، ملتها بفهمند که وظیفه شان چیست، ملتهای مسلمان بدانند که هویتشان چگونه است و کجاست. یک نمونه این نگاه جهانی، موضعگیری امام در باب فلسطین است. امام صریحا فرمود: اسرائیل یک غده سرطانی است. خوب، غده سرطانی را چه کار می کنند؟ غیر از قطع غده، چه علاجی می توان برای آن کرد؟ امام ملاحظه کسی را نکرد. منطق امام این بود. این حرف شعاری نیست; این منطقی است. فلسطین یک کشور تاریخی است. در طول تاریخ، کشوری وجود داشته است به نام فلسطین. یک عده ای با پشتیبانی قدرتهای ستمگر عالم آمده اند با عنیف ترین و شدیدترین وجهی این ملت را از این کشور بیرون کرده اند; کشتند، تبعید کردند، شکنجه کردند، اهانت کردند، این ملت را بیرون کردند - که امروز چند میلیون آواره فلسطینی در کشورهای همجوار فلسطین اشغالی و در کشورهای دیگر زندگی می کنند; اغلب هم توی اردوگاه ها- در واقع آمدند کشور را از صحنه جغرافیا حذف کردند، ملت را بکلی از هستی ساقط کردند، یک واحد جغرافیائی جعلی و جدیدی به جای آن تحمیل کردند و اسمش را گذاشتند اسرائیل. ببینید منطق چه اقتضا» می کند؟ حرفی که ما در مورد مسئله فلسطین داریم، یک حرف شعاری نیست; یک حرف صددرصد منطقی است.

یک عده قدرتمند که در راس آنها اول انگلیس بود، بعد هم آمریکا ملحق شد، دنباله رو آنها هم کشورهای غربی، آمده اند می گویند کشور فلسطین و ملت فلسطین باید حذف بشوند تا به جای آن، کشوری به نام اسرائیل و ملت جعلی ای به نام ملت اسرائیل به وجود بیاید. این یک حرف; یک حرف دیگر هم در مقابلش هست که حرف امام است; می گوید: نه، این واحد جعلی و تحمیلی باید حذف شود; به جای آن، ملت اصلی و کشور اصلی و واحد جغرافیائی اصلی سر کار بیاید. از این دو حرف، کدام منطقی است؟ آن حرفی که متکی به سرنیزه و سرکوب است و می خواهد یک نظام سیاسی را، یک واحد جغرافیائی تاریخی را با چند هزار سال سابقه، بکلی از صحنه جغرافیا حذف کند، این منطقی است یا آن حرفی که می گوید نه، این واحد اصلی جغرافیائی باید بماند، آن واحد جعلی و تحمیلی باید از بین برود؟ امام این را می گفت. این منطقی ترین حرفی است که در باب اسرائیل غاصب و در باب مسئله فلسطین می شود گفت. امام این را گفت; صریح هم این را بیان کرد. حالا اگر کسی این حرف را به اشاره هم بیان کند، یک عده ای که مدعی خط امامند، می گویند آقا چرا این حرف گفته شد؟! خوب، این حرف امام است; این منطق امام است; این منطق صحیح است; همه مسلمانان عالم، همه آزادگان عالم، ملتهای بی طرف باید این حرف را قبول کنند و بپذیرند. این، درست است. این، موضع امام است.

یک نکته آخر هم عرض بکنم. شما برادران و خواهران عزیز در گرمای هوا تحمل کردید; خداوند ان شا»الله شما را ماجور بدارد. یک نکته اساسی دیگر در مورد خط امام و راه امام این است که امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال کنونی اشخاص باشد. گذشته اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتی است که حال فعلی معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسک کند و بگوید: خوب، قبلا اینجوری بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلی اشخاص در نقطه مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر کارائی ندارد. این همان قضاوتی بود که امام امیرالمومنین (علیه الصلاه و السلام) با جناب طلحه و جناب زبیر کرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان کوچکی نبودند. جناب زبیر سوابقی درخشان دارد که نظیر آن را کمتر کسی از اصحاب امیرالمومنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابی بکر، در همان روزهای اول، پای منبر ابی بکر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت کردند، گفتند: حق با شما نیست; حق با علی بن ابی طالب است. اسم این اشخاص در تاریخ ثبت است. اینها چیزهائی نیست که شیعه نقل کرده باشد; نه، این در همه کتب تواریخ ذکر شده است.

