جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ناتوی فرهنگی و چگونگی مقابله با آن


ناتوی فرهنگی و چگونگی مقابله با آن

پدیده تهاجم فرهنگی یا عنوان نوین آن ناتوی فرهنگی از سال ها پیش در دوران طولانی جنگ سرد در مقابله با شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و حتی منجر به فروپاشی بلوک شرق شد این فروپاشی تحت عنوان انقلاب رنگی یا مخملین نیز مشهور است

پدیده تهاجم فرهنگی یا عنوان نوین آن ناتوی فرهنگی از سال ها پیش در دوران طولانی جنگ سرد در مقابله با شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و حتی منجر به فروپاشی بلوک شرق شد.این فروپاشی تحت عنوان انقلاب رنگی یا مخملین نیز مشهور است.

چندی است که تعابیر ظریف و پیچیده ای مانند تهدید نرم، جنگ نرم، ناتوی فرهنگی و قدرت نرم و مانند اینها در جامعه فرهیخته رواج یافته است. این تعابیر در میان صاحب نظران ایرانی هنوز به طور کافی تفصیل عام نیافته است. سال گذشته رهبر معظم، فرزانه و سکاندار همیشه بیدار انقلاب شکوهمند اسلامی در سمنان در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه ها، تحولات در جوامع بشری را اجتناب ناپذیر خواندند و خطر جدی کنترل تحولات منفی جهانی به دست صهیونیسم و سرمایه داری جهانی را متذکر شدند. آنچه در این نوشتار کوتاه می آید، تبیینی کوتاه از پدیده های دیرین ناتوی فرهنگی در عصر استعمار فرانوین است که هر لحظه به شکلی درمی آید و خودنمایی می کند و خود جنبه ای از قدرت نرم و تهدید نرم محسوب می شود.

● حمایت از معارضان و بهره گیری از هنر

سیا در مقام وزارت فرهنگ بلوک غرب برای تمام کشورها عمل می کرد. برای مثال، حتی با هدف شکست رئالیسم سوسیالیستی در عرصه هنر، حمایت شدید از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به عمل می آورد. چه کسی می گوید هنر برای هنر و در خدمت هنر است؟ آگاهی از مقاصد پشت پرده های آثار هنری، فیلم ها و محصولات سینمایی غرب ضروری است. هنر هفتم و سینما از عرصه های جدی بود که سیا نسبت به آن توجه ویژه مبذول می داشت. در مراکز مهم فیلم سازی نظیر هالیوود، ماموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاه پوستان را هر چه بیشتر آراسته و خوش لباس به تصویر کشند تا از این طریق ایالات متحده را جامعه ای آزاد و دموکرات بنمایانند. برای مثال فیلم مزرعه حیوانات و فیلم ۱۹۸۴ با سرمایه سیا توسط جرج اورول ساخته شد.

در دوران جنگ سرد، دولت آمریکا با استفاده از نفوذ تبلیغی خود در جهان آزاد و با تولید کالاهای فرهنگی از جمله فیلم های سینمایی علیه دولت سوسیالیستی شوروی زمینه هر نوع اقدام محتملی علیه این کشور را فراهم کرد. در آن زمان فیلم هایی مانند جیمز باند به شکل خاص علیه دولت شوروی تهیه و تولید می شد تا با استفاده از امکان تاثیرگذاری سینما مردم جهان در فریب شعارهای تبلیغی این فیلم ها، اندیشه ها و مقاصد سیاستمداران آمریکایی را تامین کنند. تولید کنندگان هالیوودی شمشیرها را از رو بسته اند و به مقابله با هر تفکر مخالف اندیشی صهیونیستی و آرماگدون پرداخته اند. برای نمونه در فیلم ماتریکس، شهر آزادیبخش، زایان خوانده می شود و زایان تلفظ انگلیسی صهیون است!