یکی از آن اشخاصی که پای منبر جناب ابی بکر بلند شد و از حق امیرالمومنین دفاع کرد، زبیر است. این سابقه زبیر است. مابین آن روز و روزی که زبیر روی امیرالمومنین شمشیر کشید، فاصله بیست و پنج سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبیر اعتذار می کنند، می گویند آنها اجتهادشان به اینجا منتهی شد; خیلی خوب، حالا هر چی. ما راجع به اینکه آنها در مقابل خدای متعال چه وضعی دارند، الان در مقام آن نیستیم; اما امیرالمومنین با اینها چه کرد؟ جنگید. امیرالمومنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، برای جنگ با طلحه و زبیر. یعنی آن سوابق محو شد، تمام شد. امام ملاکش این بود، معیارش این بود.

بعضی ها با امام از پاریس تو هواپیما بودند و آمدند ایران; اما در زمان امام به خاطر خیانت اعدام شدند! بعضی ها از دورانی که امام در نجف بود و بعد که به پاریس رفت، با ایشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند; اما بعد رفتار اینها، موضعگیری های اینها موجب شد که امام اینها را طرد کرد، از خودش دور کرد. میزان، وضعی است که امروز بنده دارم. اگر خدای نکرده نفس اماره و شیطان، راه را در مقابل من منحرف کردند، قضاوت چیز دیگری خواهد بود. مبنای نظام اسلامی این است و امام اینجوری عمل کرد.

خطوط دیگری را هم در زمینه راه امام و خط امام می شود بیان کرد. آنچه که عرض شد، مهمترین و موثرترینها بود. خوب است برادران، جوانان، اهل فکر و تحقیق، طلاب، دانشجویان، روی این مبانی فکر کنند، روی اینها کار کنند. فقط متن باقی نماند; این متنها درست توضیح داده شود، تبیین شود.

همه، بخصوص جوانهای عزیز ما این را بدانند; آنچه که بعد از رحلت امام تا امروز اتفاق افتاده است، از دشمنی ها، کارشکنی ها، هر کاری که کردند، از هر نوعی که انجام دادند، نتوانسته است در پایه های این نظام اندک تزلزل و تکانی ایجاد کند; بلکه بعکس، هر ضربه ای که دشمن حواله جمهوری اسلامی کرده است، در نتیجه به استحکام بیشتر جمهوری اسلامی انجامیده است; درست مثل هشت سال جنگ تحمیلی. هشت سال همه قدرتهای سیاسی و نظامی و مالی بزرگ دنیا پشت سر رژیم بعثی عراق ایستادند، با ایران اسلامی جنگیدند، همه توان خودشان را به میدان آوردند تا جمهوری اسلامی را شکست بدهند یا تضعیف کنند; نتیجه چه شد؟ وقتی که این هشت سال تمام شد، دنیا با کمال حیرت، ناظر به پا خاستن جمهوری اسلامی با یک قدرت دفاعی و نظامی به مراتب قوی تر و عظیم تر از هنگام جنگ شد. قدرت جمهوری اسلامی بعد از جنگ آنچنان در دنیا طلوع کرد که چشمها را خیره کرد. امروز هم همین جور است. هر اتفاقی که دشمنان برنامه ریزی کنند، افراد ساده دل و خام و غافل به هر نحوی با دشمنان همراهی کنند، با ایستادگی ملت ایران، نتیجه اش تقویت بیشتر جمهوری اسلامی است.

شما دیدید فتنه ای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنه گران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنت طلبها دفاع کردند; نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همه این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیلکرده امروز، ایرانیان امروز، آنچنان وضعیتی دارند که هر توطئه ای را دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی زمینه چینی کند، به توفیق الهی توطئه را خنثی می کنند. منتها توجه داشته باشید; باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوی می کند، تقواست; آنچه ما را آسیب ناپذیر می کند، تقواست; آنچه ما را به ادامه این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار می کند، تقواست. پروردگارا! به محمد و آل محمد توفیق تقوا به همه ما، به آحاد این ملت مرحمت بفرما. پروردگارا! دلها را به هم نزدیک کن. پروردگارا! محور خط امام و شخصیت امام و هویت واقعی این انقلاب را روزبه روز در میان ملت ما برجسته تر کن. پروردگارا! قلب مقدس ولی عصر را از ما راضی و خشنود کن; ارواح طیبه شهدا را از ما خشنود کن; روح مطهر امام بزرگوار را از ما خشنود بفرما.

بسم الله الرحمن الرحیم

والعصر. ان الانسان لفی خسر. الا الذین امنوا و عملوا الصالحات

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.(۹)

● خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

والحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و اله الطاهرین سیما علی امیرالمومنین و الصدیقه الطاهره

و الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم الاولین و الاخرین

و جعفربن محمد الصادق و موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمدبن علی الجواد و علی بن محمد الهادی و الحسن بن علی الزکی العسکری و الحجه القائم المهدی صلوات الله علیهم اجمعین

و صل علی ائمه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المومنین

اوصیکم عباد الله بتقوی الله

همه برادران و خواهران را بار دیگر به رعایت تقوای الهی دعوت و توصیه می کنم. امروز جهان اسلام، بلکه سرتاسر جهان، شاهد تحولات بزرگی است که خبر می دهد از تغییر معادلات جهانی. توجه ملت ایران به این تحولات، از این نقطه نظر حائز اهمیت است.