در بررسی فیلم رمز داوینچی با نویسندگی دن براون و ساخته ران هاوارد از جمله ایدئولوژی پردازان هالیوود، روشن می شود که هالیوود تحت حاکمیت صهیونیسم، به وضوح عقاید خود را بیان کرده و برخلاف آنچه که در خود فیلم مطرح می شود، به لابه لای قصه ها و موسیقی پر نماد و مملو از سمبل نرفته اند. این فیلم، مستقیما به مسئله ایدئولوژی صهیون که پشت ماجرای بسیاری از آثار هنری و فیلم های هالیوودی است، می پردازد. در این فیلم با تکیه بر تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی، چنین ادعا می شود که مقصود از جام مقدس عیسویان، زنی به نام مریم مجدلیه است که برخلاف تمامی متون مسلم و روایات تاریخی، همسر حضرت عیسی (ع) شده و از او نسلی به وجود می آورد. پس از به صلیب کشیده شدن عیسی توسط یهودیان، این زن از اورشلیم گریخت و عجیب این که در فرانسه توسط یهودیان محافظت شد!

قرن ها بعد نسل آن زن؛ یعنی همان فرزندان عیسی مسیح با سلسله ای از پادشاهان فرانسه درآمیختند. یکی از نوادگان مسیحی آنها که به پادشاهی فرانسه رسید، به نام کاد فروی دوبولیون فاتح اورشلیم طی جنگ های صلیبی و بنیان گذار انجمن سری یهودی به نام انجمن مخفی خانقاه صهیون در اوایل هزاره دوم میلادی بوده است که در واقع ریشه های فکری صهیونیسم امروز نیز محسوب می شود. ایجاد این انجمن به منظور راز مهم باقیمانده در خانواده او بود. او برای محافظت از اسنادی که افشاگر راز مریم مجدلیه بود، شوالیه هایی را به نگهبانی از آنها می گمارد و یهودیان انجمن در طول تاریخ، حافظ آن راز و فرزندان مسیح شده اند تا مسیحیت واقعی به دور از تعرض کلیسا باقی بماند!

این نکته نیز شایان ذکر است که از اوایل هزاره دوم میلادی، فرقه های مخفی و تصوف یهودی زیادی تحت عناوین کابالا(انجمن تصوف یهود) و فرانکسیم به وجود آمدند. این فرقه ها از وضعیت نابسامان کلیسای قرون وسطی و اختلافات میان فرقه های مختلف مسیحی، سوء استفاده کردند و برای جذب مسیحیان به فرقه های مخفی و انجمن های سری یهودی خود به دروغ خود را حافظ ذریه مسیح اولیه، پیرو مسیحیت اولیه و مخالف مسیحیت تحریف شده توسط کلیسا قلمداد کردند. این اقدام چندان هم بی نتیجه نبود. بسیاری از مسیحیان به فرقه های مخفی یهودی جلب شدند. اینان بعدها با طرح ادعای بزرگ تری، عیسی (ع) را از پیامبری خلع کردند و مسیح اصلی و بشارت دهنده واقعی را مسیح بن داوود معرفی کردند که اتفاقا در آینده ظهور می کند و باید خود را برای ظهور او آماده کرد! جالب این که تنودور هرتزل بنیان گذار تفکر صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم نیز در ابتدا مردم را به مسیحیت واقعی دعوت می کرد.

در کتاب و فیلم مطرح می شود که در طول تاریخ، بسیاری از هنرمندان پیرو خانقاه صهیون، در عین حال افشاگر راز مریم مجدلیه یعنی همان جام مقدس و فرزندان مسیح بوده اند، یعنی در واقع ایدئولوژی و تفکر یهودیت جدید یا صهیونیسم را تبلیغ کرده اند و از اسامی افراد و آثار آنان صریحا نام برده می شود.

لئوناردو داوینچی، ویکتور هوگو، بوتیچلی، ایزاک نیوتن، بتهوون و سمفونی فلوت سحرآمیز و … حتی والت دیسنی و قصه های معروفش مثل سیندرلا، سفید برفی، زیبای خفته و … کارتون هایی مثل شرک، پری دریایی و … نیز فیلم های هری پاتر و حتی کارتون هایی مانند هاچ زنبور عسل و حنا دختری در مزرعه و … از این زمره اند. جالب این است که وجه ممیزه همه این فیلم ها یک چیز است و آن این است که همگی به دنبال بانو یا فرزندان و نسل گمشده یا به تعبیری همان راز جام مقدس در فیلم رمز داوینچی آخرین ساخته ران هاوارد بوده اند.

در نقاط مختلفی از کتاب و نیز فیلم به نشانه ها و خصوصا علامت مخصوص صهیونیسم یا همان ستاره داوود که در این فیلم نشانه تقدس زن و مرد، تعادل ارتباط آنها و قدرت بشریت تلقی شده به طور واضح اشاره می شود. بارها در فصل های گوناگون، به مثلث ها و هرم های مستقیم و وارونه و ترکیبشان که علامت صهیونیسم را می سازد، تاکید می شود و آن را در تصاویر متعدد و به طور شفاف در کادر دوربین به نمایش درمی آورند.

فرقه کابالا در حال حاضر به طور علنی فعالیت دارد و رهبر آن فیوال گروبرگر است که به نام فیلیپ برگ مشهور است. روزنامه دیلی تلگراف او را از قدرتمندان پشت پرده هالیوود دانسته است. جالب است که بدانیم او به کمک همسرش، مرکز آموزش کابالا را تاسیس کرده و بسیاری از هنرپیشه های معروف و حتی فوتبالیست هایی مانند دیوید بکام و همسرش را نیز به فرقه خود جلب کرده است.

ماجرای آرماکدون و مسیحیت صهیونیستی و نیز روایت آخرالزمانی اینان در آثار و فیلم ها، روایت دیگری از این داستان تلخ است که فرصت بررسی آن در این مقاله کوتاه نیست.

● حمایت از بنگاه های انتشاراتی و تجاری خاص

عرصه چاپ و نشر نیز از حمایت سیا بی نصیب نبود. برای نمونه، بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. حتی انتشار کتاب طبقه بندی جدید میلوان جیلاس در شمارگان بالا و توزیع سراسری آن با بودجه سیا ۵۰ هزار نسخه از یکی از کتاب های ایروبیک کریستول را برای توزیع رایگان در سراسر جهان خریداری کرد. در دوران جنگ سرد حدود یک هزار عنوان کتاب به وسیله سیا و البته تحت زیر نام بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا، منتشر شد.

● استفاده از رادیو و تلویزیون

سیا از رادیو و تلویزیون نیز استفاده های فراوانی می کرد. رادیو صدای آمریکا، رکن اصلی آمریکا بود. این رادیو در سال ۱۹۸۴ به ۲۳ زبان با بیش از ۱۱۰ میلیون دلار با پخش ۹۷۰ ساعت برنامه در هفته به تبلیغات سیاه و خاکستری خویش می پرداخت. در سال ۱۹۸۳ با ۱۰۰ میلیون دلار بودجه، رادیو آزادی برای شوروی سابق و رادیو اروپای آزاد را برای اهالی اروپای شرقی سابق تاسیس کرد و از آن طریق ، آن کشورها را با هدف ایجاد تغییر در نظام های سیاسی کشورها با حدود ۱۰۰۰ ساعت برنامه در هفته، زیر بمباران تبلیغاتی خویش قرار می داد. حتی سال ۱۹۸۰ رادیو صدای آزاد ایران را تاسیس کرد و تا مدت ها علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی به تبلیغ شدید ادامه می داد.

● حمایت از بنیادهای علمی خاص

از سال ۱۹۵۰ به بعد دانشمندان علوم اجتماعی و نخبگان ارتباطات مورد توجه ویژه قرار گرفتند. کمک های دولتی هنگفت به گروه های علمی دانشگاهی و موسسات علمی غیرانتفاعی تعلق می یافت. تحقیقات بسیاری در مراکز نظامی نظیر مدرسه فورت براگ، طیف وسیعی از متون علمی و کاربردی درباره جنگ روانی پدید آورد. بررسی ها نشان می دهد که تعدادی از دانشگاه های سرشناس ایالات متحده آمریکا، مانند دانشگاه کلمبیا، نیویورک و هاروارد، زیر نفوذ مستقیم سیا بود. دیوید گیبس در مقابله اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می زند( لس آنجلس تایمز ۲۸ ژانویه ۲۰۰۱) از رسوایی بزرگی سخن می گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می کند.

به نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملا به رابطه خود با سیا واقف بودند. مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران.

برای مثال بنیاد فارفیلد در دانشگاه کلمبیا با ریاست جک تامپسون، مامور سیا و استاد همان دانشگاه که ظاهرا توسط یک ثروتمند یهودی به نام جولیوس فلیشمن و واقعا با بودجه سیا ایجاد شده بود، از مهم ترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می یافت. جالب این است که این بنیاد از مراکز مهم انتقال پول سیا به کنگره آزادی فرهنگی نیز بود.

یکی از مهم ترین اقدامات سیا در این زمینه، تاسیس سازمانی تحت عنوان کنگره آزادی فرهنگی با هدایت و گردانندگی اصلی مایکل یسلسون، افسر واحد جنگ روانی سیا بود که در ژوئن ۱۹۵۰ با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. این فرد، بعدها به نویسنده ای سرشناس بدل شد. دستورات ویژه از سوی سیا به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یسلسون و همسرش در پاریس انتقال می یافت.

در این اجلاس روشنفکران برجسته آن عصر مانند آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه، فرانتس بورکنائو و جرج اورول شرکت کردند.

رابطه نزدیک آرتور کوستلر با سیا بر کسی پوشیده نبود. حتی مشاوره ها و راهنمایی های او در فعالیت های سیا در میان روشنفکران بسیار موثر بود. آرتور کوستلر در نطق خود در این کنگره نکته عجیبی را اعلام کرد. او گفت: دوستان! آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!

آندره مالرو در سخنرانی خود در این کنگره گفت: اکنون آمریکا جزیی از اروپا است.

سیدنی هوک در سال ۱۹۴۹ خطاب به مقامات آمریکایی سخنی غریب دارد که حکایت از نکات فراوانی می کند. او گفت: به من یکصد میلیون دلار و یک هزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می کنم که چنان موجی از ناآرامی های دموکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برا ی مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود. این ادعا اگرچه بزرگ است، اما عجیب نیست. وقتی عنصر روانی برجسته شود و هدف « تصرف پانزده سانتیمتر بین دو گوش انسان» باشد، همه چیز امکانپذیر است.

هم از این روی، یکی از اولین اقدامات مهم کنگره، صرف پول های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در شهرهای مهم اروپا نظیر پاریس، برلین و لندن بود. این نشریات ادواری با دو هدف عمده منتشر می شد:

اول) تقویت چپ گرایان غیرکمونیست و مارکسیست های مخالف شوروی سابق بود.

دوم) مقابله با روحیات ضدآمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده امریکا به عنوان اوج شکوفایی تمدن.

کنگره آزادی فرهنگی که یکی از بزرگ ترین سرمایه گذرای های آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا ( سیا) در میان روشنفکران بود، در سال ۱۹۶۷ منحل شد و تا آن زمان، ده ها میلیون ها دلار پول از سیا کمک مالی دریافت کرده بود و صرف اقدامات ضدفرهنگی خویش کرد . رگه ها و زمینه های فراهم آمده توسط این کنگره هنوز در بسیاری از مطبوعات و انتشارات دیده می شود.

یورگن فهلینگ کارگردان تئاتر، دوایت مک دونالد روزنامه نگار سرشناس و از اعضای سردبیری مجله انکاونتر از جمله وابستگان این کنگره بودند.