یک مساله، مساله فلسطین، مساله غزه و- بخصوص در این آخری- مساله حمله به این کاروانی است که برای امداد و شکستن حصر غزه حرکت می کرد و مورد حمله صهیونیستهای غدار و قسی القلب قرار گرفت. آنچه که در قضیه فلسطین در این سال اخیر یا ماه های اخیر بالخصوص بیشتر مورد توجه است، یکی مساله یهودی سازی فلسطین است. سیاست رژیم صهیونیستی این است که بتدریج آثار اسلامی را بکلی از منطقه فلسطین و ساحل غربی رود اردن- که خود آنها تصدیق دارند که این منطقه، منطقه اشغالی است; و دنیا این را قبول دارد و این همه قطعنامه سازمان ملل پشت سرش هست- حذف کند و این منطقه را یهودی سازی کند.

شهرک سازی های غیرقانونی و ظالمانه، ویران کردن خانه های مردم، دستکاری در شهر الخلیل و در شهر قدس با هدف یهودی سازی، برای این است که ریشه اسلام را به خیال خودشان از کشور فلسطین قطع کنند. این یک نقطه است، که بسیار مهم است و دنیای اسلام باید در مقابل این مساله با همه وجود بایستد و مانع این جنایت بزرگ بشود.

یکی هم محاصره ظالمانه غزه است که این محاصره سه سال شد; یک حرکت بسیار سبعانه، قساوت آمیز، وحشیانه، و با شگفتی فراوان مورد تایید و تصدیق و حمایت آمریکا و انگلیس و قدرتهای غربی که داعیه دفاع از حقوق بشر را هم دائم تکرار می کنند. سه سال است که یک و نیم میلیون جمعیت را محاصره کرده اند; نه می گذارند دارو برود، نه می گذارند غذا برود، در آب آشامیدنی شان اخلال می کنند، در نیروی برقشان اخلال می کنند، در رسیدن سیمان و مصالح ساختمانی برای اینکه ویرانی های جنگ را از بین ببرند، اخلال می کنند - این کاروانی که می رفت، بخش عمده ای از محموله آن سیمان بود، برای اینکه مردم بتوانند خانه های خراب خودشان را تعمیر کنند- علاوه بر اینها به طور متناوب گلوله باران هم می کنند، آدم کشی هم می کنند، کودکان مظلوم و زن و مرد را به قتل هم می رسانند. این، حرکت رژیم صهیونیستی است.

سازمانهای مدعی حقوق بشر ایستاده اند تماشا می کنند. قدرتهای غربی نه فقط تماشا، بلکه حمایت می کنند. متاسفانه بسیاری از کشورهائی که باید دفاع کنند - یعنی برخی کشورهای عربی، برخی کشورهای اسلامی - سکوت محض کرده اند; اگر نگوئیم حتی رفتارهای خائنانه در پشت سر. خیلی وضع عجیبی است.

این حرکت اخیری که صهیونیستها کردند - یعنی مورد تهاجم قرار دادند این چند کشتی ای را که وسائل می برد طرف غزه، برای اینکه بشکند این محاصره را در دریای آزاد، نه در ساحلهای خودشان و محیط دریائی متعلق به خودشان- از دو بعد باید مورد توجه قرار بگیرد:

یکی خوی توحش صهیونیستهاست که این را دنیا دیگر فهمید. دنیا باید بفهمد. صهیونیستها ادعا می کنند که ما برای بازرسی یا برای اینکه بگوئیم به سمت غزه نیائید، وارد کشتی های اینها شدیم- که البته مثل سگ دروغ می گویند! برای حمله رفتند، نقشه حمله کشیدند، اهدافشان هم مشخص است - اینها ولو برای اندرزگوئی هم رفته باشند، باز برخلاف همه مقررات بین المللی رفتار کردند. یک کشتی دارد در دریای آزاد حرکت می کند; شما حداکثر کاری که می توانستید بکنید، این بود که نگذارید آنها وارد بنادر شما بشوند. چرا وسط دریا رفتید، به اینها حمله کردید، کشتار کردید، عده زیادی را کشتید، عده بیشتری را مجروح کردید، عده بیشتری را اسیر کردید؟ چرا؟ خوی توحش. این همان چیزی است که جمهوری اسلامی سی سال است آن را فریاد می زند و غربی های دورو و دروغگو و ریاکار این را ندیده و نشنیده می گیرند. امروز همه دنیا به چشم دید که اینها چقدر خوی توحش دارند.