پیتر کولمن، عضو استرالیایی کنگره آزادی فرهنگی و یکی از گردانندگان آن و نیز سردبیری مجله کنگره در استرالیا به نام کوادرانت؛ از نشریات معروف روشنفکری که مدتی نیز نماینده پارلمان استرالیا بود، پس از سال ها تحقیق طولانی، کتابی تحت عنوان توطئه لیبرال، کنگره آزادی فرهنگی و مبارزه برای کنترل مغزها در اروپا پس از جنگ نوشت که یکی از مهم ترین منابع سال های اخیر، در پی افشای اسناد مربوط به نقش سیا در کنگره آزادی فرهنگی محسوب می شود.(۱۹۸۹:۳۳۳ COLEMAN)

کلمن در مقدمه کتابش می نویسد: علاقه من به این ماجرا از سال ۱۹۶۷ آغاز شد که شایعاتی درباره ارتباط سیا با کنگره رواج یافت. من به عنوان عضو شاخه استرالیایی کنگره و سردبیر مجله کنگره در استرالیا؛ کوادرانت، مانند سایر کسانی که در سراسر جهان در جایگاهی مشابه با من قرار داشتند، مصاحبه هایی کردم و با قطعیت و صراحت گفتم که هیچ یک از تصمیمات هیئت سردبیری مجله ما تاکنون تحت تاثیر خارجی، حداقل تحت تاثیر سازمان آمریکایی مانند سیا نبوده است … و نیز به صراحت گفتم که هر کس که در دریافت پول از سیا دخیل بوده یا از این ماجرا مطلع بوده است یا باید استعفا دهد و یا از کنگره اخراج شود.(۱۹۸۸ COLEMAN)

ولی ظاهرا از همان زمان، نطفه شک و تردید در دل کولمن جای گرفت و به تحقیق پرداخت. سرانجام پس از سال ها تفحص برای کولمن مسجل شد که شایعات فوق صحت داشته و کنگره آزادی فرهنگی یکی از سازمان های وابسته به سیا بوده است.

کنت تانیان سخنگوی کنگره آزادی می گوید: جمع آوری مجلات، یک نوع پیمان آتلانتیک ناتوی فرهنگی و هدف آن محدودیت فرهنگی است، مثل این که بعضی پسرها دوست دارند تا حلقه ای در میان انگشت هایشان قرار دهند. در واقع نمی گویم ما یک هدف داشتیم، بلکه می گویم ما ماموریت تاریخی داشتیم. خواننده جهانی … اما هرچه اتفاق می افتاد، در این کنگره احساس می کنیم، این وظیفه ما است تا به جای این که وقت باارزشمان را صرف موشکافی ها و بررسی های دقیق در مورد خودمان، هدر دهیم، پایگاه هایمان را براساس ساعت و در زمان خطر، حفظ کنیم و همیشه مراقب باشیم که دیگران چه انجام می دهند.( تنیان ۱۹۶۲؛ فلیپس ۱۹۹۰)

● طرح مبارزه فرهنگی

خانم ساندرس در کتاب تحقیقی و مستندش، نام بسیاری از اندیشمندان برجسته و سرشناس جهان غرب با اکثریت مطلق یهودی را ذکر کرد که به اصطلاح او جزو فهرست جنگجویان و شوالیه های جنگ سرد فرهنگی سیا بودند. بزرگانی مانند کارل ریموند پوپر، واضح و تئوری پرداز نظریه لیبرال - دموکراسی، مروج نسبیت گرایی، اثبات ناپذیری امور قدسی و دینی و نیز تئوریسین نظریه توهم توطئه، توماس کوهن، جکسون پولاک، جیمز بریان کانانت، آرتور شلزینگر(پسر)، ایزایا برلین، جرج اورول ، والت وتیمن روستو ، ملوین راسکی ، جیمز برنهام ، دانیل بل، ریمون آرون، هانا آرنت، ایروینگ کریستول، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکونست، جوزف نی و … در این فهرست جای دارند. ریچارد کاندان نیز یکی از ماموران فرهنگی سیا است که رمان کاندیدای منچوری را نوشت.

عجیب آن که میراث تئوری سازی های آنها به نسل نومحافظه کاران در آمریکا رسید که مرحله تازه ای از جنگ سرد و گرم فرهنگی را در جهان با تعابیری نظیر جنگ صلیبی، محور شرارت، مبارزه با تروریسم، توهم توطئه و … آغاز کرده بودند. آنها البته تهاجم نظامی و سیاسی را چاشنی تهاجم فرهنگی خود کردند و به افغانستان و عراق هجوم نظامی آوردند و آن دو کشور را عملا تحت اشغال خود درآورده اند. اینان و برخی دیگر، اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد، تمام روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری و علمی می کردند. برای مثال توماس کوهن، کتاب مشهور خود را تحت عنوان ساختار انقلاب های علمی به سفارش جیمز بریان کانانت، شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده و رئیس دانشگاه هاروارد نوشت و چنان چه از کتاب بر می آید، آن را به او اهدا کرد. کانانت با زرسالاران وال استریت جرنال و سرویس اطلاعاتی سیا روابط مستحکمی برقرار ساخته بود. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش های رادیکال در دانشگاه براون، در مقاله ای با عنوان سیا و لیبرال های یهودی به نقش بسیار روشنفکران یهودی با پیشینه چپ گرایی آنان در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می کند و می نویسد: وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که تقریبا تمامی آنها جداشدگان از چپ و جزو تروتسیکست ها و از اعضای حلقه ای معروف به روشنفکران نیویورک هستند.(مجله تیکون ژوئن ۲۰۰۰)

جالب است که نقش سیا در هدایت این فعالیت های به اصطلاح فرهنگی در زمان خود نیز چندان پوشیده نبود. برای نمونه در دهه ۱۹۶۰ شوخی جالبی در محافل روشنفکری اروپا رواج یافته بود.

براساس این شوخی رایج، هر نهاد آمریکایی، اعم از خیریه یا فرهنگی که در نام خود از واژه های آزاد یا خصوصی استفاده می کند، وابسته به سیا است. به نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملا به رابطه خود با سیا واقف بودند. مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، براد فورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران.(لس آنجلس تایمز ژانویه ۲۰۰۱) خانم ساندرس نیز در کتاب خود با ادله و اسناد محکم ثابت می کنند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سر آیزایا برلین و سراستفن اسپندر و آرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملا مطلع بودند.

سیا فقط به ترویج فرهنگ به اصطلاح آزادی اکتفا نمی کرد، بلکه در کنار آن به سیاست شوم ترور و کشتار روشنفکران مخالف تفکر آمریکایی و نیز سیاست منع، اتهام، شایعه و … در تمامی دوران طولانی جنگ سرد روی آورد.

طبق برخی تخمین ها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رساند. البته برخی تخمین ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می دهد. در همین دوران ، کتب بسیاری از دیگر اندیشمندان آمریکایی مخالف با این جریانات، به اتهام کمونیستی یا هواداری آن، در لیست کتاب های ممنوعه درآمد. گفته اند که حدود ۳۰ هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه ها به عنوان «کتاب مضره »خارج شد. منظور از لیست سیاه کتب کلیه نویسندگانی بود که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. حتی در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنکستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می شود. جالب تر این که جریان نومحافظه کاری آمریکا که توسط ایروبیگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق بینانگذاری شد، به طور وضوح تداوم همان کانون هدایتگر عملیات فرهنگی سیا در دوران جنگ سرد است و در سال های اخیر سیاست های به شدت نظامی گرایانه دولت جرج بوش دوم را تغذیه و هدایت می کند. در حال حاضر پسرش، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نومحافظه کاران آمریکا محسوب می شود. ویلیام کریستول سردبیری روزنامه ویکلی استاندارد را برعهده دارد که صاحب امتیاز آن روپرت مردوخ است که به عنوان چهر ه علنی شبکه زرسالاران سه گانه یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می شود.

برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را همراه با خانواده مردوخ، باند چهار میلیاردر می نامند.