نکته دومی که این موضوع را باید در کانون توجه قرار بدهد، این است که صهیونیستها در محاسبه خودشان خطا کردند. آنها اشتباه بزرگی کردند. این اشتباه در سالهای اخیر دارد مکررا اتفاق می افتد. حمله به لبنان کردند، اشتباه کردند; حمله به غزه کردند، اشتباه کردند; حمله به این کشتی ها کردند، اشتباه کردند. این اشتباه ها یکی پس از دیگری نشان دهنده این است که رژیم غاصب صهیونیستی به نهایت قطعی خود - یعنی سرنگون شدن و ساقط شدن در دره نیستی - دارد قدم به قدم نزدیک می شود.

یک حادثه مهم دیگر که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد و این حادثه معنا دارد، اتفاقی است که در گردهمائی طولانی مربوط به ان.پی.تی در نیویورک افتاد. اصلا این گردهمائی را تشکیل داده بودند تا قدرتهای زورگو بتوانند به برکت این گردهمائی، ملتهائی را که هنوز به انرژی هسته ای دسترسی پیدا نکرده اند، باز هم محدودتر کنند، موانع سر راه آنها را بیشتر کنند. البته دلشان می خواست و برنامه ریزی کرده بودند که در این اجلاس، بالخصوص نسبت به جمهوری اسلامی کینه ورزی خودشان را آشکار کنند. درست عکس آنچه که می خواستند، اتفاق افتاد. تقریبا یک ماه این گردهمائی طول کشید. به جای اینکه آنها بتوانند مقاصد خودشان را پیش ببرند و کشورهائی مثل جمهوری اسلامی را محدود کنند، نتیجه ای که از این کنفرانس طولانی به دست آمد، این بود که قدرتها به وسیله ۱۸۹ کشور موظف شدند که سلاحهای هسته ای خودشان را نابود کنند; از ادامه تولید این سلاحها مانع بشوند; حق دستیابی به قدرت هسته ای صلح آمیز به وسیله کشورهای دیگر شناخته شد و رژیم صهیونیستی - که دایه های او در این کنفرانس بشدت هم به نفع او فعال بودند - محکوم شد به اینکه بایستی به قرارداد ان.پی.تی بپیوندد; درست عکس آنچه آنها می خواستند. این حادثه کوچکی نیست; این نشان دهنده این است که قدرت زورگو و متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو و دنباله روان اینها در دنیا حرفشان پیشروی ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعی نیست که بتواند در سیاستهای بین المللی دخالت موثر بکند. جمهوری اسلامی با ایستادگی سی ساله خود توانسته است وضعیتی را در افکار عمومی جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملتها، حتی دولتها هم - یعنی ۱۸۹ دولت - در مقابل آمریکا می ایستند و علی رغم او تصمیم گیری می کنند و رای می دهند. اینها جزو بشارتهای الهی است به ملت بزرگ ایران.

مسائل دیگری هم هست، یادداشت شده بود که عرض بشود; اما وقت گذشته است. امیدواریم که پروردگار عالم همه شما برادران و خواهران مومن را، و همه مردم عزیز ایران را مشمول توجهات خود قرار بدهد و روزبه روز بر پیروزی های پی درپی این ملت بیفزاید.

پروردگارا! با لطف خود و عنایت خود و توجه خود، دلهای ملتهای مسلمان را به یکدیگر نزدیک کن; امت اسلامی را متحد و مقتدر بگردان; ملت ایران را سربلند بفرما; گرفتاری ها را از میان این ملت برطرف بفرما.

بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک وانحر. ان شانئک هو الابتر.(۱۰)

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

پی نوشت:

۱) احزاب ۷۰ و ۷۱; «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید و سخنی استوار گوئید تا اعمال، شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید. و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان برد، قطعا به رستگاری بزرگی نائل آمده است.»

۲) هود: ۱۱۲; «پس همان گونه که دستور یافته ای، ایستادگی کن. و هر که با تو توبه کرده ]نیز چنین کند[. و طغیان مکنید; که او به آنچه انجام می دهید، بیناست.»

۳) شوری: ۱۵; «بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که ماموری، ایستادگی کن ...»

۴) احزاب: ۲۱

۵) ممتحنه: ۴

۶) فتح: ۶

۷) حج: ۴۰;«... و قطعا خدا به کسی که ]دین [ او را یاری می کند، یاری می دهد ...»

۸) فتح: ۶;«... بد زمانه بر آنان باد! و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنان آماده گردانیده; و ]چه [ بدسرانجامی است.»

۹) عصر: ۱ - ۳; «سوگند به عصر ] غلبه حق بر باطل [. که واقعا انسان دستخوش زیان است. مگر کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبائی توصیه کرده اند.»

۱۰) کوثر: ۱ - ۳; «ما تو را ]چشمه [ کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. دشمنت خود بی تبار خواهد بود.»