کریستول به صراحت می نویسد: آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان گرا و خوش بینانه از سوی ایالات متحده آمریکا است … آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد. بی جهت نیست که مایکل پایپر در مقاله ای تحت عنوان محافظه کار امپریالیست ها دولت بوش را اداره می کند(آمریکن فری پرس ۲۳ مارس ۲۰۰۳) از این شخص به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می برد.

ویلیام باکلی، نظریه پرداز متنفذ نومحافظه کار دیگر، در دوران دانشجویی اش در دانشگاه ییل، توسط استادش جیمز برنهام، جامعه شناس معروف به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.

حتی برنهام به او کمک کرد تا نشریه نشنال ریویو را منتشر نماید و خودش تا مدتی دبیر ارشد تحریریه آن بود. دانیل پایپز، روزنامه نگار جنجالی نومحافظه کار، پسر ریچارد پایپز استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی است. دانیل پایپز از کسانی است که در سال های اخیر مفهوم توهم توطئه را رواج دادند و آن را به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهش های تاریخی درباره نقش کانون های استعماری بدل کردند.

● ناتوی فرهنگی در ایران

آن سالی که مقام معظم رهبری بحث شبیخون فرهنگی یا تهاجم فرهنگی را طرح کردند، برخی آن را توهم توطئه نامیدند. در تهاجم فرهنگی، کانون های قدرتمند سلطه گر جهانی و سرویس های اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرح های سیاسی و اقتصادی ـ مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فعالیت های معینی را تحت عنوان اقدامات فرهنگی سازمان می دهند.

پدیده تهاجم فرهنگی یا عنوان نوین آن ناتوی فرهنگی از سال ها پیش در دوران طولانی جنگ سرد در مقابله با شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و حتی منجر به فروپاشی بلوک شرق شد.

این فروپاشی تحت عنوان انقلاب رنگی یا مخملین نیز مشهور است. کتاب خانم ساندریس و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه خوبی بر این مدعا است. همین برنامه ریزی در مورد ایران اسلامی نیز به شدت مطرح شده است.

رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی، تهدید نرم، جنگ روانی و تبلیغاتی تخریبی با هدف نابودی هویت دینی و ملی جوامع بشری و مقابله با آن است. اعضای ناتوی فرهنگی با بهره مندی از ۵۷ سال تجربه نظامی گری، تاسیسات پایه ای هماهنگی را در حوزه رسانه ها شکل داده اند و قدرت نرم خود را در خدمت اهداف استعماری خویش قرار داده اند. در حال حاضر چهار خبرگزاری مسلط بین المللی، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، فرانس پرس و رویتر امپراتوری بلامنازع خبری را تشکیل می دهند و سکان هدایت همه آنها نیز در دست صهیونیست ها است، شبکه های بزرگ خبری، بی بی سی، سی ان ان و … تاسیسات ماهواره ای عهده دار ارسال امواج صدها شبکه ماهواره ای دیگر، صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی و دیگر رسانه های شنیداری، دیداری و نوشتاری، انواع فیلم ها و رمان ها و … اینترنت با سرعت سرسام آور دسترسی به داده ها و حجم عظیم تبادل اطلاعات و … از جمله امکانات فراوان تبلیغی هستند که همگی در شرایط نابرابر وغیرعادلانه و در فضای ناسالم رقابتی، ارزش های مشترک غربی را انتشار می دهند و تلاش می کنند سایر ارزش های معارض با ارزش های آمریکایی را در هم بکوبند. بگذریم از این که برخی ارزش های انسانی را نیز تحت عنوان ارزش های آمریکایی مصادره کرده اند که نامه اندیشمندان آمریکایی در توجیه اقدامات جرج بوش پسر پس از واقعه ۱۱ سپتامبر گواه آن است.

تعبیر تامل برانگیز ناتوی فرهنگی حکایت از نکات ظریف بسیاری دارد، باید از تلاش باندهای بین المللی زر و زور در راستای ایجاد ناتوی فرهنگی با هدف تسلط بر ملت ها پرده برداشت.